یكى از بحثهاى مربوط به بهشت و دوزخ، مسأله وجود كنونى آنها است و از زمانهاى دیرینه، این مسأله مطرح شده است این بحث در حالى كه جنبه كلامى و عقیدتى دارد، بحث تفسیرى و قرآنى نیز هست، یعنى به این مسأله، هم از دریچه دلائل عقلى مى توان نگریست و هم از دریچه تفسیرى و با مراجعه به كتب كلامى روشن مى شود كه اكثریت دانشمندان اسلامى وجود كنونى آن را پذیرفته و معتقدند كه هر دو، هم اكنون آفریده شده اند. محدث و متكلم عالیقدر "شیخ صدوق" در این باره مى گوید:
اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ این است كه آن دو آفریده شده اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده نمود. شیخ بزرگوار مرحوم "مفید" در «اوائل المقالات» به نقل اقوال پرداخته و چنین مى گوید: بهشت و دوزخ هم اكنون آفریده شده اند و روایات آن را تأیید و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولى اكثریت معتزله و خوارج و گروهى از زیدیه مى گویند آفرینش كنونى آنها امرى ممكن است ولى دلیل بر وجود كنونى آن در دست نیست در حالى كه "ابو هاشم جبائى" وجود فعلى آنها را محال دانسته و معتقد است پیش از برپائى قیامت بهشت و دوزخ آفریده نمى شوند.
علامه حلی در «كشف المراد» اقوال متكلمان را به نحو یاد شده نقل كرده و "قاضى عبد الجبار" را از اندیشه با ابوهاشم یكسان مى داند. "تفتازانى" در شرح مقاصد مى گوید: اكثریت مسلمانان براین نظرند كه بهشت و دوزخ هم اكنون آفریده شده اند جز «ابوهاشم» و «عبد الجبار» و پیروان آنها كه با این نظریه مخالفت كرده اند. و گاهى در میان علماء شیعه اندیشه مخلوق نبودن بهشت و دوزخ به مرحوم سید رضى (ت/359، م/406) و زرارة بن اعین نسبت داده شده است ولى برخى مانند "سید شبر" در صحت نسبت یاد شده به سید رضى تشكیك نموده اند. ولى با مراجعه به تفسیر رضى كه متأسفانه از آن فقط یك جلد منتشر شده است، صحت نسبت روشن مى شود. با توجه به آنچه كه مرحوم مفید در «اوائل المقالات» نقل كرده است، روشن مى شود كه درباره آفرینش كنونى بهشت و دوزخ سه نظریه در میان متكلمان اسلامى وجود داشته است.
1 ـ بهشت و دوزخ هم اكنون آفریده شده اند و اكثریت مسلمانان این نظریه را پذیرفته اند.
2 ـ آفرینش هر دو در شرائط كنونى امرى است ممكن ولى دلیل بر تحقق فعلى آن در دست نیست و این نظریه مربوط به معتزله و خوارج و گروهى از زیدیه است.
3 ـ آفرینش بهشت و دوزخ در وضع كنونى امرى غیر ممكن است و این نظریه مربوط به "ابوهاشم" و "قاضى عبد الجبار" مى باشد.
یادآور مى شویم كه این مسأله جنبه سمعى و نقلى دارد و باید از كتاب و سنت حكم آن را استنباط نمود و اگر "ابوهاشم" مى گوید آفرینش كنونى آنها محال است، مقصود او محال بالغیر و یا به اصطلاح محال وقوعى است.
اینك دلائل قول مشهور:
دلائل خلقت بهشت و دوزخ
از بهشت و دوزخ در لسان قرآن به «جنت» و «جحیم» یا «جهنم» و «نار» یاد مى شود ولى هرگز مقصود از هر «جنت» كه در قرآن وارد شده است، بهشت موعود نیست چه بسا قرآن كلمه جنت را در مورد باغهاى معمولى این جهان بكار برده است و نباید این آیات ملاك بحث باشد آنجا كه مى فرماید: «و لولا اذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله؛ چرا هنگامى كه به باغ خود وارد شدى كلمه «ما شاء الله» را بر زبان جارى نكردى؟» » (كهف/39). و در آیه دیگر مى فرماید: «لقد كان لسبأ فى مسكنهم آیة جنتان عن یمین و شمال كلوا من رزق ربكم و اشكروا له بلدة طیبة و رب غفور؛ در سرزمین «سبأ» براى آن گروه در چپ و راست، دو باغ بود به آنان گفتیم از روزى پروردگار خود بخورید و شكر نعمت را بجا آورید این است شهر پاكیزه و پروردگار آمرزنده» (سبأ/15). در این دو آیه كلمه «جنت» وارد شده است كه حاكى از آن است كه این جنت موجود بوده است ولى هرگز مربوط به بهشت موعود در قیامت نیست.
برخى مانند "تفتازانى" در شرح مقاصد آیات مربوط به آدم و حواء را كه مدتى در بهشت بسر مى بردند، ولى به خاطر مخالفت با ارشاد خدا از آن بیرون شدند، گواه بر آفرینش بهشت موعود دانسته و مى گوید مقصود از «جنت» در آیات یاد شده همان بهشت موعود براى امم عالم است سپس مى افزاید: برخى مى گویند مقصود از جنت در آیات آدم و حوا یكى از باغهاى وسیع دنیا است آنگاه این نظر را مورد انتقاد قرار داده مى گویند یك چنین تفسیر بازیگرى با دین و بى اعتنائى به اتفاق مسلمانان است. ولى به نظر ما پا فشارى تفتازانى بر تفسیر «جنت» در آیات آدم و حوا به بهشت موعود، كاملا بیجا است و اگر گروهى از مفسران آن را به باغ دنیوى تفسیر كرده اند به خاطر آیات خلود است كه مى گوید پس از دخول به بهشت دیگر از آن خروجى نیست و ساكنان بهشت پیوسته و جاودانه در آنجا زندگى خواهند كرد. آیاتى كه حاكى از جاودانه بودن ساكنان بهشت است مختلف است، به عنوان نمونه:
1 ـ قرآن بهشت را «جنة الخلد» مى نامد آنجا كه مى فرماید: «قل أذلك خیر أم جنة الخلد التى وعد المتقون؛ آیا آن (دوزخ) خوب است؟ یا بهشت جاودانى كه پرهیزكاران به آن نوید داده شده اند؟» (فرقان/15).
2 ـ قرآن در آیات بى شمارى بهشتیان را با كلمه «خالدون» توصیف مى فرماید این آیات سبب شده است كه برخى جنت آدم و حوا را غیر از بهشت موعود تفسیر كنند. البته در آیات خلد احتمال دیگرى نیز وجود دارد و آن اینكه این خلود از آن گروه از ساكنان بهشت است كه در پرتو عمل صالح به آنجا وارد شوند و در حق آنان قرآن مى فرماید: «عطاء غیر مجذوذ؛ پاداش جاویدان و مستمر» (هود/108). و اما انسانى كه در خود بهشت متولد گردد آیا او هم جاودانه است یا نه، آیات خلود ناظر به آن نیست. در هر حال هدف این است كه جنت مربوط به آدم و حواء قابلیت هر دو تفسیر را دارد، بنابراین از دلائل قطعى مخلوق بودن بهشت و دوزخى كه انسان ها بر اثر عمل نیك و بد به آن وارد مى شوند، به شمار نمى رود.
بهشت و دوزخ برزخى
آیاتى در قرآن حاكى از آن است كه براى برزخیان از نیكوكار و بدكار، بهشت و دوزخى وجود دارد و هم اكنون هر دو مخلوق و آفریده شده اند ولى هرگز این آیات گواه بر مخلوق بودن بهشت و دوزخ مربوط به آخرت نیست و استدلال به آنها بر موضوع بحث كاملا بیگانه است. قرآن درباره مؤمن به رسولان عیسى كه به خاطر ایمانش كشته شد، مى فرماید: «قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومى یعلمون؛ به او گفته شد داخل بهشت شو، وى گفت اى كاش قوم من از وضع من مطلع مى شدند» (یس/26). جنت در این آیه، جنت برزخى است، نه جنت موعود. قرآن درباره فراعنه یادآور مى شود كه آنان پیش از قیامت بر آتش عرضه مى شوند و روز قیامت دچار سخت ترین عذاب مى گردند، آنجا كه مى فرماید: «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ صبح و عصر فراعنه بر آتش عرضه مى شوند و روز بر پائى قیامت خاندان فرعون به سخت ترین عذاب گرفتار مى شوند» (غافر/46).
از این بیان روشن مى شود كه آیاتى كه در آنها تنها لفظ جنت وارد شده یا جنت آدم و حواء موضوع بحث قرار گرفته و یا جنت و نار برزخى مطرح شده است، از آیات محل بحث بیرون بوده و باید تنها به آیاتى چشم بدوزیم كه موضوع بحث آن بهشت و دوزخ موعود امم عالم است، اینك در این باره مى گوئیم، از برخى از آیات وجود كنونى بهشت و یا دوزخ كاملا استفاده مى شود:
1 ـ «و لقد رآه نزلة اخرى* عند سدرة المنتهى* عندها جنة المأوى؛ پیامبر (ص) فرشته وحى را نزد «سدرة المنتهى» دید، نزد آن (سدرة المنتهى) جنة المأوى است» (نجم/ 13 تا 15). مقصود از «جنة المأوى»، همان بهشت موعود است كه در آیات دیگر از آن به جنات عدن و مانند آن تعبیر شده است. این آیه به روشنى مى رساند كه پیامبر، فرشته وحى را در كنار «سدرة المنتهى» كه در جنت آن بهشت جاودان قرار دارد، دیده است و اگر بهشت آفریده نشده بود، یك چنین نشانه دادن، خارج از فصاحت و بلاغت مى بود.
2 ـ آیاتى كه در آن از آماده شدن بهشت و دوزخ براى نیكوكاران و بدكاران گزارش داده شده است، مى تواند گواه بر وجود كنونى هر دو باشد، مثلا درباره بهشت مى گوید: «أعدت للمتقین؛ براى پرهیزگاران آماده شده است» (آل عمران/133)، «أعدت للذین آمنوا بالله و رسله؛ براى گروهى كه به خدا و رسولان او ایمان آورده اند؛ آماده شده است» (حدید/21)، «و اتقوا النار التى اعدت للكافرین؛ از آتشى بپرهیزید كه براى كافران آماده شده است» (آل عمران/131). و در برخى از آیات كلمه «اعد» بكار رفته یعنى آماده نموده است، آنجا كه مى فرماید: «و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار؛ بهشتى را كه زیر درختان آن آب جارى مى شود، براى آنان آماده كرده است» (توبه / 100)، «و اعد لهم عذابا مهینا؛ براى آنان عذاب خوار كننده آماده كرده است» (احزاب /57).
این آیات كه در آنها كلمه «اعداد» بكار رفته است حاكى از آماده بودن این دو كانون است و اگر به هنگام نزول وحى وجود نداشت بكار بردن آن نیاز به تأویل دارد و تا موجبى براى تأویل نباشد باید ظاهر را أخذ كرد. حق این است كه ظواهر این آیات تا دلیل قاطع بر تأویل نباشد، حاكى از وجود كنونى بهشت و دوزخ است. و از میان روایات مى توان با روایت "هروى" كه از امام هشتم (ع) نقل حدیث كرده است استدلال نمود وى مى گوید: به امام رضا (ع) گفتم: اى فرزند پیامبر خدا از بهشت و دوزخ به من خبر بده، آیا آن دو الان آفریده شده اند؟ فرمود: آرى. رسول خدا (ص) آنگاه كه به معراج رفت از بهشت و دوزخ دیدن نمود، گفتم: گروهى مى گویند كه بهشت و دوزخ در قلمرو و تقدیر خدا است و در آینده آفریده مى شوند. امام (ع) فرمود:
آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم، هر كس خلقت بهشت و دوزخ را انكار كند، پیامبر و ما را انكار كرده و از ولایت ما بیرون رفته و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود.
2 ـ ابن عماره از پدر خود نقل كرد كه امام صادق (ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من انكر اربعة اشیاء: 1 ـ المعراج، 2 ـ و المسألة فى القبر، 3 ـ و خلق الجنة و النار؛ 4 ـ و الشفاعة؛ آنكس كه چهار چیز را انكار كند شیعه ما نیست و آنها عبارتند از: 1 ـ معراج، 2 ـ سؤال قبر، 3 ـ خلقت كنونى بهشت و دوزخ، 4 ـ شفاعت» (بحار الانوار: ج 8، ص 196 ـ حدیث 186).
3 ـ و نیز از حضرت رضا (ع) نقل شده است كه فرمود: مؤمن كسى است كه به یكتائى خدا و رجعت و حلال بودن دو متعه (متعه حج و متعه زنان) و معراج و سؤال در قبر و حوض كوثر و شفاعت و آفرینش كنونى بهشت و دوزخ و ... ایمان بیاورد.
به هر حال اكثر دانشمندان اسلامى معتقدند كه این دو هم اكنون وجود خارجى دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تایید مى كند، به عنوان نمونه:
1- در آیه «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ؛ و بر یكدیگر سبقت بجوئید براى رسیدن به آمرزش پروردگار خود و بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمین است و براى پرهیزگاران آماده شده است» (آل عمران/133) و در آیات فراوان دیگرى تعبیر به " اعدت" (مهیا شده) یا تعبیرات دیگرى از همین ماده، گاهى در مورد بهشت و گاهى در باره دوزخ، آمده است مانند آیات توبه: 89، توبه: 100، فتح: 6، بقره: 24، آل عمران: 131، آل عمران: 133، حدید: 21. از این آیات استفاده مى شود كه بهشت و دوزخ هم اكنون آماده شده اند اگر چه بر اثر اعمال نیك و بد انسانها توسعه مى یابند.
2- در آیات مربوط به معراج در سوره "و النجم" مى خوانیم: «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى* عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى* عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى؛ بار دیگر پیامبر جبرئیل را نزد" سدرة المنتهى" در آنجا كه بهشت جاویدان قرار داشت مشاهده كرد» (نجم: 13 تا 15)- این تعبیر گواه دیگرى بر وجود فعلى بهشت است.
3- در سوره " تكاثر" آیه 5 و 6 و 7 مى فرماید: «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ؛ اگر علم الیقین داشتید دوزخ را مشاهده مى كردید سپس به عین الیقین آن را مى دیدید». در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه هاى روشنى بر این مسئله دیده مى شود. باید توجه داشت كه بهشت جهان دیگر كه اكنون مورد بحث است غیر از بهشتى است كه آدم در آن بود و قبل از آفرینش آدم وجود داشت.