در مكتبهاى روحى ،سالك كه به سلوك اشتغال مىیابد استاد ،عرفان علمى را به تلمیذ یا تلامذۀ خود تعلیم مىدهد به عنوان مثال در مكتب یوگ چنین معمول است.
پس از آن چند نشست مقدماتى از هشتاد و چهار نشست را به شاگردان خود یاد مىدهد ،سپس [1]با ادویه گیاهى قواى رئیسۀ بدن آنان را تقویت نموده و پس از طى این مراحل دستور سلوك مىدهد.
ابتدا از اكل گوشت تندبار[2] دستور اجتناب مىدهد و پس از آن از زندبار[3] دستور به پرهیز مىدهد و بعد از آن سالك از جمالى[4] به دستور استاد دورى كند و به اكل جلالى[5] روى آورد و پس از پیشرفت در سلوك از هر دو قسم اغذیه جمالى و جلالى بایستى خوددارى كند و به اكل نباتات بالاخص زیتون، خرما و نخود اشتغال ورزد و همه روزه سه بار یا حداقل یك بارآبتنى كند ،در محل رطوبت و مكانى كه در معرض باد است اشتغال به سلوك نورزد ،تا استاد به تقلیل غذا دستور دهد.
در تقلیل غذا بدن گرم شود و هلیله سیاه بدون آن كه چیزى با آن مخلوط نمایند ،كوبیدۀ آن را هر شب به اندازۀ یك مثقال تناول نماید ،زیرا در سلوك یبوست دست دهد و یبوست براى سالك مضرّ است.
هلیله براى تقویت جهاز هاضمه و نور چشم بسیار نافع است ،گل گاوزبان بدون آن كه گیاه دیگرى به آن منضم نماید ،در یك قورى با آب سرد مخلوط ساخته و منافذ قورى را بگیرد و حرارت كم دهد تا به تدریج كه آماده شد با اندكى نبات زرد بیاشامد .
در نبات سپید ،جوهر مخلوط مىنمایند كه مضرّ است و آشامیدن گل گاوزبان براى تقویت قلب بسیار نافع است.
اساتید هند ذكرى تعلیم نمىدهند ،فقط در مراحل بعدى ضمن حبس نفس كلمه (اوم) را كه مقدس مىدانند به كار برند.
سالك در ذهن خود سه عدد شمرده نفس را تا ناف برساند و سه عدد شمرده نفس را در محل ناف نگه دارد و سه عدد شمرده نفس را از منخرین بینى خارج سازد.
پس از مداومت به این عمل ،عدد سه را به عدد شش رساند و شش به نُه و نُه به دوازده و دوازده به شانزده و یكباره از شانزده به سى و دو و از سى و دو به شصت و چهار رساند.
یعنى شصت و چهار شماره در ذهن شمرده نفس را فرو دهد تا به ناف رساند .
شصت و چهار عدد بشمارد نفس را در ناف ضبط كند و شصت و چهار بار بشمارد و نفس را از منخرین بینى خارج سازد.
در اجراى این دستور این ناچیز برخورد نمودم كه تمركز سالك فقط به اعداد جلب شده و ترتیب تصاعدى آن ،و توجه تام به آن نتیجۀ روحى در بر ندارد.
و در نشستها بیشتر نشست مربع به كار مىبرند كه این نشست و این حبس نفس و آن تقلیل غذا قواى نفسانى را تهییج نموده و فقط سلامت بدن و طول عمر را نتیجه مىدهد.
ترقى روح از این روش به دست نمىآید و نبایستى به همۀ شاگردان به یك نهج تعلیم دهد.
بعد از سپرى شدن چند سال كه سالك در طى این ایام سلوك را پیشه ساخت ،با صواب دید ِ استاد طریقت در كنار دریا سطح زمین را به عمق یك وجب بیشتر از ارتفاع بدن سالك در حال نشسته حفر نماید و از مكان نشست تا اول ساحل دریا جوئى احداث كند و امتداد دهد و در حالت مربع جالس شود و آب از فرق سر سالك بگذرد ،روزهاى اولیه بیش از پنج دقیقه بدین كار ادامه ندهد كه براى سالك خطرناك خواهد بود و افزودن دقایق بایستى با دستور استاد انجام گیرد.
این نكته را عرضه مىدارد كه این ذره ناچیز در ایام جوانى تحت تعلیم یكى از موبدان زرتشتى كه پیرو سلوك آئین هوشنگ بود ،به نحو خاصى كه بسیار صعب و طاقتفرساتر از سلوك هندوان و آیین یوگ بود ،بدین عمل مبادرت ورزید.
شش ماه متوالى در چند ساعت از شبانهروز از فرق سر تا دو كتف بدنم ،تمام نقاطش به شدت و فوق طاقت درد را تحمل مىنمود و از كار باز نماندم ،به امیدى كه دامن مقصود به دست آرم.
نتیجۀ غائى آن شد ،چه در بیدارى و چه در نوم انوارى مىدیدم و تمامى انوار و اشكال آن بسیار بدیع و موجب بهجت و سرور مىگردید. دانستم سلوك هوشنگ از بدایت تا نهایت امواج است.
اینك به ضرس قاطع نظر مىدهد كه این امواج اثر وضعى سلوك و اذكار و نشستها و حالات روحى سالك است و حدّ فاصل مادّه و تجرد است .
با برخورد و مشاهدۀ این امواج نبایست دامن از دست داد و نتیجه و غایت سلوك دانست .
شیرینى خاصى است ،اختصاص به اطفال مكتب دارد ،هر چند سنین عمرشان از هفتاد بگذرد ،خدعه و فریب و نیرنگ است.
چه بسا استاد خود واقف نباشد.
بازى است ،شهر شهر فرنگ است و هفتاد و دو رنگ.
طالب شایق را به بیراهه كشاند ،زمانى به خود آید كه عمر سپرى شده و قوا تحلیل رفته است.
این ناچیز مكتب یوگ را به دستور پروفسور مهرین انجام مىدادم و پس از آن استادى هندى داشتم سلوك یوگ با آئین هوشنگ فقط در چند نشست اختلاف داشت و نظریه ما دربارۀ سلوك یوگى همان نظریهاى است كه درباره مكتب هوشنگ بیان داشتهایم.
سالك در سلوك ،ذكرش را ضمن ترسیم تمركز داده ،كه این یك نحوۀ ذكر و فكر است ،یا در عرفان اسلامى ذكر حیات را در پشت قلب ترسیم مىكند ،ضمن ترسیم كلمه «الله» را این سمت قلب منقوش ثابت در نظر گرفته و بدان مىنگرد ،این نوع هم ذكر و هم فكر است.
قسم ثالث ذكر قلبى را با قلم خیال در فضاى سینه ترسیم نموده ،یا در جدار قلب یا در تجاویف قلب كه نسبت به اقسام دیگر مشكل تر است و تمركز بیشتر مىخواهد.
ضمن اجراى این عمل یا مابین دو ابرو ،چهرۀ استاد را مطمح نظر قرار دهد ،یا در جوف قلب چهرۀ استاد را منقوش دائم قرار مىدهد ،یا جهت دیگر قلب كه مقابل پستان چپ است ،صورت استاد را تمركز دهد ،حق آن است كه چهرۀ استاد خود در خانه دل ظاهر شود با چهرۀ ملكوتى كه این را «فتح باب» گویند .
یا جهت كمك به رونده راه استاد چهرۀ خود را اجازه مىدهد كه تمركز دهد تا به تدریج چهرۀ ملكوتى تجلى كند.
براى توضیح این مطلب كه چهرۀ ملكوتى چیست ،اشارتى مىرود:
چهره استاد با نورانیت خاص و رنگ خاصى از انوار،كه مدخلیت تام با قدرت روحى سالك دارد ظهور مىكند این چهره آن چنان زیبا و درخشنده است، كه گویى ماه آسمان یا آفتاب جهانتاب ،مكان خود را در فضاى لایتناهى پشت سر نهاده و بر دل پاك بى غل و غش سالك جاى مىگیرد ،در چنین حالتى چه در خواب و چه در بیدارى ،براى انجام هر كارى صداى غیبى مىشنود كه به انجام كارى یا نهى از آن دستور مىدهد.
ناگفته نماند این اصوات ،این چهره و انوار،باطن خود سالك است كه به نام استاد و انوار غیبى و اصوات ملكوتى بر او نمودار مىگردد، و یا مىشنود.
اما یك نكته در اینجاست كه استاد اگر در خواب نیز باشد ،امواج مرید را گرفته ،كه این دانه از آن گلستان با دست باغبان چیرهدست در زمین مستعد آمادۀ گلستان غرس شده ،هم سالك مدخلیت دارد هم استاد ؛گاهى هر دو ،و زمانى فقط استاد و در بعضى ایام براى سالك ،این نكات در طى سلوك مكشوف مىشود.
نيروانا بالاترين داعيه بودا
سالك در مقام سلوك :
نكات زیر در ترقى و ارتقاء روحى وى مدخلیت دارد:
1- سالك تحت تربیت استاد توانایى قرار گیرد.
2- از علم عرفان آگاهى بهم رساند.
3- نشستها را مرعى و محل اجراى ریاضت متناسب با سلوكش باشد و تقلیل غذا و استحمام پیشه خود سازد و البسه سبك و راحت و گشاد كه از پنبه یا پشم بافته شده بر تن نماید.
4- حبس نفس و عدم فاصلۀ زمانى در سلوك و مداومت به آن ضرورى است.
5- ابتدا سالك با توجه به امواج پاك مداومت به ریاضت پیشه كند و اگر امواج شیطانى به سوى او شدت یابد به دستور استاد و توجه تامه استاد آن امواج منحط از پیرامون وى پراكنده شود ،استاد بایست مراقبت نماید كه ترس و خوابهاى هولناك براى سالك روى ندهد سالك در اثر تمارین بسیار به پایهاى رسد كه هر نوع موجى را كه طالب است جذب نماید.
این مطلب بدان مفهوم است كه از میان موج های فراوان از كانال خاصى و امواج خاصى را سلولهاى مغزى سالك دریافت نماید.
پس از سالهاى دراز و تحمل ریاضات صعبه سلولهاى مغزى خود را براى نیم ساعت تعطیل سازد و بدین كار و تجربه در این امر بپردازد و به تدریج مدت را افزایش دهد تا پس از چند سال متوالى یكسره و یكباره سلولهاى مغزى او تعطیل شود به نحوى كه سالك دیگر نتواند سلولهاى مغزى خود را به حركت مجدد وادارد این مرحله را نیروانا مىنامند كه معناى لغوىاش «خاموشى محض» است وقتى سالك بدین مرحله نایل گردید از تنفس و تغذیه و نوم بى نیاز مىشود و وجودش مفید براى دیگر افراد نخواهد بود.
این آرزو براى هر سالكى روى دهد به مفهوم عدم توجه به نتیجه غائى سلوك است نه در دنیا مفید خواهد بود و نه در عالم واپسین.
در حضور ارواح عالیه گذشته از آن كه سرافراز نخواهد بود شرمگین و مطرود مىباشد.
چگونه بودا به مقام نیروانا نایل گردیده و به تربیت افراد پرداخته است و مكتب سلوكى را كه انفرادى است سفره گسترده و به صورت آئینى در آورده است؟
________________________________________
[2] .تند بار = حیوانات اهلى و حلال گوشت
[3] .زندبار = حیوانات درنده
[4] .جمالی = حیوانى
[5] .جلالی = آنچه از حیوان گرفته مىشود