شاگرد از استاد ( اوشو) پرسید :
انچه که شما آنرا روح یا << آتمن >> می نامید واقعا چیست؟
آیا روح ، خودِ اگاهی است یا چیزی شخصی است ؟
حقیقت این است که هیچ فرقی نمی کند آنرا چه بنامید؛ زیرا روزی از دستش خواهید داد !
(زیرا هر تعبیری که از روح ارائه دهیم پس از تکامل و تعالی بیشتر شما به نقص آن تعبیر پی خواهید برد و در پی تعبیری متعالی تر از روح خواهید گشت ) هر ایده پردازی ای ، جنبه ای از ناراستی در آن هست (اما در ارائه ایده ها شما گریزی از این ناراستی ها ندارید زیرا توضیح یک مفهوم متعالی در ظرف کلام نمی گنجد ) بنا بر این هر چیزی که به نام « خود حقیقی »یا « روح» یا << آتمن >> به بشر اموزش داده شده است آن تعریف به راستی بیانکننده روح نیست . نمی تواند باشد همه کسانیکه آنرا تعریف کرده اند آنرا با یک شرط تعریف کرده اند : و آن این است که مخاطبشان بداند که گوینده در حال معنی کردن چیزی بی معنی است . در حال گفتن چیزی است که نمی تواند بیان شود ....
این بحث از سه منظر به گفت امده است :
1/ نخست از دیدگاه عارفان و اهل معرفت که از همه سو در باره بیان ان حقیقت والا خاموشی گزیده اند . این گروه از عرفا معتقدند که هر تعریفی بیهوده است
2/ گروه دوم عارفان معتقدند که اگرچه ارائه هیچ تعریفی حق مطلب را ادا نخواهد کرد اما می تواند فرد را به پیش ببرد . این گروه دوم که بیشتر عرفا از همین دسته دومند می گویند حتا تلاش بیهوده می تواند سودمند باشد گاه حتییک نظریه بی معنی و غلط می تواند به فرد را به سوی حقیقت رهنمن شود و گاه یک گام نا درست می تواند شما را به پایانی درست رهنمون شود شاید اکنون یا در اینده نا درست بنماید با این حال ابزارهای دروغین می تواند فرد را به حرکتی درست وا دارد
3/ دسته سوم از عرفا نه خاموشی گزیده اند و نه تعریفی ارائه می دهند بلکه به کلی موضوع را نفی می کنند اگر از انها بپرسی ایا روحی هست یا خدایی هست به کلی موضوع را انکار می کنند (آنها از ابتدا آخرین مراحل متعالی به تصویر می کشوند و تعداد اندکی از افراد معنی کار آنها را می فهمد و تحمل می کند ) آنها کل موضوع را نفی می کنند تا شما گرفتار هیچ تعریفی نباشید . بودا از هر سه روش استفاده کرده است ( بستگی به زمینه های شاگرد داشته است )
سوال: آیا انسان از طریق فیض الهی به لا فکری( رهایی از نفس حقیر ) نائل می شود؟
درک این موضوع بسیار لازم و مفید است زیرا بسیاری از سوء تفاهمات و اشتباهات را بر طرف می سازد . بسیاری از مردم فکر می کنند چون لافمری از طریق فیض الهی قابل حصول است پس لازم نیست کار دیگری انجام دهند . به همین دلیل منفعل باقی می مانند . این اشتباه بزرگ و تاسف باری است که خیال کنیم با وجود فیض الهی ( رحمانیت ) نیازی به انجام کار دیگری نداریم .
سوءتفاهم دیگر که از آن ناشی شده است این باور است که همه انسانها به یک اندازه از لطف خدایی یر خوردار نمی شوند بعضی از مردم بیش تر و عده ای کم تر فیض می برند . اما در حقیقت هیچ کس (از پیش ) برگزیده و مقرب نیست اگر پنین بود دیگر عدالت الی معنی نداشت . ...
اما در هر حال لا فکری ( رهایی از نفس حقیر ) از طریق فیض الهی صورت خواهد گرفت .( علیرغم تلاش فیزیکی در مسیر عرفان این فیض الهی است که در ها را باید به سوی سالک باز کند و تلاشهای فرد کاری از پیش نمی برند در این سخن تناقضی نهفته است که تنها با تامل و تفکر ژرف می تواند بر طرف شود توجه داشته باشید که تلاش لازم است اما بی فایده است از نقطه نطر یک روشن ضمیر که به ان نقطه متعالی نائل شده در این سخن تناقضی وجود ندارد اما از نطر انسانهای معمولی این حرف ها بی سرو ته می نماید ).
این بحث از سه منظر به گفت امده است :
1/ نخست از دیدگاه عارفان و اهل معرفت که از همه سو در باره بیان ان حقیقت والا خاموشی گزیده اند . این گروه از عرفا معتقدند که هر تعریفی بیهوده است
2/ گروه دوم عارفان معتقدند که اگرچه ارائه هیچ تعریفی حق مطلب را ادا نخواهد کرد اما می تواند فرد را به پیش ببرد . این گروه دوم که بیشتر عرفا از همین دسته دومند می گویند حتا تلاش بیهوده می تواند سودمند باشد گاه حتییک نظریه بی معنی و غلط می تواند به فرد را به سوی حقیقت رهنمن شود و گاه یک گام نا درست می تواند شما را به پایانی درست رهنمون شود شاید اکنون یا در اینده نا درست بنماید با این حال ابزارهای دروغین می تواند فرد را به حرکتی درست وا دارد
3/ دسته سوم از عرفا نه خاموشی گزیده اند و نه تعریفی ارائه می دهند بلکه به کلی موضوع را نفی می کنند اگر از انها بپرسی ایا روحی هست یا خدایی هست به کلی موضوع را انکار می کنند (آنها از ابتدا آخرین مراحل متعالی به تصویر می کشوند و تعداد اندکی از افراد معنی کار آنها را می فهمد و تحمل می کند ) آنها کل موضوع را نفی می کنند تا شما گرفتار هیچ تعریفی نباشید . بودا از هر سه روش استفاده کرده است ( بستگی به زمینه های شاگرد داشته است )
سوال: آیا انسان از طریق فیض الهی به لا فکری( رهایی از نفس حقیر ) نائل می شود؟
درک این موضوع بسیار لازم و مفید است زیرا بسیاری از سوء تفاهمات و اشتباهات را بر طرف می سازد . بسیاری از مردم فکر می کنند چون لافمری از طریق فیض الهی قابل حصول است پس لازم نیست کار دیگری انجام دهند . به همین دلیل منفعل باقی می مانند . این اشتباه بزرگ و تاسف باری است که خیال کنیم با وجود فیض الهی ( رحمانیت ) نیازی به انجام کار دیگری نداریم .
سوءتفاهم دیگر که از آن ناشی شده است این باور است که همه انسانها به یک اندازه از لطف خدایی یر خوردار نمی شوند بعضی از مردم بیش تر و عده ای کم تر فیض می برند . اما در حقیقت هیچ کس (از پیش ) برگزیده و مقرب نیست اگر پنین بود دیگر عدالت الی معنی نداشت . ...
اما در هر حال لا فکری ( رهایی از نفس حقیر ) از طریق فیض الهی صورت خواهد گرفت .( علیرغم تلاش فیزیکی در مسیر عرفان این فیض الهی است که در ها را باید به سوی سالک باز کند و تلاشهای فرد کاری از پیش نمی برند در این سخن تناقضی نهفته است که تنها با تامل و تفکر ژرف می تواند بر طرف شود توجه داشته باشید که تلاش لازم است اما بی فایده است از نقطه نطر یک روشن ضمیر که به ان نقطه متعالی نائل شده در این سخن تناقضی وجود ندارد اما از نطر انسانهای معمولی این حرف ها بی سرو ته می نماید ).
یک روشن ضمیر که به آن تجربه متعالی دست یافته در لحظه تجربه آن حقیقتا تلاشهای گذشته اش را در برابر انچه در یک لحظه به او می دهند حقیر و ناچیز خواهد دید .
اگر از او در آن لحظه بپرسید آیا تلاشهایت تو را به این تجربه رساند؟ خواهد گفت :
هرگز ؛ تلاشهای من قادر به چنین دستاوردی نیوده و نیست تلاشهای بشری برای رسیدن به این تجربه الهی بی ارزش و حقیر است این تنها از فیض الهی بر می آید.
اما به خاطر بسپرید که این سخنان یک انسان تبرک یافته و روشن ضمیر است .
اما به خاطر بسپرید که این سخنان یک انسان تبرک یافته و روشن ضمیر است .
اگر یک انسان معمولی و به روشنی نرسیده چنین باورهایی داشته باشد برای همیشه در گمراهی خواهد ماند و ممکن است هرگز به رهایی نرسد زیرا تلاش و کوشش برای انسانی که بخواهد به چنین فیضی نایل شود اصلی اساسی است