دكتر خليل خان اعلم الدوله ثقفى فرزند حاج ميرزا عبدالباقى ملقب به اعتضاد الاطباء بود. اعلم الدوله در 17 شعبان 1279ﻫ . ق در تهران متولد شد و در 7 فروردين 1323 ﻫ . ش ديده از جهان خاكى بشست. محل دفن او در امامزاده عبدالله در مقبره سعدالدوله كه پدر همسر وحيدالدوله بود، مىباشد.
اعلم الدوله در ترجمه كتاب گوستاو لوبون كه توسط فخر داعى گيلانى انجام گرفت يارى نمود. ميرزا عبدالعظيم خان قريب اولين فردى است كه دستور زبان فارسى را با راهنمايى و كمك فكرى اعلم الدوله نوشتهاند.
اعلم الدوله كه طبيب مخصوص مظفرالدين شاه بود و در مجاورت كاخ سكونت داشت با كمك علم روحى، شاه را بر آن داشت كه فرمان مشروطيت را امضاء كند و عكسى در خانواده خليل ثقفى موجود است كه اعلم الدوله فرمان را به شاه داده و قلم به دستش داد كه امضاء نمايد.
قوام السلطنه در آن عكس مشاهده مىشود. بعدها محمد على شاه، اعلم الدوله را واداشت كه كتباً بنويسد كه مظفرالدين شاه خبط دماغ داشته است. چون اعلم الدوله زير بار اين ننگ نرفت محمد على شاه مقدارى از املاكش را تصرف نمود. تعداد بسيارى نامهها به خط و امضاى مظفرالدين شاه در دسترس آقاى ثقفى اعزاز موجود است كه نشانه بارز ارتباط اعلم الدوله با شاه است، و تعدادى از آنها را آقاى ثقفى اعزاز در اختيار مجله آينده گذاشته كه منتشر شد. آخرين عكسى كه از اعلم الدوله ديدهام از جنبه علم قيافه نشان دهنده آن است كه اعلم الدوله مردى نيك نهاد بوده است.
كتاب پسر كنت مونت كريستو به قلم ژول فرمينا به ترجمه اعلم الدوله منتشر شد كه انقلاب ايتاليا و قيام بر عليه استبداد را مشروحاً بيان داشته است. اين كتاب براى مظفرالدين شاه از طرف اعلم الدوله خوانده شد و روحيه شاه را به سوى آزادى افراد سوق داد.
اعلم الدوله سى و سه كتاب نوشته و بيست و شش نشان از كشورهاى خارجى دريافت داشته است. اعلم الدوله كتابى در لغات فارسى به فرانسه نوشت و آن را فرهنگ ثقفى نام نهاد كه نوزده هزار لغت را شامل است.
سرگذشت پليس اثر ژنرال كوشكور كه رئيس تأمينات مسكو بود، ترجمه بانو فاطمه ثقفى ملقب به مسرت الدوله است كه اولين اولاد اعلم الدوله بود.
اعلم الدوله مجمع ايران جوان را تشكيل داد و براى تغيير الفباى فارسى به لاتين كوشيد. اعلم الدوله در ترجمه كليد سعادت كه وحيدالدوله و اعتصام الدوله نيز در اين ترجمه دست داشتهاند مىنويسد: همه ارواح خوب نبوده و ارواح خبيثه القاء بد مىكنند.
كتاب (تكثر عوالم مسكونى) اثر فلاماريون ترجمه اعلم الدوله است كه تمامى مندرجات آن در عظمت منظومه شمسى است.
حسن مسعودى خراسانى اشعارى در مدح اعلم الدوله سروده است. بيت زير از ايشان نقل مىگردد:
سر آزادگان دكتر خليل خان اعلم الدوله
روانش باد در جنت قرين رحمت بىچون
رساله تحفه نوروزى ترجمه از فرانسه كه توسط اعلم الدوله صورت گرفته بود به وسيله فرزندشان آقاى ثقفى اعزاز منتشر شد.
در بدايت رساله سروده شده است:
شد زمستان باد سردى هم وزيد
زنجره انگشت حيرت برگزيد
هزار و يك حكايت تأليف اعلم الدوله از جانب آقاى ثقفى اعزاز نيز منتشر شد. اعلم الدوله براى فرا گرفتن علم روحى تحت تعليم پروفسور لوئيس قرار گرفت و در انستيتوى شاركو عضو شد.
آقاى حسين ثقفى اعزاز اولين نفر بود كه عضو انجمن روحى ايران شد. لقب اعلم الدوله را مظفرالدين شاه به دكتر خليل خان ثقفى بداد. همسرش تركان خانم مسرت السلطنه بود.
اعلم الدوله جلسات روحى را ابتدا در منزل كلنل محمد باقرخان نخجوان پدر امير موثق و بعد در خانه رزم آرا پدر سپهبد رزم آرا كه قرب مسجد سراج الملك بود برپا نمود و خانه نخجوان قرب خيابان شاه آباد (خيابان جمهورى) قرار داشت كه به مدت يك سال در آنجا تشكيل مىشد.
در يكى از جلسات در صدد بر آمدند كه قاليچه خانه نخجوان را كه به سرقت رفته بود كشف كنند، معلوم گرديد مرتكب سرقت، خدمتكار خانه بوده و محل قاليچه كه در بازار تهران است نشان داده شد.
در يكى از جلسات، گرامافونى گذاشته صفحات آواز خوانندگان آن ايام را بر صفحه گرامافون مىگذاشتند، گرامافون از كار افتاد، از روحى استعلام كردند كه علت اين كار چيست، پاسخ از جانب پروانه كه خوانندهاى مشهور بود و فوت نموده بود داده شد. وى گفت چرا صفحات آواز او را استفاده نمىكنند، بعد صفحه آواز پروانه را به دست آورده بر صفحه گرامافون قرار دادند، گرامافون به كار افتاده و صداى پروانه شنيده شد.
گلى در يك گلدان بالاى طاقچه قرار داشت، بر روى ميز ارتباط افتاد و اين گل نرگس بود كه پروانه به عنوان تشكر آن را روى ميز انداخت.
بعد از تعطيلِ جلسات روحى در خانه رزم آرا، جلسات به منزل وحيدالدوله انتقال يافت و اين خانه را كى استوان كه مادرش دايه دكتر مصدق بود ابتياع كرده و وحيدالدوله در طبقه چهارم اين منزل سكونت داشت. جلسات در شبهاى دوشنبه برپا مىشد و سپهبد رزم آرا نيز در آن شركت مىجست و رياست جلسه را اعلم الدوله به عهده داشت.
يكى از افراد خانواده اعلم الدوله كه در معرفت الروح زحمت كشيده بود بانو پروين دخت ثقفى اعزاز دختر آقاى حسين ثقفى اعزاز و نوه اعلم الدوله و نوه دخترى عزيز الله خان عميد همايون بود. اين بانوى فاضله در مهر 1318 ﻫ . ش متولد شده و تاريخ وفاتش نهم فروردين 1362 ﻫ . ش بود كه در بهشت زهراى تهران مدفون شد. اين بانوى فاضله را در خانه پدرش به كرات ديده و در علم روحى بسيار متوغل(1) و شبح پريسپرى را به عيان ديدار مىكرد. اين ناچيز در يك اطاق از منزل مسكونى خود با اين بانو، ارتباط روحى برقرار كردم، بعد از چند روز كه ديدار آقاى ثقفى اعزاز دست داد در معيت ايشان به اطاق دخترشان رفتيم آن بانوى فاضله فرمودند در فلان روز چهره شما در مقابلم ظاهر شده و محو نمىگرديد.
بانو پروين دخت در اروپا و امريكا مريدان بسيار داشت كه به وى دلبسته بودند و مشكلات خود را با ايشان در ميان مىنهادند. اين بى مقدار با مديومى قوىتر از ايشان ديدار نكردم و چون تمام همّ و فكر و كارش اسپرىتيسم بود در اثر اين توجه تامه، ديگر محيط دنيا برايش بيگانه و به سوى عالم روح كشانده شده بود.
اين ناچيز اولين بار كه شرح كيفيت روحى ايشان را يك سال و نيم قبل از فوتش از پدرشان آقاى ثقفى اعزاز شنيده بودم، به عرض ايشان رساندم كه اگر اين خانم بدين نهج عمل كنند، مرگ زودرس برايشان رخ خواهد داد و اين گفته به وقوع پيوست. شوهر ايشان به اين بىمقدار گفت من به اعمال همسرم نه مؤمن بودم و نه انكار داشتم، اما در حالت احتضار چهرهشان گلگون شده و تبسم بر لب داشتند و مردند آن چنان كه گوئى به خوابى خوش فرو رفتند.
آقاى ثقفى اعزاز در يكى از نوشتههاى خود نوشتهاند كه بُعد چهارم به كلى مفهومى ديگر دارد كه پس از مرگ، روح بر حسب اخلاقيات روحى خود در جايگاهى از بُعد چهارم قرار مىگيرد و محل بُعد چهارم براى ما ناشناخته بوده است و روح در بُعد چهارم بسر مىبرد و باز براى تكميل خود دوباره به جهان خاكى عود مىكند.
ايشان اضافه مىنمايند روزى شخصى با همسرش در نيويورك به عكاسخانه مراجعه نمودند و عكس گرفتند. بعد از ظهور عكس غير از اندام زن و شوهر، عكس روحى شبيه به يك دختر جوان پشت سرشان ديده مىشود، اما عكس آن دختر جوان همچون هاله و سايه بوده كه باعث شگفتى عكاس و مشتريان مىگردد.
بعد از تجسسات روحى از طرف دانشمندان معرفت الروحى انگلستان و فرانسه معلوم گرديد اين شبح دوشيزه كتى كينگ بوده كه براى نخستين بار در عالم جسمانى توسط دوربين عكاسى نشان داده شده است. كتى كينگ دوشيزهاى آمريكائى و نژاداً انگليسى بود.
آقاى ثقفى اعزاز در يك يادداشت براى اين ناچيز چنين نوشتهاند: «كاغذى كه حروف بر آن نوشته شده بر روى پلانشت نصب مىشود. پلانشت يك تخته چوبى است و در انگلستان بسيار از آن ساخته شده است و حروف را با فلش نشان مىدهد و زير پلانشت چهار بولبرينگ نصب شده و بولبرينگها غلطان است.
چند تن دستها را بر روى پلانشت قرار مىدهند، پلانشت حركت كرده و حروف را نشان داده و يك نفر حروف را ثبت مىكند، جملهاى از آن استخراج مىشود و اين جملهها، جملههايى است كه از روح تراوش مىكند و ارتباط روحى برقرار مىگردد. اشخاص مبتدى كه به تازگى مىخواهند با ارواح تماس برقرار نمايند تصور نكنند كه با اين وسيله به طور يقين با ارواح ارتباط حاصل مىشود زيرا اكثر اوقات عاملين اشتباه مىنمايند و عمل آنها ارتباط روحى نبوده بلكه اين عمل (آنىميست) مىباشد يعنى تراوش از مغز خود عاملين بوده و كمتر مىتوان به وسيله اين دستگاه به حقيقتِ تماس روحى پى برد. اين دستگاه براى تمرين است و براى پيشرفت ارتباط با ارواح لازم است. ولى براى ارتباط بهتر لازم است به وسيله مديوم با ارواح تماس گرفت. »
نویسنده: نورالدين مدرسي چهاردهی
مرجع: كتاب اسپري تيزم (علم ارتباط با ارواح)