کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

ریشه گسترده خرافات در یونانیان



خرافات چنان در پوست و استخوان مردم یونان نفوذ کرده بود که ارسطو پیرامون آن چنین می گوید : ظاهرا اعتقاد به خرافات نوعی ترس از قدرتهای آسمانی است . خرافه پرست یونانی باید در آغاز روز خود را با آب چشمه بشوید و یک شاخه از برگ بو که در معبد روئیده است را در دهان خویش بگذارد .
اگر در سر راه به گربه برخوردند بایستی سه سنگ در راه پرتاب کنند یا باید آنقدر آنجا بایستاند تا کسی از آنجا عبور کند و وی بتواند راهش را ادامه دهد .


اگر مردم ماری را در خانه خویش ببینند از خدای دیونوسوس یاری می خواهند و اگر آن مار از نوع مقدس باشد برایش همانجا در خانه لانه ای درست می کنند تا بتواند آنجا زندگی کند و در کنار لانه مار شروع به خواندن دعا میکنند .
مردم یونان اگر فردی که بیماری صرع داشته باشد را در شهر ببینند به سینه او تف می اندازند و عبور میکنند
به گفته ویل دورانت مردم یونان باستان به دیوهای بسیاری ایمان دارند روزهای سال را به نحس و نیک تقسیم کرده اند و در روزهای نحس دست به هیچ کاری نمی زنند .
جادوگری در بین مردم امری رایج است . آنان برای ازدیاد نیروی جنسی و رشد آلت تناسلی خویش به جادوگران روی می آورند تا چنین کند و برعکس آن نیز اجرا می شده .
عده ای نیز برای عقیم کردن خود به نزد جادوگران می رفتند و درخواست عقیم شدن میکردند . جادوگران نیز با خواندن دعاهایی و دادن نوشیدنی های به آنان چنین میکردند .
مردم و دولت بر این باور بوده است که حوادث زندگی به اراده شیطان و ارواح خدایان است و برای آگاهی از اراده شیطان و خدایان به نزد غیب گویان می رفته اند. 

مشهور ترین معابد غیب گویان معبد وخش زتوس بوده است .
در داخل معبد گازی از روزنه ای به بیرون می آمده است و سه پیرزن مسئول انجا بودند .
مردم بر این باور بودن که گاز متصاعد شده متعلق به لاشه اژدهای پوتون است . 

زن پیر گاز بدبوی را استنشاق میکند و برگهایی از درختان را می جویدند و از حال بی حال می شدند و پس از به هوش آمدن از عالم دیگر خبر میدادند