کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

عدد هفت در عرفان و تصوف اسلامی


کاربردهای عدد و مفاهیم و ضرایب عددی در تمام امور روزمره زندگی بشر و علوم و فنون عصر به حد وفور به چشم میخورد.
· در نظر اخوان الصفا، علم عدد، ریشه علوم و عنصر حکمت و مبدأ معرفت و اساس معانی است.
به نظر فیثاغورث شناسایی عدد، شناسایی وحدت خداوند است.
فارابی در اثر «فی التحصیل السعاده» چنین نگاشته است:«نخستین چیزهای بحث، با عدد، یعنی با علم حساب باید آغاز شود.»
بحث دیگر درباره عدد، اعتقاد به مبارکی یا نحوست اعداد است. این مبحث از زمانهای بسیار دیرین در فکر بشر پدیدار گشته و عددپرستی خود بحث جالبی در تاریخچه علم اعداد است.
طالع بینی و ستاره شناسی، کیمیاگری و... نیز هرکدام نوعی عددشناسی مخصوص بوده است. تقدس و ارزش اعتقادی اعداد در نزد ملل مختلف یا در زمانهای مختلف، متفاوت بوده است.
مثلا اعداد شش، هفت و چهل، اعداد نحس عربی بودند و دین مسیح عدد هفت و چهار را مقدس میدانسته است.
بابلی ها و ایرانیها، شصت و مضارب شصت را ترجیح میدادند. بابلیها به هر یک از خدایان خود عددی کمتر از ۶۰ وابسته می کردند و این عدد، مرتبه آن خداوند را در سلسله مراتب آسمانی نشان میداد.
جالب اینکه فیثاغورثیان نیز نظیر بابلیها عدد را میپرستیدند و چنین می نماید که آنها برای اینکه با فراموش کردن عددی آن را نرنجانند، به اغلب اعداد کمتر از ۵۰ منزلتی الهی نسبت میدادند.

در اساطیر چین نیز، اعداد فرد به سعد و فرخندگی یاد شده و نشانه سفیدی، روز ، خورشید و آتش بوده اند. عدد فرد در چین مظهر یانگ، لاهوت و عددی تغییرناپذیر است اینان اعداد زوج را نحس و نامبارک دانسته و نشانه تاریکی، شب و سرما، آب و زمین دانسته اند. اعداد زوج در نزد چینیان مظهر یین، ناسوت و اعدادی تغییرپذیر به شمار میرفته اند.
فیثاغورثیان نیز اعداد فرد را غیرقابل حل، مذکر، با ماهیتی آسمانی تصور میکرده اند و اعداد زوج را قابل حل، گذرا، مؤنث و خاکی میدانسته اند. در عین حال عددپرستی نماینده یک فکر اساسی هم هست که انسان به وسیله عدد و شکل میتواند اشیاء را بشناسد و این نظر به وسیله نیکوماخس که در سلک نوفیثاغورثیان است و فیلولائس که از شاگردان بزرگ فیثاغورث بوده، بیان شده است:«هر چیز که بتوان آن را شناخت عدد دارد، زیرا ممکن نیست بتوان بدون عدد چیزی را درک کرد یا شناخت.»




عدد هفت در عرفان و تصوف اسلامی



در تصوف اسلامی نردبان هفت پله به عنوان نماد هفت مرحله جستجو در کشف الاسرار بیان شده است.
عارفان برای قرآن هفت تا هفتاد بطن قایل هستند.
مردان خدا نیز در عرفان اسلامی به هفت دسته تقسیم میشوند: اقطاب، ابدال، اخیار، اوتار، غوث، نقباء، بخناء
ارواح نیز به هفت گروه تعلق دارند: روح جمادی، روح نباتی، روح حیوانی، روح انسانی، روح ربانی، روح قدسی، روح فعال
هفت شهر عشق از دیدگاه برخی متصوفان: طلب، تخلیه و تجلیه، عشق، معرفت، حیرت و محو، فنای فی الله و بقای به الله ، توحید .
هفت وادی عشق از دیدگاه عارفانه عطار: طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فقر و فنا

هفت حال صوفی به اعتقاد برخی از متصوفین: قرب، محبت، خوف، رجا، شوق، مشاهده، یقین
هفت شعائر صوفیه برای رهایی نفس از تن و اتصال به خدا: ذکر (یاد نام خداوند به صورت مکرر است)، سماع (شنیدن ذکر یا اشعار و آیات دلپذیر است به طوریکه انسان تصور کند آنچه می شنود ندا و سروش آسمانی است)، غناء (خواندن قصائد صوفیانه با آوازهای مخصوص است)، موسیقی (نغمات دلکشی که به وسیله آلات طرب نواخته می شود و انسان بدان وسیله میتواند از عالم خاکی اوج بگیرد)، رقص (به دنبال طرب می آید و در آن حلقه وار می رقصند)، شرب خمر (استفاده از خمر برای رهایی از جسد و به وصال حق یا فنای در او رسیدن)، تعذیب جسد (به وسیله گرسنگی و تشنگی و پوشیدن لباسهای خشن و در معرض سرما و گرما قرار دادن بدن).

هفت طور دل عبارتند از: صدر (محل وسوسه است)، قلب (جای ایمان می باشد)، شغاف (معدن مطلق محبت است)، فوأد (مشاهده و رویت است)، حب القلب (محل خاصه محبت است)، سویدا (معدن مکاشفات و علوم لدنی و اسرار الهی است)، مهجه القلب (معدن ظهور تجلیات انوار الهی است). چنانچه تن باید به هفت عضو سجده کند دل نیز باید به این هفت طور سجده نماید.



هفت بت آدمی عبارتند از: دوستی نفس (که بتی بزرگ است و نمیتوان آن را شکست، شش بت دیگر از برای دوستی نفس پدید می آیند اما جملگی را میتوان شکست داد)، شهوت بطن، شهوت فرج، دوستی فرزند، دوستی آرایش ظاهر (بت صغیر)، دوستی مال (بت کبیر)، دوستی جاه (بت اکبر)

هفت مقام ارواح در آسمان: عرش یا آسمان هفتم مقام پیامبر اکرم (ص)، آسمان ششم مقام ارواح انبیاء، آسمان پنجم مقام ارواح اولیاء، آسمان چهارم مقام ارواح اهل معرفت، آسمان سوم مقام ارواح زهاد، آسمان دوم مقام ارواح عباد، آسمان اول مقام ارواح مؤمنان

تاویلهای مختلف عارفانه در عالم تصوف و عرفان اسلامی نیز بیان شده است که در آنها هفت اندام لطیف انسان با نورهای رنگی بیان شده است و هر کدام گامی عارفانه را نشان میدهد. در دید عارفانه اسلامی هر نوری رمزی از پیامبری بوده که در جهان کوچک یافت میشود و سرانجام هریک از اندامهای لطیف با انوار رنگین نمایانده میشوند. اندامهای لطیف از دیدگاه "علاء الدوله سمنانی" عبارتند از: لطیفه قالبیه یا اندام جسمانی لطیف، لطیفه نفسیه یا اندام لطیف نفس (نفس اماره، زمینه آزمایش بشر) اندام دل یا لطیفه قلبیه، راز یا اندام لطیف سر، اندام لطیف روح یا لطیفه روحیه، اندام لطیف خفی یا لطیفه خفیه و لطیفه حقیه.

به این ترتیب هریک از اندامهای لطیف با انوار رنگی و نیز هر کدام با یکی از هفت پیامبر هستی انسان تاویل میگردند. این انوار رنگی پرده هایی است که لطیفه ها را در بر میگیرد و رنگهای آنرا بر عارف آشکار میکند.

۱) جسم لطیف ، حضرت آدم (ع) ، رنگ خاکستری یا سیاه ۲) جان حیاتی ، حضرت نوح (ع) ، رنگ آبی ۳) رده دل ، حضرت ابراهیم (ع) ، رنگ سرخ ۴) رده ابر آگاهی ، حضرت موسی (ع)، رنگ سفید ۵) رده روح ، حضرت داوود (ع) ، رنگ زرد ۶) رده سر ، حضرت عیسی (ع) ، اسود نورانی (سیاه درخشان) ۷) رده مرکز خدایی ، حضرت محمد (ص) ، رنگ سبز

قدما رنگهای اصلی را هفت گونه میدانستند و نیز برخی اقوام در گویشهای خود هفت رنگ اصلی دارند. این رنگها شامل رنگهای سیاه، سفید، قرمز، سبز، زرد، آبی و قهوه ای میباشند.

برخی از مراتب صوفیگری نیز تحت تسلط هفت رنگ میباشند و هر قانونی از مراتب صوفی بر یکی از رنگها تطبیق می یابد. در شمای این هفت رنگ، سیاه و سفید و صندل (قهوه ای_زرد روشن) گروه سه تایی هستند و زرد و سبز و سرخ و فیروزه ای گروه چهارتایی میباشند. گروه چهار رنگ به کیفیات طبیعت بستگی دارند و گروه سه تایی به کیفیات روحانی که به توسط نور بر زمین فرود می آیند و از میان تاریکی صعود میکنند وابسته هستند. هر رنگ نماد یک روز از هفته و یک سیاره نیز میباشد.