1- در روایتی که در تفسیر برهان هست در ذیل ایات سوره حجر که مربوط به حضرت ادم است اورده شده که :
ابلیس - که اسم اولى او عزازیل است - از همان اوان جوانى ، در میان قوم خوددر زمین مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دخترروحا به اسم لهبا که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس از همه آنان بیشتر بود.
از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد. (73) پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته
بنا بر روایتی لیلیت هم زمان با آدم و از جنس او- خاک- آفریده شد، روایتی دیگر می گوید از آتش، هرچه بود با آدم توافق اخلاقی نداشت، چرا که هر دو از منشأ یکسانی خلق شده بودند، و حاضر نبود برتری مرد را بر خود بپذیرد و به او تواضع کند. القصه، لیلیت که بوی "آدم" را خوش نداشت به شکل ماری به همراه اولین و آخرین غریبه ی محل، یعنی شیطان، از بهشت گریخت!وبا او ازدواج کرد وفرزندان بسیاری به دنیا آورد آدم تنها شد و به درگاه خداوند دعا کرد و گفت زنی که به من داده بودی گریخت، آن وقت خداوند حوّا را از دنده ی چپ آدم آفرید که مونس و همدم او باشد و بماند؛ گرچه آدم، حوّا را دوست داشت اما روح او همیشه در یاد و حسرت لیلیت باقی ماند.البته می گویند اسطوره ی لیلیت چندان معتبر نیست و بر اساس تفسیری بر یکی از انجیل ها جعل شده وبه نظر میرسد افسانه ای ساختگی باشد چنانچه درمنابع اسلامی منجمله قرآن وروایات ائمه (ع)اصلا چنین موردی یافت نمیشود.
2- مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد:
وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید(74) 3- در بعضی روایات آمده که ابلیس با خودش ازدواج میکند ویا تخم میگذارد وبرای ابلیس دوران ویک عضو تناسلی نر وماده است که خودش با خودش جفت شده ودر هر روز ده بچه میزاید وبچه هایش همگی نرند ودربین آنها ازدواج وتوالد وتناسل نیست(75) 4- بنابر بعضی روایات شیطان با همسراول حضرت آدم ازدواج کرد: 5- روایتی دیگر میگوید :
او بعد از رانده شدن از بهشت میان قوم جنیان کافردر زمین برگشته ودر آنجا ازدواج کرده وفرزندان بسیاری دارد 6- با هر کودکی یک شیطان ویک فرشته متولد میشودکه با کوتاهی در تربیت کودک قوه ی شیطانی او پرورش میابد وبه راه نادرست کشیده می شود،اما با تربیت صحیح قوه ی انسانی او شکوفاخواهد شد .
ایشان همسر اول آدام (Adam) یا همان حضرت آدم (ع) خودمان است.
لیلیت (Lilith) زنی بود بسیار زیبا، سفیدپوست و با موهای بلند و فردار، كه پیش از حوا (Eva) یا ایو (Eve) به همسری آدم درآمد. طبق روایتِ عهد عتیق (كتاب آفرینش: 1،27) پیش از آنكه خداوندْخدا (یهْوه) حوا را بیافریند، اسماء را به آدم آموخت (ایضاً قرآن: بقره 31-33) و به آدم گفت كه اسم تمام آفریدههایش را بگوید. پس قرار شد تا تمامی پرندگان و خزندگان و چرندگان و جنیان و دیوان و پریان و دیگر مخلوقات به نوبت و به همراه جفت خود از برابر آدم عبور كنند تا او آنها را به نامشان بخواند (بنامد؟).
بعد از این برنامه، آدم غمگین شده و بر خداوندْخدا شاكی میشود كه: ”آخر ای خداوند حكیم! چرا همه جفتند، ما تَكیم؟!“
یكی از دیوان مؤنث (به معنی دیو توجه داشته باشید)، این شِكوهٔ جناب آدم را میشنود و پا پیش میگذارد و حاضر میشود به عقد جناب آدم درآید.
اما...
یكی از دیوان مؤنث (به معنی دیو توجه داشته باشید)، این شِكوهٔ جناب آدم را میشنود و پا پیش میگذارد و حاضر میشود به عقد جناب آدم درآید.
اما...
كی بود گفت ”كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها“ ؟ آدم هم از همان اول داستان با این لیلیت خانم مشكل پیدا کرد. حالا دعوا سر چه بود؟ بر سر یك چیز شاید مسخره! و آن اینكه چه كسی باید زیر بخوابد!
بعد یك روز كه... نه ببخشید، قاعدتاً یك شب كه این دو تا طبق معمول باز سر این قضیهٔ زیر خوابیدن و رو خوابیدن دعوا (شما بخوانید عدم تفاهم) داشتند، لیلیت به آدم گفت: ”اصلاً چرا تو باید بالا و باشی و بر من مسلط باشی، و اختیار عمل هم دست تو باشه؟!“ آدم هم مثل همیشه بیسیاست هم برمیگردد (نه برنمیگردد!) و میگوید: ”برای اینكه خدا من را از غبار پاك آفریده و تو را از لجن و كثافاتِ رسوب كرده!“ این را كه میگوید لیلیت حسابی كفرش در میآید و اسم اعظم خدا را به زبان میآورد (حالا از کجا میدانسته خدا میداند) و باد میآید و لیلیت را به خواست او از همانجا به آسمان برده و حتی از باغ عَدَن (Eden) هم خارج میسازد. آدم هم همانطور میماند مات و حیران كه ”چی شد؟!“ بعد كه از حیرت خارج میشود بلند میشود میرود دست به دامان خدا میشود كه: ”یك كاری بكن خداجان، آبرویمان رفت!“ خدا هم فوری سه فروند فرشته را مأمور میكند تا بروند و همسر قهركردهٔ حضرت آدم را پیدا كرده و برگردانند.
آنها بعد از جستجوی فراوان، خانم را در سواحل دریای سرخ پیدا میکنند. اما هر چه از فرشتهها اصرار، از لیلیت خانم انكار كه ”عمراً اگر برگردم.“ خلاصه آخرش فرشتهها به او میگویند: ”اگر برنگردی ما هر روزی كه اینجا بمانی، صد تا از بچههای پلید تو را خواهیم كشت!“ لیلیت هم كمی فكر میكند و نهایتاً حتی به این قیمت هم حاضر نمیشود كه برگردد و جنس دوم باشد. فرشتهها هم دست از پا درازتر برمیگردند و سرافكنده قضیه را برای آدم و خدای ایشان میگویند. خدا هم به آدم میگوید: ”اصلاً ولش كن! بیا جلوتر ببینم!“ و بعد بیهوا و یههویی یه كم از دندهٔ چپ او را برمیدارد و از همان یك ذره دنده، یك حوا درست میكند كه بیا و ببین! (البته مطابق تصاویر به جا مانده، حوا به پای لیلیت نمیرسد.)
از آن طرف بشنوید كه وقتی خبر افتتاح ِ اختراع ِ حوا به گوش لیلیت میرسد، او هم میگوید: ”خیلی خوب! حالا كه اینطور شد، من هم تا ابد از بچههای آدم و حوا شكار خواهم كرد.“
لیلیت در صحاری جنوب غربی بحرالمیت (Edom)، که محل سُكنای دیگر اهریمنان نیز بود میماند. بعداً ”سمائیل“ كه حوا و سپس آدم را میفریبد و از بهشتِ آسمان رانده میشود، نیز به آنجا آمده و لیلیت را به عنوان یكی از همسرانش برمیگزیند. فرزندان لیلیت از آدم را لیلین (Lilin) و فرزندان او از ابلیس (سمائیل سابق) را سوكوبوس Succubus و اینكوبوس Incubus میگویند. سوكوبوسها كه مؤنثاند وظیفه دارند در خواب به رؤیای مردان آمده و آنها را اغوا كنند و سیمـِن (semen) آنها را بدزدند (حالا به چه دردشان میخورد، خدا عالم است). اینكوبوسها هم که مذكرند مشابه همین وظیفه را در قبال زنان دارند، بخصوص اگر حامله باشند. ”فلج شدن در خواب“ را هم به گردن اینها میاندازند.
طبق عقاید فولكوریك یهود، لیلیت همیشه در كمین است تا بنا به سوگندی كه خورده، روح بچهها (مخصوصاً پسرهای) زیر هشت روز را بدزدد (بكُشد). به همین دلیل برخی از آنان تا هشت روز به گردن نوزادان پسر خود طلسمی به شكل گردنبند میبندند كه بر روی آن اسامی همان سه فرشتهٔ خداوند كه به دنبال لیلیت رفته بودند بر آن نوشته است: سِنوی، سَنسِنوی، و سِمَنگلوف (Senoy, Sansenoy, and Semangelof) و یا اینكه تا طبق سنت دیگری تا سه سالگی پسربچه صبر میكنند و موهایش را كوتاه نمیكنند، تا لیلیت آنها را با دختران اشتباه بگیرد.
در موزهٔ اور.شلیم در اسرا.ئیل یك طلسم مربوط به قرن هژده یا نوزده میلادی نگهداری میشود كه لیلیت را در زنجیر نشان میدهد و زیر آن هم نوشته است: "Bind Lilith in chains". و ظاهراً این طلسمی برای محافظت از نوزادان پسر از شر لیلیت بوده است.
در بعضی نگارشهای اناجیل و همینطور در كتیبهٔ گیلگمش به دلیل مبهمی لیلیت را در ارتباط با جغد و صدای جیغ مانند شباهنگ آوردهاند. از سوی دیگر لیلیت را یك اهریمن شب دانسته و از نظر ریشهٔ لغت نیز آن را از ریشهٔ كلمهٔ سامی (ریشه¸زبان عبری و عربی) LYL به معنی شب (همان لِیل عربی) میدانند.
به نظر من دیو مؤنثی که در ایران ” آل“ نامیده میشود و معنقدند که میآید و نوزاد را میبرد (گاهی هم زائو را) نباید بیربط به لیلیت باشد.
در پایان میخواهم به یك موضوع دیگر نیز كه از دیشب ذهنم را به خود مشغول كرده، اشاره كنم. شهرنوش پارسیپور در كتاب جذاب و زیبای خودش ”طوبا و معنای شب“ قهرمان داستانی دارد به نام لیلا (كه میدانیم از همان ریشهٔ لیل عربی است، فكر میكنم به معنای دختری كه چشم و ابرویی به سیاهی شب دارد). در جایی از داستان معلوم میشود كه این لیلا همان زن اثیری كتاب ”بوف كور“ صادق هدایت است. ارتباط این لیلا و آن بوف (جغد) و آن طلسم ایرانی در آن موزه و نوع ارتباط دوگانهٔ راوی داستان بوف كور با زن اثیری/لكاتهاش به نظرم جای تأمل بیشتری دارد. اگر شما هم نظری در این رابطه دارید، مرا هم بینصیب نگذارید.
امروز نوشت1 : به نظرم نام لولیتا (Lolita) هم بیربط با لیلیت نباشد.
امروز نوشت1 : به نظرم نام لولیتا (Lolita) هم بیربط با لیلیت نباشد.
امروز نوشت2 : به طور اتفاقی در جستجوهای این پیک متوجه شدم که eve در انگلیسی به معنی شبِ عید یا شب عرفه هم هست.
امروز نوشت3 : عید شما هم مبارک.
بعداً نوشت: تو متن ویکی دیدم که لولو (Lulu) هم از همین ریشه است، میگم لولو بیاد بخوردتها! (لولو به معنی نفس اماره و هرزگی است.)
منبع: ویكیپدیا: اینجا