چنانکه دیدیم تاریخ نقش سینی را- لابد با توجه به البسه تصاویر- حد اقل به قرن ششم قبل از میلاد متعلق دانسته اند که از این مطلب نتیجه میشود که این سینی و تصاویرآن متعلق به عصر زرتشت می باشد و این می رساند که در عهد زرتشت، زروان (زمان) که در شاهنامه به صورت زال زر (پیر زرین) دست پروردهً سیمرغ (عقاب آسمانی) ظاهر شده است، در عرصهً باورهای دینی و فلسفی ایرانیان نامی آشنا بوده است.
جالب است که زروان در شکل بالا دارای بالهایی است که آن را با سیمرغ (عقاب آسمان) معبود و هدف غایی صوفیان یکی می سازد. از آنجاییکه در گاثاها از اهورامزدا و اهریمن به عنوان دوگوهر همزاد یاد شده بنابراین چنانکه گفته میشود این امر لازمه اش اعتقاد به وجود زروان می باشد.
اصلاٌ در اوستای متأخر رسماٌ چندبار از زروان یاد شده است.موسی خورنی مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی در کتاب خود تاریخ ارمنستان از تثلیث کرونوس (زمان) و آره گاگ (خورشید) وهپستوس (آتش) در سوی ارمنستان سخن رانده است که در اینجا کرونوس به جای همان زروان است. در سمت هندوستان معادل زروان، الهه ای به نام آدیتی یعنی [ آسمان] بیکران و بلع کننده مادر خدایان است که آن در این معنی اخیر اسطوره فرو بلعیدن کرونوس فرزندان خود را تداعی می نماید.
پیداست وجود این ایزد و الههً معادل زروان در دوسوی امپراطوری بزرگ مادی و هخامنشی لازمه اش وجود آگاهی ایرانیان از ایزد در عهد باستان بوده است. استاد هاشم رضی در کتاب فرهنگ نامهای اوستا می آورد: "قدیمی ترین مورخی که در بارهً آیین زروانی سخن گفته است؛ تئودر دومپو اِست زیسته در حدود 418- 360 میلادی می باشد که در کتابش که به دست ما نرسیده و مطابق معمول قسمتهایی از آن به وسیلهً مورخی دیگر، در اینجا به نام فتیوس در نقل قول باقی مانده است، بدین مضمون است:"تئودر در کتاب اول، از آیین ناپسند ایرانیان که زارادس (زرتشت) آورده بود سخن گفته، یعنی اعتقاد به زروان یا زورام. زارادس وی را خدای جهان می دانسته که باقضا و قدر، یا جبر و سرنوشت محض یکی بوده است.
زروان مراسمی در قربانی انجام داد تا هرمس داس (اهورمزدا) از وی متولد شود؛ اما در حالی که هرمیس داس از وی متولد شد، شیطان (اهریمن) نیز توأم وی بود. استاد هاشم رضی همچنین در کتاب آیین مغان مطالبی را در باب زروان ازحکیم یونانی پلوتارک (46 تا 120 میلادی) و ازنیک کلبی نویسندهً ارمنی صدهً پنجم میلادی نقل کرده که ما آنها را محض اطلاع می آوریم. پلوتارک می آورد:" گروهی از مردم به دوخدا معتقد بوده و باور دارند که یکی از این دو، آفرینندهً نیکی ها و آن یک خالق چیزهای بد و زیان آور است. امّا گروهی دیگر از مردم، آفرینندهً نیکی ها را خدا و آن دیگری را دیو و شیطان خوانند.
از جملهً این مردم زرتشت مغ است که پنج هزار سال پیش از جنگ ترویا می زیست. وی یکی از این دو نیرو را هرمزس و آن دیگری را آرِمنایوس (اهریمن) خواند. وی معتقد بود که هرمز روشنی محض و اهریمن را به تاریکی و ظلمت مطلق تشبیه و مقایسه باید کرد و آنگاه مهر(میترس) را واسطه ای میان آن دو دانست.
وی مردم را تعلیم داد که برای هرمزد نذور و پیشکشها تقدیم کنند برای عرض سپاس از نیکی ها و نعمت ها و برای اهریمن نذور و پیشکشها گذرانند برای دفع آسیب ها و بلایا. آنها (مغان) به هنگام مراسم نیایش اهریمن/هادس گیاهی به نام اومومی (هوم می)را در هاون می سایند و نیایش برای تاریکی به جا می آورند.
آنگاه گیاه ساییده را با خون گرگ آمیخته و درجایی دور که خورشید بدان جا نتابیده و تاریکی مطلق حکمفرما باشد برده و می پاشند. گروهی از گیاهان خوب را آفریدهً ایزد نیک می دانند و برخی را از خلقت دیو بدی. همچنین است در بارهً جانوران که گروهی چون سگ و پرندگان و خارپشت را از اثر خلقت ایزد نیک و موش آبی را آفریدهً اهریمن می پندارند. آن کسی نیک بخت تر است که در طول زندگانی بیشترین مقدار و شمار از جانوران دیو آفریده را بکشد.
میان این مردم در بارهً خدایان، افسانه های زیادی شایع است. بر آنند که: هرمزد یا روشنی مطلق و اهریمن تاریکی محض در پیکاری سخت درگیرند. هرمزد برای یاری خویش، شش ایزد هستی بخشید: ایزد نیک منشی، ایزد راستی، ایزد پادشاهی نیرومندانه، ایزد خرد، ایزد نعمت و ثروت و در پایان ایزد شادی که از هر چیز خوب به وجود آید. پس اهریمن مقابله به مثل کرد و شش دیو بر ضد ایزدان ششگانه بیافرید. آنگاه هرمزد سه بار خویشتن را به فراخی بگستراند تا از خورشید فرازتر رفت و ستاره ها را بیافرید و ستارهً سیروس (شعرای یمانی) بر ستارگان سروری بخشید.
از آن پس بیست و چهار دیو بیافرید که همه را درون تخم مرغ جای داد. اهریمن به مقابله پرداخت و بیست و چهار دیو بیافرید که به درون تخم مرغ راه یافتند و چنین شد که نیکی و بدی با هم آمیخته شد. امّا سر انجام زمانی فرا خواهد رسید که اهریمن، پدید آورندهً همهً زشتی ها و بدی ها و شرار معدو.م می شود و زمین صاف و هموار شده و زندگی خوش و خوبی برای مردم پیدا خواهد گشت و همهً مردمان نیکبخت خواهند بود و به یک زبان سخن خواهند گفت.
" روایت ازنیک که در آن به صراحت از زروان سخن رفته، از این قرار است : " مغان گویند، پیش از آن که آفرینش انجام شود، قبل از آن که آسمان و زمین و هیچ مخلوقی موجود باشد، در بسیط هستی وجودی حقیقی موجود بود که زروان نام داشت که فرّ یا بخت و تقدیر نیز خوانده می شد.
وی مدت هزارسال عبادت کرد و قربانی داد تا از او فرزندی به نام اورمزد متولد شود تا زمین و آسمان و آن چه در آن هاست بیافریند. چون هزارسال بدین طریق سپری شدف در دلش اندیشهً شک و تردید راه یافت که آیا این قربانی و عبادت و رنجم به ثمر خواهد رسید یا نه، و من دارای فرزندی به نام اورمزد خواهم شد؟ هنگامی که این اندیشهً تردید آمیز در وی راه یافت، اورمزد و اهرمن را آبستن بود وجودشان را در دل خود احساس میکرد. چون از حال توأمان آگاهی یافت، با خود گفت هر یک زودتر بیرون آیند. شاهی جهان را به او خواهم داد. اورمزد از این اندیشهً پدر آگاهی یافت و آن را برای برادرش اهریمن فاش کرد.
آنگاه اهریمن به زودی شکم پدر را شکافت و خود را در برابر پدر نمایان ساخت. زروان از او پرسید تو کیستی. اهرمن پاسخ داد که من فرزند تو هستم. زروان گفت پسر من باید درخشنده و دارای بوی خوش باشد، در حالیکه تو تاریک و بد بو هستی. در همین هنگام اورمزد نیز از شکم پدر بیرون آمد و خود را در برابر پدر نگاه داشت. زروان او را درخشنده و دارای بوی رایحهً دید و دانست که پسرش این پیکر تابان است که برای تولدش آن همه قربانی داده بود.
پس از دسته ای چوب مقدس که در دست داشت به او داد و گفت تا کنون من برای زادن تو قربانی می کردم و از این پس تو باید برای من قربانی کنی و فدیه دهی. در این هنگام اهریمن نزد زروان ایستاد و گفت تو عهد کرده بودی که هریک از ما دو زودتر بیرون آمده و به تو نمایان شویم، شاهی جهان او را دهی؛ اینک بنابر آن پیمان باید مرا شاهی دهی. زروان او را خطاب کرده و گفت ای موجود پلید، نُه هزارسال از فرمانروایی بر جهان را به تو میدهم، اما پس از آن، فرمانروایی بر عالم از آن اورمزد است و فرمان و اراده او اجرا خواهد شد.
آنگاه آفرینش در جهان شروع شد. آنچه را اورمزد می آفرید خوب و سودمکند بود و آنچه را اهریمن می آفرید، زشت و مضر می بود...." اگر در گفتار ازنیک مطابقت زروان با فّر (فّرهً ایزدی زرتشتیان یاهمان نیروانای بودائیان) درست باشد در این صورت بی هیچ شبه و تردیدی باید پذیرفت که گئوماته زرتشت یا همان گوتمه بودا پرستندهً زروان اکران هم بوده است.خود زروان در میان خدایان کهن هندو ایرانی با ویوسوت (دور درخشنده یا درخشان دور دست)/ ویونگهونت مطابقت دارد.
بدین جهت که اوّلاٌویوسوت (ویونگهونت اوستا) پدر همزادگان یمه و یمی یعنی ایزدان روز و شب یا خورشید وماه به شمار آمده است که در تعالیم زرتشتی با اهورامزدا(وارونا، ایزد آسمان شب) و اهریمن (در اصل ائیریامن یعنی ایزد آسمان روز) جایگزین گشته اند که بدین امر در ادامهً گفتار ازنیک اشاره شده است:" اما به شکلی که می گویند و زرتشتیان نیز باور دارند، اهریمن عالی ترین راه آفرینش را دریافت. می گویند وقتی که اهریمن مشاهده کرد که اورمزد آفریده های نیک را به وجود آورد، اما روشنی نتوانسته بود به وجود بیاورد، پس به اندیشه پرداخت و به دیوها گفت: اورمزد از آفرینش خویش سودی نمی برد.
این آفریده های نیک را پدید آورده، اما آفرینش وی در تاریکی است و آفریده ها در تاریکی باید به سر برند، چون او نمی تواند روشنایی را پدید آورد.
اگر آگاهی داشت، با مادر خود نزدیکی می کرد و از این نزدیکی خورشید متولد می شد و پسر او به شمار می رفت. پس با خواهر خود نزدیکی می کرد و از آن ماه متولد می شد.
آنگاه اهریمن به دیوها سفارش کرد که هیچ کس این راز را فاش نکند. تا اورمزد آگاه نشود. چون مهمی دیو (میثره؟) این را شنید با شتاب نزد اورمزد رفت و راز را برای وی آشکار کرد." در پیش کاسیان یعنی اسلاف لران و کافرها یمه با ایمیریا یا ایمرو یعنی ایزد دانای مرگ و میر خاندان پادشاهی با اهورا مزدا مطابقت داشته است. ثانیاٌ ویوسوت/ ویونگهونت در وداها و اوستا نخستین قربانی کننده و نخستین فدیه هوم آورنده به شمار آمده است. در شمار آدیتیا ها(ابدی ها) ویوسوت همچنین با مارتاندا (مرد کناری) مطابقت دارد.
دروداها فرزند ذکور ویوسوت یعنی یمه را اندومبره یعنی درخت انجیر خوانده اند و این اساس آن اسطوره ای است که می گوید بودا جهت تزکیه نفس زیر درخت پیپال (انجیر هندی) مدتی مدید به اندیشه نشست. چه پدر زرتشت /بودا یعنی سپیتمه ملقب به جمّ بوده است که در زبانهای سامی به معنی مغ (انجمنی) و در زبانهای هندو ایرانی به معنی همزاد بوده است. در اساطیر بودایی یمه نتکه (جمشید) به همراه منجوشتری یعنی ایزد خرد و دستور زبان/ اهورامزدا/ برهما خدایان بزرگ هستند.
گفتنی است از نام ویوسوت در زبانهای هندوایرانی می توانست وجه اشتقاقهایی با معانی پرندهً بسیاربزرگ آسمان و پرندهً بسیار دانا هم صورت گیرد و اینها نشانگر آنند چرا زروان/ ویوسوت به صورت سیمرغ و بالدارمجسم می شده است.