کافه تلخ

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

نیت و فکر گناه ، خشم



قواعد اخلاقی که یک انسان آگاه اونها رو رعایت می کنه کمی با هم حرف بزنیم.اینها قواعد مهمی هستند که ما همه اونها رو می دونیم اما در عمل کردن به اونها ضعیفیم و لازمه مدام به ما یادآوری بشه تا بدونیم داریم چه کار می کنیم و باید چه کار بکنیم.فرق یک انسان ناآگاه با کسی که داره آگاهی برتر و درسهای راه حقیقت را می آموزد در همین است که انسان آگاه مدام یادآوری این مطالب را جدی دنبال می کنه تا در عمل موفقیت بیشتری به دست بیاره.


 به اختصار درباره ی چندی از این قواعد که مهمترین ها هستند 


1 _ خشمگین نشویم!
انسان ها یا همان نیاکان ما در زمان خودشون در رویارویی با مشکلات و بحرانهایی که خاص خودشون بود بدینگونه عمل می کردند که واکنشهای طبیعی یا عاطفی اونها خود به خود ناجی حیاتشون می شد! تکانی عصبی لازم بود تا آدرنالین به جریان خونشون وارد بشه و عضلاتشون رو قدرتمند کنه تا بتونند در مقابل مشکلاتی مثل رویارویی با یک ببر نسلشون رو حفظ کنند. نیاکان ما به عنوان انسانهای اولین به این خشم که آدرنالین اونها رو بیشتر می کرد برای ادامه ی حیاتشون نیاز داشتند. آدرنالین بیشتر باعث می شد عضلات اونها محکم و قوی بشه تا یا از ببر فرار کنند یا با اون بجنگند!امروزه انسان امروزی که در عصر تکنولوژی زندگی می کنه، باز دچار خشم و ترس زیاده و مدام باعث ایجاد تولید آدرنالین بیشتر در بدنش میشه.در حالی که دیگه ببری وجود نداره که واقعا" توجیهی برای اون همه آدرنالین اضافه در خون باشه!

روابط اجتماعی ما و آگاهی و قدرت عقل ما از کاه کوهی می سازه و تحریف مدام انرژی بصیرت و توانایی عاشقانه زیستن ما رو نابود می کنه. وقتی ما دچار خشم، استرس، غضب ، و ... می شیم ، از غدد فوق کلیوی مون آدرنالین ترشح میشه و وارد خون ما میشه و این از عمر ما کم می کنه. برای همینه که می گن : " عصبانی نشو، پیر می شی! "  وقتی عصبانی می شیم باید به یاد بیاریم دقیقا" دچار حالتی شده ایم که شبیه رویارویی با ببر است!



2 _ نیت و فکر گناه نداشته باشیم!
وقتی ما مسایل کوچک زندگی را بزرگ می کنیم،و مدام در فکرمون به اونها فکر می کنیم انرژی خودمون رو پایین و پایین تر می آریم!مثلا" یک بار اشتباهی رو مرتکب شده ایم بعد هزار بار در فکرمون مرورش می کنیم و براش غصه می خوریم! در واقع با این کار هزار بار انرژیمون رو پایین و پایین تر آورده ایم!بدون اینکه اون فعل گناه رو دوباره مرتکب شده باشیم! به همین دلیله که نیت و فکر به گناه به نظر من از خود گناه بدتر و مخرب تره! زمانی که ما چیزهایی رو در ذهنمون مرور می کنیم، ترس، خشم، نفرت و ...در وجود ما دوباره تولید میشه و دوباره ایجاد آدرنالین می کنه که براتون گفتم زیاد اون چه اثری روی عمر ما داره!



3 _ به یاد داشته باشیم، زندگی انسان آگاه ، بهترین دوست و آموزگار انسان خواهد بود.
در طریقت عاشقانه زیستن ، سعادت هدفی دور از دسترس نیست بلکه بخشی از زندگی فعلی ماست که رو به رشد و کماله. زندگی انسان آگاه و ناآگاه با هم تفاوتهایی داره. در واقع این آگاهی زندگی انسان آگاهه که نقاط ضعف زندگی فرد آگاه را کم کرده و این آگاهی بهترین معلم ماست.سعادتمند کسی است که از لحظه ی کنونی و فعلی خودش در هر شکلی که هست، درست استفاده کنه یعنی از این معلم خوب، درس بگیره .چه لحظه ی الانش خوب باشه و چه بد. سعادت نه در گذشته است و نه در آینده. سعادت در لحظه ی فعلی ماست و برخورد ما با این لحظه.

اکثر مردم با صحبت درباره ی کارهای گذشته و کارهایی که می خواهند در آینده انجام بدهند، سطح آگاهیشان را پایین می آورند.راه حل مشکل شما زمانی روشن می شه که خود را از قید عادتهای کنونی ، رها و خلاص کنید و با مردم و مسائل اطرافتان، سازگار شوید. فقط در صورتی می تونید در زمان حال زندگی کنید که تمام وقایع و اتفاقات زندگیتان را به طور عاطفی کاملا" پذیرفته باشید و احساسی منفی به اونها نداشته باشید. پس در واقع قبول فعلی وضعیت کنونی شما تمام و کمال کمک می کنه به رضایتمندی شما.

اگر می خواهید چیزی را تغییر دهید ، بسیار خوب! این کار را از همین حالا شروع کنید! اما نیازی نیست انرژیتون رو صرف بدوبیراه گفتن به زندگی و شرایط و غصه خوردن بکنید! فرض کنید ماشینتون پنچر شده! یا مثلا" کسی به ماشینتون زده و با شما تصادف کرده. شاید خشمگین بشید و به کسانی که به شما زده اند بد و بیراه بگید! یا به زندگیتون بد و بیراه بگید که چرا ماشینتون پنچر شده! اما در هر حال فقط انرژی خودتون رو حروم می کنید و بس! یعنی بعد از یک ضرر دارید ضرر بزرگتری به خودتون می زنید!

در هرحال لاستیک پنچر شده و جزئی از واقعیت کنونی زندگی شماست. اگر الکی خودتون رو عصبانی کنید یعنی خودتون رو زیادی درگیر کرده اید.حالا با دانستن این موضوع، به لحظه ی کنونی زندگیتون فکر کنید تا دریابید که همیشه وقت کافی برای لذت بردن از زنده بودن و زندگی را دارید.

4 _ یک درس کافیست!نگذاریم درسهای زندگی مدام تکرار بشوند!
یک نفر آدم ناآگاه به خاطر بی توجهی یا نا آگاهیش در ماشینش رو باز میگذاره یا اون رو قفل و زنجیر نمی کنه و دزد اون رو می زنه! دو ماه بعد دوباره دزد خونه اش رو می زنه چون نکات ایمنی رو درباره ی خونه اش هم رعایت نکرده! این یعنی درست استفاده نکردن از درسهای زندگی. یک درس کافیست! نباید بگذاریم به خاطر استفاده نکردن از تجربیات خودمون یا دیگران درسهای زندگیمون مدام تکرار بشن. نباید از یک درس فقط در همون مورد استفاده کنیم.نه! کافیه! وقتی ماشینمون رو دزد زد باید یاد بگیریم نکات ایمنی رو در همه ی موارد رعایت کنیم. درباره ی خونه مون، کیف پولمون، و ... این یعنی زندگی آگاهانه. تازه اگر آگاه تر باشیم ، قبل از اینکه دزد ماشینمون رو بزنه از تجربیات و آگاهی دیگران استفاده می کنیم تا احتمال اینکه دزد ماشینمون رو بزنه را کمتر کنیم.این یعنی زندگی آگاهانه.

5 _ مهمترین گام وقتی به دنبال آگاهی برتر هستیم اینست که بهتر است خودمان فردی درست باشیم به جای اینکه به دنبال فردی درست یا مناسب بگردیم یا در فکر درست کردن دیگران و انتقاد از اونها باشیم.
وقتی ما فردی درست باشیم، افراد درست ناخود آگاه در کنار ما جمع می شن. این خصلت طبیعته که هر چی باشیم مشابه اون رو به خودمون جذب می کنیم.

6 _ هر کس هر چیزی هست لیاقتش همان است!
شاید این جمله براتون عجیب باشه اما واقعا" اگر لیاقتتون بیشتر از اینیه که الان هستید پس بجنبید! نشون بدید که لایق بهترینها هستید! نه اینکه سرجاتون بنشینید و فکر کنید حقتون توسط لایق ترها خورده شده!

7 _ افکار و عواطف منفی ما الگوی آسیبها و جراحتهای درونی ما هستند.
 یعنی انسانی که ذهن ( یعنی افکار ) و احساسات ( یعنی عواطف ) خود را تحت کنترل داشته باشه انسانیست که می تونه در حیطه ی آگاهی برتر گام برداره. ما در درسهایی که مربوط به مهندسی ذهن با هم خوندیم ، یاد گرفتیم ذهنمون رو درست کنیم و در درسهای مربوط به آگاهی برتر علاوه بر اونها تمرین می کنیم تا احساساتمون رو هم درست کنیم. ما مدام می گیم اگه رئیس فلان شرکت بشم دیگه خوشبخت میشم! اگه تا مقطع دکترا برم خوشبخت می شم! اگرفلان طور می شد من خوشبخت می شدم ! اصلا" چه تضمینی وجود داره؟ کی گفته که همه ی دکترها و رئیس ها خوشبختن؟ !  اما چیزی هست که همین الان میشه احساسش کنید. اگر از بودنتون در همین لحظه خوشحال باشید و رضایت داشته باشید خوشبختی رو احساس می کنید!

8 _ انسانی که دنبال آگاهی برتر است ، احساس امنیت می کند.

آدمهایی که مدام نگرانند یا احساس خطر می کنند که نکند اتفاق بدی پیش بیاد و یا چیزی مطابق با میل اونها جلو نره هیچ وقت آرامش واقعی را تجربه نمی کنند. انسانی که به آگاهی برتر دست می یابد، چون معتقد است هیچ چیز بد نیست و بد مکمل خوبیهاست و برای اینست که او را به نقطه ی خاصی برساند ، آرامشش را در مواقع سخت از دست نمی دهد و احساس امنیت می کند. به تهدید کننده ترین وضعیتی که در چند روز یا چند ماه اخیر داشتید خوب فکر کنید. حالا که از اون زمانی گذشته حتما" می دونید که اون مشکل یا راه حلی داشته یا نداشته! یا در حال حاضر برای رفع اون می تونید کاری بکنید یا نمی تونید! اگر می تونید کاری بکنید پس بجنبید! چرا نشستین و غصه می خورین و لحظه های اکنونتون رو از دست می دین. اگر می تونید کاری بکنید شروع کنید حتی اگه فقط یک گام کوچک باشه . حتی اگر فعلا" فرمول کاملی برای حل همه ی مسئله نداشته باشید. اگر هم هیچ راه حلی نداره پس چرا هی بهش گیر می دید که خودتون رو آزار بدید؟! در هر حال، یا نمی دونید راه حل چیه یا می دونید راه حل چیه و نمی دونید چه طوری انجامش بدید یا اینکه زمانش نرسیده که انجامش بدید! در هر سه صورت، ترس و نگرانی، تمامی انرژی شما رو می مکه و باعث اتلاف انرژی بیشتری از شما میشه.اضطراب، فقط باعث میشه آگاهی ما مختل بشه و حتی چاکراهای ما رو می بنده.

9 _ هرگز خودتون رو برای رسیدن به نتایج ، عادت ندید!

یعنی به خودتون نگید حتما" باید به نتیجه برسم تا خوشبخت بشم و اگه نرسیدم پس کاملا" بدبخت و شکست خورده ام! این فکر نگرانیهاتون رو بیشتر می کنه و شما بیشتر انرژیتون صرف نگرانی میشه نه رسیدن به هدفتون. در مورد راه حل همیشه دو تا نظریه وجود داره. بعضی ها می گن باید راه حل وجود داشته بشه، بعضی ها می گن باید زمان الهی راه حل برسه. خوب ! اگه الان راه حلی ندارید لااقل زندگیتون رو در آرامش بگذرونید تا زمان الهی فرا برسه.

10 _ به همه بگویید من تو را دوست دارم فقط برای اینکه هستی!

این یعنی همون عشق بی قید و شرط که در وبلاگ زیاد در باره اش حرف زده ایم. عشق واقعی یعنی پذیرش دیگران به همون شکلی که هستند نه به شکلی که ما دلمون می خواد. در اطرافمون خیلی چیزها رو می بینیم. به هر کدوم به اندازه ی خودش عشق بدید! یعنی مثل رودخونه باشین! به همه آب بدین! به پرنده به اندازه ی خودش! به مزرعه به اندازه ی خودش! به کشاورز به اندازه ی خودش! به همه! نه فقط به کسانی که اون جوری میشن که ما می خوایم! البته این بستگی به این که شما و اطرافیانتون چقدر در این مورد ظرفیت دادن عشق و گرفتن عشق را دارید. عشقی که نسبت به خودتون احساس می کنید و عشقی که نسبت به دیگران احساس می کنید، اگر بی قید و شرط باشه، خشتهای اولیه ی قصر آگاهی شما می شوند!


تمرین _ خوب! قواعدی که میشه به عنوان یک راهروی راه آگاهی بهش پرداخت خیلی زیاده. یک دفتر بردارید. می تونید از دفتر مراقبه تون هم استفاده کنید. هر روز مسایل زیادی پیش می آد که می تونه یک عدد به عددهای بالا اضافه کنه! این کار رو برای خودتون انجام بدید. قواعد ساده ای رو که باعث لذت بردنتون از زندگی میشه کشف کنید و یادداشت کنید!


دست نوشته‌های یک جادوگر