کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

ديدگاه حكمت متعاليه/ زمان


نظرات ملاّ صدرا در خصوص زمان دو تفاوت عمده با نظرات پيشينيان وي دارد.

نخست اين كه: 
وي حركت و زمان را از عوارض خارجي اشياء نمي‏داند، يعني براي آنها وجودي منحاز و مستقل از موضوعشان نمي‏توان در نظر گرفت كه اين وجود بر وجود موضوع عارض شده باشد. 
بلكه حركت و زمان از عوارض تحليلي اشياء هستند، تنها در ذهن و به واسطه تحليل ذهني مي‏توان عارض و معروض را از يكديگر منفك كرد. در عالم خارج يك وجود بيشتر نيست، و زمان و مكان و مسافت به يك وجود موجودند.31

ديگر آن كه: مرحوم آخوند حركت را منحصر در مقولات چهارگانه نمي‏داند، بلكه به حركت در جوهر نيز قائل است، و آن را اصلي‏ترين صورت حركت مي‏داند. از مهمترين براهيني كه آخوند ملاّصدرا بر حركت جوهري آورده است، برهان از طريق زمان است. روح اين برهان از اين قرار است كه: ذات اشياء زمانمندند، زيرا اگر اين گونه نبود، نمي‏توانستيم آنها را با زمان بسنجيم و براي آنها عمري قائل شويم. چنانچه اگر اشياء داراي طول و يا وزن نباشند نمي‏توان آنها را با مقياسهاي طول و وزن اندازه‏گيري كرد. از طرف ديگر زمان چيزي غير از مقدار حركت نيست، بنابراين لازم است ذات و جوهر اشياء نيز متحرّك باشند.32

به اين ترتيب وي زمان را بعدي از ابعاد مادّي مي‏داند. وجود هر موجود جسماني بر روي زمان خوابيده است. به عبارت ديگر، زمان نيز مانند امتدادهاي سه‏گانه يكي از امتدادهاي جسم را تشكيل مي‏دهد. امّا اين امتداد چهارم بر خلاف امتدادهاي پيشين گذرا و تدريجي خواهد بود.
عالم در هر دم نو مي‏شود، و ما مقطعي نو از موجودات را مشاهده مي‏كنيم. اين موجود حاضر نه موجود دمي پيش است، و نه موجود لحظه بعد، و در عين حال هر سه آنها يك موجود بيش نيستند؛ هر يك از آنها قطعه‏اي از يك موجود متّصل بي قرار و تدريجي هستند كه وجود هر كدام در گرو عدم باقي آنها است.
پس هستي موجودات جسماني، هستي‏اي آميخته با نيستي است و وجود و عدم آنها همواره دست در گريبان همند؛ و خالق هستي در اين ميان همواره در خلق مدام.
جهان متحرّك و سيّال و پرشتاب و گذرنده‏اي كه آخوند ملاّصدرا تصوير مي‏كند، نشاط و بي‏قراري غريبي در مشاهده گر برمي‏انگيزد كه يادآور وجد و سماع صوفيان اهل عرفان است.

مرحوم آخوند براي هر حركتي زمان مخصوص به خود آن حركت را قائل است و زمان معيار را زمان حركت جوهري فلك اطلس مي‏داند. گرچه اين نظر صريحاً توسط وي بيان نشده است، ولي از برآيند آثار وي قابل استنباط است.33