کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

تفاوت کمال در مراتب موجودات


     

کامل در هر موجودی ، با موجود دیگر متفاوت است . 

مثلا " انسان کامل‏ " غیر از " فرشته کامل " است . 
اگر فرشته‏ای در فرشته بودن خودش به‏ حد اعلی و به آخرین حد کمال ممکن برسد ، غیر از این است که انسان در عالم انسان بودن خودش ، به حد اعلای از کمال برسد . همان کسانی که ما را از وجود فرشتگان آگاه کرده‏اند ، گفته‏اند که‏ فرشتگان موجوداتی هستند که از عقل محض آفریده شده‏اند ، از اندیشه و فکر محض آفریده شده‌‏اند ، یعنی در آنها هیچ جنبه‏ خاکی ، مادی ، شهوانی ، غضبی و مانند اینها وجود ندارد ، هم‌چنانکه‏ حیوانات ، صرفا خاکی هستند و از آنچه قرآن کریم ، آن را روح خدایی معرفی‏ می‏کند ، بی‏ بهره‏اند و این انسان است که موجودی است مرکب از آنچه در فرشتگان وجود دارد و از آنچه در خاکیان موجود است ، هم ملکوتی است و هم‏ ملکی ، هم علوی است و هم سفلی . این تعبیر در متن حدیثی است که در اصول‏ کافی آمده است و اهل تسنن هم این حدیث را ظاهرا با عبارت نزدیک به آن‏ نقل کرده‏اند . مولوی در مثنوی این حدیث را به صورت شعر آورده است :

::در حدیث آمد که خلاق مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید ( 1 )::
بعد می‏گوید یک گروه از نور مطلق آفریده شده‏اند و یک گروه دیگر که‏ مقصود حیوانات است از خشم و شهوت آفریده شده اند و خدا انسان را مرکب‏ آفرید . پس انسان کامل هم‌چنانکه با یک حیوان کامل متفاوت است ( مثلا با یک اسب در حد اعلی و ایده‏آل و به حد کمال رسیده متفاوت است ) ، با یک فرشته کامل نیز متفاوت است . تفاوت انسان ( با فرشته یا حیوان ) به دلیل همان ترکیب ذاتش است که‏ در قرآن آمده است :

" « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه »" ما انسان را از نطفه‏ای آفریدیم که در آن مخلوط‌های زیادی وجود دارد . مقصود این است که استعدادهای زیادی به تعبیر امروز در ژنهای او هست . ( بعد می‏فرماید ):
انسان به مرحله‏ای رسیده است که ما او را مورد آزمایش‏ قرار می‏دهیم این خیلی حرف [ مهمی ] است یعنی به حدی از کمال رسیده که‏ او را آزاد و مختار آفریدیم و لایق و شایسته تکلیف و آزمایش و امتحان و نمره دادن ، قرار دادیم . " « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج »" ( انسان را از ) نطفه‏ای که مجموعی از مشجها یعنی استعدادهای گوناگون و ترکیبات گوناگون است ، خلق کردیم و به همین دلیل او را در معرض امتحان‏ و آزمایش و پاداش و کیفر و نمره دادن قرار دادیم ، ولی موجودهای دیگر چنین شایستگی را ندارند .
" « فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل‏ اما شاکرا و اما کفورا » " . از این بهتر و زیباتر ، آزادی و اختیار انسان و ریشه و مبنای آن را نمی‏شود بیان کرد :
او را مورد آزمایش‏ قرار دادیم ، راه را به او نمایاندیم ، آن وقت این خود اوست که باید راه خویشتن را انتخاب کند . بنابراین ، از این بیان قرآن معلوم می‏شود که " کامل انسان " به دلیل‏ همین " امشاج بودن " ، با " کامل فرشته " فرق می‏کند .

پاورقی :
. 1 ( ادامه شعر چنین است) :

::یک گروه را جمله عقل و علم وجود
آن فرشته است و نداند جز سجود ::
::نیست اندر عنصرش حرص و هوی
نور مطلق زنده از عشق خدا ::
::یک گروه دیگر از دانش تهی
همچو حیوان از علف در فربهی ::
::او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف ::
::و آن سوم هست آدمیزاد و بشر
از فرشته نیمی و نیمی زخر ::
::تا کدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا کدامین برد نرد::