اعراف فاصله و حجابی است بین بهشتیان و جهنّمیان ؛ این حجاب دارای درجات و مراتبی است . در درجات اعلای آن نفوس قدسیّه كه حاكم و مسیطر بر بهشت و دوزخند و هر یك از آنان را از علائم و سیمایشان می شناسند، قرار دارند.
آنان به قدری قویّ و در مراتب خلوص و قرب ، پا در افق عالی نهاده اند كه مُهَیمن و مسلّط بر هر دو گروه از بهشتیان و جهنّمیان هستند و بهشت و جهنّم در زیر نظر و در حیطه نفوذ و اراده آنهاست .
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ بَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِیمَیـ'هُمْ وَ نَادَوْا أَصْحَـ'بَ الْجَنَّه أَن سَلَـ'مٌ عَلَیْكُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ * وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَـ'رُهُمْ تِلْقَآءَ أَصْحَـ'بِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّـ'لِمِینَ* وَ نَادَی '´ أَصْحَـ'بُ الاْعْرَافِ رِجَالاً یَعْرِفُونَهُم بِسِیمَب'هُمْ قَالُوا مَآ أَغْنَی ' عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ * أَهَـ'´ؤُلاَ´ءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لاَ یَنَالُهُمُ اللَهُ بِرَحْمَه ادْخُلُوا الْجَنَّه لاَ خَوْفٌ علَیْكُمْ وَ لاَ´ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ*وَ نَادَی '´ أَصْحَـ'بُ النَّارِ أصْحَـ'بَ الْجَنَّه أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَآءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَهُ قَالُو´ا إِنَّ اللَهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْكَـ'فِرِینَ * الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَو ' ه الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَب'هُمْ كَمَا نَسُوا لِقَآءَ یَوْمِهِمْ هَـ'ذَا وَ مَا كَانُوا بِـَایَـ'تِنَا یَجْحَدُونَ» ( آیات 46 تا 51، از سوره الاعراف ).
ترجمه: و بین این دو گروه (بهشتیان و دوزخیان ) پرده و حجابی است . و بر قسمت های بالای آن حجاب ، كه أعراف آن باشد، مردانی هستند كه تمام افراد را یكایك (چه از بهشتیان و چه از دوزخیان ) از سیما و آثار و علائمشان می شناسند و افرادی كه (بر قسمت های پائین آن حجاب قرار دارند و) هنوز خودشان داخل در بهشت نگردیده اند ولی امید و انتظار و طمع دخول در آن را دارند به بهشتیان ندا می كنند كه :
سلام باد بر شما! و چون نگاه آنان را به طرف دوزخیان برگردانند گویند:
بارپروردگارا! ما را با قوم ستمگر، یكجا قرار مده ، و با معیّت آنان ما را مگذار! و صاحبان و ملازمان اعراف ، مردانی راكه از سیما و علائمشان می شناسند ندا میدهند كه آنچه را كه شما اندوختید و جمع كردید، و آنچه را به مباهات و سرافرازی و بلند پروازی و استكبار بدان اتّكاء داشتید، به هیچگونه دستی از شما نگرفت و سودی نبخشید و شما را در امروز بی نیاز ننمود! آیا نمی بینید این بهشتیان را كه شما در دنیا سوگند یاد میكردید كه خداوند آنان را مشمول رحمت خود نمی گرداند و در بهشت داخل نمی كند (چگونه همگی مشمول رحمت شده و در بهشت ها مسكن گزیده اند! و این اصحاب أعراف به این بهشتیان خطاب می كنند كه ) داخل شوید در بهشت بدون هیچگونه خوف و اندیشه ، و بدون هیچ گونه حزن و غصّه ای كه در شما راه نخواهد یافت ! و اهل جهنّم در این حال اهل بهشت را ندا دهند كه :
از آب و طعامی كه خداوند شما را روزی فرموده است قدری هم بر ما افاضه كنید و ما را بهرمند سازید! اهل بهشت در جواب گویند:
آب و طعام بهشت را خداوند بر كافران و منكران حرام فرموده است . بر آن كسانی كه دین خود را لهو و لعب پنداشتند و باطل و بازیچه گرفتند و حیات و زندگی دنیا آنان را فریفت . پس به پاداش آنكه آنان چنین روزی را كه روز لقاء و دیدار ماست فراموش كردند و به خاطر نیاوردند و آنكه آیات ما را انكار میكردند؛ ما نیز امروز آنها را مورد نظر رحمت قرار نمیدهیم و در بوته نسیان و فراموشی می اندازیم !»
أعرافِ حجاب و پرده ، قسمت های بالای آن را گویند و نیز اعراف ، نام برای تپّه ها و تل های بلندی است كه از رَمْل های بیابان تشكیل شده است و غالباً بواسطه وزش بادهای تند این تل های رملی بوجود می آید و چون در این آیه ، اعراف به دنبال حجاب ذكر شده است ، محتمل است كه معنای اوّل از آن مراد باشد و بودن مردانی بر روی اعراف ، معنای دوّم را تقویت میكند ولیكن بین این دو معنی در آیه مباركه ، منافات و مغایرتی نیست ، زیرا كه معنای حجاب : ما یَحْجُبُ شَیْئاً عَن شَیْءٍ (چیزی كه چیزی را از چیز دیگری مستور كند) می باشد، و بنابراین میتوان گفت كه این مردانی كه بر روی اعراف قرار دارند، در مقام و محلّ مرتفع و بلندی هستند كه بر هر دو جمعیّت ، از گروه بهشتیان و گروه جهنّمیان سیطره و إشراف دارند، و بر هر دو منزل و درجه از بهشت و دوزخ واقف می باشند. و به همین جهت كانوا عَلَی الاْعْرافِ، روی اعراف هستند، تا آنكه همه طبقات و اصناف را به سیما و علائمشان بشناسند. چون مادّه لغویِ «اعراف از عَرَفَ یَعْرِفُ مَعْرِفَه و عِرْفاناً » به معنای شناختن و دانستن است .
طبق این آیات آنانند كه به بهشتیان میگویند: «ادْخُلُوا الْجَنَّه»، داخل در بهشت شوید! و آنانند كه «یَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِیمَب'هُمْ»، همه را از علائم و سیمایشان می شناسند و آنانند كه «أَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ»، در میان مردم محشر اعلان می كنند كه :
دوری از رحمت خدا فقط برای ستمكاران است و آنانند كه در خطاب مجهول : «وَ نُودُو´ا أَن تِلْكُمُ الْجَنَّه»، فاعل آن ندا هستند، و به اهل بهشت خیر مقدم میگویند و بشارت به خلود و دوام میدهند، و آنانند كه جهنّمیان را مورد مؤاخذه و بازپرسی قرار میدهند و میگویند:
«مَآ أَغْنَی ' عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ». و نیز به آنها میگویند: ببینید این بهشتیان هستند كه شما سوگند میخوردید كه خداوند آنان را به بهشت وارد نمی كند. و در درجات پائین اعراف ، جماعاتی از مردم هستند كه به آن نفوس قدسیّه و مُخْلَصه مرتبط ، و پیرو و شیعه آنان بوده و جزء گروه آنان محسوب می شده اند ـ همچون لشگریان حاكم و سلطان كه جزء دستگاه حكومت اند ـ ولی بواسطه گناه و خطائی كه انجام داده اند، یكسره به بهشت نرفته و در انتظار فیض رحمت و شفاعت و اخذ ورقه عبور از صراط هستند. آنان هنوز داخل در بهشت نشده اند، و در بین بهشت و دوزخ واقعند، ولی امید رحمت و نزول فیض و ورود در بهشت را دارند.
و آنانند كه به بهشتیانی كه قبل از آنها داخل در بهشت شده اند و آرمیده اند، سلام میفرستند و میگویند:
سَلَـ'مٌ عَلَیْكُمْ. و آنانند كه چون صورتشان به جانب ظالمان و دوزخیان منعطف شود، گویند: بار پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده ، (رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّـ'لِمِینَ)! و ما در موارد عدیده از این دوره علوم و معارف اسلام ، چه در «إمام شناسی » و چه در «معاد شناسی » به إثبات رسانیده ایم كه بندگان مُخلَصین حضرت حقّ، در محشر برای سؤال و كتاب حضور ندارند؛ «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلاَّ عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ» (قسمتی از آیه 127 و آیه 128، سوره الصّافّات )، و مقام آنها اعلی و اشرف است ، و حساب و كتاب امّت ها به دست آنان است . پس آنها كه به مقام بقاء بالله فائز گردیده اند، و دارای مقام بقاء بعد از فناء و منزلت جَمعُ الجَمعی هستند از بهشت و دوزخ بالاتر، و در حجاب اقرب ، مهیمن و مسیطر بر دو گروه بوده و از آن افق اعلی به همه می نگرند! و همه را می شناسند، و مقام و درجه هر یك را معیّن و مشخّص می سازند.
خداوند متعال در قرآن كریم در سوره حدید، وصف اعراف را با تعبیر «سُور» كه به معنای دیوار است ، و گفتگوی بین بهشتیان و دوزخیان را كه در سوره اعراف آمده است ، در آنجا به عنوان گفتگوی بین منافقین و منافقات با مؤمنین و مؤمنات بیان میكند؛ و چنانكه می بینیم در هر دو جا بیان یك امر و حقیقت را به دو عنوان تعبیر می نماید:«یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَـ'فِقُونَ وَ الْمُنَـ'فِقَـ'تُ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُورِكُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَآءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ و بَابُ بَاطِنُهُ و فِیهِ الرَّحْمَه وَ ظَـ'هِرُهُ و مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ». (آیه 13، از سوره الحدید) ترجمه: «روز قیامت روزی است كه مردان منافق و زنان منافق ، به كسانی كه ایمان آورده اند میگویند شما به ما نظری كنید! و نگاهی بیندازید! تا بدینوسیله ما از نور چهره شما، مقداری برای خود بهره برداشته و اقتباس كنیم ! به آنها در پاسخ گفته می شود:
شما به عقب و قهقرا برگردید! و از آنجا طلب نور كنید! در این حال بین این دو دسته ، دیواری زده می شود كه دری دارد؛ و آن در، ظاهری دارد و باطنی ؛ در باطنش رحمت است و در ظاهرش از مقابل در، عذاب است».
و در ذیل آیه اعراف آمده: «وَ نَادَی أَصْحَـ'بُ النَّارِ أَصْحَـ'بَ الْجَنَّه أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَآءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَهُ قَالُو´ا إِنَّ اللَهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْكَـ'فِرِینَ ؛ و جهنّمیان به بهشتیان ندا می كنند: قدری از آب و یا طعامی كه خداوند به شما روزی كرده است بر ما رحمت آورده و إفاضه كنید! در جواب آنها اهل بهشت میگویند: خداوند آن آب و طعام را بر كافران حرام كرده است ».
در قیاس این دو آیه واقع در سوره اعراف و سوره حدید، می بینیم كه گفتار منافقین به مؤمنین كه به ما نظری كنید تا از نور شما توشه ای برگیریم ، و آنچه در جواب می شنوند كه به عقب و پشت برگردید و از آنجا التماس نور كنید (اُنظُرُونا نَقْتَبِسْ مِن نُورِكُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَآءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا) به عینه همان گفتار اهل جهنّم است به اهل بهشت كه بر ما از آب و طعامی كه خدا به شما داده است بدهید! و جواب می شنوند كه : خداوند آنها را بر كافران حرام نموده است (أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَآءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَهُ قَالُو´ا إِنَّ اللَهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْكَـ'فِرِینَ).
حجاب بین بنده بهشتی و دوزخی ، امر واحدی است
پس بنابراین ، سور و دیوارِ كشیده شده بین منافقین و مؤمنین ، همان حجاب و اعراف فاصل بین بهشتیان و دوزخیان است . و در آیه سوره حدید كه فقط منافقین را بر روی درِ این سور قرار داده است ، به جهت آنستكه آنان با مؤمنین در ظاهر امرشان اشتراك دارند، چون بنا به فرض منافق هستند. پس درِ این دیوار كه باطنش و حقیقتش ایمان و واقع است ، رحمت ؛ و ظاهرش از جلوی در، عذاب است ؛ و منافقان چون از حقیقت خبری ندارند، از باطن كه رحمت است سودی نمی برند، و فقط از ظاهر اسلام و ایمان در دنیا استفاده كرده اند كه آنهم در محشر به صورت عذاب جلوه گر میگردد. و حاصل معنی آنستكه حجاب و دیوار چیز واحدی هستند ولی دارای دو وجهه و دو جهت : ظاهری و باطنی ، ظاهرش عذاب است و باطنش رحمت . كسانی كه به باطنش رسیده اند، از فوز و كامیابی إیمان و حقیقت بهرمند شده اند؛ و كسانی كه به ظاهرش اكتفا كرده و از باطن خبری ندارند همان دسته ای هستند كه از حقیقت ایمان و عقیده پاك بی بهره اند، و فقط برای حفظ مصالح شخصیّه ایمان آورده اند، و همان دسته ای هستند كه از ظاهر در برابر این دیوار در عذابند. و گویا این دیوار چنین است كه اگر هر آینه انظارشان از ظاهر تجاوز میكرد و به باطن میرسید، به نعیم الهی میرسیدند و رحمت حقّ آنانرا فرا میگرفت ؛ ولی چون به ظاهر قناعت كردند، از درون آن بی بهره اند.
پس دیوار و حجاب یكی است ؛ ظاهری دارد و باطنی . و مؤمنان و كافران ، در مقابل خود فقط یك راه به سوی خدا دارند كه باید بپیمایند، و این راه واحد است ، همچنانكه دیوار و حجاب واحد است و اختلاف فقط از ناحیه ادراك و فهم آنهاست ؛ عیناً مانند حالی كه در دنیا دارند، كه بین مؤمنان و كافران فرقی نیست در اینكه هر دو باید راهی را كه به سوی خدا دارند طی كنند؛ این راه را مؤمنان بطور استقامت طی می كنند و گام در صراط مستقیم می نهند، و كافران منحرف می شوند و بطور اعوجاج و كجی می پیمایند. پس همه با هم هستند، و اختلاف از جهت استقامت و انحراف نفوس است ، و از جهت اراده و انتخاب خوب و یا اراده و انتخاب زشت .
و به همین جهت می بینیم در ذیل آیه سوره حدید وارد است كه : «یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَعَكُمْ قَالُوا بَلَی ' وَ لَـ'كِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الاْمَانِیُّ حَتَّی ' جَآءَ أَمْرُ اللَهِ وَ غَرَّكُم بِاللَهِ الْغَرُورُ». (آیه 14، از سوره الحدید ). ترجمه: «(چون بین منافقان و مؤمنان دیوار زده می شود، و سور كشیده می شود) منافقان به مؤمنان میگویند: مگر ما با شما در دنیا نبوده ایم و معیّت نداشته ایم ؟! مؤمنان در پاسخ میگویند:
آری ! ولیكن شما خود را به فتنه و فساد انداختید! و پیوسته انتظار كشیدید! و در شكّ و تردید بسر بردید! و آرزوهای دراز شما را فریفت ، تا آنكه امر خدا نازل شد و مرگ گریبانتان را گرفت ، و آن غَرور و شیطان و نفس گول زننده و فریب دهنده شما را گول زد (و با خدعه و مكر شما را در غفلت نگاه داشت ، تا ناگهان امر خدا آمد و كار از كار گذشت )».
راه خدا یكی است ؛ یكی به استقامت و دیگری به انحراف می پیماید
و این همان امر واحدِ ذو وجهین را میرساند، كه منافقان با مؤمنان از هر جهت از جهات طبیعی و مزایای مادّی در دنیا با هم بودند، در یك زمین ، و یك عشیره ، و یك غذا، و یك كسب و كار، و یك پدر و مادر، و یك مقدار عمر، و بالاخره چنان كه می بینیم در این جهات طبیعی مَیْزی و فرقی ندارند، و لیكن نیّت و هدف و أخلاق و گرایش معنوی تفاوت داشت ، و همین موجب شد كه آنان را به دوزخ بكشاند و مؤمنان را به بهشت رهبری كند. پس صراط واحد است ، و آن راهی است كه باید انسان بسوی خداوند تعالی طی كند؛ مؤمنان از راه مستقیم ، و كافران و منافقان و بدكاران از راه اعوجاج و انحراف طی می كنند و قبل از آیه اعراف آمده است : «وَ نَادَی '´ أَصْحَـ'بُ الْجَنَّه أَصْحَـ'بَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُم مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَه اللَهِ عَلَی الظَّـ'لِمِینَ * الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَهِ وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِا لاْ خِرَه كَـ'فِرُونَ؛ اهل بهشت به اهل جهنّم گویند: حقّاً آنچه را كه پروردگار ما به ما وعده داده بود، حقّ و محكم و ثابت یافتیم ! آیا آنچه را هم كه پروردگار شما به شما وعده داده بود (از پاداش سخت ) حقّ و محكم و ثابت یافتید؟! در پاسخ گویند:
آری ! و در این حال إعلان كننده ای اعلام میدارد كه لعنت خداوند بر ظالمان است ؛ آن كسانی كه مردم را از راه خدا بازداشتند، و راه را به روی آنها بستند، و آن را كج و مُعوج پنداشتند، و به آخرت كافر شدند» (اعراف/ 44 و 45).
پس راه ، راه واحد است ، و آن راه برای خداست و بسوی خداست ؛ یكی به استقامت و درستی و راستی طی میكند و دیگری به انحراف و كجی می پیماید. و این همان حقیقت واحد سور و حجاب و اعراف است ، كه یكی به باطن توجّه دارد و یكی به ظاهر؛ باطنش رحمت ، و ظاهرش نقمت و نكبت است و این مطلب در قرآن كریم تصریحاً و تلویحاً بسیار آمده است ؛ مثلاً خداوند می فرماید:
«یَعْلَمُونَ ظَـ'هِرًا مِنَ الْحَیَو'ه الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ ا لاْ خِرَه هُمْ غَافِلُونَ؛ از حیات و زندگی دنیا ظاهری را میدانند و بس ، و ایشان از زندگی و حیات آخرت غافل هستند» (آیه 7، از سوره الرّوم ).
روایات دالّه بر اینكه أعراف ، موقف اهل عرفان است
روایات وارده در این باب از جهت مفاد و موضوع به چند بخش قسمت می شوند:
اوّل : روایاتی كه دلالت دارند بر اینكه در مادّه اعراف ، عرفان و معرفت به كار رفته است و شاید ریشه این نوع تعبیر، از آیه قرآن گرفته شده باشد كه «وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِیمَب'هُمْ»، چون در این آیه ، وقوف بر اعراف را از آنِ كسانی قرار داده است كه معرفت دارند بواسطه علامت و نشانه هائی كه در سیمای مردم است ، اگر ضمیر هُمْ به كُلاًّ بر گردد؛ و یا به نشانه هائی كه در سیمای خودشان است اگر ضمیر هُمْ به رِجَالٌ بر گردد. و ممكن است بگوئیم به هر دو یعنی به رِجَالٌ و كُلاًّ بر گردد، و از نقطه نظر ادبیّت اشكالی ندارد. و عنوان ارجاع ضمیر به جامع بین دو چیز مذكور در عبارت ، خالی از لطف نیست .
در تفسیر «مجمع البیان » آورده است كه بَكر بن عبدالله مُزْنی به حسن گفت : به من چنین رسیده است كه اهل اعراف ، گروهی هستند كه نیكی ها و بدی های آنان به قدر هم است ، و لذا بین بهشت و دوزخ وقوف دارند. حسن دست خود را بر ران خود زد و گفت :
اهل اعراف كسانی هستند كه خداوند آنان را برای معرفت و شناسائی اهل بهشت و جهنّم در آن محلّ وقوف داده است ؛ تا بعضی را از بعضی دیگر تمیز دهند و سوگند به خدا كه چه بگویم، شاید بعضی از آنان ، با ما در این خانه باشند! و ثَعلبی با اسناد خود در تفسیر از ضحّاك ، از ابن عبّاس آورده است كه : اعراف مكان بالا و مرتفعی است بر روی صراط ، و بر آن حمزه و عبّاس و علیّ و جعفر قرار دارند و آنان محبّان خود را به سفیدی چهره ، و دشمنان خود را به سیاهی چهره می شناسند.
و سپس گفته است : «قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ الْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: هُمْ ءَالُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُالسَّلاَمُ؛ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّه إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لاَ یَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَروُهُ؛ حضرت باقر علیه السلام گفتند:
اهل اعراف آل محمّد علیهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمی شود مگر كسی كه آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل آتش نمی گردد مگر كسی كه آنها را ناشناخته بگیرد و آنان او را ناشناخته بگیرند» ( «مجمع البیان » طبع صیدا، مجلّد 2، ص 423).
و در «تفسیر عیّاشی » از هِلْقام از حضرت باقر علیه السّلام آورده است كه در جواب اینكه پرسیده بود: مراد از «وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ در آیه شریفه «وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِیمَب'هُمْ» چیست ؟ فرمودند:
آیا شما در بین خودتان ، اهل خبره و شناسائی ندارید؟! آیا بر قبائل خود كسانی را كه خوبان را از بدان بشناسند ندارید؟! هِلقام گوید: عرض كردم :
آری .حضرت فرمود:
ما هستیم آن مردانی كه تمام خلائق را از روی سیما و علائم می شناسیم ! («تفسیر عیّاشی » ج 2، ص 18).
روایات دالّه بر اینكه اهل أعراف ، عارفان به خلائق اند
و نیز عیّاشی از زاذان ، از سلمان آورده است كه گفت : شنیدم بیش از ده بار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی می فرمود:
«یَا عَلِیُّ! إِنَّكَ وَ الاْوْصِیَآءَ مِنْ بَعْدِكَ أَعْرَافٌ بَیْنَ الْجَنَّه وَالنَّارِ؛ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّه إلاَّ مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ، وَ لاَ یَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ؛ ای علیّ! تو و اوصیاء بعد از تو، أعراف هستید بین بهشت و آتش ؛ داخل در بهشت نمی شود مگر كسی كه شما را بشناسد و شما هم او را بشناسید، و داخل آتش نمی شود مگر كسی كه شما را ناشناخته گیرد و شما هم او را ناشناخته گیرید!» («تفسیر عیّاشی » ج 2، ص 18). و نیز عیّاشی از سَعد بن طَریف از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه آورده است كه فرمودند: ای سعد! ایشان آل محمّد علیهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمی شود مگر كسی كه آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل جهنّم نمی شود مگر كسی كه آنان را ناشناخته گیرد و آنان او را ناشناخته گیرند. («تفسیر عیّاشی » ج 2، ص 18).
و نیز عیّاشی از ثُمالی از حضرت باقر علیه السّلام آورده است كه در پاسخ كسی كه از گفتار خداوند تعالی :
«وَ عَلَی الاْعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِیمَب'هُمْ »سؤال كرده بود فرموده اند:«نَحْنُ الاْعْرَافُ! الَّذِینَ لاَ یُعْرَفُ اللَهُ إلاَّ بِسَبَبِ مَعْرِفَتِنَا. وَ نَحْنُ الاْعْرَافُ! الَّذِینَ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّه إلاَّ مَنْ عَرَفَنَا وَعَرَفْنَاهُ، وَ لاَیَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ.وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَهَ لَوْ شَآءَ أَنْ یُعَرِّفَ النَّاسَ نَفْسَهُ لَعَرَّفَهُمْ، وَ لَكِنَّهُ جَعَلَنَا سَبَبَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ؛ ما هستیم اعراف ! آن كسانی كه خداوند شناخته نمی شود مگر بوسیله شناخت ما. و ما هستیم اعراف ! آن كسانی كه داخل بهشت نمی شود مگر آن كه ما را بشناسد و ما او را بشناسیم ، و داخل آتش نمی شود مگر آن كه ما را انكار كند و ما او را انكار كنیم و این بجهت آنستكه خداوند اگر إراده میفرمود و میخواست خود را بدون واسطه به مردم بشناساند البتّه می شناسانید، ولیكن او ما را سبب و وسیله و دری قرار داده است كه باید از آن داخل شد» (همان مصدر، ص 19).
و در «بصائر الدّرجات » از محمّد بن الحسین از موسی بن سَعْدان از عبدالله بن قاسم از بعضی اصحابش از سعد إسكاف ـ پس از سؤال او از حضرت باقر علیه السّلام از تفسیر این آیه ، و پس از جواب آن حضرت بر همین نهجی كه أخیراً از «تفسیر عیّاشی » ذكر شد ـ آورده است كه حضرت به دنبال آن اضافه میكنند كه :
«فَلاَ سَوَآءٌ مَا اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمَه وَ مَنْ ذَهَبَ مَذْهَبَ النَّاسِ؛ ذَهَبَ النَّاسُ إلَی عَیْنٍ كَدِرَه یَفْرُغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ، وَ مَنْ أَتَی ءَالَ مُحَمَّدٍ أَتَی عَیْناً صَافِیَه تَجْرِی بِعِلْمِ اللَهِ لَیْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لاَانْقِطَاعٌ. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَهَ لَوْ شَآءَ لاَرَاهُمْ شَخْصَهُ حَتَّی یَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ، لَكِنْ جَعَلَ اللَهُ مُحَمَّدًا وَ ءَالَ مُحَمَّدٍ الاْبْوَابَ الَّتِی یُؤْتَی مِنْهَا؛ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَ لَـ'كِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی ' وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَ ' بِهَا» ( قسمتی از آیه 189، از سوره البقره ).. («بحار الانوار» ج 8، ص 336، به نقل از «بصآئر الدّرجات » ص 146).
ترجمه:
«و بنابراین مساوی نیستند آنچه كه معتصمین بدان تمسّك میجویند با آنچه كه مردم به هر سو راهی را انتخاب نموده و میروند؛ مردم پیوسته برای آب خوردن به سوی چشمه های آلوده و كدر میروند كه بعضی از آنها در بعضی دیگر ریخته شده و آمیخته میگردد، ولی كسی كه به سوی آل محمّد بیاید به سوی چشمه صاف و پاكی آمده است كه به علم خدا جاری است و هیچگاه انقطاع و نابودی ندارد. و این حقیقت به جهت آنستكه اگر خداوند اراده فرموده بود كه خودش را بشخصه به مردم بشناساند تا بدون هیچ واسطه از در خدا وارد شده و او را ببینند، البتّه چنین كاری را میكرد، ولیكن محمّد و آل محمّد را درهائی برای شناسائی خود قرار داده است كه باید از آن درها وارد شوند؛ و اینست معنای گفتار خدا كه :
نیكوئی و خوبی به این نیست كه شما در خانه ها از پشت آنها وارد شوید! ولیكن خوبی برای كسی است كه تقوی پیشه ساخته است ! و شما به خانه ها از درهای آنها وارد شوید!». نظیر مفاد این روایت را در باره اهل اعراف ، فُرات بن إبراهیم در تفسیر خود، از أصبَغ بن نُباته و از حَبّه عُرَنی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام ، و شیخ صدوق «در معانی الاخبار» از حضرت باقر از حضرت أمیرالمؤمنین علیهم السّلام ، و علیّ بن إبراهیم در تفسیر خود، و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام در گفتگوی ابن كَوّاء با أمیرالمؤمنین علیه السّلام آورده اند.
مؤذّن و إعلان كننده لعنت خدا بر ظالمین ، أمیرالمؤمنین است
دوّم : روایاتی كه دلالت دارند بر آنكه اعلان كننده بین بهشتیان و دوزخیان كه لعنت خدا بر ظالمان است ، أمیرالمؤمنین علیه السّلام هستند. طبرسی از أبوالقاسم حَسْكانی با اسناد خود از محمد ابن حنفیه از أمیرالمؤمنین علیه السّلام آورده است كه «إنَّهُ قَالَ:
أَنَا ذَلِكَ الْمُؤَذِّنُ! «من آن مؤذّن هستم !»و نیز حسكانی با اسناد خود از أبوصالح از ابن عبّاس روایت كرده است كه :«م إنَّ لِعَلِیٍّ فِی كِتَابِ اللَهِ أَسْمَآءٌ لاَ یَعْرِفُهَا النَّاسُ؛ قَوْلُهُ: فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ، فَهُوَ الْمُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ؛ یَقُولُ: أَلاَ لَعْنَه اللَهِ عَلَی الظَّـ'لِمِینَ، الَّذِینَ كَذَّبُوا بِوِلاَیَتِی وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّی» .( «مجمع البیان » مجلّد 2، ص 422؛ و «بحار الانوار» ج 8، ص 331).
ترجمه:«از برای علی علیه السلام در كتاب خدا اسم هائی هست كه مردم آنها را نمیدانند؛ مثل گفتار خدا كه می فرماید: «مؤذّنی بین بهشتیان و جهنّمیان اعلان كرد» كه اوست همان مؤذّنِ بین ایشان ؛ ندا میدهد: آگاه باشید كه لعنت خدا بر ستمكاران است . ستمكاران كسانی هستند كه ولایت مرا تكذیب كرده اند و حقّ مرا سبك شمرده اند» و عیّاشی از محمّد بن فُضیل از حضرت امام رضا علیه السلام در گفتار خداوند: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَه اللَهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» روایت كرده است كه :
« قَالَ: الْمُؤَذِّنُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؛ حضرت فرمودند: مؤذّن و اعلام دارنده أمیرالمؤمنین علیه السّلام است » («تفسیر عیّاشی » ج 2، ص 17) و کلینی، از حسین بن محمّد از مُعَلَّی بن محمّد از وَشّاء از احمدبن عمر حَلاّل آورده است كه از حضرت أبوالحسن علیه السّلام درباره تفسیر گفتار خدای تعالی : «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ أَن لَعْنَه اللَهِ عَلَی الظَّـالِمِینَ» سؤال كردم ، حضرت فرمودند: مؤذّن أمیرالمؤمنین علیه السّلام است .
طبقات مختلف مردم از نظر امام صادق علیهالسلام
کتاب معاد شناسي، جلد دهم، قسمت دهم،حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدسسره، ص 57-25
مردان اعراف چه كسانی هستند؟
و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال یعرفون كلا بسیمیهم ونادوا اصحاب الجنهٔ ان سلام علیكم: در میان آن دو(بهشتیان و دوزخیان) پرده و حصاری است؛ ولی براعراف(و بلندی ها) مردانی استقرار یافته اند كه همه (بهشتیان و دوزخیان) آن ها را از سیمایشان می شناسند و بهشتیان را ندا دهند كه سلام بر شما باد.
مردان اعراف چه كسانی هستند؟
و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال یعرفون كلا بسیمیهم ونادوا اصحاب الجنهٔ ان سلام علیكم: در میان آن دو(بهشتیان و دوزخیان) پرده و حصاری است؛ ولی براعراف(و بلندی ها) مردانی استقرار یافته اند كه همه (بهشتیان و دوزخیان) آن ها را از سیمایشان می شناسند و بهشتیان را ندا دهند كه سلام بر شما باد.(۴۶/ اعراف)
اعراف، بر طبق روایت حذیفه، دیواری است میان بهشت و دوزخ؛ و بنابر نظر ابن عباس، آن چیزی است كه مشرف بر چیز دیگری است، یا دیواری است كه بسان خروس دارای تاج و افسری است و یا تل و تپه ای است میان بهشت و دوزخ كه گروهی خاص از گنهكاران بر سر آن نشسته اند و یا همان دیواری است كه خداوند در سوره حدید( ... فضرب بینهم بسور له باب ...) از آن یاد كرده است. در واقع باید گفت: اعراف همان دیوار و حصاری است میان بهشت و دوزخ كه میان آن ها جدایی برقرار ساخته و یا كنگره های دیواری است كه مردانی برفراز آن نشسته اند و بهشتیان و دوزخیان را از كیفیت چهره و سیمایشان از هم باز می شناسند.
● حال باید دید مردان اعراف چه كسانی هستند؟
در تفاسیر مختلف از جمله: روح البیان، روضه الجنان، المیزان، المنار و ...، نظرات مختلفی درباره اعرافیان آورده شده كه در ذیل به ذكر نمونه هایی از این اقوال و مصادیق می پردازیم؛ این نظریات را می توان به دو بخش تقسیم كرد:
▪ گروهی معتقدند كه اعرافیان دسته ای ممتاز از مخلوقات هستند:
فرشتگانی كه بهشتیان و دوزخیان را می شناسند
انبیا علیهم السلام كه شهدای الهی بر امت ها هستند
مردمان عادلی كه به روز قیامت گواه بر مردم در میان هر امتی هستند
عباس و حمزه و علی علیه السلام و جعفرطیار كه در كنار صراط نشسته اند و دوستان را با چهره روشن و دشمنان را با سیمایی گرفته و تیره از هم باز می شناسند
فقها و علمای صالح
شهدایی كه مردم عرصه قیامت را از نظر استحقاق نسبت به بهشت و دوزخ ارزیابی می كنند
افراد برتر از نظر ایمان كه از خود بریدند و به دیگران رسیدند
اهل بیت پیامبر اكرم(ص) كه جز عارفان آن ها وارد بهشت، و جز منكران آن ها وارد دوزخ نمی شوند.
گروهی نیز بر این عقیده اند كه اعرافیان گروهی از آفریدگان هستند كه نه بهشتی اند، نه دوزخی: مردمی كه در «فترت» ارسال انبیا به سر می بردند؛ یعنی میان زمان حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) زندگی می كردند.
جنیان با ایمان
اولاد مشركان كه پیش از سن تكلیف از دنیا رفتند
افرادی كه در ظل مرحمت الهی از آتش دوزخ آزاد می شوند
گروهی كه پدر از آن ها راضی اما مادر از آنان ناراضی بودند
افرادی كه مرتكب گناهان صغیره شدند اما این گناهان از رهگذر مصایب دنیوی جبران نگردید
عده ای از مردم كه حسنات و سیئات آن ها برابر است.
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف از دوزخیان پرس كه اعراف بهشت است (سعدی)