اين است كتاب پيدايش آدم در روزي كه خدا آدم را آفريد، به شبيه خدا او را ساخت، 2 نر و ماده ايشان را آفريد. و ايشان را بركت داد و ايشـان را «آدم» نام نهـاد، در روز آفرينـش ايشـان.
3 و آدم صد و سي سال بزيست، پس پسري به شبيه و بصورت خود آورد، و او را شيث ناميد. 4 و ايام آدم بعد از آوردن شيث، هشتصد سال بود، و پسران و دختران آورد. 5 پس تمام ايام آدم كه زيست، نهصد و سي سال بود كه مرد. 6 و شيث صد و پنج سال بزيست، و اَنوش را آورد. 7 و شيث بعد از آوردن اَنوش، هشتصد و هفت سال بزيست و پسران و دختران آورد. 8 و جملة ايام شيث، نهصد و دوازده سال بود كه مرد. 9 و اَنوش نود سال بزيست، و قينان را آورد. 10 و اَنوش بعد از آوردن قينان، هشتصد و پانزده سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 11 پس جملة ايام اَنوش نهصد و پنج سال بود كه مرد. 12 و قينان هفتاد سال بزيست، و مَهَلَلْئيل را آورد. 13 و قينان بعد از آوردن مَهَلَلْئيل، هشتصد و چهل سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 14 و تمامي ايام قينان، نهصد و ده سال بود كه مرد. 15 و مَهَلَلْئيل، شصت و پنج سال بزيست، و يارِد راآورد. 16 و مَهَلَلْئيل بعد از آوردن يارِد، هشتصد و سي سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 17 پس همة ايام مَهَلَلْئيل، هشتصد و نود و پنج سال بود كه مرد. 18 و يارِد صد و شصت و دو سال بزيست، و خنوخ را آورد. 19 و يارِد بعد از آوردن خَنوخ، هشتصد سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 20 و تمامي ايام يارِد، نهصد و شصت و دو سال بود كه مرد. 21 و خنوخ شصت و پنج سال بزيست، و مَتوشالَح را آورد. 22 و خنوخ بعد از آوردن متوشالح، سيصد سال با خدا راه ميرفت و پسران و دختران آورد. 23 و همة ايام خنوخ، سيصد و شصت و پنج سال بود. 24 و خنوخ با خدا راه ميرفت و ناياب شد، زيرا خدا او را برگرفت. 25 و متوشالح صد و هشتاد و هفت سال بزيست، و لَمَك را آورد. 26 و متوشالح بعد از آوردن لَمَك، هفتصد و هشتاد و دو سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 27 پس جملة ايام متوشالح، نهصد و شصت و نه سال بود كه مرد. 28 و لَمَك صد و هشتاد و دو سال بزيست، و پسري آورد 29 و وي را نوح نام نهاده گفت: «اين ما را تسلي خواهد داد از اعمال ما و از محنت دستهاي ما از زميني كه خداوند آن را ملعون كرد.» 30 و لَمَك بعد از آوردن نوح، پانصد و نود و پنج سال زندگاني كرد و پسران و دختران آورد. 31 پس تمام ايام لَمَك، هفتصد و هفتاد و هفت سال بود كه مرد.
32 و نوح پانصد ساله بود، پس نوح سام و حام و يافِث را آورد. ترجمه تفسیری اين است شرح پيدايش آدم و نسل او. هنگامي كه خدا خواست انسان را بيافريند، او را شبيه خود آفريد. 2 او انسان را مرد و زن خلق فرموده، آنها را بركت داد و از همان آغاز خلقت، ايشان را «آدم» ناميد.
3و4و5 آدم: وقتي آدم 130 ساله بود، پسرش شيث به دنيا آمد. او شبيه پدرش آدم بود. بعد از تولد شيث، آدم 800 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. آدم در سن 930 سالگي مرد.
6و7و8 شيث: وقتي شيث 105 ساله بود، پسرش انوش به دنيا آمد. بعد از تولد انوش، شيث 807 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. شيث در سن 912 سالگي مرد.
9و10و11 انوش: وقتي انوش نود ساله بود، پسرش قينان به دنيا آمد. بعد از تولد قينان، انوش 815 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. انوش در سن 905 سالگي مرد.
12و13و14 قينان: وقتي قينان هفتاد ساله بود، پسرش مهللئيل به دنيا آمد. بعد از تولد مهللئيل، قينان 840 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 910 سالگي مرد.
15و16و17 مهللئيل: وقتي مهللئيل شصت و پنج ساله بود، پسرش يارد به دنيا آمد. پس از تولد يارد، مهللئيل 830 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 895 سالگي مرد.
18و19و20 يارد: وقتي يارد 162 ساله بود، پسرش خنوخ به دنيا آمد. بعد از تولد خنوخ، يارد 800 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. يارد در سن 962 سالگي مرد.
21-24 خنوخ: وقتي خنوخ شصت و پنج ساله بود، پسرش متوشالح به دنيا آمد. بعد از تولد متوشالح، خنوخ 300 سال ديگر با خدا زيست.او صاحب پسران و دختراني شد و 365 سال زندگي كرد. خنوخ با خدا ميزيست و خدا او را بحضور خود به بالا برد و ديگر كسي او را نديد.
25و26و27 متوشالح: وقتي متوشالح 187 ساله بود، پسرش لمك به دنيا آمد. بعد از تولد لمك، متوشالح 782 سال ديگر زندگي كرد و صاحب پسران و دختران شد. متوشالح در سن 969 سالگي مرد.
28-31 لمك: وقتي لمك 182 ساله بود، پسرش نوح به دنيا آمد. لمك گفت: «اين پسر، ما را از كار سختِ زراعت كه در اثر لعنت خداوند بر زمين، دامنگير ما شده، آسوده خواهد كرد.» پس لمك اسم او را نوح (يعني «آسودگي») گذاشت. بعد از تولد نوح، لمك 595 سال ديگر عمر كرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 777 سالگي مرد.
32 نوح: نوح در سن 500 سالگي صاحب سه پسر به نامهاي سام، حام و يافث بود.
راهنما
«كتاب پيدايش آدم» . 5 : 1 - 6 : 8
اين سومين سند از اسنادي است كه كتاب پيدايش را تشكيل ميدهند، و تا پانصدمين سال زندگي نوح را در بر ميگيرد (5 : 32). ممكن است آدم آن را آغاز كرده، خنوخ و متوشالح آن را ادامه داده و نوح تكميل نموده باشد. طبق روايات، احتمال دارد نسخههايي از اين سند و دو سند قبلي بوسيلة نوح بر الواحي گلي نوشته شده، و سپس در «سيپار» مدفون شده باشند.
باب 5 . نسب نامة آدم تا نوح
سن اين افراد به ترتيب زير ثبت شده: آدم 930 سال، شيث 912 سال، انوش 905 سال، قينان 910 سال، مَهللئيل 895 سال، يارد 962 سال، خنوخ 365 سال، متوشالح 969 سال، لمك 777 سال، نوح 950 سال.
سن بالاي اين افراد معمولاً بدين گونه توجيه شده كه گناه تأثير منفي خودرا هنوز بر نژاد بشر كاملاً برجاي نگذاشته بود.
تصور برخي بر اين است كه از آنجا كه اين نسب نامه و آنكه در باب 11 ذكر شده، هر يك شامل 10 نسل هستند، ممكن است مثل نسب نامة عيسي در متي 1، اينها نيز خلاصه شده باشند. ولي فرمول تكراري «... سال زيست و ... را آورد»، مخالف چنين نظريهايي است.
خنوخ . 21 - 24
خنوخ، بهترينِ اين افراد بود. در جامعهاي با شرارت غير قابل توصيف، او «با خدا راه ميرفت.» او كه 622 سال پس از آفرينش آدم بدنيا آمده بود، 308 سال با آدم معاصر بود. 69 سال پيش از تولد نوح، يعني هنگامي كه خنوخ فقط 365 سال داشت، «خدا او را بر گرفت.»
شخص ديگري كه بدين گونه و بدون مردن منتقل شد، ايليا بود (دوم پادشاهان 2).
شايد خدا قصد داشته خنوخ و ايليا نمونهاي باشند از سرنوشت مبارك مقدسيني كه به هنگام بازگشت خداوند هنوز در جسم بسر ميبرند (اول تسالونيكيان 4 : 17).
اعراب افسانهاي داشتند مبني بر اينكه خنوخ نوشتن را اختراع كرد. عهد جديد به نبوتي از خنوخ اشاره ميكند (يهودا 14).
متوشالح . 25 - 27
او پسر خنوخ و مسنترين فرد در ميان اين 10 نفر بود (969 سال). او 243 سال با آدم و 98 سال با سام هم عصر بود، و به اين ترتيب رابطي بود ميان باغ عدن و جهان پس از طوفان. او در سال وقوع طوفان مرد.
نكتة باستانشناختي : عمر طولاني اوليه
«بِروسوس» تاريخ نگار بابلي در 300 ق. م. تاريخ خود را بر اساس آرشيوهاي معبد مردوك نگاشت، كه خود از كتيبههاي قديمي نسخه برداري شده بودند و بسياري از آنها امروزه كشف شدهاند. او در تاريخ خود از ده پادشاه نام ميبرد كه داراي عمر طولاني بودند و پيش از طوفان سلطنت ميكردند، و هر يك از 10000 تا 60000 سال حكومت ميكردند. اين ده پادشاه عبارتند از: آلوروس، آلاپاروس، آيلون، آمِنون، مگالاروس، دائونوس، اودوراكوس، آمِنپسينوس، اُتيارتِس، خيسوتروس. بِروسوس مينويسد: «در زمان خيسوتروس، سيل عظيم جاري شد.»
منشور «وِلد» و كتيبههاي «نيپور»، كه به هر دوره از سلطنت، چندين هزار سال را نسبت ميدهند، از پادشاهان پيش از طوفان بدين گونه نام ميبرند:
الويهم 28000 سال در اريدو سلطنت كرد
الالمار 36000 سال در اريدو سلطنت كرد
اِمِن لوانا 43000 سال در بگورگورو سلطنت كرد
كيچونا 43000 سال در لارسا سلطنت كرد
اِنمِن گالانا 28000 سال در بگورگورو سلطنت كرد
دو موزي 36000 سال در بگورگورو سلطنت كرد
سيب زيانا 28000 سال در لاراك سلطنت كرد
اِمن دورانا 21000 سال در سيپار سلطنت كرد
اوبوراتوم 18000 سال در شوروپاك سلطنت كرد
زين سودو (اوتناپيشتيم) 64000 سال
«سپس طوفان زمين را فرا گرفت.»
اينها بايد همان پادشاهاني باشند كه بروسوس از آنها نام ميبرد، ولي پس از تقسيم زبانها در بابل به نامهاي متفاوت شناخته ميشوند. كتيبههايي كه اين نامها در آنها ذكر شدهاند، پس از شروع دورة تاريخي نوشته شدهاند. بنظر ميرسد كه گذشتگان نيز مثل امروز، بهنگام سخن گفتن از دوران ماقبل تاريخ خودشان وسوسه ميشدند به اندازة زيادي در تواريخ جهان باستان اغراق كنند.
علاوه بر بابليها، پارسيان، مصريان، هندوها، يونانيان و ديگران نيز رواياتي از عمر طولاني ساكنان اولية زمين داشتند. چنين رواياتي چگونه ميتوانستند به وجود آيند، مگر اينكه انسانهاي اوليه در واقع عمر طولاني داشتند؟
نكتة باستان شناختي : حفاري در شهرهاي پيش از طوفان
همة شهرهايي كه در بالا از آنها نام برده شد و شهرهاي پادشاهان پيش از طوفان شناخته ميشوند، بجز بگورگورو، شناخته شدهاند. حفاريهاي انجام شده در ويرانههاي اين شهرها و شهرهاي ديگر پيش از طوفان، بسياري از ويژگيهاي زندگي را در دوران پيش از طوفان آشكار كردهاند و ديدگاهي واقعي از دنياي نخستين بابهاي كتاب پيدايش ارائه كردهاند.
از شهرهاي حفاري شدة پيش از طوفان ميتوان از اريدو، عبيد، اِرِك، شوشا، تپه گاورا، اور، كيش، فاره (شوروپاك)، سيپار (اكد)، لارسا، و يَمدِت نصر نام برد. باستانشناسان در اين ويرانهها به آغاز زندگي ثابت در بابل بسيار نزديك شدهاند.
در ميان آثار باقي مانده در اين ويرانهها از مردم پيش از طوفان، ميتوان به اشياء زير اشاره كرد: ظروف سفالي نقاشي شده، وسايلي از سنگ چخماق، اسباب و وسايل، گلدانهاي فيروزه، تبرهاي مسي، كج بيل، داس، ابزار سنگي، سنگ چخماق، كوارتز، قلاب ماهيگيري، مدلهايي از قايقها، يك كورة زيرزميني، ظروف زيباي شيشهاي، لوازم آرايشي كه زنان ماقبل تاريخ براي پر رنگ كردن ابروها و پلكهايشان از آنها استفاده ميكردند، ويرانههاي آجري معابد كه آنها را قرمز رنگ كرده بودند يا با گچ پوشانده بودند، ظروف سفالي كه بسيار هنرمندانه به طرحهاي هندسي و اَشكال پرندگان منقوش شده بودند، حتي يك ارابه، و پيشرفتهاي معماري كه نشانگر يك «تمدن پيشرفتة شگفت انگيز» هستند.