کافه تلخ

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

شانس چیست ؟ و ، شش قاعده در آگاهی برتر



 شش قاعده در  آگاهی برتر

1 _ خود را شناختن و در عمق اعتقاد رفتن.

یعنی چی؟ یعنی بدون شناخت خودمون و اعتقاداتمون نمی تونیم به آگاهی واقعی برسیم.یعنی بیشتر ما در مورد اعتقاداتمون خصوصا" اعتقادات دینیمون عالم بی عملیم! چه جوری؟ این جوری که مسلمونیم اما مثلا" اسلام رو قبول داریم بدون نماز خوندن! مسیحی هستیم اما یک بار انجیل رو نخوندیم چه برسه به عمل کردن! یهودی هستیم اما اصلا" نمی دونیم تورات چیه! من اینجا نمی خوام وارد این بحث بشم که کدوم دین خوبه کدوم بده بلکه می خوام به این اصل مهم اشاره کنم که هر چی هستیم، واقعا" همون باشیم! اگر می خواهیم به آگاهی برتری نسبت به دیگران دست پیدا کنیم لازمه که اگر مسلمونیم واقعا" مسلمون باشیم! اگر مسیحی هستیم، واقعا" مسیحی باشیم! هر دینی که داریم واقعا" به اون پایبند باشیم! می دونید اگر این اصل در دنیا رعایت می شد و تابعین ادیان مختلف هر کدوم به دین خودشون پایبند بودند چه آرامشی در دنیا حکمفرما می شد؟!



خوب ! این پایبندی به اعتقادات فقط راجع به دین نیست بلکه درباره ی هر اصولیست که توی زندگی قبولش داریم.یا چیزی رو قبول نکنیم یا اگه ادعا  داریم قبولش کردیم پاش واستیم! این خصوصیت یک راهروی راه حقیقته!

2 _ خالی کردن فکر ، پاک کردن ذهن و خلاص شدن از فکر.

ما از صبح تا شب به هزار مادیات فکر می کنیم و کم کم ذهن ما در این همه شلوغی، نیروی خودش رو از دست می ده.حتی وقتی بیکار می شیم برای تفریح باز به مرور شلوغیهای دور و برمون می پردازیم . باز شروع به تجزیه تحلیل دعواها و بگو مگو هامون می کنیم. انگار می ترسیم یه لحظه ذهنمون در سکوت بمونه!تنها راه نجات ذهن ما از این همه هیاهو مدیتیشن کردن و به سکوت رسیدنه.سکوت ذهنی نیروی ذهن ما رو بالا می بره.تا می تونید به سکوت، به انرژی ، به معنویات و آگاهی ها فکر کنید تا قدرتهای ذهنیتون افزایش پیدا کنه.

یک مسئله ی خیلی مهم در این باره اینه که ذهنمون رو از شرطی شدن نجات بدیم.یعنی چی؟ مثلا" ما به خودمون صدبار گفتیم من فقط وقتی خوشحالم که شوهرم، نامزدم، مادرم و ...به من عشق بده! اصلا" کی همچین قانونی رو وضع کرده غیر خودمون؟ به خاطر همین قانونه که هیچ وقت کاملا" خوشحال نیستیم چون همیشه یکی از کسانی که طبق شروط ذهن شرطی شده ی ما موظفه به عشق دادن به ماست، ممکنه صد در صد موافق میل ما رفتار نکنه! اصلا" شاید دور از جونشون به رحمت خدا رفتن یا اصلا" ما رو ترک کردن! در این جا ذهن شرطی می گه : " دیگه خوشبختی تو تموم شد چون که تو فلانی رو از دست دادی! " می دونم کار خیلی سختیه اما یکی از راههای رسیدن به آگاهی برتر و داشتن ذهن آرام و قوی اینه که ذهنمون رو و فکرمون رو از شرطی شدن رها کنیم. ما خوبیم.ما خوشبختیم چون هستیم! همین!چه پولدار چه بی پول! چه با همسر چه بی همسر! چه در شغلی که می خوایم چه بدون اون! ما هستیم چون خداوند به ما فرصت زندگی داده ! و همین کافیه!

یک نکته ی دیگه درباره ی پاک کردن ذهن ، پالایش اون از نفرتها و پر کردن اون از عشقه. ذهن ما باید از عشق پر بشه تا قلب ما هم از عشق مالامال بشه.خداوند هستی را بر اساس قانون عشق آفریده. خداوند گفته :  اگر گناهکاران می دونستند که من چقدر اونها رو دوست دارم، از راه گناه به آغوش من بر می گشتند! این یعنی عشق!

عشقهای مادی که وقتی به هم می رسند یا ضعیف می شند یا فقط به رابطه ی جنسی ختم می شوند عشق ماندگار نیستند. اونها یک سری احساسات هستند که درسته که در جای خودشون و به اندازه مفیدند و لازم ،  اما  در هر حال ماندگار نیستند.( ما در مورد لزوم اونها حرف نمی زنیم بلکه درباره ی ماندگاریشون داریم صحبت می کنیم. ) ما باید ذهنمون رو از عشق واقعی پر کنیم این یعنی " دوست داشتن همه چیز و همه کس در همه جا که عشقی عرفانیست " این نوع عشق که همون عشق بی قید و شرطه آرامش بخشه و به انسان احساس خوشبختی می ده و ذهن را پاک می کنه چون عشقیست برای دادن نه برای گرفتن! وقتی ما کارهای منفی و ماند را کنار می گذاریم خودبه خود ذهن ما از عشق پر می شه .

3 _ هنر چگونه زندگی کردن ، با محیط و با طبیعت.

یعنی حتما" هفته ای لا اقل دو سه بار وقت بگذارید و از طبیعت لذت ببرید.ما با الگوهای غلط رفتاری طبیعت را از بین برده ایم .حالا باید سعی کنیم تا به آغوش طبیعت برگردیم. چاکراهای ما در طبیعت انرژی بهتری را دریافت می کنند.


4 _ در برخورد با معذبان، آرامش را حفظ کنید.

خیلی از دوستان برای من از کسانی نوشته اند که به اونها ماند می دهند. منفی بافها، عصبانیها، تندخوها و ....همیشه نمیشه این آدمها رو کامل کنار گذاشت. هر لحظه ممکنه کسی با این خصوصیات در کنارتون قرار بگیره.باید تمرین کنید در کنار اونها آرامشتون رو حفظ کنید.یعنی وقتی کنار اونها هستید ذهن و دلتون رو خراب نکنید.کافیه آروم بمونید و به خودتون بگید " از در بسته چیزی وارد نمیشه! " اگر شما خودتون رو دربسته ای مجسم کنید که اونها نمی تونند انرژی منفیشون رو به شما منتقل کنند قطعا" همین طور خواهد شد.

5 _ به کار بستن این برنامه ها در زندگی روزمره و استفاده ی درست از علم در راه برطرف کردن اشتباهات.

یعنی اینکه ما آدمها می ریم چیزهایی را یاد می گیریم و بعد برای سیاه کردن دیگران، از علم، فلسفه، فن بیان و غیره استفاده می کنیم در حالی که اینها برای رشد کردنه نه برای پیچوندن دیگران! روانشناس بزرگ ، " فروید " می گه : " اگر می خواهید اقوامی را بشناسید، کافیست که در ترانه ها و سرودهایشان دقت کنید."  ترانه هایی رو که موجوده گوش کنید و به اون دقت کنید! همه اش پر از شکوه از دروغ و تنهایی و ...یا پر از کلماتی مثل آدم فروش، بی وفا، سیاهم کن و ....است!

از علم خودمون، از هنر خودمون ، از نوشته های خودمون برای تولید عشق استفاده کنیم نه تولید غم و اندوه بیشتر، نه برای تولید ماند و انرژی منفی.



6 _ کسی جز خودتان نمی تواند به شما کمک کند که این راه را بروید.



یعنی شاید مربی و استاد یا مشاور اصلح شما راه رو نشونتون بده اما قبلا" هم گفته ام اون نمی تونه شما رو کول کنه و به مقصد برسونه ! این راه یعنی راه آرامش، راه حقیقت، راه خوشبختی، که همه در اثر خود شناسی به وجود می آد، راهیست که خودتون باید برید. برای این کار باید مدام به درون خودتون بنگرید. به خودتون راست بگید.. ببینید کی بودید و چی هستید؟ وقتی درستون رو تموم کردین چی شدین؟ وقتی ازدواج کردین چی شدین؟ وقتی دوست انتخاب کردین چی شدین؟اصلا" از امروز صبح که از خواب بیدار شدین چی کار کردین؟  حتی می تونید برای خودتون نمودار رسم کنید. دو تا خط عمود به هم بکشین .یک طرف سالهای عمرتون رو دونه دونه بنویسین. یک طرف هم نمرات رو از یک تا بیست. به هر سال زندگیتون نمره بدید. البته فراموش نکنید این نمودار برای اینه که ارزیابی دقیق تری از خودمون داشته باشیم تا بعد از این بهتر باشیم نه برای اینکه حالا بنشینید و مدام به خودتون نمره ی منفی بدید که چرا فلان جور بودم یا نبودم.

خوب! حالا می خوایم کمی درباره ی واژه ای حرف بزنیم که خیلی به کار می بریمش بدون اینکه معنی دقیقش رو بدونیم. واژه ی شانس!


*  شانس چیست  ؟

استادی می گفت در نود دقیقه ی فوتبال تعداد زیادی آدم دنبال توپ می دوند.آیا کسی که فوتبال بازی می کنه می تونه ادعا کنه که هرگز توپ به پای من نرسیده ! مسلما" نه! حتما" همه با توپ برخورد می کنند اما یک نفر از جلوی دروازه ی خالی شوت می کنه و شوتش به خطا می ره. اما یک نفر از اون طرف زمین شوت می کنه و گل میشه!

این طوری اگر به این موضوع نگاه کنیم شانس یک تعریف خاص پیدا می کنه.

 " شانس یعنی خوب استفاده کردن از موقعیتها  "


یعنی اگرگل زدیم می گیم شانس آوردم ! اما وقتی گل نمی زنیم ،می گیم من شانس نداشتم ! در حالی که باید این رو در نظر گرفت که شاید شوت زن خوبی باشیم یا نباشیم
 " شانس " سه تا مرحله داره :


اول : تشخیص آن.
دوم : به موقع از اون استفاده کنیم ( یعنی به موقع و به جا، شوت کنیم.  یعنی چی ؟ یعنی مثلا" به ما می گن برو فلان چیز رو بخر سود می کنی. ما نمی خریم. یک نفر دیگه گوش می ده و می ره می خره و سود میکنه! اون وقت ما می گیم  من که شانس نداشتم! در حالی که این نداشتن شانس نیست بلکه تشخیص ندادن درست موقعیته. یعنی اینقدر دست دست کرده ایم که موقعیت از دست رفته و نتونسته ایم به موقع شوت بزنیم و گل کنیم!   )
سوم : از نتیجه ی اون درست استفاده کنیم. خوب! حالا یک نفر شوت می زنه و گل میشه! بعد مراسمی میگذارن که بهش جایزه بدن  اما اون نمی ره جایزه اش رو بگیره! این یعنی از نتیجه استفاده نکردن!  بنابراین بعد از تشخیص شانس و استفاده ی به موقع از اون و نتیجه گرفتن باید پیگیر بود و منفعل نشد تا شانسمون رو از دست ندیم.



نکته :  برای اینکه یاد بگیریم از نتیجه ی شانسمون درست استفاده کنیم باید به یک نکته ی خیلی مهم توجه کنیم و اون اینه که بیشتر چیزها در دنیا دو تا رو دارن. درست عین سکه. وقتی ما فقط یک روی اون رو می بینیم فکر می کنیم شانس نداریم! یعنی چی؟



مثلا"  " دوست پیدا کردن " دو تا رو داره. 1 _ انتخاب دوست خوب. 2 _ نگهداشتن دوست.
مثلا" "پول " دو تا رو داره. 1 _ به دست آوردن پول. 2 _ چطور خرج کردن پول.
مثلا" " بچه دار شدن " دو تا رو داره. 1 _ به دنیا آوردنش. 2 _ تربیت کردنش.
مثلا" "ازدواج " دو تا رو داره. 1_ انتخاب درست. 2 _ ادامه دادن درست.


ما وقتی مورد دوم رو خوب انجام نمی دیم می گیم شانس نداشتم در حالی که این طور نیست. قطعا" توپ شانس به پای ما هم رسیده و می رسه اما یادمون رفته که روی دوم سکه را هم ببینیم و به مورد دوم اون هم اهمیت بدیم.دوست خوب پیدا کرده ایم اما بلد نبوده ایم طوری رفتار کنیم که نگهش داریم. پول رو به دست آورده ایم اما بلد نیستیم چطور خرجش کنیم که از همه نظر برامون برکت و شادی بیاره و همین طور موارد دیگه.


خوب! فکر می کنم برای این جلسه کافیه. شاید مطالب بالا مسائل بسیار ساده ای باشند که همه ی ما می دونیم اما به کار بستن اون ها و فراموش نکردنشونه که زندگی ما رو تغییر می ده و توانگرانه می کنه. به امید خدا به زودی با درس جدیدی می آم تا تمرینات عملی تری را با هم دنبال کنیم.


خدایا! ما را در زمان و مکان درست قرار بده تا از بهترینهای تو بهره مند شویم! آمین!