* حسين عميد
آیا می توان در جایگاهی که به هنر اختصاص یافته است ، ملاک قانع کنندهای برای تمییز فرهنگهای متفاوت و اشکال تجربۀ دینی مقبول آن فرهنگها بازیافت؟
آغاز هنر به آغاز آفرینش بشر یعنی هبوط آدم باز میگردد. این هنر آغازین همچنان که در ریشه و قرائن وضعی آن روشن است ، حکایت از هنر دینی دارد. شاید سرودهها و نغمههای حضرت آدم و هم سخنیاش با فرشتگان اولین صورت هنر دینی باشد. هنر نقشی قطعی در تحول همه ادیان جهانی داشته است. چنان که با دیداریكردن تجربههـا، قصههـا و آرزوها، معنای انسان بودن را به تصویرهایی قابل مشاهده ترجمه میكند؛ درحالی كه دین، در مقام الهامی معنوی برای خلاقیت و فرهنگ بشری، انسانیت و الوهیت را از طریق آیین و اسطوره به هم میپیوندد. در اجرای آیینها و روایتِ اسطورهها، دین و هنر هم در نظر و هم در عمل با هم قرین میشوند.
هنر با داشتن رابطهای ذاتی و طبیعـی با حقیقت و زیبایی و نیز حساسیتهای انسانی، ممكن است تجربهای دینی یا به قول پدیدارشناس دین، رودولف اُتو، تجربۀ قدسی(1) را برای ما به وجود آورد.
هنر در جست وجوی زیبایی، ممكن است الگوی اعلای آرمانی یا مقدس را به انسانها معرفی كند تا در راه رستگاری، آن را دنبال كنند و ممكن است در بیانهای دیداریاش از الوهیات، راهی برای ارتباط با گیتی پیش پای انسان نهد. دین هم به شكل راه رستگاری و هم الهام معنوی، از میل و نیاز بنیادین انسان به بیان خلاق پشتیبانی میكند. زمانی كه مفاهیم موثق دینی به طریق حسی بیان میشوند، هنر به ارتباط دینی تبدیل میشود و این صورت ارتباطی منحصر به فرد، باورها، رسوم و ارزشها را تقویت میكند. اما نگرش درست به ابعاد معنوی هنر باید نیات مشهود هنرمندان را آن گونه که در آثارشان متجلی شده ، در نظر بگیرد.
مقولات هنر دینی
تاریخ هنر در سیر تطور خود ، منابع مستند بسیاری را برای ارزیابی علائق معنوی هنرمندان ، پیش روی ما گذاشته است . هنر را میتوان به چند دلیل دینی انگاشت. یك عامل تعیینكنندۀ مهم، كاركرد هنر است. اگر اثری هنری حكم یا قصهای از یك سنت دینی خاص را به تصویر كشد، آن تصویر را تعلیم دینی توصیف میكنند و میشود گفت كاركردی دینی دارد. برخی آثار هنری مانند معرقكاریهایی كه ترتیب آیین عشاء ربانی را در كلیسای سن ویتاله در راوِنّا به تصویر میكشند، یا دیوارنگارهای كه حالتهای یوگا را در آجانتا (2) در غرب هندوستان نشان میدهد، هم هدفی نیایشی دارند هم هدفی تعلیمی.
آثار دیگری مانند چارپایههای آسانته (3) یا توتمهای اینوئیتی (4) نیز به شكل هنر دینی آیینی عمل میكنند. اثر هنری ممكن است همچنین به خاطر محل یا مکان آن دینی قلمداد شود. پس آثاری كه در محدودۀ مكانی نیایشگاهها، صومعهها و مكانهای آیینی و یا مقدس مانند معبد، كنیسه، كلیسا یا مسجد قرار دارند، معمولاً دینی توصیف میشوند. در برخی موقعیتها، یك اثر هنری ممكن است از آغاز به شكل خاص برای مكانی دینی ایجاد شود. در دیگر مواقع، كاركرد غایی آن اثر جایگاه نهاییاش را معین میكند؛ چنانکه در مورد محراب منقوش یك مسجد، كلیسا، یا لینگا (5) چنین اتفاقی میافتد.
ویژگی دیگری كه معرف هنر دینی است موضوع و یا شمایلنگاری آن است. ممكن است تصویری به شخصی یا رخدادی مقدس اشاره كند یا در قالب سنت مسلكی خاص درسی را روایت كند. در این مورد آخر، ممكن است اثر هنری از صورتها و پیكرههایی تشكیل شده باشد كه یا كسی میتواند آنها را تشخیص دهد یا تنها فرد آشنایی كه آموخته است چگونه شمایلهای آن سنت خاص را بخواند، آن را میفهمد. حمایت یك اجتماع دینی از اثری هنری با هدفهایی مذهبی، آیینی، مقدس، عبادی و یا فكری باعث میشود آن اثر سفارشی دینی شود. همچنین نیت فرد وقفكنندهای كه سفارش اثری هنری را برای بنایی دینی یا كاركردی آیینی داده است نیز آن را دینی میسازد. هنرمند و معنویت او نیز ممكن است در تعریف هنر دینی نقش داشته باشد.
در بسیاری از دینها، هنرمند شخصی است كه خود را وقف كیشی معنوی میكند. سرآغاز این فرآیند خلاق مشابه پاكسازی روح هنرمند است. او باید نخست دورۀ نیایش باطنی و معمولاً امساک را بگذراند؛ مانند راهبان ارتدوكس شرقی كه شمایلشكناند و راهبان بودایی كه ماندالا مینگارند یا شَمَنهای بومی آمریكا كه شننگاره طرح میكنند.
در این سنتهای هنری، تقریباً همیشه رهنمودهای ثابتی برای رسانهها، سبك، رنگها، نقشمایهها و نمادگرایی هست كه باید در خلق تصویر دینی از آنها پیروی كرد. در ادیانی مانند مسیحیت و هندوئیسم ، هنر ممكن است در خدمت تعلیم یا تربیت و درنتیجه الهیات باشد: میتوان این مقوله از هنر دینی را، كه اصول و قصههای سنت دینی را با بهكارگیری تصویرپردازی محاکاتگونه و نمادها به تصویر میكشد، الهیات بصری نامید. اصطلاح عبادت دیداری را میتوان در مورد هنری به كاربرد كه كاركردی عبادی یا مقدس و درنتیجه آیینی دارد. این در مورد ادیانی مانند دائوئیسم و شینتوئیسم صدق میكند كه در آنها ممكن است هنر به تصاویر یا اشیایی منتهی شود كه یا شیوه و طرز عبادت دینی را به شكل دیداری نشان میدهند یا واقعاً در عبادتی دینی به كار میروند.
تصویرهایی را كه باعث نیایش فردی میشوند یا آن را میپرورانند، میتوان تأمل دیداری دانست. همچنین هنر میتواند گرایش و تصویرپردازی عرفانی داشته باشد، مانند هنری كه در مسیحیت، به ویژه سنتهای ارتدوكس شرقی به وجود آمده است. این تصویرها، به عنوان نماد معنای حضور مقدس، میتواند زمینه تعالی فردی و وحدتی آنی با الوهیات را فراهم سازد.
چنین هنری را میتوان عرفان دیداری نامید. هنر دینی ممكن است صرفاً نمادین باشد: از نقشمایهها یا تصویرها میتوان برای انتقال پیامی دینی كه تنها برای آشنایان با آن سنت روشن خواهد بود، استفاده كرد؛ مثل سنت كابالایی یهودیت. سرانجام اینكه هنر ممكن است علاوه بر صورت نمادگرایانه و عرفانی ، تزئینی نیز باشد، چنانكه این مسئله در مورد الگوهای هندسی حكاكیها و معرقكاریهای اسلامی و خوشنویسیهای حیرت آور آن صدق میكند. این نوع هنر میخواهد بُعدی زیباییشناختی برای تجربۀ دینی افراد یا اجتماع ارائه دهد. هنر همۀ ادیان جهان نیز ممكن است آمیزهای از چند یا همۀ مقولههای یادشده باشد، یعنی یك اثر هنری ممكن است تعلیمی ، عبادی ، عرفانی ، نمادین یا تزئینی باشد. البته باید اذعان داشت كه دستهبندی بعضی صورتها دشوار است، مانند مقرنس، یعنی تزئین استالاكتیت مانند خاص معماری اسلامی كه برخی پژوهشگران بر این باورند که نمایانگر وحدت در عین كثرت خداوند است؛ نکته اساسی در هنر معماران تمدن اسلامی ، تفکر تنزیهی و توجه عمیق به مراتب تجلیات است که با طرح های هندسی و نقوش اسلیمی ، آن چنان از کثرت طبیعت گونه دور میشود که فقر ذاتی را بر مخاطب مستولی می کند ، تا آنجا که ممکن است اسقاط اضافات و افنای تعیّنات را در وجود او حاصل کند.
بینش ادیان نسبت به تصویر
در تجربههای دینی و هنری عناصر مشترک بسیاری یافت میشود که جنبههایی از درک و بیان حقیقت است. هر دو پدید آورندۀ جوهرهای هستند که مبیّن ژرف بینی خاصی نسبت به حقیقت است؛ جوهرهای که عمدتاً استدلال ناپذیر است.
نوع خاص پیوند این دو به واسطۀ بهره مندی پارهای ادیان از فرهنگ بصری ، در بعد تصویر عیان شده است. همۀ ادیان، خواه به صورت تدوینی (دارای شریعتی مكتوب، سلسله مراتب، اصول و نیایش) خواه به صورت اولیه ( مبتنی بر سنت شفاهی، آیین و اسطوره ) نگرشهایی را نسبت به هنر و تصویر ایجاد كردهاند. چنین نگرشهایی را عموماً میتوان شمایلی، غیرشمایلی یا شمایلشكنانه نامید.
نگرش شمایلی طرفدار كاربرد تصاویر است و تصویر را پیكرهای انسانمانند مبتنی بر واقعیتی قابل مشاهده و شناخته شده تفسیر میكند. این نگرش به تصویر، در شكل افراطیاش، به بتپرستی نزدیك میشود. نمونهی خوب آن تصویرگریهای پیكره مانند در روایتهای كتاب مقدس در شمایلهای منقوش صدر مسیحیت و بیزانسی و شیشهنگارههای پنجرههای كلیساهای گوتیك مانند كلیسای شهر شارترِه (6) است.
نگرش غیرشمایلی نیز طرفدار كاربرد تصاویر است، ولی آنها را تصویرگری نمادین یا تلمیحی از واقعیت مقدس تفسیر میكند. این نگرش، در شكل افراطیاش، از بازنمایی پیكر انسانی میپرهیزد و در عوض از نمادگرایی رمزگونهِ تقریباً منحصر به فردی حمایت میكند. نمونههای آن عبارت است از بسیاری صورتهای انتزاعی ربالنوع هندو - ویشنو - مانند پادْما (چرخ) و نمادگرایی هندسی شیشهنگارههای پنجرههای سدهبیستمی، مانند شیشهنگاریهای ماتیس برای نمازخانهی روسِر در وانس واقع در جنوب فرانسه و برای كمك به ایجاد جلوۀ منشوری آسمانی در نمازخانه. نگرش شمایلشكنانه كلاً نقش تصویر را، چه پیكرمانند باشد چه نمادین، نفی میكند و در شكل افراطیاش، میكوشد همۀ تصاویر را از بین ببرد. چنین نگرشی باعث ایجاد شیشههای صاف پنجرههای بیشتر كلیساهای پروتستان، بهویژه كالونیستها (7) از اواخر سدۀ شانزدهم شد. درست همانگونه كه همۀ ادیان روابط مبهم و مختلفی با هنر دارند، در نگرششان به تصویر نیز تنوعاتی به چشم میخورد.
بیشتر ادیان زیر مجموعه یكی از نگرشهای گوناگون به تصویر قرار میگیرند: شمایلی؛ شمایلی تا شمایلشكنانه؛ شمایلی تا غیرشمایلی؛ غیرشمایلی تا شمایلی؛ غیرشمایلی تا شمایلشكنانه؛ یا شمایلشكنانه. برای مثال، هم مسیحیت و هم هندوئیسم زمانی همۀ این نگرشها را داشتهاند؛ در حالی كه بودیسم و هندوئیسم با نگرشی غیرشمایلی آغاز شدند ولی كمكم با رشد و تنوع یافتن خود، تصاویر را در عبادت و اَعمال دینی وارد كردند و نگرششان به تصویر و نقش دینی هنر تغییر كرد. همچنین ممكن است انواع نگرشهای مختلفت نسبت به موقعیت تصویر، مثلاً در مسیحیت، وجود داشته باشد. هنر صدر مسیحیت هم متأثر از نگرشهای شمایلشكنانه (حكم عهد عتیق علیه تصویرهای كندهكاریشده) و هم متأثر از نگرشهای غیرشمایلی بود، ولی با شكلگرفتن مسیحیت، نگرشش به تصویر دو انشعاب شمایلی و شمایلشكنانه پیدا كرد.
در مواردی، وضعیت تصویر بهطور خاص طبق تعالیم، احكام یا سیرۀ سنتی یا نوشتاری تجویز میشد. اما گاه ممكن است رویكرد الهیاتگرایانهای كه مقامات دینی از آن حمایت میكنند، موردپذیرش غیرروحانیون قرار نگیرد یا به آن عمل نشود؛ مثلاً در مورد استاد خوشنویسی ذِن كه اثرات جوهر غیرعادی را به عنوان تأملی بر اندیشهورزی - مدیتیشن - خود ایجاد میكند و درعینحال مبتدیان را از هرگونه تصویرسازی برحذر میدارد.
عقاید دینی و واكنش به هنر
درست همانگونه كه پذیرش و درك اثر هنری به عنوان اثری دینی توسط فرد مؤمن از چند عامل متفاوت ریشه میگیرد، آن فرد نیز به طرق گوناگون به هنر دینی واكنش نشان میدهد. اگر گمان میرود تصویر واقعاً تجسم مقدسات یا ملكوتیات است، پس به مؤمن امكان دسترسی بیواسطه و همیشگی به الوهیت را میدهد. چنین واكنشی به واسطۀ پایبندی مؤمن به ماهیت قدسی اولیه و قدرت تصویر تجربه میشود.
واكنش دینی دوم به هنر این است كه تصویر مظهر موقت حضور الهی است. با اینكه تصویر تداوم دارد، حضور الهی فرّار است؛ مثل نیروی مقدسی كه فراخوانده میشود تا در آغاز مراسمی آیینی وارد تصویر شیوا شود و سپس با پایانپذیرفتن مراسم، از آن خارج میگردد. از نظر دیگران، تصویر پیوسته یادآورندۀ واقعیت الهی و كمكی اولیه برای ایمان فردی است. این واكنش در مورد تصویر پیشبینی میشود، البته نه به صورت تجسم و نه به صورت ظرف موقت مقدسات بلكه به عنوان بازتاب دیداری هستی الوهیت. پس مؤمن میتواند از طریق چنین تصویری الوهیت را نیایش كند یا جلوی چنین تصویری عبادت نماید. ممكن است همچنین از تصویر به عنوان آغازگر تأمل و تجربۀ دینی استفاده شود. اما برای مؤمن كه میكوشد تصویر را متعالی كند تا به شكلی عارفانه به حالت وحدت بیتصویر با الوهیت برسد ، تصویر به خودی خود هیچ دریافتی ندارد.
دیگران به هنر صرفاً به عنوان تصاویری كه هدف آن تعلیمی است واكنش نشان میدهند ، نه نیایش و دعا یا تجربۀ دینی فردی. در مقابل، شمایلشكنان مستقیماً با الوهیت ارتباط میگیرند و درنتیجه هیچ نیازی به نقش میانجیگرانۀ تصویر ندارند: بدون ترس یا بیاعتمادی، ممكن است ویرانكردن تصاویر را وظیفهی خود بدانند. ماهیت واكنش مؤمن هرچه باشد، از طریق تصاویر دینی قادر است به طریقی ، قدرت و نیروی الهی را تجربه یا در آن مشاركت كند.
آثار هنر دینی صرفاً اشیایی ساخته از چوب یا سنگ یا رنگ نیستند، بلكه میانجیهای یگانۀ قدرت معنویاند. همچنین یادآور میشوند كه الوهیت به یك تصویر یا یك مكان محدود نمیشود، بلكه همهجا حاضر است. با این وجود، اغلب برای تصاویر ، محلهای ویژهای در ساختار مكانهای مقدس در نظر میگیرند و آنها بخش جداییناپذیر ابعاد آیینی و زیباییشناختی عبادت دینیاند. تصویرهای دینی باعث شناسایی مكان مقدس میشوند و نیز نیاز به فاصلهای مكانی با عبادتكننده دارند. در برخی سنتهای دینی، خودِ بدن انسان به عنوان پیكرهای خدایگونۀ الههها ، پرستیدنی و قابل تفسیر انگاشته میشود و درنتیجه بدن مؤمن مجرایی زیباییشناختی برای عبادت دینی میگردد.
برخی تصویرها بهطور طبیعی سرشار از قدرت معنویاند، حال آنكه برخی دیگر را باید تقدیس كرد. تصویری دینی كه محترم شمرده میشود، بهخودیخود مقدس یا قدسـی تفسیر میگردد. چنین تصویری به واسطهی قداست بنیادینش، ستودنی و گرامی است. این تصویرهای مقدس را میتـوان از تصویرهایی دینی كه الهامگرفتـه از بشر و ساختـۀ اوست، بیشتر متمایز كرد. انواع دیگر یعنی تصویر معجزهآسا، نه تنها مورد ستایش و احترام مؤمنان قرار میگیرد، بلكه نذر و هبه هم دریافت میكند. چنین تصویرهایی، مانند خدای هندو گانِشا به باور پیروان آن، قادرند معجزه كنند و بهخصوص بیماری، مرض و ناتوانی جسمی را شفا دهند. همچنین میتوان از تصویرهای معجزهآسا برای دفاع از شهرها یا كشورها یا ایجاد آب و هوای خوب یاری جُست. سرانجام اینكه گمان میرود برخی تصویرهای دینی فقط زمانی ستودنی و گرامی میشوند كه بهدرستی از جانب منبعی دیگر ــ یا الوهیت یا اشخاص مقدس یا مقامات دینی ــ تقدیس گردند. این آیینهای مقدس كه نیروی الهی را در تصویر دینی القا میكنند، البته تفاوتهای زیادی با هم دارند: از مراسم گشایش ماه با دمیدن در مصر باستان گرفته تا مراسم بودایی ذن ژاپنی كه طی آن چشمان تصویر كامل میشود.
پی افزود:
1. The Numinous
2. آجانتا دهكدهای است در شمال ماهاراشتْرا واقع در میانۀ غرب هندوستان كه غارها و زیارتگاههای آن با دیوارنگارهها و پیكرههای بودایی معروف است.
3. آسانته یا آشانتی منطقهای است در غرب آفریقا و بخشی از کشور غنا كه پیشتر یك شاهنشین و سپس مستعمرۀ انگلستان بوده است.
4. اینوئیت به فردی بومی از شمال آمریكای شمالی و ساكن گروئنلند و شرق كانادا تا آلاسكا میگویند؛ این افراد اسكیمو هستند.
5. ربالنوع هندو - شیوا – که بر روی یك كوه معبد قرار گرفته و در زبان سانسكریت به معنی جسم نقشپردازی شده است.
6. Chartres ، مركز اوراِیلوآر واقع در شمال فرانسه و در جنوب غربی پاریس، كه كلیسای آن معروف است.
7. Calvinist یا كالونیستها پیروان تعالیم مسیحی ژان كالون هستند كه بر تقدیر، حاكمیت خداوند و اصالت متون مقدس و محبت تأكید میورزند. ژان كالون (1564 ـ 1509) متأله و اصلاحگرای فرانسوی مقیم سوئیس و رهبر اصلاحگرایی پروتستا