کافه تلخ

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش) آدم و حوا

آدم و حوا

و آسمانها و زمين‌ و همة‌ لشكر آنها تمام‌شد.2 و در روز هفتم‌، خدا از همة‌ كار خود كه‌ ساخته‌ بود، فارغ‌ شد. و در روز هفتم‌ از همة‌ كار خود كه‌ ساخته‌ بود، آرامي‌ گرفت‌. 3 پس‌ خدا روز هفتم‌ را مبارك‌ خواند و آن‌ را تقديس‌ نمود، زيرا كه‌ در آن‌ آرام‌ گرفت‌، از همة‌ كار خود كه‌ خدا آفريد و ساخت‌.
آدم‌ و حوا
4 اين‌ است‌ پيدايش‌ آسمانها و زمين‌ در حين‌ آفرينش‌ آنها در روزي‌ كه‌ يهوه‌، خدا، زمين‌ و آسمانها را بساخت‌. 5 و هيچ‌ نهال‌ صحرا هنوز در زمين‌ نبود و هيچ‌ علف‌ صحرا هنوز نروييده‌ بود، زيرا خداوند خدا باران‌ بر زمين‌ نبارانيده‌ بود و آدمي‌ نبود كه‌ كار زمين‌ را بكند. 6 و مه‌ از زمين‌ برآمده‌، تمام‌ روي‌ زمين‌ را سيراب‌ مي‌كرد. 7 خداوند خدا پس‌ آدم‌ را از خاك‌ زمين‌ بسرشت‌ و در بيني‌ وي‌ روح‌ حيات‌ دميد، و آدم‌ نَفْس‌ زنده‌ شد. 8 و خداوند خدا باغي‌ در عدن‌ بطرف‌ مشرق‌ غَرْس‌ نمود و آن‌ آدم‌ را كه‌ سرشته‌ بود، در آنجا گذاشت‌. 9 و خداوند خدا هر درخت‌ خوشنما و خوش‌خوراك‌ را از زمين‌ رويانيد، و درخت‌ حيات‌ را در وسط باغ‌ و درخت‌ معرفت‌ نيك‌ و بد را. 10 و نهري‌ از عدن‌ بيرون‌ آمد تا باغ‌ را سيراب‌ كند، و از آنجا منقسم‌ گشته‌، چهار شعبه‌ شد. 11 نام‌ اول‌ فيشون‌ است‌ كه‌ تمام‌ زمين‌ حويله‌ را كه‌ در آنجا طلاست‌، احاطه‌ مي‌كند. 12 و طلاي‌ آن‌ زمين‌ نيكوست‌ و در آنجا مرواريد و سنگ‌ جَزَع‌ است‌. 13 و نام‌ نهر دوم‌ جيحون‌ كه‌ تمام‌ زمين‌ كوش‌ را احاطه‌ مي‌كند. 14 و نام‌ نهر سوم‌ حدَّقل‌ كه‌ بطرف‌ شرقي‌ آشور جاري‌ است‌. و نهر چهارم‌ فرات‌.
15 پس‌ خداوند خدا آدم‌ را گرفت‌ و او را در باغ‌ عدن‌ گذاشت‌ تا كار آن‌ را بكند و آن‌ را محافظت‌ نمايد. 16 و خداوند خدا آدم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «از همة‌ درختان‌ باغ‌ بي‌ممانعت‌بخور، 17 اما از درخت‌ معرفت‌ نيك‌ و بد زنهار نخوري‌، زيرا روزي‌ كه‌ از آن‌ خوردي‌، هرآينه‌ خواهي‌ مرد.» 18 و خداوند خدا گفت‌: «خوب‌ نيست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برايش‌ معاوني‌ موافق‌ وي‌ بسازم‌.» 19 و خداوند خدا هر حيوان‌ صحرا و هر پرندة‌ آسمان‌ را از زمين‌ سرشت‌ و نزد آدم‌ آورد تا ببيند كه‌ چه‌ نام‌ خواهد نهاد و آنچه‌ آدم‌ هر ذي‌حيات‌ را خواند، همان‌ نام‌ او شد. 20 پس‌ آدم‌ همة‌ بهايم‌ و پرندگان‌ آسمان‌ و همة‌ حيوانات‌ صحرا را نام‌ نهاد. ليكن‌ براي‌ آدم‌ معاوني‌ موافق‌ وي‌ يافت‌ نشد.
21 و خداوند خدا، خوابي‌ گران‌ بر آدم‌ مستولي‌ گردانيد تا بخفت‌، و يكي‌ از دنده‌هايش‌ را گرفت‌ و گوشت‌ در جايش‌ پر كرد. 22 و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زني‌ بنا كرد و وي‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. 23 و آدم‌ گفت‌: «همانا اينست‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌ و گوشتي‌ از گوشتم‌، از اين‌ سبب‌ "نسا" ناميده‌ شود زيرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.» 24 از اين‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترك‌ كرده‌، با زن‌ خويش‌ خواهد پيوست‌ و يك‌ تن‌ خواهند بود. 25 و آدم‌ و زنش‌ هر دو برهنه‌ بودند و خجلت‌ نداشتند. ترجمه تفسیری به‌ اين‌ ترتيب‌ آسمانها و زمين‌ و هر چه‌ در آنها بود، تكميل‌ گرديد. 2 با فرارسيدن‌ روز هفتم‌، خدا كار آفرينش‌ را تمام‌ كرده‌، دست‌ از كار كشيد. 3 خدا روز هفتم‌ را بركت‌ داده‌، آن‌ را مقدس‌ اعلام‌ فرمود، زيرا روزي‌ بود كه‌ خدا پس‌ از پايان‌ كار آفرينش‌، آرام‌ گرفت‌. 4 به‌ اين‌ ترتيب‌ آسمانها و زمين‌ آفريده‌ شد.

آدم‌ و حوا
هنگامي‌ كه‌ خداوند آسمانها و زمين‌ را ساخت‌، 5 هيچ‌ بوته‌ و گياهي‌ بر زمين‌ نروييده‌ بود، زيرا خداوند هنوز باران‌ نبارانيده‌ بود، و همچنين‌ آدمي‌ نبود كه‌ روي‌ زمين‌ كشت‌ و زرع‌ نمايد؛ 6 اما آب‌ از زمين‌ بيرون‌ مي‌آمد و تمام‌ خشكيها را سيراب‌ مي‌كرد.
7 آنگاه‌ خداوند از خاكِ زمين‌، آدم‌ را سرشت‌. سپس‌ در بيني‌ آدم‌ روح‌ حيات‌ دميده‌، به‌ او جان‌ بخشيد و آدم‌، موجود زنده‌ اي‌ شد.
8 پس‌ از آن‌، خداوند در سرزمين‌ عدن‌، واقع‌ در شرق‌، باغي‌ به‌ وجود آورد و آدمي‌ را كه‌ آفريده‌ بود در آن‌ باغ‌ گذاشت‌. 9 خداوند انواع‌ درختان‌ زيبا در آن‌ باغ‌ رويانيد تا ميوه‌هاي‌ خوش‌ طعم‌ دهند. او در وسط‌ باغ‌، «درخت‌ حيات‌» و همچنين‌ «درخت‌ شناخت‌ نيك‌ و بد» را قرار داد. 10 از سرزمين‌ عدن‌ رودخانه‌اي‌ بسوي‌ باغ‌ جاري‌ شد تا آن‌ را آبياري‌ كند.سپس‌ اين‌ رودخانه‌ به‌ چهار رود كوچكتر تقسيم‌ گرديد. 11و12 رود اول‌ «فيشون‌» است‌ كه‌ از سرزمين‌ حَويله‌ مي‌گذرد. در آنجا طلاي‌ خالص‌، مرواريد و سنگ‌ جزع‌ يافت‌ مي‌شود. 13 رود دوم‌ «جيحون‌» است‌ كه‌ از سرزمين‌ كوش‌ عبور مي‌كند. 14 سومين‌ رود، «دجله‌» است‌ كه‌ بسوي‌ شرق‌ آشور جاري‌ است‌ و رود چهارم‌ «فرات‌» است‌.
15 خداوند، آدم‌ را در باغ‌ عدن‌ گذاشت‌ تا در آن‌ كار كند و از آن‌ نگهداري‌ نمايد، 16و17 و به‌ او گفت‌: «از همه‌ ميوه‌هاي‌ درختان‌ باغ‌ بخور، بجز ميوه‌ درخت‌ شناخت‌ نيك‌ و بد، زيرا اگر از ميوه‌ آن‌ بخوري‌، مطمئن‌ باش‌ خواهي‌ مرد.»
18 خداوند فرمود: «شايسته‌ نيست‌ آدم‌ تنها بماند. بايد براي‌ او يار مناسبي‌ به‌ وجود آورم‌.» 19 آنگاه‌ خداوند همه‌ حيوانات‌ و پرندگاني‌ را كه‌ از خاك‌ سرشته‌ بود، نزد آدم‌ آورد تا ببيند آدم‌ چه‌ نامهايي‌ بر آنها خواهد گذاشت‌. بدين‌ ترتيب‌ تمام‌ حيوانات‌ و پرندگان‌ نامگذاري‌ شدند. 20 پس‌ آدم‌ تمام‌ حيوانات‌ و پرندگان‌ را نامگذاري‌ كرد، اما براي‌ او يار مناسبي‌ يافت‌ نشد.
21 آنگاه‌ خداوند آدم‌ را به‌ خواب‌ عميقي‌ فرو برد و يكي‌ از دنده‌هايش‌ را برداشت‌ و جاي‌ آن‌ را با گوشت‌ پُر كرد، 22 و از آن‌ دنده‌، زني‌ سرشت‌ و او را پيش‌ آدم‌ آورد. 23 آدم‌ گفت‌:
«اين‌ است‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌
و گوشتي‌ از گوشتم‌.
نام‌ او "نسا" باشد،
چون‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.»
24 به‌ اين‌ سبب‌ است‌ كه‌ مرد از پدر و مادر خود جدا مي‌شود و به‌ همسر خود مي‌پيوندد، و از آن‌ پس‌، آن‌ دو يكي‌ مي‌شوند.
25 آدم‌ و همسرش‌، هر چند برهنه‌ بودند، ولي‌ احساس‌ خجالت‌ نمي‌كردند.

راهنما
روز هفتم‌ ، 2 : 1 - 3
خدا استراحت‌ كرد؛ البته‌ نه‌ بطور مطلق‌ (يوحنا 5 : 17)، بلكه‌ از اين‌ عمل‌ بخصوص‌ آفرينش‌، آرامي‌ گرفت‌. اين‌ آرامي‌ اساس‌ روز سبت‌ است‌ (خروج‌ 20 : 11)، و اشاره‌اي‌ عرفاني‌ به‌ آسمان‌ دارد (عبرانيان‌ 4 : 4 و 9). شايد عدد «هفت‌» در ساختار جهان‌، به‌ مراتب‌ وراي‌ دانش‌ انسان‌ نقش‌ داشته‌ باشد.

نكتة‌ باستانشناختي‌ : داستانهاي‌ آفرينش‌ بابلي‌
در سالهاي‌ اخير، حماسه‌هاي‌ آفرينش‌ به‌ صورتهاي‌ مختلف‌ و حك‌ شده‌ بر الواحي‌ كه‌ پيش‌ از زمان‌ ابراهيم‌ در جريان‌ بودند، در خرابه‌هاي‌ بابل‌، نينوا، نيپور و آشور كشف‌ شده‌اند، و بطور شگفت‌ آوري‌ با «سرود آفرينش‌» كتاب‌ پيدايش‌ شباهت‌ دارند.
«هفت‌» لوحة‌ (يا دوره‌) آفرينش‌ وجود دارند - «در ابتدا» يك‌ «مغاك‌ اوليه‌» - «آشوب‌ آبها» كه‌ «عميق‌» ناميده‌ شده‌ - خدايان‌ «همه‌ چيز را شكل‌ بخشيدند» - «فلك‌ زبرين‌ و زيرين‌» را ساختند - «آسمانها و زمين‌ را بنياد نهادند» - در روز چهارم‌ «ستارگان‌ را مقرر كردند» - «سبزه‌ و گياهان‌ سبز را به‌ رشد واداشتند» - در روز ششم‌ «انسان‌ را از خاك‌ زمين‌ بسرشتند» - «آنها به‌ موجوداتي‌ زنده‌ تبديل‌ شدند» - «انسان‌ و همسرش‌ ساكن‌ شدند» - «آن‌ دو يار و همكار بودند» - «در باغي‌ سكني‌ گزيدند» - «لباس‌ را نمي‌شناختند» - روز «هفتم‌»، «روز مقدس‌» تعيين‌ شد، و «به‌ كنار گذاشتن‌ همة‌ كارها فرمان‌ داده‌ شد.»
همة‌ اين‌ داستانهاي‌ آفرينش‌ بابلي‌ و آشوري‌، آشكارا مبتني‌ بر «چند خدا پرستي‌» هستند. ولي‌ به‌ دليل‌ وجود اين‌ همه‌ نكات‌ مشترك‌ با داستان‌ پيدايش‌، بنظر مي‌رسد كه‌ بايد داراي‌ منبع‌ مشتركي‌ بوده‌ باشند. آيا اين‌ سنّتهاي‌ تحريف‌ شده‌، بر واقعيت‌ وجود يك‌ منبع‌ اصلي‌ الهي‌ گواهي‌ نمي‌دهند؟

نكتة‌ باستانشناختي‌ : يكتا پرستي‌ اوليه‌
در كتاب‌مقدس‌ تاريخ‌ بشريت‌، با اعتقاد انسان‌ به‌ خداي‌ يگانه‌ آغاز شده‌، و بت‌ پرستي‌ و چند خدايي‌ بعدها پديد آمده‌ است‌. اين‌ دقيقاً بر عكس‌ نظرية‌ كنوني‌ است‌ كه‌ مي‌گويد ايدة‌ يك‌ خداي‌ واحد بتدريج‌ از «جان‌گرايي‌» (آنيميسم‌ - اعتقاد به‌ عالم‌ روح‌ و تجسم‌ ارواح‌ مردگان‌)رشد كرده‌ است‌. اخيراً ديدگاه‌ كتاب‌مقدسي‌ از سوي‌ باستان‌ شناسي‌ تأييد شده‌ است‌. دكتر «استفن‌ لَنگدان‌» از دانشگاه‌ آكسفورد به‌ اين‌ مطلب‌ پي‌ برده‌ كه‌ طبق‌ كهن‌ترين‌ كتيبه‌هاي‌ بابلي‌، نخستين‌ مذهب‌ انسان‌ اعتقاد به‌ خداي‌ يگانه‌ بوده‌، و از آنجا به‌ سرعت‌ به‌ چند خداپرستي‌ و بت‌ پرستي‌ نزول‌ كرده‌ است‌.
قرائني‌ موجود است‌ كه‌ نشان‌ مي‌دهد مذهب‌ اولية‌ مصر، يكتا پرستي‌ بوده‌ است‌. در 1898 اعلام‌ شد كه‌ در سه‌ لوحة‌ جداگانه‌ در موزة‌ بريتانيا، كه‌ متعلق‌ به‌ زمان‌ حمورابي‌ هستند، واژه‌هاي‌ «يهوه‌ خدا است‌» كشف‌ شده‌ است‌.
انسان‌ شناسان‌ برجسته‌، اخيراً اعلام‌ كردند كه‌ در ميان‌ همة‌ نژادهاي‌ بدوي‌ اعتقادي‌ به‌ يك‌ خداي‌ برتر وجود داشته‌ است‌.

«پيدايش‌ آسمانها و زمين‌» . 2 : 4 - 4 : 26
اين‌ قسمت‌ گاهي‌ «گزارش‌ دوم‌» آفرينش‌ ناميده‌ مي‌شود، و با اشاره‌اي‌ به‌ موقعيت‌ ويران‌ زمين‌ آغاز مي‌گردد (2 : 5 و 6)، كه‌ به‌ قسمت‌ اول‌ «روز سوم‌» در «گزارش‌ اول‌» مربوط‌ مي‌شود (1 : 9 و 10). سپس‌ جزئياتي‌ را مي‌افزايد كه‌ در گزارش‌ اول‌ حذف‌ شده‌اند، و پس‌ از آن‌ با داستان‌ سقوط‌ انسان‌ ادامه‌ مي‌يابد. اين‌ قسمت‌ مكمل‌ گزارش‌ اول‌ است‌ و نه‌ مغاير آن‌. جزئيات‌ اضافه‌ شده‌ متناقض‌ نيستند.
چه‌ كسي‌ نويسندة‌ اصلي‌ اين‌ سند است‌؟ داستان‌ آن‌ تا نسل‌ ششم‌ اخلاف‌ قائن‌ ادامه‌ يافته‌ (4:17-22)، و هنگامي‌ كه‌ پايان‌ مي‌يابد، آدم‌ هنوز زنده‌ است‌ (آدم‌ تا نسل‌ هشتم‌ اخلاف‌ شيث‌ زندگي‌ كرد ] 5:4-5 [ ). پس‌ همة‌ وقايع‌ اين‌ بخش‌ در دوران‌ زندگي‌ آدم‌ رخ‌ دادند. اگر در طول‌ زندگي‌ آدم‌ نگارش‌ اختراع‌ نشده‌ بود، آيا نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ آدم‌ اين‌ چيزها را بارها و بارها در محفل‌ خانوادگي‌ خود بازگو كرده‌ بود، بطوري‌ كه‌ دست‌ كم‌ محتواي‌ اصلي‌ آنها، تا زمان‌ اختراع‌ نگارش‌، شكل‌ ثابتي‌ به‌ خود گرفته‌ بود؟ آيا نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ موسي‌ داستان‌ سقوط‌ انسان‌ را بصورت‌ اصلي‌ و با كلماتي‌ كه‌ خود آدم‌ آن‌ را شرح‌ داده‌ بود، ثبت‌ كرده‌ است‌؟

باب‌ 2 : 4 - 17 . باغ‌ عدن‌
در باب‌ اول‌، آفريننده‌ «خدا» (الوهيم‌) ناميده‌ شده‌ كه‌ اسم‌ عام‌ اين‌ وجود برتر است‌. در اينجا، اين‌ نام‌ «خداوند خدا» (يهوه‌ الوهيم‌)، يعني‌ اسم‌ شخصي‌ اوست‌، و اين‌ نخستين‌ قدم‌ خدا در مكشوف‌ كردن‌ خود است‌.
«باران‌ نبود، بلكه‌ مه‌» (5 و 6)، اين‌ نكته‌ بايد به‌ اين‌ معني‌ باشد كه‌ تا مدتي‌ زمين‌ بوسيلة‌ مه‌ سنگين‌ سيراب‌ مي‌شد، چون‌ سطح‌ زمين‌ به‌ اندازه‌اي‌ گرم‌ بود و بخارهاي‌ ناشي‌ از آن‌ بقدري‌ غليظ‌ بودند كه‌ قطرات‌ خنك‌ باران‌ حاصل‌ از لايه‌هاي‌ بيروني‌ ابرها پيش‌ از اينكه‌ به‌ زمين‌ برسند دوباره‌ به‌ بخار تبديل‌ مي‌شدند.
«درخت‌ حيات‌» (9 ، 3 : 23)، ممكن‌ است‌ واقعاً خوراكي‌ براي‌ جاودانگي‌ بوده‌ باشد، به‌ نشانة‌ اينكه‌ جاودانگي‌ به‌ چيزي‌ بيرون‌ از خود ما بستگي‌ دارد. اين‌ درخت‌ دوباره‌ در اختيار كساني‌ قرار خواهد گرفت‌ كه‌ رخت‌ خود را با خون‌ بره‌ شسته‌اند (مكاشفه‌ 2:7؛ 22:2و14).
«درخت‌ معرفت‌ نيك‌ و بد» (9 و 17) ، «براي‌ خوراك‌ نيكو» ، «بنظر خوشنما» ، و «دلپذير دانش‌ افزا» بود (3 : 6). ماهيت‌ اين‌ درخت‌ چه‌ حقيقي‌ بوده‌ باشد يا مجازي‌ يا نمادين‌، اساس‌ گناه‌ آدم‌ و حوا، حداقل‌ تا حدودي‌، عبارت‌ بوده‌ از منتقل‌ كردن‌ كنترل‌ زندگي‌شان‌ از دست‌ خدا به‌ خودشان‌. خدا در اصل‌ به‌ آنها گفته‌ بود كه‌ مي‌توانند هر كاري‌ كه‌ بخواهند انجام‌ دهند، «بجز» آن‌ «يك‌ چيز». اين‌ آزمايشِ اطاعت‌ آنها بود. تا هنگامي‌ كه‌ از آن‌ «يك‌ چيز» اجتناب‌ مي‌كردند، خدا سَروَر آنها بود. هنگامي‌ كه‌ عليرغم‌ فرمان‌ خدا، آن‌ «يك‌ چيز» را انجام‌ دادند، خودشان‌ را سَروَر خود كردند. آيا اين‌ اساس‌ گناه‌ انسان‌ نيست‌؟ از ابتدا خدا انسان‌ را خلق‌ كرد تا جاودانه‌ زندگي‌ كند، و تنها شرط‌ آن‌ اطاعت‌ از خدا بود. انسان‌ شكست‌ خورد. پس‌ از آن‌ روند طولاني‌ و آهستة‌ نجات‌ توسط‌ يك‌ نجات‌ دهنده‌ آغاز شد، كه‌ بواسطة‌ او انسان‌ مي‌تواند مقام‌ از دست‌ رفتة‌ خود را بازيابد. تنها در اطاعت‌ از خداست‌ كه‌ حيات‌ وجود دارد.

باب‌ 2 : 18 - 25 . آفرينش‌
قبلاً در 1 : 27 نوشته‌ شده‌ بود كه‌ انسان‌ بصورت‌ نر و ماده‌ آفريده‌ شده‌ بود. در اين‌ قسمت‌ نحوة‌ آفرينش‌ زن‌ با جزئيات‌ بيشتري‌ ذكر شده‌ است‌. و در اينجا، در آغاز نژاد انساني‌ و در ابتداي‌ كتاب‌مقدس‌، منشأ الهي‌ و تقدس‌ ازدواج‌ مقرر شده‌: يك‌ زن‌ و يك‌ مرد، يك‌ تَن‌ (24).
كتاب‌مقدس‌، ازدواج‌ را چون‌ انعكاسي‌ زميني‌ از رابطة‌ ميان‌ مسيح‌ و كليسا معرفي‌ مي‌كند (افسسيان‌ 5 : 25 - 32 ؛ مكاشفه‌ 19 : 7 ؛ 21 : 2 و 9). كليسا «عروس‌» مسيح‌ ناميده‌ شده‌. عروس‌ آدم‌، هنگامي‌ كه‌ آدم‌ در خواب‌ بود، از دندة‌ پهلوي‌ او ساخته‌ شد (21و22). شايد اين‌، تصوير اوليه‌اي‌ از كليسا، عروس‌ مسيح‌، است‌ كه‌ از «خون‌ و آب‌» ساخته‌ شده‌؛ اين‌ خون‌ و آب‌ هنگامي‌ كه‌ بدن‌ مسيح‌ بر روي‌ صليب‌ بود، از پهلوي‌ او بيرون‌ آمد (يوحنا 19 : 34 ؛ اول‌ يوحنا 5 : 6 و 8).
«برهنه‌ بودند وخجلت‌ نداشتند» (25). شايد آنها با نور روحاني‌ خدا پوشانده‌ شده‌ بودند، درست‌ مانند عيسي‌ بهنگام‌ تبديل‌ هيئت‌ (مرقس‌ 9 : 3)؛ و اين‌ نور با ورود گناه‌ محو شد و روزي‌ دوباره‌ نجات‌ يافتگان‌ را خواهد پوشانيد (مكاشفه‌ 3 : 4 ؛ 21 : 23). تا آنجا كه‌ مي‌دانيم‌ از ميان‌ همة‌ آفريدگان‌ خدا، تنها انسان‌ است‌ كه‌ لباس‌ مي‌پوشد و اين‌ نشانة‌ طبيعت‌ گناه‌ آلود ما است‌.

مكان‌ باغ‌ عدن‌
اين‌ باغ‌ بر رودهاي‌ فرات‌ و دجله‌، و در محل‌ تقاطعشان‌ با رودخانه‌هاي‌ فيشون‌ و جيحون‌ قرار داشت‌ (2 : 10 - 14). رودهاي‌ فيشون‌ و جيحون‌ تا كنون‌ پيدا نشده‌اند. فرات‌ و دجله‌ از منطقة‌ كوهستاني‌ قفقاز در جنوب‌ غربي‌ آسيا سرچشمه‌ مي‌گيرند و بسوي‌ جنوب‌ شرقي‌ ادامه‌ مي‌يابند و به‌ خليج‌ فارس‌ مي‌ريزند. (به‌ نقشة‌ شمارة‌ 16 مراجعه‌ كنيد).
به‌ اين‌ ترتيب‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ انسان‌ تقريباً در مركز سطح‌ زمين‌ آفريده‌ شد، چرا كه‌ اين‌ منطقة‌ فرات‌ قفقازي‌ تقريباً در مركز نيمكرة‌ شرقي‌، كه‌ بزرگتر از نيمكرة‌ غربي‌ است‌، قرار دارد (به‌ مربع‌ سياه‌ بر نقشة‌ 1 مراجعه‌ كنيد).
قوم‌ شناسان‌ معمولاً اين‌ منطقه‌ را مهد اولية‌ همة‌ نژادهاي‌ انساني‌ بشمار مي‌آورند. از اين‌ منطقه‌، يعني‌ گهوارة‌ نژاد بشري‌ بود كه‌ گاو، بز، گوسفند، اسب‌، خوك‌، سيب‌، هلو، گلابي‌، آلو، گيلاس‌، به‌، توت‌ سفيد، انگور فرنگي‌، درخت‌ مو، زيتون‌، انجير، خرما، بادام‌، گندم‌، جو، جو صحرايي‌، نخود فرنگي‌، لوبيا، بذرك‌ (درخت‌ كتان‌)، اسفناج‌، تربچه‌، پياز و بيشتر ميوه‌ها و سبزي‌هاي‌ ما به‌ نقاط‌ ديگر برده‌ شدند.

بابِل‌
با اينكه‌ برخي‌ تصور مي‌كنند كه‌ مكان‌ دقيق‌ باغ‌ عدن‌ احتمالاً در ارتفاعات‌ ارمنستان‌ و در سرچشمة‌ رودهاي‌ دجله‌ و فرات‌، كه‌ در آن‌ موقع‌ شايد تا اين‌ حد بالاتر از سطح‌ دريا نبوده‌اند، قرار داشته‌، ولي‌ محل‌ سنتي‌ و عموماً پذيرفته‌ شدة‌ باغ‌ عدن‌ در بابل‌ و نزديك‌ مصب‌ فرات‌ است‌.
در حال‌ حاضر رودخانه‌هاي‌ فرات‌ و دجله‌ حدود 150 كيلومتر بالاتر از خليج‌ فارس‌ به‌ هم‌ مي‌پيوندند. در زمان‌ ابراهيم‌ كرانه‌هاي‌ خليج‌ به‌ حدود «اور» مي‌رسيد و اين‌ دو رودخانه‌ بصورت‌ دو جريان‌ مجزا به‌ خليج‌ مي‌ريختند. اين‌ مطلب‌ در نقشة‌ شماره‌ 15 با خط‌چين‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌.تمامي‌ دشت‌ بابل‌ از رسوبات‌ آبرفتي‌ اين‌ دو رودخانه‌ بوجود آمده‌ بود. غالباً مسير بستر رودخانه‌ها عوض‌ مي‌شد.
در زمان‌ آدم‌ احتمالاً رودخانه‌هاي‌ فرات‌ و دجله‌ در فاصلة‌ كوتاهي‌ به‌ هم‌ مي‌پيوستند، و دوباره‌ پيش‌ از اينكه‌ به‌ خليج‌ بريزند از هم‌ جدا مي‌شدند، و باغ‌ در همين‌ محل‌ كه‌ بين‌ نقطة‌ اتصال‌ و نقطه‌ انشقاق‌ دو رودخانه‌ قرار داشت‌، واقع‌ شده‌ بود. و به‌ اين‌ ترتيب‌ 4 شاخه‌ يا «شعبه‌» بوجود مي‌آمد (2:10)؛ دو رودخانه‌ همچون‌ كناره‌هاي‌ شرقي‌ و غربي‌ خليج‌ ادامه‌ مي‌يافتند و جيحون‌ و فيشون‌ ناميده‌ مي‌شدند. در كتيبه‌هاي‌ كهن‌، خليج‌ فارس‌ يك‌ «رودخانه‌» ناميده‌ شده‌ است‌.
نقشه‌ 15 - مهد نژاد بشر

نكتة‌ باستانشناختي‌ : اريدو، محل‌ سنتي‌ و پذيرفته‌ شدة‌ باغ‌ عدن‌
نقطة‌ دقيقي‌ كه‌ در روايات‌ بعنوان‌ مكان‌ باغ‌ عدن‌ تعيين‌ شده‌، تعدادي‌ تپه‌ است‌ كه‌ در 18 كيلومتري‌ جنوب‌ اور قرار دارد و به‌ نام‌ اريدو (ابوشارم‌) شناخته‌ مي‌شود. اين‌ محل‌ سكونت‌ «آداپا»، يعني‌ آدم‌ بابلي‌ بوده‌ است‌. به‌ گواهي‌ منشور وِلد، دو پادشاه‌ اول‌ تاريخ‌ در اريدو سلطنت‌ كردند.
در كتيبه‌هاي‌ باستاني‌ بابلي‌ آمده‌ است‌: «در نزديكي‌ اريدو باغي‌ بود و در آن‌ درخت‌ مقدس‌ اسرارآميزي‌ وجود داشت‌ كه‌ درخت‌ حيات‌ بود؛ كاشته‌ شده‌ توسط‌ خدايان‌، كه‌ ريشه‌هايش‌ عميق‌ بودند و شاخه‌هايش‌ سر به‌ آسمان‌ كشيده‌ بودند و ارواح‌ محافظ‌ از آن‌ نگهداري‌ مي‌كردند و هيچ‌ انساني‌ وارد باغ‌ نمي‌شود.»
هال‌ و تامپسون‌ از موزة‌ بريتانيا (19 - 1918) خرابه‌هاي‌ اريدو را از خاك‌ درآوردند. آنان‌ نشانه‌هايي‌ يافتند حاكي‌ از اينكه‌ اريدو شهر ثروتمندي‌ بوده‌، و بعنوان‌ خانة‌ اولية‌ بشريت‌ مورد احترام‌ بوده‌ است‌.

منطقة‌ اريدو
حفاري‌ها نشان‌ داده‌ كه‌ منطقة‌ اطراف‌ اريدو در اولين‌ اعصار شناخته‌ شدة‌ تاريخ‌ بشريت‌، پر جمعيت‌ بوده‌ و قرنها بر «مركز جهان‌» تسلط‌ داشته‌؛ بسياري‌ از كهن‌ترين‌ و ارزشمندترين‌ كتيبه‌ها در اين‌ منطقه‌ كشف‌ شده‌اند.
اور شهر ابراهيم‌، 18 كيلومتر از اريدو فاصله‌ داشت‌.
- فاره‌ شهر قديمي‌ نوح‌، در 100 كيلومتري‌ اريدو قرار داشت‌.
- عبيد (اَل‌ عبيد)، جايي‌ كه‌ در آن‌ قديمي‌ترين‌ مدرك‌ شناخته‌ شدة‌ تاريخي‌ يافت‌ شد، تنها 22 كيلومتر با اريدو فاصله‌ داشت‌.
- لاگاش‌ كه‌ در آن‌ كتابخانه‌هاي‌ عظيم‌ قديمي‌ كشف‌ شد در 90 كيلومتري‌ اريدو واقع‌ شده‌ بود.
- نيپور، مركز كتابخانه‌اي‌، در 150 كيلومتري‌ اريدو قرار داشت‌.
- ارك‌، شهر نمرود، 75 كيلومتر با اريدو فاصله‌ داشت‌.
- لارسا كه‌ در آن‌ منشور وِلد كشف‌ شد، 60 كيلومتر با اريدو فاصله‌ داشت‌، و فاصلة‌ بابل‌ از اريدو تنها 230 كيلومتر بود.

نقطة‌ دقيقي‌ كه‌ در روايات‌ بعنوان‌ مكان‌ باغ‌ عدن‌ تعيين‌ شده‌، تعدادي‌ تپه‌ است‌ كه‌ در 18 كيلومتري‌ جنوب‌ اور قرار دارد و به‌ نام‌ اريدو (ابوشارم‌) شناخته‌ مي‌شود. اين‌ محل‌ سكونت‌ «آداپا»، يعني‌ آدم‌ بابلي‌ بوده‌ است‌. به‌ گواهي‌ منشور وِلد، دو پادشاه‌ اول‌ تاريخ‌ در اريدو سلطنت‌ كردند. در كتيبه‌هاي‌ باستاني‌ بابلي‌ آمده‌ است‌: «در نزديكي‌ اريدو باغي‌ بود و در آن‌ درخت‌ مقدس‌ اسرارآميزي‌ وجود داشت‌ كه‌ درخت‌ حيات‌ بود؛ كاشته‌ شده‌ توسط‌ خدايان‌، كه‌ ريشه‌هايش‌ عميق‌ بودند و شاخه‌هايش‌ سر به‌ آسمان‌ كشيده‌ بودند و ارواح‌ محافظ‌ از آن‌ نگهداري‌ مي‌كردند و هيچ‌ انساني‌ وارد باغ‌ نمي‌شود.» هال‌ و تامپسون‌ از موزة‌ بريتانيا (19 - 1918) خرابه‌هاي‌ اريدو را از خاك‌ درآوردند. آنان‌ نشانه‌هايي‌ يافتند حاكي‌ از اينكه‌ اريدو شهر ثروتمندي‌ بوده‌، و بعنوان‌ خانة‌ اولية‌ بشريت‌ مورد احترام‌ بوده‌ است‌. منطقة‌ اريدو حفاري‌ها نشان‌ داده‌ كه‌ منطقة‌ اطراف‌ اريدو در اولين‌ اعصار شناخته‌ شدة‌ تاريخ‌ بشريت‌، پر جمعيت‌ بوده‌ و قرنها بر «مركز جهان‌» تسلط‌ داشته‌؛ بسياري‌ از كهن‌ترين‌ و ارزشمندترين‌ كتيبه‌ها در اين‌ منطقه‌ كشف‌ شده‌اند. اور شهر ابراهيم‌، 18 كيلومتر از اريدو فاصله‌ داشت‌. - فاره‌ شهر قديمي‌ نوح‌، در 100 كيلومتري‌ اريدو قرار داشت‌. - عبيد (اَل‌ عبيد)، جايي‌ كه‌ در آن‌ قديمي‌ترين‌ مدرك‌ شناخته‌ شدة‌ تاريخي‌ يافت‌ شد، تنها 22 كيلومتر با اريدو فاصله‌ داشت‌. - لاگاش‌ كه‌ در آن‌ كتابخانه‌هاي‌ عظيم‌ قديمي‌ كشف‌ شد در 90 كيلومتري‌ اريدو واقع‌ شده‌ بود. - نيپور، مركز كتابخانه‌اي‌، در 150 كيلومتري‌ اريدو قرار داشت‌. - ارك‌، شهر نمرود، 75 كيلومتر با اريدو فاصله‌ داشت‌.