بـا دقـت در آيـات مختلف قرآن به خوبى روشن مى شود كه دو دسته آيه درزمينه علم غيب وجود دارد نـخـست آياتى كه علم غيب را مخصوص خدا معرفى كرده و از غير او نفى مى نمايد, مانند آيه 50 و 59 سوره انعام .
گـروه دوم آيـاتـى اسـت كه به روشنى نشان مى دهد كه اولياى الهى ((اجمالا)) ازغيب آگاهى داشـتـند, چنانكه در آيه 179 سوره آل عمران مى خوانيم : ((چنان نبود كه خدا شما را از علم غيب آگـاه كند ولى خداوند از ميان رسولان خود هركس رابخواهد برمى گزيند)) (و قسمتى از اسرار غيب را در اختيار او مى گذارد).
و در مـعـجـزات حـضـرت مـسيح (ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((من شما را از آنچه مى خوريد, يا در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد خبر مى دهم )) (آل عمران /49).
آيه موردبحث نيز باتوجه به استثنائى كه در آن آمده نشان مى دهد كه خداوندقسمتى از علم غيب را در اختيار رسولان برگزيده اش قرار مى دهد.
از سوى ديگر آياتى از قرآن كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است نيز كم نيست ,مانند آيه دوم تا چهارم سـوره روم : ((روميان مغلوب شدند ـو اين شكست درسرزمين نزديك واقع شد, اما آنها بعد از اين مغلوبيت به زودى غالب خواهند شدـدر عرض چند سال )).
اصولا وحى آسمانى كه بر پيامبران نازل مى شود نوعى غيب است كه دراختيار آنان قرار مى گيرد, چگونه مى توان گفت آنها آگاهى از غيب ندارند در حالى كه وحى بر آنان نازل مى شود.
از همه اينها گذشته , روايات زيادى داريم كه نشان مى دهد پيامبر(ص ) و امامان معصوم (ع ) اجمالا آگـاهـى از غـيب داشتند, و گاه از آن خبر مى دادند مانند خبردادن ازماجراى جنگ ((موته )) و شـهـادت جعفر, و بعضى ديگر از فرماندهان اسلام كه درهمان لحظه وقوع , پيامبر(ص ) در مدينه مسلمانان را آگاه كرد و مانند آن در زندگى پيامبر(ص ) كم نيست .
در ((نـهـج البلاغه )) نيز پيشگوئيهاى بسيارى از حوادث آينده به چشم مى خورد كه نشان مى دهد عـلى (ع ) اين اسرار غيب را مى دانست , مانند آنچه در خطبه 13 درمذمت اهل بصره آمده است كه مى فرمايد: ((گويا مى بينم عذاب خدا از آسمان وزمين بر شما فرود آمده و همه غرق شده ايد, تنها قله بلند مسجدتان همچون سينه كشتى در روى آب نمايان است ))!.
و مانند آنچه ((كميل بن زياد)) به ((حجاج )) گفت كه ((اميرمؤمنان على (ع ) به من خبر داده كه تو قاتل منى )).
اكنون سخن در اين است كه چگونه بين اين آيات و روايات كه بعضى علم غيب را از غير خدا نفى , و بعضى اثبات مى كنند جمع كنيم ؟.
در اينجا طرق مختلفى براى جمع وجود دارد از جمله :.
1ـ از مـعـروفـتـريـن راهـهاى جمع اين است كه منظور از اختصاص علم غيب به خدا علم ذاتى و اسـتـقلالى است , بنابراين غير او مستقلا هيچ گونه آگاهى از غيب ندارند, و هرچه دارند از ناحيه خداست , با الطاف و عنايت اوست , و جنبه تبعى دارد.
2ـ اسـرار غـيب دو گونه است قسمتى مخصوص به خداست و هيچ كس جزاو نمى داند مانند قيام قيامت , و امورى از قبيل آن , و قسمتى از آن را به انبيا و اوليامى آموزد.
3ـ راه ديـگـر ايـن كـه خـداوند بالفعل از همه اسرار غيب آگاه است , ولى انبيا واوليا ممكن است بـالفعل بسيارى از اسرار غيب را ندانند, اما هنگامى كه اراده كنندخداوند به آنها تعليم مى دهد, و البته اين اراده نيز با اذن و رضاى خداانجام مى گيرد.