طوفان نوح
و واقع شد كه چون آدميان شروع كردند به زياد شدن بر روي زمين و دختران براي ايشان متولد گرديدند، 2 پسران خدا دختران آدميان را ديدند كه نيكومنظرند، و از هر كدام كه خواستند، زنان براي خويشتن ميگرفتند. 3 و خداوند گفت: «روح من در انسان دائماً داوري نخواهد كرد، زيرا كه او نيز بشر است. ليكن ايام وي صد و بيست سال خواهد بود.» 4 و در آن ايام مردان تنومند در زمين بودند. و بعد از هنگامي كه پسران خدا به دختران آدميان در آمدند و آنها براي ايشان اولاد زاييدند، ايشان جباراني بودند كه در زمان سَلَفْ، مردان نامور شدند. 5 و خداوند ديد كه شرارت انسان در زمين بسيار است، و هر تصور از خيالهاي دل وي دائماً محض شرارت است. 6 و خداوند پشيمان شد كه انسان را بر زميـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. 7 و خداوند گفـت: «انسـان را كه آفريـدهام، از روي زمين محو سازم، انسان و بهايم و حشرات و پرندگان هوا را، چونكه متأسف شدم از ساختن ايشـان.» 8 اما نـوح در نظـر خداوند التفـات يافـت.
نـوح
9 اين است پيدايش نوح. نوح مردي عادل بود، و در عصر خود كامل. و نوح با خدا راه ميرفت. 10 و نوح سه پسر آورد: سام و حام و يافث. 11 و زمين نيز بنظر خدا فاسد گرديده و زمين از ظلم پرشده بود. 12 و خدا زمين را ديد كه اينك فاسد شده است، زيرا كه تمامي بشر راه خود را بر زمين فاسد كرده بودند.
13 و خدا به نوح گفت: «انتهاي تمامي بشر به حضورم رسيده است، زيرا كه زمين بسبب ايشان پر از ظلم شده است. و اينك من ايشان را با زمين هلاك خواهم ساخت. 14 پس براي خود كشتياي از چوب كوفر بساز، و حُجَرات در كشتي بنا كن و درون و بيرونش را به قير بيندا. 15 و آن را بدين تركيب بساز كه طول كشتي سيصد ذراع باشد، و عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سي ذراع. 16 و روشنياي براي كشتي بساز و آن را به ذراعي از بالا تمام كن. و درِ كشتي را در جنب آن بگذار، و طبقات تحتاني و وسطي و فوقاني بساز. 17 زيرا اينك من طوفان آب را بر زمين ميآورم تا هر جسدي را كه روح حيات در آن باشد، از زير آسمان هلاك گردانم. و هر چه بر زمين است، خواهد مرد. 18 لكن عهد خود را با تو استوار ميسازم، و به كشتي در خواهي آمد، تو و پسرانت و زوجهات و ازواج پسرانت با تو. 19 و از جميع حيوانات، از هر ذيجسدي، جفتي از همه به كشتي در خواهي آورد، تا با خويشتن زنده نگاه داري، نر و ماده باشند. 20 از پرندگان به اجناس آنها، و از بهايـم به اجنـاس آنها، و از همة حشـرات زمين به اجناس آنها، دودو از همه نزد تو آينـد تا زنـده نگاه داري. 21 و از هـر آذوقهاي كه خورده شـود، بگير و نـزد خود ذخيـره نما تا براي تو و آنها خوراك باشد.» 22 پس نوح چنين كرد و به هرچـه خـدا او را امر فرمـود، عمل نمـود. ترجمه تفسیری در اين زمان كه تعداد انسانها روي زمين زيادميشد، پسران خدا مجذوب دختران زيباروي انسانها شدند و هر كدام را كه پسنديدند، براي خود به زني گرفتند. 3 آنگاه خداوند فرمود: «روح من هميشه در انسان باقي نخواهد ماند، زيرا او موجودي است فاني و نفساني. پس صد و بيست سال به او فرصت ميدهم تا خود را اصلاح كند.»
4 پس از آنكه پسران خدا و دختران انسانها باهم وصلت نمودند، مرداني غولآسا از آنان به وجود آمدند. اينان دلاوران معروف دوران قديم هستنـد. 5و6 هنگامي كه خداوند ديد مردم غرق در گناهند و دايماً بسوي زشتيها و پليديها ميروند، از آفرينش انسان متأسف و محزون شد.
7 پس خداوند فرمود: «من انساني را كه آفريدهاماز روي زمين محو ميكنم. حتي حيوانات و خزندگان و پرندگان را نيز از بين ميبرم، زيرا از آفريدن آنها متأسف شدم.»
8 اما در اين ميان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت. 9و10 اين است سرگذشت او:
نوح سه پسر داشت به نامهاي سام، حام و يافث. او تنها مرد درستكار و خدا ترس زمان خودش بود و هميشه ميكوشيد مطابق خواست خدا زندگي كند.
11 در اين زمان، افزوني گناه و ظلم در نظر خدا به منتها درجه خود رسيده و دنيا بكلي فاسد شده بود.
12و13 وقتي خدا فساد و شرارت بشر را مشاهده كرد، به نوح فرمود: «تصميم گرفتهام تمام اين مردم را هلاك كنم، زيرا زمين را از شرارت پُر ساختهاند. من آنها را همراه زمين از بين ميبرم.
14 «اما تو، اي نوح، با چوب درخت سرو يك كشتي بساز و در آن اتاقهايي درست كن. درزها و شكافهاي كشتي را با قير بپوشان. 15 آن را طوري بساز كه طولش 300 ذراع، عرضش 50 ذراع و ارتفاع آن 30 ذراع باشد. 16 يك ذراع پايينتر از سقف، پنجرهاي براي روشنايي كشتي بساز. در داخل آن سه طبقه بنا كن و در ورودي كشتي را در پهلوي آن بگذار.
17 «بزودي من سراسر زمين را با آب خواهم پوشانيد تا هر موجود زندهاي كه در آن هست، هلاك گردد. 18 اما با تو عهد ميبندم كه تو را با همسر و پسران و عروسانت در كشتـي سلامت نگـاهدارم. 19و20 از تمام حيوانات، خزندگان و پرندگان يك جفت نر و ماده با خود به داخل كشتي ببر، تا از خطر اين طوفان در امان باشند. 21 همچنين خوراك كافي براي خود و براي تمام موجودات در كشتي ذخيره كن.» 22 نوح تمام اوامر خدا را انجام داد.
راهنما
باب 6 : 1 - 8 . شرارت در دوران پيش از طوفان
«پسران خدا» (6 : 2) : شايد فرشتگان سقوط كرده باشند كه در دوم پطرس 2:4 و يهودا آية 6 احتمالاً به آنها اشاره ميشود، يا رهبران خانوادههاي شيثي كه با اخلاف بيايمان قائن ازدواج كرده بودند. اين ازدواجهاي غير عادي هر چه كه بودند، زمين را از فساد و خشونت پر كردند.
عيسي، طوفان را واقعيتي تاريخي بشمار ميآورد و زمان بازگشت ثانوي خود را به دوران نوح تشبيه ميكرد (متي 24:7-39). وقايعي كه هم اكنون در جهان رخ ميدهند، ما را به اين فكر وا ميدارند كه ممكن است امروزه نيز آن دوران تكرار شوند.
«120 سال» (6 : 3) شايد مهلتي باشد كه پيش از طوفان به انسان داده ميشود. و يا شايد به معني كوتاه كردن طول زندگي نسبت به سنهايي است كه در باب 5 ذكر شده است.
«پيدايش نوح» . 6 : 9 تا 9 : 28
اين چهارمين سند كتاب پيدايش است. اين سند داستان طوفان را چنانكه نوح آنها را حكايت و احتمالاً ثبت كرده، و توسط سام به ابراهيم رسيده است، بازگو ميكند.
باب 6 : 9 - 18 . نوح و كشتي
كشتي حدود 150 متر طول، 25 متر عرض و 15 متر ارتفاع داشت. كشتي داراي سه عرشه بود كه به قسمتهاي مختلف تقسيم شده بودند، و پنجرهاي داشت كه در بالاي آن نصب شده بود. اين كشتي به احتمال قوي از همان اندازهاي برخوردار بوده كه كشتيهاي اقيانوس پيماي كنوني هستند. براي كساني كه در ساحل يك رودخانة عريض زندگي ميكردند، قايق سازي يكي از نخستين دستاوردهاي انسان بود. كتيبههاي خط ميخي حاكي از آن هستند كه در سپيده دم تاريخ، ساكنان بابل بر رودخانهها به رفت و آمد مشغول بودند. بر اساس روايات بابلي، خانة نوح در «فاره»، بر رودخانة فرات و در حدود 70 مايلي محل باغ عدن قرار داشت، به اين ترتيب، قاعدتاً نوح از كودكي با قايق سازي و رفت و آمد بر رودخانه آشنا بوده است.
باب 6 : 19 - 7 : 5 . حيوانات
در 6 : 19 - 21 و 7 : 2 توضيح داده شده كه 7 جفت از حيوانات پاك و تنها يك جفت از هر يك از حيوانات ديگر ميبايست در كشتي مستقر ميشد. برخي چنين حساب كردهاند كه در كشتي 7000 نوع حيوان جا ميگرفتند.
ساختن كشتي، جمعآوري حيوانات و ذخيره كردن غذاي كافي كار بسيار عظيمي بود. نوح و سه پسرش نميتوانستند اين كارها را به تنهايي انجام داده باشند. نوح كه نوة متوشالح و نتيجة خنوخ بود، شايد طبق روايت بابلي پادشاه شهر بوده باشد؛ و ممكن است هزاران نفر را براي اينكار استخدام كرده باشد. و شايد بيشتر مدت 120 سال را مشغول اين كارها بوده (6 : 3)، و بيترديد مورد تمسخر بيوقفة مردم قرار ميگرفته، اما در ايمانش متهور و جسور بوده است (دوم پطرس 2 : 5 ؛ عبرانيان 11 : 7).
ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش) طوفان نوح
و خداوند به نوح گفت: «تو و تمامي اهل خانهات به كشتي در آييد، زيرا تو را در اين عصر به حضور خود عادل ديدم. 2 و از همة بهايم پاك، هفت هفت، نر و ماده با خود بگير، و از بهايم ناپاك، دودو، نر و ماده، 3 و از پرندگان آسمان نيز هفت هفت، نر و ماده را، تا نسلي بر روي تمام زمين نگاه داري. 4 زيرا كه من بعد از هفت روز ديگر، چهل روز و چهل شب باران ميبارانم، و هر موجودي را كه ساختهام، از روي زمين محو ميسازم.»
5 پس نوح موافق آنچه خداوند او را امر فرموده بود، عمل نمود. 6 و نوح ششصد ساله بود، چون طوفان آب بر زمين آمد. 7 و نوح و پسرانش و زنش و زنان پسرانش با وي از آب طوفان به كشتي در آمدند. 8 از بهايم پاك و از بهايم ناپاك، و از پرندگان و از همة حشرات زمين، 9 دودو، نر و ماده، نزد نوح به كشتي در آمدند، چنانكه خدا نوح را امر كرده بود. 10 و واقع شد بعد از هفت روز كه آب طوفان بر زمين آمد.
11 و در سال ششصد از زندگاني نوح، در روز هفدهم از ماه دوم، در همان روز جميع چشمههاي لجة عظيم شكافته شد، و روزنهاي آسمان گشوده. 12 و باران، چهل روز و چهل شب بر روي زمين ميباريد. 13 در همان روز نوح و پسرانش، سام و حام و يافث، و زوجة نوح و سه زوجة پسرانش، با ايشان داخل كشتي شدند. 14 ايشان و همة حيوانات به اجناس آنها، و همة بهايم به اجناس آنها، و همة حشراتي كه بر زمين ميخزند به اجناس آنها، و همة پرندگان بهاجناس آنها، همة مرغان و همة بالداران. 15 دودو از هر ذي جسدي كه روح حيات دارد، نزد نوح به كشتي در آمدند. 16 و آنهايي كه آمدند نر و ماده از هر ذيجسد آمدند، چنانكه خدا وي را امر فرموده بود. و خداوند در را از عقب او بست.
17 و طوفان چهل روز بر زمين ميآمد، و آب همي افزود و كشتي را برداشت كه از زمين بلند شد. 18 و آب غلبه يافته، بر زمين همي افزود، و كشتي بر سطح آب ميرفت. 19 و آب بر زمين زياد و زياد غلبه يافت، تا آنكه همة كوههاي بلند كه زير تمامي آسمانها بود، مستور شد. 20 پانزده ذراع بالاتر، آب غلبه يافت و كوهها مستورگرديد. 21 و هر ذيجسدي كه بر زمين حركت ميكرد، از پرندگان و بهايم و حيوانات و كل حشرات خزندة بر زمين، و جميع آدميان، مردند. 22 هركه دم روح حيات در بيني او بود، از هر كه در خشكي بود، مرد. 23 و خدا محو كرد هر موجودي را كه بر روي زمين بود، از آدميان و بهايم و حشرات و پرندگان آسمان، پس از زمين محو شدند. و نوح با آنچه همراه وي در كشتي بود فقط باقي ماند. 24 و آب بر زمين صد و پنجاه روز غلبه مييافت. ترجمه تفسیری سپس خداوند به نـوح فرمـود: «تـو و اهـل خانهات داخل كشتي شويد، زيرا در بين همه مردمان اين روزگار فقط تو را درستكار يافتم. 2و3 همراه خود هفت جفت از حيوانات حلال گوشت، هفت جفت از پرندگان و يك جفت از بقيه حيوانات را به درون كشتي ببر، تا بعد از طوفان، نسل آنها روي زمين باقي بماند. 4 پس از يك هفته، به مدت چهل شبانه روز باران فرو خواهم ريخت و هر موجودي را كه به وجود آوردهام، از روي زمين محو خواهـم كرد.»
5 پس نوح هر آنچه را كه خداوند به او امر فرموده بود انجام داد. 6 وقتي كه آن طوفان عظيم بر زمين آمد، نوح ششصد ساله بود. 7 او و همسرش به اتفاق پسران و عروسانش به درون كشتي رفتند تا از خطر طوفان در امان باشند. 8و9 پرندگان و خزندگان و حيوانات نيز، چه حلال گوشت و چه حرام گوشت، همراه او به كشتي رفتند. همانطوري كه خدا فرموده بود، آنها جفت جفت، نر و ماده، داخل كشتي جاي گرفتند.
10و11و12 بعد از يك هفته، هنگامي كه نوح ششصد ساله بود، در روز هفدهم ماه دوم، طوفان شروع شد و چهـل شبانه روز بشـدت باران باريـد. همچنـين همـه آبـهاي زيـرزميني فـوران كرده، بر زمين جـاري شدند.
13 اما روزي كه طوفان شروع شد، نوح و همسر و پسرانش، سام و حام و يافث و زنان آنها داخل كشتي بودند. 14و15 از هر نوع حيوان اهلي و وحشي، پرنده و خزنده نيز يك جفت با آنها بودند. 16 پس از آنكه حيوانات نر و ماده، طبق دستور خدا به نوح، وارد كشتي شدند خداوند درِ كشتي را از عقب آنها بست.
17 به مدت چهل شبانه روز باران سيل آسا ميباريد و بتدريج زمين را ميپوشانيد، تا اينكه كشتي از روي زمين بلند شد. 18 رفته رفته آب آنقدر بالا آمد كه كشتي روي آن شناور گرديد.
19 سرانجام بلندترين كوهها نيز به زير آب فرو رفتند. 20 باران آنقدر باريد كه سطح آب به هفت متر بالاتر از قله كوهها رسيد. 21 همه جاندارانِ روي زمين يعني حيواناتِ اهلي و وحشي، خزندگان و پرندگان، با آدميان هلاك شدند. 22 هر موجودِ زندهاي كه در خشكي بود، نابود گشت. 23 بدينسان خداتمام موجودات زنده را از روي زمين محو كرد، بجز نوح و آناني كه در كشتي همراهش بودند. 24 آب تا صد و پنجاه روز همچنان پهنه زمين را پوشانيده بود.
راهنما
باب 7 : 6 - 8 : 19 . طوفان
«جميع چشمههاي لجة عظيم شكافته شد و روزنههاي آسمان گشوده شد» (7 : 11). ميتوان درة فرات را تنگة نيمكرة شرقي ناميد، يعني جايي كه درياي مديترانه و اقيانوس هند به هم نزديك ميشوند. سرزمين كوهستاني ارمنستان تقريباً شبيه يك جزيره است كه در شمال آن درياچة خزر و درياي سياه، در غرب آن مديترانه، و در جنوب آن خليج فارس و اقيانوس هند قرار دارند. يك نشست ناگهاني و عظيم منطقه باعث ميشد كه آبهاي اين درياها به داخل منطقه بريزد، و در همان حال، باران نيز از آسمان ميباريد.
وسعت طوفان
«همة كوههاي بلند كه زير تمامي آسمانها بود، مستور شد. و هر ذيجسدي كه بر زمين حركت ميكرد ... مُـردند» (7 : 19 و 21). بيترديد، اين همان شيوهاي است كه به آن، سام داستان سيل را براي فرزندان و نوههايش حكايت كرد يا نوشت. او داستان را همان گونه تعريف كرد كه خود ديده بود. آيا بايد داستان او را بر اساس جغرافياي زمان خودش تعبير كنيم يا جغرافياي زمان حاضر؟ همة نژاد بشري، بجز نوح و خانوادهاش از بين رفتند. براي نابود كردن بشريت، لازم بود سيل فقط آن اندازه از زمين را بپوشاند كه مسكوني بود. اگر گفتة كتابمقدس را بپذيريم، پس از آدم يعني نخستين انسان، تنها ده نسل زندگي كرده بودند. چگونه ميشد كه يك خانواده در ده نسل و با روشهاي ابتدايي مسافرت، بتوانند همة زمين را پر سازند؟ به احتمال زياد، بشر از منطقة فرات زياد دور نشده بود.
زمان در كشتي
نوح 7 روز پيش از شروع بارندگي وارد كشتي شد (7 : 4 و 10). بارندگي در هفدهمين روز از ماه دوم ششصدمين سال زندگي نوح آغاز شد (7 : 11). 40 روز باران باريد (7 : 12). آب 150 روز زمين را پوشانده بود (7 : 24 ؛ 8 : 3). كشتي در روز هفدهم ماه هفتم بر خشكي قرار گرفت (8 : 4). دَرِ كشتي در روز اول ماه اول از ششصد و يكمين سال زندگي نوح گشوده شد (8 : 13). آنها در روز 27 از ماه دوم از كشتي خارج شدند (8 : 14 - 19). يك سال و هفده روز در كشتي: 5 ماه شناور بر آب، و 7 ماه بر روي كوه.
كوه آرارات
كشتي شناور بر آب، بيش از 500 مايل از نقطة شروع حركتش دور شد و سرانجام بر قلهاي بنام آرارات در كوههاي ارمنستان قرار گرفت؛ اين قله حدوداً در 12 كيلومتري شمال نينوا قرار دارد و ارتفاع آن 5165 متر است. در پاي اين كوه شهري بنام نخوانا يا نخجوان قرار دارد كه ادعا ميشود مقبرة نوح در آن است. نام اين شهر به معني «نوح در اينجا ساكن شد» است.
باب 8 : 20 - 9 : 17 . رنگين كمان
و واقع شد كه چون آدميان شروع كردند به زياد شدن بر روي زمين و دختران براي ايشان متولد گرديدند، 2 پسران خدا دختران آدميان را ديدند كه نيكومنظرند، و از هر كدام كه خواستند، زنان براي خويشتن ميگرفتند. 3 و خداوند گفت: «روح من در انسان دائماً داوري نخواهد كرد، زيرا كه او نيز بشر است. ليكن ايام وي صد و بيست سال خواهد بود.» 4 و در آن ايام مردان تنومند در زمين بودند. و بعد از هنگامي كه پسران خدا به دختران آدميان در آمدند و آنها براي ايشان اولاد زاييدند، ايشان جباراني بودند كه در زمان سَلَفْ، مردان نامور شدند. 5 و خداوند ديد كه شرارت انسان در زمين بسيار است، و هر تصور از خيالهاي دل وي دائماً محض شرارت است. 6 و خداوند پشيمان شد كه انسان را بر زميـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. 7 و خداوند گفـت: «انسـان را كه آفريـدهام، از روي زمين محو سازم، انسان و بهايم و حشرات و پرندگان هوا را، چونكه متأسف شدم از ساختن ايشـان.» 8 اما نـوح در نظـر خداوند التفـات يافـت.
نـوح
9 اين است پيدايش نوح. نوح مردي عادل بود، و در عصر خود كامل. و نوح با خدا راه ميرفت. 10 و نوح سه پسر آورد: سام و حام و يافث. 11 و زمين نيز بنظر خدا فاسد گرديده و زمين از ظلم پرشده بود. 12 و خدا زمين را ديد كه اينك فاسد شده است، زيرا كه تمامي بشر راه خود را بر زمين فاسد كرده بودند.
13 و خدا به نوح گفت: «انتهاي تمامي بشر به حضورم رسيده است، زيرا كه زمين بسبب ايشان پر از ظلم شده است. و اينك من ايشان را با زمين هلاك خواهم ساخت. 14 پس براي خود كشتياي از چوب كوفر بساز، و حُجَرات در كشتي بنا كن و درون و بيرونش را به قير بيندا. 15 و آن را بدين تركيب بساز كه طول كشتي سيصد ذراع باشد، و عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سي ذراع. 16 و روشنياي براي كشتي بساز و آن را به ذراعي از بالا تمام كن. و درِ كشتي را در جنب آن بگذار، و طبقات تحتاني و وسطي و فوقاني بساز. 17 زيرا اينك من طوفان آب را بر زمين ميآورم تا هر جسدي را كه روح حيات در آن باشد، از زير آسمان هلاك گردانم. و هر چه بر زمين است، خواهد مرد. 18 لكن عهد خود را با تو استوار ميسازم، و به كشتي در خواهي آمد، تو و پسرانت و زوجهات و ازواج پسرانت با تو. 19 و از جميع حيوانات، از هر ذيجسدي، جفتي از همه به كشتي در خواهي آورد، تا با خويشتن زنده نگاه داري، نر و ماده باشند. 20 از پرندگان به اجناس آنها، و از بهايـم به اجنـاس آنها، و از همة حشـرات زمين به اجناس آنها، دودو از همه نزد تو آينـد تا زنـده نگاه داري. 21 و از هـر آذوقهاي كه خورده شـود، بگير و نـزد خود ذخيـره نما تا براي تو و آنها خوراك باشد.» 22 پس نوح چنين كرد و به هرچـه خـدا او را امر فرمـود، عمل نمـود. ترجمه تفسیری در اين زمان كه تعداد انسانها روي زمين زيادميشد، پسران خدا مجذوب دختران زيباروي انسانها شدند و هر كدام را كه پسنديدند، براي خود به زني گرفتند. 3 آنگاه خداوند فرمود: «روح من هميشه در انسان باقي نخواهد ماند، زيرا او موجودي است فاني و نفساني. پس صد و بيست سال به او فرصت ميدهم تا خود را اصلاح كند.»
4 پس از آنكه پسران خدا و دختران انسانها باهم وصلت نمودند، مرداني غولآسا از آنان به وجود آمدند. اينان دلاوران معروف دوران قديم هستنـد. 5و6 هنگامي كه خداوند ديد مردم غرق در گناهند و دايماً بسوي زشتيها و پليديها ميروند، از آفرينش انسان متأسف و محزون شد.
7 پس خداوند فرمود: «من انساني را كه آفريدهاماز روي زمين محو ميكنم. حتي حيوانات و خزندگان و پرندگان را نيز از بين ميبرم، زيرا از آفريدن آنها متأسف شدم.»
8 اما در اين ميان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت. 9و10 اين است سرگذشت او:
نوح سه پسر داشت به نامهاي سام، حام و يافث. او تنها مرد درستكار و خدا ترس زمان خودش بود و هميشه ميكوشيد مطابق خواست خدا زندگي كند.
11 در اين زمان، افزوني گناه و ظلم در نظر خدا به منتها درجه خود رسيده و دنيا بكلي فاسد شده بود.
12و13 وقتي خدا فساد و شرارت بشر را مشاهده كرد، به نوح فرمود: «تصميم گرفتهام تمام اين مردم را هلاك كنم، زيرا زمين را از شرارت پُر ساختهاند. من آنها را همراه زمين از بين ميبرم.
14 «اما تو، اي نوح، با چوب درخت سرو يك كشتي بساز و در آن اتاقهايي درست كن. درزها و شكافهاي كشتي را با قير بپوشان. 15 آن را طوري بساز كه طولش 300 ذراع، عرضش 50 ذراع و ارتفاع آن 30 ذراع باشد. 16 يك ذراع پايينتر از سقف، پنجرهاي براي روشنايي كشتي بساز. در داخل آن سه طبقه بنا كن و در ورودي كشتي را در پهلوي آن بگذار.
17 «بزودي من سراسر زمين را با آب خواهم پوشانيد تا هر موجود زندهاي كه در آن هست، هلاك گردد. 18 اما با تو عهد ميبندم كه تو را با همسر و پسران و عروسانت در كشتـي سلامت نگـاهدارم. 19و20 از تمام حيوانات، خزندگان و پرندگان يك جفت نر و ماده با خود به داخل كشتي ببر، تا از خطر اين طوفان در امان باشند. 21 همچنين خوراك كافي براي خود و براي تمام موجودات در كشتي ذخيره كن.» 22 نوح تمام اوامر خدا را انجام داد.
راهنما
باب 6 : 1 - 8 . شرارت در دوران پيش از طوفان
«پسران خدا» (6 : 2) : شايد فرشتگان سقوط كرده باشند كه در دوم پطرس 2:4 و يهودا آية 6 احتمالاً به آنها اشاره ميشود، يا رهبران خانوادههاي شيثي كه با اخلاف بيايمان قائن ازدواج كرده بودند. اين ازدواجهاي غير عادي هر چه كه بودند، زمين را از فساد و خشونت پر كردند.
عيسي، طوفان را واقعيتي تاريخي بشمار ميآورد و زمان بازگشت ثانوي خود را به دوران نوح تشبيه ميكرد (متي 24:7-39). وقايعي كه هم اكنون در جهان رخ ميدهند، ما را به اين فكر وا ميدارند كه ممكن است امروزه نيز آن دوران تكرار شوند.
«120 سال» (6 : 3) شايد مهلتي باشد كه پيش از طوفان به انسان داده ميشود. و يا شايد به معني كوتاه كردن طول زندگي نسبت به سنهايي است كه در باب 5 ذكر شده است.
«پيدايش نوح» . 6 : 9 تا 9 : 28
اين چهارمين سند كتاب پيدايش است. اين سند داستان طوفان را چنانكه نوح آنها را حكايت و احتمالاً ثبت كرده، و توسط سام به ابراهيم رسيده است، بازگو ميكند.
باب 6 : 9 - 18 . نوح و كشتي
كشتي حدود 150 متر طول، 25 متر عرض و 15 متر ارتفاع داشت. كشتي داراي سه عرشه بود كه به قسمتهاي مختلف تقسيم شده بودند، و پنجرهاي داشت كه در بالاي آن نصب شده بود. اين كشتي به احتمال قوي از همان اندازهاي برخوردار بوده كه كشتيهاي اقيانوس پيماي كنوني هستند. براي كساني كه در ساحل يك رودخانة عريض زندگي ميكردند، قايق سازي يكي از نخستين دستاوردهاي انسان بود. كتيبههاي خط ميخي حاكي از آن هستند كه در سپيده دم تاريخ، ساكنان بابل بر رودخانهها به رفت و آمد مشغول بودند. بر اساس روايات بابلي، خانة نوح در «فاره»، بر رودخانة فرات و در حدود 70 مايلي محل باغ عدن قرار داشت، به اين ترتيب، قاعدتاً نوح از كودكي با قايق سازي و رفت و آمد بر رودخانه آشنا بوده است.
باب 6 : 19 - 7 : 5 . حيوانات
در 6 : 19 - 21 و 7 : 2 توضيح داده شده كه 7 جفت از حيوانات پاك و تنها يك جفت از هر يك از حيوانات ديگر ميبايست در كشتي مستقر ميشد. برخي چنين حساب كردهاند كه در كشتي 7000 نوع حيوان جا ميگرفتند.
ساختن كشتي، جمعآوري حيوانات و ذخيره كردن غذاي كافي كار بسيار عظيمي بود. نوح و سه پسرش نميتوانستند اين كارها را به تنهايي انجام داده باشند. نوح كه نوة متوشالح و نتيجة خنوخ بود، شايد طبق روايت بابلي پادشاه شهر بوده باشد؛ و ممكن است هزاران نفر را براي اينكار استخدام كرده باشد. و شايد بيشتر مدت 120 سال را مشغول اين كارها بوده (6 : 3)، و بيترديد مورد تمسخر بيوقفة مردم قرار ميگرفته، اما در ايمانش متهور و جسور بوده است (دوم پطرس 2 : 5 ؛ عبرانيان 11 : 7).
ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش) طوفان نوح
و خداوند به نوح گفت: «تو و تمامي اهل خانهات به كشتي در آييد، زيرا تو را در اين عصر به حضور خود عادل ديدم. 2 و از همة بهايم پاك، هفت هفت، نر و ماده با خود بگير، و از بهايم ناپاك، دودو، نر و ماده، 3 و از پرندگان آسمان نيز هفت هفت، نر و ماده را، تا نسلي بر روي تمام زمين نگاه داري. 4 زيرا كه من بعد از هفت روز ديگر، چهل روز و چهل شب باران ميبارانم، و هر موجودي را كه ساختهام، از روي زمين محو ميسازم.»
5 پس نوح موافق آنچه خداوند او را امر فرموده بود، عمل نمود. 6 و نوح ششصد ساله بود، چون طوفان آب بر زمين آمد. 7 و نوح و پسرانش و زنش و زنان پسرانش با وي از آب طوفان به كشتي در آمدند. 8 از بهايم پاك و از بهايم ناپاك، و از پرندگان و از همة حشرات زمين، 9 دودو، نر و ماده، نزد نوح به كشتي در آمدند، چنانكه خدا نوح را امر كرده بود. 10 و واقع شد بعد از هفت روز كه آب طوفان بر زمين آمد.
11 و در سال ششصد از زندگاني نوح، در روز هفدهم از ماه دوم، در همان روز جميع چشمههاي لجة عظيم شكافته شد، و روزنهاي آسمان گشوده. 12 و باران، چهل روز و چهل شب بر روي زمين ميباريد. 13 در همان روز نوح و پسرانش، سام و حام و يافث، و زوجة نوح و سه زوجة پسرانش، با ايشان داخل كشتي شدند. 14 ايشان و همة حيوانات به اجناس آنها، و همة بهايم به اجناس آنها، و همة حشراتي كه بر زمين ميخزند به اجناس آنها، و همة پرندگان بهاجناس آنها، همة مرغان و همة بالداران. 15 دودو از هر ذي جسدي كه روح حيات دارد، نزد نوح به كشتي در آمدند. 16 و آنهايي كه آمدند نر و ماده از هر ذيجسد آمدند، چنانكه خدا وي را امر فرموده بود. و خداوند در را از عقب او بست.
17 و طوفان چهل روز بر زمين ميآمد، و آب همي افزود و كشتي را برداشت كه از زمين بلند شد. 18 و آب غلبه يافته، بر زمين همي افزود، و كشتي بر سطح آب ميرفت. 19 و آب بر زمين زياد و زياد غلبه يافت، تا آنكه همة كوههاي بلند كه زير تمامي آسمانها بود، مستور شد. 20 پانزده ذراع بالاتر، آب غلبه يافت و كوهها مستورگرديد. 21 و هر ذيجسدي كه بر زمين حركت ميكرد، از پرندگان و بهايم و حيوانات و كل حشرات خزندة بر زمين، و جميع آدميان، مردند. 22 هركه دم روح حيات در بيني او بود، از هر كه در خشكي بود، مرد. 23 و خدا محو كرد هر موجودي را كه بر روي زمين بود، از آدميان و بهايم و حشرات و پرندگان آسمان، پس از زمين محو شدند. و نوح با آنچه همراه وي در كشتي بود فقط باقي ماند. 24 و آب بر زمين صد و پنجاه روز غلبه مييافت. ترجمه تفسیری سپس خداوند به نـوح فرمـود: «تـو و اهـل خانهات داخل كشتي شويد، زيرا در بين همه مردمان اين روزگار فقط تو را درستكار يافتم. 2و3 همراه خود هفت جفت از حيوانات حلال گوشت، هفت جفت از پرندگان و يك جفت از بقيه حيوانات را به درون كشتي ببر، تا بعد از طوفان، نسل آنها روي زمين باقي بماند. 4 پس از يك هفته، به مدت چهل شبانه روز باران فرو خواهم ريخت و هر موجودي را كه به وجود آوردهام، از روي زمين محو خواهـم كرد.»
5 پس نوح هر آنچه را كه خداوند به او امر فرموده بود انجام داد. 6 وقتي كه آن طوفان عظيم بر زمين آمد، نوح ششصد ساله بود. 7 او و همسرش به اتفاق پسران و عروسانش به درون كشتي رفتند تا از خطر طوفان در امان باشند. 8و9 پرندگان و خزندگان و حيوانات نيز، چه حلال گوشت و چه حرام گوشت، همراه او به كشتي رفتند. همانطوري كه خدا فرموده بود، آنها جفت جفت، نر و ماده، داخل كشتي جاي گرفتند.
10و11و12 بعد از يك هفته، هنگامي كه نوح ششصد ساله بود، در روز هفدهم ماه دوم، طوفان شروع شد و چهـل شبانه روز بشـدت باران باريـد. همچنـين همـه آبـهاي زيـرزميني فـوران كرده، بر زمين جـاري شدند.
13 اما روزي كه طوفان شروع شد، نوح و همسر و پسرانش، سام و حام و يافث و زنان آنها داخل كشتي بودند. 14و15 از هر نوع حيوان اهلي و وحشي، پرنده و خزنده نيز يك جفت با آنها بودند. 16 پس از آنكه حيوانات نر و ماده، طبق دستور خدا به نوح، وارد كشتي شدند خداوند درِ كشتي را از عقب آنها بست.
17 به مدت چهل شبانه روز باران سيل آسا ميباريد و بتدريج زمين را ميپوشانيد، تا اينكه كشتي از روي زمين بلند شد. 18 رفته رفته آب آنقدر بالا آمد كه كشتي روي آن شناور گرديد.
19 سرانجام بلندترين كوهها نيز به زير آب فرو رفتند. 20 باران آنقدر باريد كه سطح آب به هفت متر بالاتر از قله كوهها رسيد. 21 همه جاندارانِ روي زمين يعني حيواناتِ اهلي و وحشي، خزندگان و پرندگان، با آدميان هلاك شدند. 22 هر موجودِ زندهاي كه در خشكي بود، نابود گشت. 23 بدينسان خداتمام موجودات زنده را از روي زمين محو كرد، بجز نوح و آناني كه در كشتي همراهش بودند. 24 آب تا صد و پنجاه روز همچنان پهنه زمين را پوشانيده بود.
راهنما
باب 7 : 6 - 8 : 19 . طوفان
«جميع چشمههاي لجة عظيم شكافته شد و روزنههاي آسمان گشوده شد» (7 : 11). ميتوان درة فرات را تنگة نيمكرة شرقي ناميد، يعني جايي كه درياي مديترانه و اقيانوس هند به هم نزديك ميشوند. سرزمين كوهستاني ارمنستان تقريباً شبيه يك جزيره است كه در شمال آن درياچة خزر و درياي سياه، در غرب آن مديترانه، و در جنوب آن خليج فارس و اقيانوس هند قرار دارند. يك نشست ناگهاني و عظيم منطقه باعث ميشد كه آبهاي اين درياها به داخل منطقه بريزد، و در همان حال، باران نيز از آسمان ميباريد.
وسعت طوفان
«همة كوههاي بلند كه زير تمامي آسمانها بود، مستور شد. و هر ذيجسدي كه بر زمين حركت ميكرد ... مُـردند» (7 : 19 و 21). بيترديد، اين همان شيوهاي است كه به آن، سام داستان سيل را براي فرزندان و نوههايش حكايت كرد يا نوشت. او داستان را همان گونه تعريف كرد كه خود ديده بود. آيا بايد داستان او را بر اساس جغرافياي زمان خودش تعبير كنيم يا جغرافياي زمان حاضر؟ همة نژاد بشري، بجز نوح و خانوادهاش از بين رفتند. براي نابود كردن بشريت، لازم بود سيل فقط آن اندازه از زمين را بپوشاند كه مسكوني بود. اگر گفتة كتابمقدس را بپذيريم، پس از آدم يعني نخستين انسان، تنها ده نسل زندگي كرده بودند. چگونه ميشد كه يك خانواده در ده نسل و با روشهاي ابتدايي مسافرت، بتوانند همة زمين را پر سازند؟ به احتمال زياد، بشر از منطقة فرات زياد دور نشده بود.
زمان در كشتي
نوح 7 روز پيش از شروع بارندگي وارد كشتي شد (7 : 4 و 10). بارندگي در هفدهمين روز از ماه دوم ششصدمين سال زندگي نوح آغاز شد (7 : 11). 40 روز باران باريد (7 : 12). آب 150 روز زمين را پوشانده بود (7 : 24 ؛ 8 : 3). كشتي در روز هفدهم ماه هفتم بر خشكي قرار گرفت (8 : 4). دَرِ كشتي در روز اول ماه اول از ششصد و يكمين سال زندگي نوح گشوده شد (8 : 13). آنها در روز 27 از ماه دوم از كشتي خارج شدند (8 : 14 - 19). يك سال و هفده روز در كشتي: 5 ماه شناور بر آب، و 7 ماه بر روي كوه.
كوه آرارات
كشتي شناور بر آب، بيش از 500 مايل از نقطة شروع حركتش دور شد و سرانجام بر قلهاي بنام آرارات در كوههاي ارمنستان قرار گرفت؛ اين قله حدوداً در 12 كيلومتري شمال نينوا قرار دارد و ارتفاع آن 5165 متر است. در پاي اين كوه شهري بنام نخوانا يا نخجوان قرار دارد كه ادعا ميشود مقبرة نوح در آن است. نام اين شهر به معني «نوح در اينجا ساكن شد» است.
و خدا نوح و همة حيوانات و همةبهايمي را كه با وي در كشتي بودند، بياد آورد. و خدا بادي بر زمين وزانيد و آب ساكن گرديد. 2 و چشمههاي لجه و روزنهاي آسمان بسته شد، و باران از آسمان باز ايستاد. 3 و آب رفتهرفته از روي زمين برگشت. و بعد از انقضاي صد و پنجاه روز، آب كم شد، 4 و روز هفدهم از ماه هفتم، كشتي بر كوههاي آرارات قرار گرفت. 5 و تا ماه دهم، آب رفتهرفته كمتر ميشد، و در روز اول از ماه دهم، قلههاي كوهها ظاهر گرديد. 6 و واقع شد بعد از چهل روز كه نوح دريچةكشتي را كه ساخته بود، باز كرد. 7 و زاغ را رها كرد. او بيرون رفته، در تردد ميبود تا آب از زمين خشك شد. 8 پس كبوتر را از نزد خود رها كرد تا ببيند كه آيا آب از روي زمين كم شده است. 9 اما كبوتر چون نشيمني براي كف پاي خود نيافت، زيرا كه آب در تمام روي زمين بود، نزد وي به كشتي برگشت. پس دست خود را دراز كرد و آن را گرفته نزد خود به كشتي در آورد. 10 و هفت روز ديگر نيز درنگ كرده، باز كبوتر را از كشتي رها كرد. 11 و در وقت عصر، كبوتر نزد وي برگشت، و اينك برگ زيتون تازه در منقار وي است. پس نوح دانست كه آب از روي زمين كم شده است. 12 و هفت روز ديگر نيز توقف نموده، كبوتر را رها كرد، و او ديگر نزد وي برنگشت.
13 و در سال ششصد و يكم در روز اول از ماه اول، آب از روي زمين خشك شد. پس نوح پوشش كشتي را برداشته، نگريست، و اينك روي زمين خشك بود. 14 و در روز بيست و هفتم از ماه دوم، زمين خشك شد. 15 آنگاه خدا نوح را مخاطب ساخته، گفت: 16 «از كشتي بيرون شو، تو و زوجهات و پسرانت و ازواج پسرانت با تو. 17 و همة حيواناتي را كه نزد خود داري، هر ذيجسدي را از پرندگان و بهايم و كل حشرات خزندة بر زمين، با خود بيرون آور، تا بر زمين منتشر شده، در جهان بارور و كثير شوند.» 18 پس نوح و پسران او و زنش و زنان پسرانش، با وي بيرون آمدند. 19 و همة حيوانات و همة حشرات و همة پرندگان، و هر چه بر زمين حركت ميكند، به اجناس آنها، از كشتي به در شدند. 20 و نوح مذبحي براي خداوند بنا كرد، و از هر بهيمة پاك و از هر پرندة پاك گرفته، قربانيهاي سوختني بر مذبح گذرانيد. 21 و خداوند بوي خوش بوييد وخداوند در دل خود گفت: «بعد از اين ديگر زمين را بسبب انسان لعنت نكنم، زيرا كه خيال دل انسان از طفوليت بد است، و بار ديگر همة حيوانات را هلاك نكنم، چنانكه كردم. 22 مادامي كه جهان باقي است، زرع و حصاد، و سرما و گرما، و زمستان و تابستان، و روز و شب موقوف نخواهد شد.»
ترجمه تفسیری
اما خـدا، نـوح و حيوانات درون كشتي را فراموش نكرده بود. او بادي بر سطح آبها وزانيد و سيلاب كمكم كاهش يافت. 2 آبهاي زيرزمينـي از فوران بـاز ايستادنـد و باران قطع شـد. 3و4 آب رفتهرفته فرو نشست تا اينكه كشتي صد و پنجاه روز پس از شروع طوفان روي كوههاي آرارات قرار گرفت. 5 سه ماه بعد قلههاي كوهها نيز نمايان شدند. 6و7 پس از گذشت چهل روز، نوح پنجره كشتي را گشود و كلاغي رها كرد، ولي كلاغ به داخل كشتي باز نگشت، بلكه به اين سو و آن سو پرواز كرد تا زمين خشك شد. 8 پس از آن، كبوتري رها كرد تا ببيند آيا كبوتر ميتواند زمين خشكي براي نشستن پيدا كند. 9 اما كبوتر جايي را نيافت، زيرا هنوز آب بر سطح زمين بود. وقتي كبوتر برگشت، نوح دست خود را دراز كرد و كبوتر را گرفت و به داخل كشتي برد.
10 نوح هفت روز ديگر صبر كرد و بار ديگر همان كبوتر را رها نمود. 11 اين بار، هنگام غروب آفتاب، كبوتر در حالي كه برگ زيتون تازهاي به منقار داشت، نزد نوح بازگشت. پس نوح فهميد كه در بيشتر نقاط، آب فرو نشسته است. 12 يك هفته بعد، نوح باز همان كبوتر را رها كرد، ولي اين بار كبوتر باز نگشت.
13 يك ماه پس از رها كردن كبوتر، نوح پوشش كشتي را برداشت و به بيرون نگريست و ديد كه سطح زمين خشك شده است. 14 هشت هفته ديگر هم گذشت و سرانجام همه جا خشك شد. 15و16 در اين هنگام خدا به نوح فرمود: «اينك زمان آن رسيده كه همه از كشتي خارج شويد. 17 تمام حيوانات، پرندگان و خزندگان را رها كن تا توليد مثل كنند و برروي زمين زياد شوند.» 18و19 پس نوح با همسر و پسران و عروسانش از كشتي بيرون آمد. تمام حيوانات و خزندگان و پرندگان نيز دسته دسته از كشتي خارج شدند.
20 آنگاه نوح قربانگاهي براي خداوند ساخت و ازهر حيوان و پرنده حلال گوشت بر آن قرباني كرد. 21 خداوند از اين عمل نوح خشنود گرديد و با خود گفت: «من بار ديگر زمين را بخاطر انسان كه دلش از كودكي بطرف گناه متمايل است، لعنت نخواهم كرد و اين چنين تمام موجودات زنده را از بين نخواهم برد. 22 تا زماني كه جهان باقي است، كشت و زرع، سرما و گرما، زمستان و تابستان، و روز و شب همچنان برقرار خواهد بود.»
13 و در سال ششصد و يكم در روز اول از ماه اول، آب از روي زمين خشك شد. پس نوح پوشش كشتي را برداشته، نگريست، و اينك روي زمين خشك بود. 14 و در روز بيست و هفتم از ماه دوم، زمين خشك شد. 15 آنگاه خدا نوح را مخاطب ساخته، گفت: 16 «از كشتي بيرون شو، تو و زوجهات و پسرانت و ازواج پسرانت با تو. 17 و همة حيواناتي را كه نزد خود داري، هر ذيجسدي را از پرندگان و بهايم و كل حشرات خزندة بر زمين، با خود بيرون آور، تا بر زمين منتشر شده، در جهان بارور و كثير شوند.» 18 پس نوح و پسران او و زنش و زنان پسرانش، با وي بيرون آمدند. 19 و همة حيوانات و همة حشرات و همة پرندگان، و هر چه بر زمين حركت ميكند، به اجناس آنها، از كشتي به در شدند. 20 و نوح مذبحي براي خداوند بنا كرد، و از هر بهيمة پاك و از هر پرندة پاك گرفته، قربانيهاي سوختني بر مذبح گذرانيد. 21 و خداوند بوي خوش بوييد وخداوند در دل خود گفت: «بعد از اين ديگر زمين را بسبب انسان لعنت نكنم، زيرا كه خيال دل انسان از طفوليت بد است، و بار ديگر همة حيوانات را هلاك نكنم، چنانكه كردم. 22 مادامي كه جهان باقي است، زرع و حصاد، و سرما و گرما، و زمستان و تابستان، و روز و شب موقوف نخواهد شد.»
ترجمه تفسیری
اما خـدا، نـوح و حيوانات درون كشتي را فراموش نكرده بود. او بادي بر سطح آبها وزانيد و سيلاب كمكم كاهش يافت. 2 آبهاي زيرزمينـي از فوران بـاز ايستادنـد و باران قطع شـد. 3و4 آب رفتهرفته فرو نشست تا اينكه كشتي صد و پنجاه روز پس از شروع طوفان روي كوههاي آرارات قرار گرفت. 5 سه ماه بعد قلههاي كوهها نيز نمايان شدند. 6و7 پس از گذشت چهل روز، نوح پنجره كشتي را گشود و كلاغي رها كرد، ولي كلاغ به داخل كشتي باز نگشت، بلكه به اين سو و آن سو پرواز كرد تا زمين خشك شد. 8 پس از آن، كبوتري رها كرد تا ببيند آيا كبوتر ميتواند زمين خشكي براي نشستن پيدا كند. 9 اما كبوتر جايي را نيافت، زيرا هنوز آب بر سطح زمين بود. وقتي كبوتر برگشت، نوح دست خود را دراز كرد و كبوتر را گرفت و به داخل كشتي برد.
10 نوح هفت روز ديگر صبر كرد و بار ديگر همان كبوتر را رها نمود. 11 اين بار، هنگام غروب آفتاب، كبوتر در حالي كه برگ زيتون تازهاي به منقار داشت، نزد نوح بازگشت. پس نوح فهميد كه در بيشتر نقاط، آب فرو نشسته است. 12 يك هفته بعد، نوح باز همان كبوتر را رها كرد، ولي اين بار كبوتر باز نگشت.
13 يك ماه پس از رها كردن كبوتر، نوح پوشش كشتي را برداشت و به بيرون نگريست و ديد كه سطح زمين خشك شده است. 14 هشت هفته ديگر هم گذشت و سرانجام همه جا خشك شد. 15و16 در اين هنگام خدا به نوح فرمود: «اينك زمان آن رسيده كه همه از كشتي خارج شويد. 17 تمام حيوانات، پرندگان و خزندگان را رها كن تا توليد مثل كنند و برروي زمين زياد شوند.» 18و19 پس نوح با همسر و پسران و عروسانش از كشتي بيرون آمد. تمام حيوانات و خزندگان و پرندگان نيز دسته دسته از كشتي خارج شدند.
20 آنگاه نوح قربانگاهي براي خداوند ساخت و ازهر حيوان و پرنده حلال گوشت بر آن قرباني كرد. 21 خداوند از اين عمل نوح خشنود گرديد و با خود گفت: «من بار ديگر زمين را بخاطر انسان كه دلش از كودكي بطرف گناه متمايل است، لعنت نخواهم كرد و اين چنين تمام موجودات زنده را از بين نخواهم برد. 22 تا زماني كه جهان باقي است، كشت و زرع، سرما و گرما، زمستان و تابستان، و روز و شب همچنان برقرار خواهد بود.»
باب 8 : 20 - 9 : 17 . رنگين كمان
شايد سيل موجب پديد آمدن هواي بسيار تميزي شد كه در آن، رنگين كمان بوضوح ديده ميشد. و خدا آن را بعنوان نشانة عهد خود با بشريت تعيين كرد، مبني بر اينكه ديگر پس از آن چنين طوفاني نباشد (9 : 8 - 17). نابودي بعدي زمين در اثر آتش خواهد بود (دوم پطرس 3 : 7).