کافه تلخ

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش) عهد خدا با نوح

 



و خدا، نوح‌ و پسرانش‌ را بركت‌ داده‌،بديشان‌ گفت‌:
«بارور و كثير شويد و زمين‌ را پر سازيد. 2 و خوف‌ شما و هيبت‌ شما بر همة‌ حيوانات‌ زمين‌ و بر همة‌ پرندگان‌ آسمان‌، و بر هر چه‌ بر زمين‌ مي‌خزد، و بر همة‌ ماهيان‌ دريا خواهد بود؛ به‌ دست‌ شما تسليم‌ شده‌اند.

3 و هر جنبنده‌اي‌ كه‌ زندگي‌ دارد، براي‌ شما طعام‌ باشد. همه‌ را چون‌ علف‌ سبز به‌ شما دادم‌، 4 مگر گوشت‌ را با جانش‌ كه‌ خون‌ او باشد، مخوريد. 5 و هر آينه‌ انتقام‌ خون‌ شما را براي‌ جان‌ شما خواهم‌ گرفت‌.
از دست‌ هر حيوان‌ آن‌ را خواهم‌ گرفت‌. و از دست‌ انسان‌، انتقام‌ جان‌ انسان‌ را از دست‌ برادرش‌ خواهم‌ گرفت‌. 6 هر كه‌ خون‌ انسان‌ ريزد، خون‌ وي‌ به‌ دست‌ انسان‌ ريخته‌ شود، زيرا خدا انسان‌ را به‌ صورت‌ خود ساخت‌.
7 و شما بارور و كثير شويد، و در زمين‌ منتشر شده‌، در آن‌ بيفزاييد.» 8 و خدا نوح‌ و پسرانش‌ را با وي‌ خطاب‌ كرده‌، گفت‌: 9 «اينك‌ من‌ عهد خود را با شما و بعد از شما با ذريت‌ شما استوار سازم‌، 10 و با همة‌ جانوراني‌ كه‌ با شما باشند، از پرندگان‌ و بهايم‌ وهمة‌ حيوانات‌ زمين‌ با شما، با هر چه‌ از كشتي‌ بيرون‌ آمد، حتي‌ جميع‌ حيوانات‌ زمين‌. 11 عهد خود را با شما استوار مي‌گردانم‌ كه‌ بار ديگر هر ذي‌جسد از آب‌ طوفان‌ هلاك‌ نشود، و طوفان‌ بعد از اين‌ نباشد تا زمين‌ را خراب‌ كند.»
12 و خدا گفت‌: «اينست‌ نشان‌ عهدي‌ كه‌ من‌ مي‌بندم‌، در ميان‌ خود و شما، و همة‌ جانوراني‌ كه‌ با شما باشند، نسلاً بعد نسل‌ تا به‌ ابد:
13 قوس‌ خود را در ابر مي‌گذارم‌، و نشان‌ آن‌ عهدي‌ كه‌ در ميان‌ من‌ و جهان‌ است‌، خواهد بود. 
14 و هنگامي‌ كه‌ ابر را بالاي‌ زمين‌ گسترانم‌، و قوس‌ در ابر ظاهر شود، 
15 آنگاه‌ عهد خود را كه‌ در ميان‌ من‌ و شما و همة‌ جانوران‌ ذي‌جسد مي‌باشد، بياد خواهم‌ آورد. و آب‌ طوفان‌ ديگر نخواهد بود تا هر ذي‌جسدي‌ را هلاك‌ كند. 
16 و قوس‌ در ابر خواهد بود، و آن‌ را خواهم‌ نگريست‌ تا بياد آورم‌ آن‌ عهد جاوداني‌ را كه‌ در ميان‌ خدا و همة‌ جانوران‌ است‌، از هر ذي‌جسدي‌ كه‌ بر زمين‌ است‌.» 
17 و خدا به‌ نوح‌ گفت‌: 
«اين‌ است‌ نشان‌ عهدي‌ كه‌ استوار ساختم‌ در ميان‌ خود و هر ذي‌جسدي‌ كه‌ بر زمين‌ است‌.»
پسران‌ نوح‌
18 و پسران‌ نوح‌ كه‌ از كشتي‌ بيرون‌ آمدند، سام‌ و حام‌ و يافث‌ بودند. و حام‌ پدر كنعان‌ است‌. 
19 اينانند سه‌ پسر نوح‌، و از ايشان‌ تمامي‌ جهان‌ منشعب‌ شد.
20 و نوح‌ به‌ فلاحت‌ زمين‌ شروع‌ كرد، و تاكستاني‌ غرس‌ نمود. 
21 و شراب‌ نوشيده‌، مست‌شد، و در خيمة‌ خود عريان‌ گرديد. 
22 و حام‌، پدر كنعان‌، برهنگي‌ پدر خود را ديد و دو برادر خود را بيرون‌ خبر داد.
23 و سام‌ و يافث‌، ردا را گرفته‌، بر كتف‌ خود انداختند، و پس‌پس‌ رفته‌، برهنگي‌ پدر خود را پوشانيدند. و روي‌ ايشان‌ باز پس‌ بود كه‌ برهنگي‌ پدر خود را نديدند.
24 و نوح‌ از مستي‌ خود به‌ هوش‌ آمده‌، دريافت‌ كه‌ پسر كهترش‌ با وي‌ چه‌ كرده‌ بود.
25 پس‌ گفت‌:
«كنعان‌ ملعون‌ باد! برادران‌ خود را بندة‌ بندگان‌ باشد.» 
26 و گفت‌:
«متبارك‌ باد يهوه‌ خداي‌ سام‌! و كنعان‌، بندة‌ او باشد. 
27 خدا يافث‌ را وسعت‌ دهد، و در خيمه‌هاي‌ سام‌ ساكن‌ شود، و كنعان‌ بندة‌ او باشد.»
28 و نوح‌ بعد از طوفان‌، سيصد و پنجاه‌ سال‌ زندگاني‌ كرد.
29 پس‌ جملة‌ ايام‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ بود كه‌ مرد. ترجمه تفسیری خدا، نوح‌ و پسرانش‌ را بركت‌ داد وبه‌ ايشان‌ فرمود: 
«بارور و زياد شويد و زمين‌ را پُر سازيد. 2و3 همه‌ حيوانات‌ و خزندگان‌ زمين‌، پرندگان‌ هوا و ماهيان‌ دريا از شما خواهند ترسيد، زيرا همه‌ آنها را زير سلطه‌ شما قرار داده‌ام‌ و شما مي‌توانيد علاوه‌ بر غلات‌ و سبزيجات‌، از گوشت‌ آنها نيز براي‌ خوراك‌ استفاده‌ كنيد.
4 اما گوشت‌ را با خونش‌ كه‌ بدان‌ حيات‌ مي‌بخشد نخوريد. 
5و6 كُشتن‌ انسان‌ جايز نيست‌، زيرا انسان‌ شبيه‌ خداآفريده‌ شده‌ است‌. هر حيواني‌ كه‌ انساني‌ را بكُشد بايد كشته‌ شود. هر انساني‌ هم‌ كه‌ انسان‌ ديگري‌ را به‌ قتل‌ برساند، بايد به‌ دست‌ انسان‌ كشته‌ شود.
7 و اما شما، فرزندان‌ زياد توليد كنيد و زمين‌ را پُر سازيد.»
8 سپس‌ خدا به‌ نوح‌ و پسرانش‌ فرمود: 
9و10و11 «من‌ با شما و با نسلهاي‌ آينده‌ شما و حتي‌ با تمام‌ حيوانات‌، پرندگان‌ و خزندگان‌ عهد مي‌بندم‌ كه‌ بعد از اين‌ هرگز موجودات‌ زنده‌ را بوسيله‌ طوفان‌ هلاك‌ نكنم‌ و زمين‌ را نيز ديگر بر اثر طوفان‌ خراب‌ ننمايم‌. 12 اين‌ است‌ نشان‌ عهد جاوداني‌ من‌:
13 رنگين‌كمان‌ خود را در ابـرها مي‌گذارم‌ و اين‌ نشان‌ عهدي‌ خواهد بود كه‌ من‌ با جهان‌ بسته‌ام‌.
14 وقتي‌ ابرها را بالاي‌ زمين‌ بگسترانم‌ و رنگين‌ كمان‌ ديده‌ شود، 
15 آنگاه‌ قولي‌ را كه‌ به‌ شما و تمام‌ جانداران‌ داده‌ام‌ به‌ يـاد خواهم‌ آورد و ديگرهرگز تمام‌ موجودات‌ زنده‌ بوسيله‌ طوفان‌ هلاك‌ نخواهند شد. 
16و17 آري‌، رنگين‌ كمان‌ نشانه‌ عهد من‌ است‌ با تمام‌ موجودات‌ زنده‌ روي‌ زمين‌.»
18 سه‌ پسر نوح‌ كه‌ از كشتي‌ خارج‌ شدند، سام‌ و حام‌ و يافث‌ بودند. (حام‌ پدر قوم‌ كنعان‌ است‌.) 190 هـمه‌ مـلل‌ دنـيا از سـه‌ پسـر نوح‌ به‌ وجـود آمـدنـد.
20و21 نوح‌ به‌ كار كشاورزي‌ مشغول‌ شد و تاكستاني‌ غرس‌ نمود. روزي‌ كه‌ شراب‌ زياد نوشيده‌ بود، در حالت‌ مستي‌ در خيمه‌اش‌ برهنه‌ خوابيد. 22 حام‌، پدر كنعان‌، برهنگي‌ پدر خود را ديد و بيرون‌ رفته‌ به‌ دو برادرش‌ خبر داد. 23 سام‌ و يافث‌ با شنيدن‌ اين‌ خبر، ردايي‌ روي‌ شانه‌هاي‌ خود انداخته‌ عقب‌ عقب‌ بطرف‌ پدرشان‌ رفتند تا برهنگي‌ او را نبينند. سپس‌ او را با آن‌ ردا پوشانيدند. 24و25 وقتي‌ نوح‌ به‌ حال‌ عادي‌ برگشت‌ و فهميد كه‌ حام‌ چه‌ كرده‌ است‌، گفت‌:
«كنعان‌ ملعون‌ باد.
برادران‌ خود را بنده‌ بندگان‌ باشد.
26و27 خداوند سام‌ را بركت‌ دهد و كنعان‌ بنده‌ او باشد.
خدا يافث‌ را بركت‌ دهد و او را شريك‌ سعادت‌ سام‌ گرداند،
و كنعان‌ بنده‌ او باشد.»
28 پس‌ از طوفان‌، نوح‌ 350 سال‌ ديگر عمر كرد 29 و در سن‌ 950 سالگي‌ وفات‌ يافت‌.

راهنما
باب‌ 8 : 20 - 9 : 17 . رنگين‌ كمان‌
شايد سيل‌ موجب‌ پديد آمدن‌ هواي‌ بسيار تميزي‌ شد كه‌ در آن‌، رنگين‌ كمان‌ بوضوح‌ ديده‌ مي‌شد. و خدا آن‌ را بعنوان‌ نشانة‌ عهد خود با بشريت‌ تعيين‌ كرد، مبني‌ بر اينكه‌ ديگر پس‌ از آن‌ چنين‌ طوفاني‌ نباشد (9 : 8 - 17). نابودي‌ بعدي‌ زمين‌ در اثر آتش‌ خواهد بود (دوم‌ پطرس‌ 3 : 7).

باب‌ 9 : 18 - 28 . نبوت‌ نوح‌
ذريّت‌ حام‌ نژادهاي‌ بنده‌ خواهند بود؛ ذريّت‌ سام‌ صاحب‌ معرفت‌ خداي‌ حقيقي‌ خواهند بود؛ ذريّت‌ يافث‌ بيشترين‌ سهم‌ را از جهان‌ خواهند برد، و بعنوان‌ تعليم‌ دهندگان‌ از جانب‌ خدا، جانشين‌ نژادهاي‌ سامي‌ خواهند شد.
اين‌ نبوت‌ هنگامي‌ بوقوع‌ پيوست‌ كه‌ اسرائيليانْ كنعان‌ را، و يونانيانْ صيدون‌ را متصرف‌ شدند، و روميانْ كارتاژ را فتح‌ كردند؛ و از آن‌ پس‌ نژادهاي‌ يافثي‌ بر جهان‌ حكمراني‌ كرده‌اند، و به‌ خداي‌ سام‌ ايمان‌ آورده‌اند؛ در حالي‌ كه‌ نژادهاي‌ سامي‌ در مقام‌ مقايسه‌، موقعيت‌ كم‌ اهميت‌تري‌ بدست‌ آورده‌اند؛ و نژادهاي‌ حامي‌ در مقام‌ بندگي‌ قرار گرفته‌اند. چه‌ پيش‌ بيني‌ شگفت‌ انگيزي‌!

كشف‌ كشتي‌ نوح‌
در برخي‌ كتابها و نشريات‌ چنين‌ آمده‌ كه‌ درست‌ پيش‌ از انقلاب‌ بلشويكي‌، چند تن‌ از خلبانان‌ روسي‌ ادعا كردند كه‌ لاشة‌ يك‌ كشتي‌ بسيار عظيم‌ را در پناهگاههاي‌ يخچالي‌ غير قابل‌ عبور كوه‌ آرارات‌ ديده‌اند، و اين‌ كشف‌ خود را به‌ دولت‌ روسيه‌ گزارش‌ دادند. درست‌ در همان‌ هنگام‌ دولت‌ تزاري‌ بدست‌ بلشويكهاي‌ ضد خدا سرنگون‌ شد و اين‌ گزارشات‌ هرگز عملي‌ نشد.

روايت‌ بابلي‌ دربارة‌ طوفان‌
به‌ گزارش‌ بروسوس‌ (300 ق‌. م‌.) در آرشيوهاي‌ معبد مردوك‌ در بابل‌ اين‌ داستان‌ وجود داشت‌: يكي‌ از خدايان‌ به‌ خيسوتروس‌ پادشاه‌ هشدار داد كه‌ يك‌ كشتي‌ بسازد و دوستان‌ و خويشاوندان‌ خود و همة‌ انواع‌ حيوانات‌ را بر كشتي‌ سوار كند و با خود غذاي‌ كافي‌ بردارد. در نتيجه‌، او كشتي‌ عظيمي‌ ساخت‌ كه‌ در ارمنستان‌ به‌ خشكي‌ نشست‌. به‌ محض‌ فروكش‌ كردن‌ طوفان‌، او پرندگاني‌ را به‌ بيرون‌ فرستاد؛ مرتبة‌ سوم‌ پرندگان‌ به‌ كشتي‌ بازنگشتند. او از كشتي‌ خارج‌ شد، مذبحي‌ ساخت‌ و قرباني‌ گذراند.

روايات‌ ديگر
روايات‌ مصري‌:
افسانه‌اي‌ داشتند مبني‌ بر اينكه‌ روزگاري‌، خدايانْ زمين‌ را بوسيلة‌ يك‌ طوفان‌ عظيم‌ پاك‌ ساختند، كه‌ از آن‌ طوفان‌ تنها چند چوپان‌، جان‌ سالم‌ بدر بردند.
روايت‌ يوناني‌:
ديوكاليون‌ هشدار داد كه‌ خدايان‌ قصد دارند، بخاطر شرارت‌ فراواني‌ كه‌ در جهان‌ بود، طوفاني‌ بر زمين‌ بفرستند؛ او كشتي‌اي‌ ساخت‌ كه‌ بر كوه‌ پارناسوس‌ فرود آمد. و كبوتري‌ دو مرتبه‌ به‌ بيرون‌ از كشتي‌ فرستاده‌ شد.
روايت‌ هندي‌: 
مانو، كه‌ به‌ او هشدار داده‌ شده‌ بود، يك‌ كشتي‌ ساخت‌ كه‌ در آن‌، خودش‌ به‌ تنهايي‌ از طوفاني‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ را نابود كرد، فرار نمود.
روايت‌ چيني‌: 
دربارة‌ فاهه‌، بنيانگزار تمدن‌ چيني‌، گفته‌ مي‌شود كه‌ او و همسر و 3 پسر و 3 دخترش‌، از طوفاني‌ جان‌ بدر بردند، كه‌ بخاطر عصيان‌ انسان‌ در برابر آسمان‌، به‌ زمين‌ فرستاده‌ شده‌ بود.
انگلستان‌:
درويدها افسانه‌اي‌ داشتند حاكي‌ از اينكه‌ مردمي‌ كه‌ دوباره‌ در جهان‌ سكونت‌ گزيده‌ بودند، همگي‌ اخلاف‌ پاتريارخي‌ عادل‌ بودند كه‌ در يك‌ كشتي‌ مستحكم‌، از طوفاني‌ نجات‌ يافته‌ بود. اين‌ طوفان‌، به‌ زمين‌ فرستاده‌ شده‌ بود تا بشريت‌ را بخاطر شرارتش‌، نابود سازد.
اهالي‌ پولينزي‌ داستانهايي‌ دارند دربارة‌ يك‌ طوفان‌ كه‌ تنها 8 نفر از آن‌ نجات‌ يافتند.
مكزيكي‌ها: 
مردي‌ با همسر و فرزندانش‌، در يك‌ كشتي‌، از طوفاني‌ كه‌ همة‌ زمين‌ را فرا گرفت‌، نجات‌ يافتند.
اهالي‌ پرو:
يك‌ مرد و يك‌ زن‌ در جعبه‌اي‌ كه‌ بر آبهاي‌ سيل‌ شناور بود، نجات‌ يافتند.
سرخپوستان‌ آمريكا: 
افسانه‌هاي‌ متعددي‌ دارند مبني‌ بر اينكه‌ 1 يا 3 يا 8 نفر در قايقي‌ كه‌ بر يك‌ كوه‌ بلند بر آبها شناور بوده‌ نجات‌ يافتند.
گرين‌لند:
روزگاري‌ زمين‌ واژگون‌ شد و همة‌ انسانها در آن‌ غرق‌ شدند، بجز مرد و زني‌ كه‌ دوباره‌ زمين‌ را از مردم‌ پُر ساختند.

جهاني‌ بودن‌ اين‌ روايت‌
بابليان‌، آشوريان‌، مصريان‌، پارسيان‌، هندوها، يونانيان‌، چيني‌ها، اهالي‌ فريجيه‌، ساكنين‌ جزاير فيجي‌، اسكيموها، بوميان‌ آمريكا، سرخپوستان‌، برزيلي‌ها، پروئي‌ها، و البته‌ هر شاخه‌ از كلّ نژاد بشري‌، سامي‌، آريايي‌، توراني‌، رواياتي‌ دربارة‌ يك‌ سيل‌ عظيم‌ دارند كه‌ همة‌ بشريّت‌ را، به‌ استثناي‌ يك‌ خانواده‌، نابود كرد، و اثر زايل‌ نشدني‌ آن‌ بر حافظة‌ نياكان‌ همة‌ اين‌ نژادها نقش‌ بست‌؛ و اين‌ پيش‌ از آن‌ بود كه‌ اين‌ نژادها از هم‌ جدا شوند.

نكتة‌ باستانشناختي‌ : 
كتيبه‌هاي‌ طوفان‌
جورج‌ اسميت‌ از موزة‌ بريتانيا، در سال‌ 1872، در كتيبه‌هايي‌ كه‌ از كتابخانة‌ آشور بانيپال‌ در نينوا، بدست‌ آمده‌ بودند، گزارش‌هايي‌ دربارة‌ طوفان‌ يافت‌ كه‌ بسيار مشابه‌ شرح‌ كتاب‌مقدس‌ دربارة‌ طوفان‌ است‌. اين‌ كتيبه‌ها از كتيبه‌هايي‌ نسخه‌ برداري‌ شده‌ بودند كه‌ تاريخ‌ آنها به‌ نخستين‌ سلسلة‌ اور، يعني‌ دورة‌ ميان‌ طوفان‌ و ابراهيم‌، برمي‌گردد. بعدها، بسياري‌ از اين‌ كتيبه‌ها كشف‌ شدند. در اين‌ كتيبه‌ها، اين‌ عبارات‌ مكرراً به‌ چشم‌ مي‌خورند: «طوفان‌»، «دورة‌ پيش‌ از طوفان‌»، «كتيبه‌هاي‌ زمان‌ پيش‌ از طوفان‌.»

داستان‌ طوفان‌ به‌ روايت‌ از نوح‌ بابلي‌
اين‌ بخشي‌ از حماسة‌ گيل‌گمش‌ است‌. گيل‌گمش‌ پنجمين‌ پادشاه‌ سلسلة‌ اِرك‌ بود كه‌ خود از نخستين‌ سلسله‌هاي‌ پس‌ از طوفان‌ بود. اين‌ حماسه‌ شامل‌ داستان‌ ماجراهاي‌ گيل‌گمش‌ است‌، كه‌ يكي‌ از اين‌ ماجراها دربارة‌ سفر او به‌ جزيره‌اي‌ است‌ كه‌ مسكن‌ «اوتناپيشتيم‌»، نوح‌ بابلي‌ است‌. 
اين‌ ملاقات‌ بر مُهري‌ به‌ تصوير كشيده‌ شده‌ كه‌ اخيراً در تل‌ بيلا نزديك‌ نينوا كشف‌ شد. اوتناپيشتيم‌ (نوح‌) در پاسخ‌ به‌ گيل‌گمش‌، داستان‌ طوفان‌ و فرار خود را شرح‌ مي‌دهد. اصل‌ مطلب‌ بطور خلاصه‌ چنين‌ است‌: «مجمع‌ خدايان‌ تصميم‌ گرفت‌ تا سيل‌ بزرگي‌ را بر زمين‌ بفرستد. آنها گفتند:
بگذاريد گناهِ گناهكار بر او بماند. اي‌ مرد شوروپاك‌، كشتي‌اي‌ بساز و جانت‌ را نجات‌ ده‌. در كشتي‌، 6 طبقه‌ و در هر طبقه‌، هفت‌ قسمت‌ بساز. درون‌ و برون‌ آن‌ را قيراندود كن‌، و آن‌ را بر اقيانوس‌ روانه‌ كن‌.
بذر حيات‌ را از همة‌ انواع‌ آن‌ به‌ كشتي‌ ببر. من‌ كشتي‌ را ساختم‌ و آن‌ را از همة‌ آنچه‌ كه‌ داشتم‌ پُر ساختم‌؛ با نقره‌، طلا، و همة‌ موجودات‌ زنده‌اي‌ كه‌ داشتم‌. با خانواده‌ و خويشاوندم‌ سوار كشتي‌ شدم‌. در را بستم‌. زمان‌ مقرر شده‌ فرا رسيد. ظهور آن‌ روز را مشاهده‌ كردم‌. وحشتناك‌ بود.
باران‌ جاري‌ شد و طوفان‌ عليه‌ بشريّت‌ طغيان‌ كرد. كشتي‌ تكان‌ مي‌خورد. خدايان‌ مي‌گريستند. من‌ به‌ دريا نگاه‌ كردم‌. همة‌ انسانها به‌ گِل‌ تبديل‌ شده‌ بودند و همچون‌ كُنده‌هاي‌ درخت‌، در اطراف‌ شناور بودند. طوفان‌ متوقف‌ شد. سيل‌ تمام‌ شد. كشتي‌ بر كوه‌ زازير به‌ خشكي‌ نشست‌. در روز هفتم‌ كبوتري‌ را به‌ بيرون‌ فرستادم‌؛ كبوتر بازگشت‌.
پرستويي‌ را فرستادم‌؛ آنهم‌ باز گشت‌. كلاغي‌ را فرستادم‌؛ كلاغ‌ فرود آمد، خود را به‌ آب‌ زد، غارغار كرد و ديگر بازنگشت‌. من‌ از كشتي‌ پياده‌ شدم‌. قرباني‌ گذراندم‌. خدايان‌ بوي‌ شيرين‌ آن‌ را بوئيدند. و گفتند: ديگر چنين‌ نشود.»


نكتة‌ باستانشناختي‌ :
رسوبات‌ سيل‌ در اور
اگر چه‌ اين‌ روايات‌ طوفان‌ با چند خدا پرستي‌ و اسطوره‌ در آميخته‌اند، ولي‌ نشان‌ مي‌دهند كه‌ طوفان‌ در حافظة‌ ساكنان‌ اولية‌ بابل‌، بعنوان‌ واقعيتي‌ محرز نقش‌ بسته‌ بود. و اكنون‌ در چند سال‌ اخير، يك‌ لاية‌ گِل‌ واقعي‌ كه‌ آشكارا از رسوبات‌ سيل‌ بوده‌، در سه‌ نقطة‌ مجزا كشف‌ شده‌: در اور كه‌ در 12 مايلي‌ محل‌ پذيرفته‌ شده‌ باغ‌ عدن‌ قرار داشت‌؛ در فاره‌، مسكن‌ نوح‌ كه‌ 60 مايل‌ بالاتر در كنار رودخانه‌ قرار داشت‌؛ و در كيش‌ كه‌ در حومة‌ بابل‌ و 100 مايل‌ هم‌ بالاتر در كنار رودخانه‌ بود؛ و احتمالاً نقطة‌ چهارم‌، در نينوا، كه‌ آن‌ هم‌ 450 كيلومتر بالاتر از رودخانه‌ بود.
در سال‌ 1929، هيئت‌ اعزامي‌ مشترك‌ موزة‌ دانشگاه‌ پنسيلوانيا و موزة‌ بريتانيا، تحت‌ سرپرستي‌ دكتر س‌. ل‌. وولي‌ در اور يعني‌ شهر ابراهيم‌ و در پاي‌ بلنديهاي‌ اور و زير چندين‌ قشر از دوره‌هاي‌ سكونت‌ انسان‌، بستر عظيمي‌ از گِل‌ سفت‌ يافتند كه‌ حاصل‌ رسوبات‌ آبي‌ بود و 8 فوت‌ ضخامت‌ داشت‌، بدون‌ اينكه‌ با بقاياي‌ انساني‌ تركيب‌ شده‌ باشد، و در عين‌ حال‌ ويرانه‌هاي‌ شهر ديگري‌ در زير آن‌ مدفون‌ شده‌ بود. به‌ گفتة‌ دكتر وولي‌، رسوباتي‌ به‌ ضخامت‌ 8 فوت‌ دال‌ بر عمق‌ بسيار زياد و مدت‌ طولاني‌ وجود آب‌ است‌ كه‌ نمي‌توانست‌ صرفاً در اثر طغيان‌ معمولي‌ رودخانه‌ها بوده‌ باشد، بلكه‌ فقط‌ مي‌تواند حاصل‌ سيل‌ عظيمي‌ چون‌ سيل‌ مذكور در كتاب‌مقدس‌ باشد. 
تمدن‌ زيرين‌ لاية‌ رسوبات‌ سيل‌ بقدري‌ با تمدن‌ بالاي‌ آن‌ متفاوت‌ بود كه‌ بنظر دكتر وولي‌ حاكي‌ از «يك‌ گسستگي‌ ناگهاني‌ و هولناك‌ در تداوم‌ تاريخ‌ بود».

نكتة‌ باستانشناختي‌ : 
رسوبات‌ سيل‌ در كيش‌
به‌ گواهي‌ كتيبه‌ها، كيش‌ (اوخمير، ال‌ اُحمر، اُحَيمير) در كنارة‌ شرقي‌ بابل‌، واقع‌ بر بستري‌ از رود فرات‌ كه‌ امروز خشك‌ شده‌ است‌، نخستين‌ شهري‌ بوده‌ كه‌ پس‌ از طوفان‌ بازسازي‌ شده‌ است‌.
هيئت‌ اعزامي‌ مشترك‌ موزة‌ فيلد و دانشگاه‌ آكسفورد تحت‌ سرپرستي‌ دكتر استفان‌ لنگدان‌، در سال‌ 29 - 1928، در لايه‌هاي‌ زيرين‌ ويرانه‌هاي‌ كيش‌، بستري‌ از گل‌ رسوبي‌ خالص‌ به‌ ضخامت‌ 5 فوت‌ يافتند كه‌ دال‌ بر سيلي‌ با وسعت‌ فراوان‌ بوده‌ است‌. در اين‌ بستر گلي‌، هيچ‌ شيئي‌ از هيچ‌ نوعي‌ وجود نداشت‌. 
بقاياي‌ زير آن‌ نشانگر فرهنگ‌ كاملاً متفاوتي‌ بودند. در ميان‌ اين‌ آثار باقيمانده‌، ارابة‌ 4 چرخي‌ يافت‌ شد كه‌ چرخهاي‌ آن‌ از چوب‌ و ميخهاي‌ مسي‌ ساخته‌ شده‌ بودند، و در كنار آن‌ اسكلت‌هاي‌ حيواناتي‌ كه‌ آن‌ را مي‌كشيدند، قرار داشت‌.

نكتة‌ باستانشناختي‌ :
رسوبات‌ سيل‌ در فارَه‌
فارَه‌ (شوروپاك‌، سوكورو)، محل‌ سكونت‌ نوح‌ بابلي‌، تقريباً در ميانة‌ راه‌ بين‌ بابل‌ و اور قرار دارد. اين‌ شهر كه‌ روزگاري‌ در كنار رود فرات‌ قرار داشت‌، اكنون‌ در 40 مايلي‌ شرق‌ آن‌ است‌، و بصورت‌ مجموعه‌اي‌ از تپه‌هاي‌ كم‌ ارتفاع‌ درآمده‌ كه‌ تحت‌ ضربات‌ شن‌هاي‌ صحرا قرار دارد. شهر مذكور در سال‌ 1931 توسط‌ دكتر اريك‌ اشميت‌ از موزة‌ دانشگاه‌ پنسيلوانيا حفاري‌ شد. او بقاياي‌ سه‌ شهر را كشف‌ كرد: 
در طبقة‌ بالا، شهري‌ هم‌ عصر با سلسلة‌ سوم‌ اور؛ در طبقة‌ وسط‌، شهري‌ از دوران‌ اولية‌ سومر؛ و شهر پاييني‌، از دوران‌ پيش‌ از طوفان‌.
لاية‌ رسوبي‌ در بين‌ شهر مياني‌ و شهر زيرين‌ قرار داشت‌. اين‌ لايه‌ از خاك‌ زرد، يعني‌ مخلوطي‌ از شن‌ و گِل‌ كه‌ قطعاً رسوبي‌ بود، و خاك‌ سفت‌ تشكيل‌ شده‌ بود و در آن‌ اثري‌ از بقاياي‌ انساني‌ نبود.
در زير رسوبات‌ سيل‌، لايه‌اي‌ از ذغال‌ و خاكستر، تفالة‌ تيره‌ رنگي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ از بقاياي‌ ديوار، ظروف‌ سفالي‌ منقّش‌، اسكلت‌، مُهرهاي‌ استوانه‌اي‌، مُهرهاي‌ نشاندار، قوري‌، ماهيتابه‌ و ظروف‌ بوده‌ باشد، وجود داشت‌.
نقشه‌ 16

«م‌. اِ. ل‌. مالووان‌»، مدير حفاريهاي‌ موزة‌ بريتانيا در نينوا (33 - 1932)، در «تاريخچة‌ باستان‌ شناسي‌ و انسان‌ شناسي‌»، جلد بيستم‌، صفحات‌ 134 - 135، ضمن‌ توصيف‌ حفاري‌ تپة‌ بزرگي‌ در نينوا، با ارتفاع‌ 90 فوت‌ از نوك‌ تپه‌ تا خاك‌ بكر، اظهار مي‌دارد كه‌ در 70 فوت‌ از ارتفاع‌ مزبور، پنج‌ قشر مسكوني‌ ماقبل‌ تاريخ‌ يافت‌ شد. در ميانة‌ راه‌ بين‌ قشر دوم‌ و سوم‌ از پايين‌، لايه‌اي‌ به‌ ضخامت‌ 8
فوت‌ وجود داشت‌ كه‌ از لايه‌هاي‌ يك‌ در ميان‌ گِل‌ چسبناك‌ و شن‌ رودخانه‌اي‌ در 13 طبقة‌ مجزا تشكيل‌ شده‌ بود، كه‌ به‌ نظر او نشاندهندة‌ چندين‌ فصل‌ بارانهاي‌ شديد بوده‌ است‌. تفاوت‌ آشكاري‌ ميان‌ ظروف‌ سفالي‌ موجود در زير لاية‌ نمناك‌ و در بالاي‌ آن‌ وجود داشت‌.
1 - اين‌ واقعيت‌ كه‌ سيل‌ عظيمي‌ هم‌ منطقة‌ تمدن‌ اوليه‌ را فرا گرفت‌، بواسطة‌ قشر لجن‌ به‌ ضخامت‌ 3 متر، كه‌ «سطوح‌ فرهنگ‌» را در تمامي‌ مناطق‌ ذرة‌ فرات‌ قطع‌ مي‌كند، تأييد شده‌ است‌.
2 - در «فهرست‌هاي‌ پادشاهان‌» سومري‌ از بين‌النهرين‌ سفلي‌ رواياتي‌ دربارة‌ سيل‌ ثبت‌ شده‌ است‌. در آنها عباراتي‌ همچون‌ «آنگاه‌ سيل‌ همة‌ زمين‌ را پوشاند» ... «پس‌ از سيل‌»، به‌ چشم‌ مي‌خورند.
3 - كتيبه‌اي‌ سومري‌ متعلق‌ به‌ 2000 ق‌. م‌. گزارش‌ كاملي‌ از سيل‌ بدست‌ مي‌دهد. با مداخلة‌ خدايان‌، مردي‌ در يك‌ قايق‌ بزرگ‌ نجات‌ مي‌يابد.
4 - حماسة‌ بابلي‌ گيل‌گمش‌ بر اساس‌ اين‌ داستان‌ بنا شده‌، ولي‌ خيلي‌ بيشتر بسط‌ داده‌ شده‌ است‌. اين‌ متن‌ از كتابخانة‌ آشوربانيپال‌ بدست‌ آمده‌ است‌. داستان‌ اين‌ شعر بطور شگفت‌ انگيزي‌ شبيه‌ شرح‌ كتاب‌مقدسي‌ آن‌ است‌.
5 - تشابهات‌ مبتني‌ بر واقعيت‌ است‌: 
(الف‌) هر دو روايت‌ بر آنند كه‌ سيل‌، داوري‌ الهي‌ بر گناه‌ انسان‌ بوده‌. (ب‌) به‌ يك‌ مرد هشدار داده‌ شد و او بوسيلة‌ يك‌ كشتي‌ از طوفان‌ نجات‌ يافت‌. (ج‌) هر دو گزارش‌ بطور مشابه‌، دلايل‌ فيزيكي‌ را توصيف‌ مي‌كنند، گرچه‌ توصيف‌ كتاب‌مقدس‌ فاجعه‌ آميزتر است‌. (د) هر دو، محل‌ به‌ خشكي‌ نشستن‌ كشتي‌ را بر كوهي‌ مي‌دانند و از دو پرنده‌ سخن‌ مي‌گويند كه‌ دومين‌ پرنده‌ باز نمي‌گردد. (ه ) در هر دو، از پرستش‌ مرد نجات‌ يافته‌ و بركت‌ يافتن‌ او سخن‌ رفته‌ است‌.
6 - اما بين‌ دو گزارش‌ تفاوتهاي‌ اخلاقي‌ و روحاني‌ و مهمي‌ وجود دارد: 
(الف‌) انگارة‌ خدا در دو گزارش‌ بسيار متفاوت‌ است‌ - ادراكي‌ شريف‌ از خدايي‌ عادل‌ در برابر چند خدا پرستي‌ ابتدايي‌. (ب‌) تصور گناه‌ متفاوت‌ است‌. يهوه‌ گناه‌ را داوري‌ مي‌كند، اما اينكار را از روي‌ بوالهوسي‌ انجام‌ نمي‌دهد و عادلان‌ را نيز در نظر مي‌گيرد.
7 - در پشت‌ هر دو گزارش‌، واقعيت‌ نهفته‌ است‌. در كتاب‌مقدس‌ اين‌ واقعيت‌ با خويشتنداري‌ و با محتواي‌ اصيل‌ الهياتي‌ و اخلاقي‌ ثبت‌ شده‌، در حاليكه‌ در شرح‌ بابلي‌ تنها هسته‌اي‌ از حقيقت‌ حفظ‌ شده‌ كه‌ اسطوره‌ و خرافات‌ آنرا در برگرفته‌اند، و بيشتر محتواي‌ اخلاقي‌ آن‌ حذف‌ شده‌ است‌. هيچ‌ يك‌ از گزارشها، از ديگري‌ مشتق‌ نشده‌ است‌.


«پيدايش‌ پسران‌ نوح‌» . 10:1 - 11:9
اين‌ پنجمين‌ سندي‌ است‌ كه‌ كتاب‌ پيدايش‌ را تشكيل‌ مي‌دهد و احتمالاً سام‌ آنرا تهيه‌ كرده‌ و به‌ ابراهيم‌ سپرده‌ است‌: سام‌ از 950 سال‌ پيش‌ از طوفان‌ تا 150 سال‌ پس‌ از تولد ابراهيم‌ زندگي‌ كرد (11:10).

«م‌. اِ. ل‌. مالووان‌»، مدير حفاريهاي‌ موزة‌ بريتانيا در نينوا (33 - 1932)، در «تاريخچة‌ باستان‌ شناسي‌ و انسان‌ شناسي‌»، جلد بيستم‌، صفحات‌ 134 - 135، ضمن‌ توصيف‌ حفاري‌ تپة‌ بزرگي‌ در نينوا، با ارتفاع‌ 90 فوت‌ از نوك‌ تپه‌ تا خاك‌ بكر، اظهار مي‌دارد كه‌ در 70 فوت‌ از ارتفاع‌ مزبور، پنج‌ قشر مسكوني‌ ماقبل‌ تاريخ‌ يافت‌ شد. 
در ميانة‌ راه‌ بين‌ قشر دوم‌ و سوم‌ از پايين‌، لايه‌اي‌ به‌ ضخامت‌ 8 فوت‌ وجود داشت‌ كه‌ از لايه‌هاي‌ يك‌ در ميان‌ گِل‌ چسبناك‌ و شن‌ رودخانه‌اي‌ در 13 طبقة‌ مجزا تشكيل‌ شده‌ بود، كه‌ به‌ نظر او نشاندهندة‌ چندين‌ فصل‌ بارانهاي‌ شديد بوده‌ است‌. تفاوت‌ آشكاري‌ ميان‌ ظروف‌ سفالي‌ موجود در زير لاية‌ نمناك‌ و در بالاي‌ آن‌ وجود داشت‌.
1 - اين‌ واقعيت‌ كه‌ سيل‌ عظيمي‌ هم‌ منطقة‌ تمدن‌ اوليه‌ را فرا گرفت‌، بواسطة‌ قشر لجن‌ به‌ ضخامت‌ 3 متر، كه‌ «سطوح‌ فرهنگ‌» را در تمامي‌ مناطق‌ ذرة‌ فرات‌ قطع‌ مي‌كند، تأييد شده‌ است‌.
2 - در «فهرست‌هاي‌ پادشاهان‌» سومري‌ از بين‌النهرين‌ سفلي‌ رواياتي‌ دربارة‌ سيل‌ ثبت‌ شده‌ است‌. در آنها عباراتي‌ همچون‌ «آنگاه‌ سيل‌ همة‌ زمين‌ را پوشاند» ... «پس‌ از سيل‌»، به‌ چشم‌ مي‌خورند.
3 - كتيبه‌اي‌ سومري‌ متعلق‌ به‌ 2000 ق‌. م‌. گزارش‌ كاملي‌ از سيل‌ بدست‌ مي‌دهد. با مداخلة‌ خدايان‌، مردي‌ در يك‌ قايق‌ بزرگ‌ نجات‌ مي‌يابد.
4 - حماسة‌ بابلي‌ گيل‌گمش‌ بر اساس‌ اين‌ داستان‌ بنا شده‌، ولي‌ خيلي‌ بيشتر بسط‌ داده‌ شده‌ است‌. اين‌ متن‌ از كتابخانة‌ آشوربانيپال‌ بدست‌ آمده‌ است‌. داستان‌ اين‌ شعر بطور شگفت‌ انگيزي‌ شبيه‌ شرح‌ كتاب‌مقدسي‌ آن‌ است‌. 
5 - تشابهات‌ مبتني‌ بر واقعيت‌ است‌: 
(الف‌) هر دو روايت‌ بر آنند كه‌ سيل‌، داوري‌ الهي‌ بر گناه‌ انسان‌ بوده‌. (ب‌) به‌ يك‌ مرد هشدار داده‌ شد و او بوسيلة‌ يك‌ كشتي‌ از طوفان‌ نجات‌ يافت‌. (ج‌) هر دو گزارش‌ بطور مشابه‌، دلايل‌ فيزيكي‌ را توصيف‌ مي‌كنند، گرچه‌ توصيف‌ كتاب‌مقدس‌ فاجعه‌ آميزتر است‌. (د) هر دو، محل‌ به‌ خشكي‌ نشستن‌ كشتي‌ را بر كوهي‌ مي‌دانند و از دو پرنده‌ سخن‌ مي‌گويند كه‌ دومين‌ پرنده‌ باز نمي‌گردد. (ه ) در هر دو، از پرستش‌ مرد نجات‌ يافته‌ و بركت‌ يافتن‌ او سخن‌ رفته‌ است‌. 
6 - اما بين‌ دو گزارش‌ تفاوتهاي‌ اخلاقي‌ و روحاني‌ و مهمي‌ وجود دارد:
(الف‌) انگارة‌ خدا در دو گزارش‌ بسيار متفاوت‌ است‌ - ادراكي‌ شريف‌ از خدايي‌ عادل‌ در برابر چند خدا پرستي‌ ابتدايي‌. (ب‌) تصور گناه‌ متفاوت‌ است‌. يهوه‌ گناه‌ را داوري‌ مي‌كند، اما اينكار را از روي‌ بوالهوسي‌ انجام‌ نمي‌دهد و عادلان‌ را نيز در نظر مي‌گيرد.
7 - در پشت‌ هر دو گزارش‌، واقعيت‌ نهفته‌ است‌. در كتاب‌مقدس‌ اين‌ واقعيت‌ با خويشتنداري‌ و با محتواي‌ اصيل‌ الهياتي‌ و اخلاقي‌ ثبت‌ شده‌، در حاليكه‌ در شرح‌ بابلي‌ تنها هسته‌اي‌ از حقيقت‌ حفظ‌ شده‌ كه‌ اسطوره‌ و خرافات‌ آنرا در برگرفته‌اند، و بيشتر محتواي‌ اخلاقي‌ آن‌ حذف‌ شده‌ است‌. هيچ‌ يك‌ از گزارشها، از ديگري‌ مشتق‌ نشده‌ است‌.