کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه

منابع فکری آئین مزدک




دو منبع مهم ایرانی آئین مزدک تعالیم اوستا و دین زرتشتی از طرفی و مانیگری از طرف دیگر است . مزدک چنانکه مورخین متعددی اشاره می کنند در استدلالات خود بارها از اوستا نقل قول می آورده . در عین حال الحاد مزدکی چنانکه تاریخچه ی آنرا قبلاً گفتیم بوسیله ی بوندس و زرتشت خرک مستقیماً از الحاد مانوی استخراج شده است و همان مسائلی که مانی مطرح کرده ( رابطه ی نور و ظلمت ) را مطرح می سازد . در دورانهای بعد هم مانوی و هم مزدکی را "زندیک"( زندیق ) مینامند که برخی ریشه ی آنرا از لفظ "صدیق"دانسته اند . چنین بنظر میرسد که کلمه ی زندیک پهلوی غیر از "صدیق "سریانی است که گویا از مقامات مذهبی در کیش مانوی بوده – محتمل تر آنست که کلمه ی "زندیک" از زند و زندیدن به معنای تفسیر کردن مشتق شده باشد و مانویها و مزدکیها را بهدینان زرتشی ، "اصحاب تفسیر"( زندیک ) نام داده باشند .
این نبرد اصحاب تفسیر (یا اصحاب رأی یا باطنی و باطن بین) در مقابل اصحاب حدیث و جبر (ظاهری و قشری و ظاهر بین) که در قرون اولیه ی تسلط اسلام به سختی در گرفت قاعدتاً باید ریشه های فکری کهن تری داشته باشد بویژه آنکه در دوران عباسیان اِسناد تهمت "زندیق" به هر آزاداندیشی بسیار رائج بود . لذا باید گفت که مانی و مزدک با تفسیر و توجیه متون اوستائی استنباطات مطلوب خود را از این متون استخراج می کرده اند و لذا "زندیک" نامیده شده بودند و بعدها این کلمه بواسطه ی شیاهت ظاهری با "صدیق" که لفظی سریانی است مشتبه شده و نیز تعمیم یافته و به معنای کافر و بددین در آمده است .

علاوه بر منابع ایرانی آئین مزدک بدون شک دارای منابع فکری غیر ایرانیست . بسیاری از نظریات مزدک در باره ی نور و ظلمت و رابطه ی آنها با یکدیگر به تعالیم گنوستیستی کارپکرات اسکندرانی شبیه است . گنوستیسیسم که یک جریان مذهبی ، فلسفی ، عرفانی و مخلوط التقاطی عجیبی از آراء ایرانی و بابلی و عقاید حکماء یونان و اساطیر رومی و یونانی و عناصر مذهب مسیحی و یهودی بود از قرن دوم میلادی در غرب ایران شیوع داشت . اگر درست باشد که مزدک از مردم مدریه ( کوت العماره ) واقع در آنسوی دجله بود ، تأثر او از عقاید گنوستیستی رائج در این صفحات طبیعی و حتمی است . به هر جهت نفوذ عقاید گنوستیستی در نظریات مانی که از منابع فکری آئین مزدک است امریست مسلم و بلاتردید .

در وجود عناصر هندی نیز در آموزش مزدک نمیتوان شک کرد . عقاید هندی بودائی و جاینیستی در باره ی ریاضت و آهیمسا ( زیان نزدن ) که ذکر آن گذشت نمودار عناصر هندی آئین مزدکی است . برخی از محققین خواستند در آئین مزدک حتی عناصر چینی بیابند . توضیح آنکه دو نفر از پژوهندگان انگلیسی اندیشه ی مزدک به نام سیم سگس Simcex و مدی Modi توجه کرده اند که مذاکرات مزدک با قباد در باره ی قحطی و لزوم گشودن انبارها که شاعر بزرگ فردوسی نیز در شاهنامه آورده است عیناً مانند مذاکرات منسیوس فیلسوف معروف چین با هوئی یکی از فغفورهای چین در سال 330 میلادیست . منسیوس نیز با اشاره به وضع قحطی زدگان فغفور را به باز کردن انبارهای سلطنتی تشویق کرده است .
با آنکه در ایام ساسانی روابط ایران با هند و چین از دورانهای بعدی بمراتب زیادتر بوده و بعید نیست که آوازه ی عمل منسیوس به گوش مردم ایران آن عصر رسیده باشد ولی مقایسه ی این پژوهندگان مقنع بنظر نمیرسد . در دوران هر قحط و غلائی ممکن است خردمندان مردم دوست ، شاهان آزمند را به گشودن در انبارهای دولتی گندم تشویق کنند و این یک نوع توارد عادیست و لازمه ی آن اقتباس و تقلید فکر و عمل دیگری نیست .

با اینکه آئین مزدک می تواند دارای سرچشمه های فکری مختلف باشد ولی به هر صورت این آئین از آن جهت که برای نخستین بار در تاریخ انسانی اندیشه ی مساوات اقتصادی را در مقیاس وسیع تبلیغ کرده و مردم را برای نیل بدان به جنبش در آورده است دارای استقلال و موجودیت ویژه و حق اهلیت خاصی است و تجزیه ی آن به اجزاء متشکله اش یا منابع آگاهانه یا غیر آگاهانه ی الهامش نافی کیفیت و هویت خاص آن و لذا موجب عدم درک آنست .

ما مردم ایران می توانیم به خود ببالیم که در میهن ما چنین اندیشه ای زائیده شده و پرچم فکری توده ها طی قرون متمادی قرار گرفته است .

تجلیات بعدی اندیشه ی مزدک در ایران

با سرکوب خونین جنبش مزدک در ایران که به اراده ی حکومت اشرافی ساسانی و به سرکردگی خسرو کواتان انجام گرفت ، اندیشه ی مزدکی نمرد ، بلکه بیش از پیش ریشه دواند و خواه در دوره ی ساسانی و خواه پس از آن بکرات دارای تجلیات اجتماعی مختلفی بوده است .
روایات متعددی حاکیست که پیروان مزدک به گفته ی برخی به سرکردگی خرمک دخت پاتک ( خرمه بنت فاده ) زن مزدک از تیسفون به ری گریخته و آنجا را مرکز فعالیت خود قرار دادند و بعضی برآنند که نام خرمدینی که بعدها پیروان مزدک برای خود برگزیدند از نام خرمک زن مزدک آمده است . مسلماً در اینجا مطالب افسانه آمیزی وجود دارد و آنچه که در آن تردیدی نیست آنست که فعالیت مزدکیان پس از کشتار فجیع آنان متوقف نشد بدین دلیل که پس از تسلط عرب بارها به اشکال مختلف بروز کرد .
در همان ازمنه ی قریب به دوران مزدک تاریخ چند جنبش مزدکی را ثبت می کند . از جمله در 583 میلادی بخشی از سپاهیان خاقان ترک به سرکردگی ابرزی ( یا ابروی ) فرزند خاقان علیه وی دست به شورش زدند . ابروی و شورشیان پیرو وی بخارا را مقر خود قرار دادند و روایات حاکیست که ملاکان و بازرگانان ثروتمند در اثر این شورش از بخارا به فرغانه گریختند . ابرزی مردم فقیر و تنگدست را تکیه گاه خود قرار داد. خاقان ترک ( قره چورین ) در سال 586 میلادی ، یعنی پس از سه سال دوام شورش ، بیقند را که از مراکز شورش بود تصرف کرد ، ابرزی را اسیر ساخت و او و طرفدارانش را با قساوتی تمام نابود کرد . نظیر قیام ابرزی قیام شاهزاده ی خوارزمی به نام خورزاد است که طبری آنرا وصف میکند . خورزاد برادر شاه خوارزم در قرن هشتم میلادی با افکار مزدکی قیام کرد و دارائی ثروتمندان را بین فقیران تقسیم نمود و رسوم و مقررات حرمداری و تعدد زوجات را به قصد بهره مند ساختن همه ی مردم از زناشوئی نقض نمود.
گیرشمن در تاریخ خود "ایران از آغاز تا اسلام "مینویسد که شاه خوارزم اعراب را به کمک طلبید و با کمک آنان شورش خورزاد را با قساوت سرکوب نمود . دکتر احمد امین در کتاب خود "فجر الاسلام" اشاره به شورشهای مزدکی در صدر اسلام مینماید . وی برآنست که شورش مردم شام به سرکردگی ابی ذر غفاری یکی از صحابه ی پیغمبر در زمان خلافت عثمان تحت تاثیر افکار مزدکی بوده است . ابی ذر غفاری از یاران پاکدامن پیغمبر و به اصول دموکراسی قبیله ای و مساوات موجود در اقتصادیات فوق العاده بسیط بادیه ای معتقد بود و بعید نیست که افکار مزدکی نیز در وی یا در جمعی از پیروان وی موثر بوده است .

شهرستانی در "ملل و نحل" و خواجه نظام الملک در "سیاست نامه" تقریباً کلیه ی شورشهای پس از دوران مزدک را به نفوذ اندیشه های وی مربوط دانسته اند . شهرستانی فهرست طویلی از فرق مختلف که به عقیده ی وی مزدکی بوده اند ذکر میکند . طبق نوشته ی شهرستانی و نظام الملک باید گروههای زیرین را مزدکی یا دارای گرایش جدی مزدکی شمرد .: کودکیان یا کودکشاهیان در خوزستان و فارس و شهر زور ( کردستان ) و پیروان ابومسلم خراسانی و سپید جامگان یا مبیضّه ( پیروان مقنع ) و ماهانیان و طرفداران بهافرید پسر ماه فروردین و خرمیه یا پیروان بابک خرمدین در آذربایجان و سندبادیه در ماوراء النهر و غیره و غیره . همه ی این مطالب در خور بحث و قابل تحقیق است ولی آنچه که در آن تردید نیست که الحاد مانوی و مزدکی که در دوران خود در ایران نفوذ و بسطی فراوان داشت بعدها پرچم فکری و ایدئولوژیک مبارزه ی فقیرترین بخش جامعه ی ایران علیه خلافت عرب و اشرافیت فئودال قرار گرفت و اگر وزیر بزرگ پادشاه سلجوقی خواجه نظام الملک برای همه ی طغیانهای مردم مظلوم منبع فکری واحدی که وی آنرا چنان با تلخی و شدت لحن محکوم میکند قائل است بیراه نمیگوید .

جنبش مزدکی از این جهت که برای نخستین بار شعار مساوات طلبی و خواست اصلاحات عمقی در سیستم تملک اموال را به پرچم یک شورش وسیع اجتماعی در یک امپراطوری پهناور مبدل ساخت مقام کاملاً ویژه و ممتازی در تاریخ بشری دارد. مزدک بامدادان که روایات موثقی چهره ی او را بمثابه مردی هوشیار و سخنور و نکته دان و مهربان و انساندوست بیزار از ستم و آزار وصف میکنند ، مردی که موفق شد با شراره ی سخنان عادلانه ی خود جامعه ای را به شور درآورد و حتی زورمندان جامعه را تحت سیطره و نفوذ بکشد ، بدون تردید یکی از چهره های فروغناک تاریخ است و میتواند یکی از سرمشقهای الهام بخش مبارزان عهد ما قرار گیرد . آینده بیش از گذشته بزرگواری وی و اندیشه هایش را ثابت خواهد کرد .پیش از پایان مقال باید گفت احترام و علاقه ی عمیق آزادیخواهان کشور ما به مزدک بامدادان و سنن انقلابی وی منافی با ارزش بزرگی نیست که ما برای خسرو کواتان ( انوشیروان ) قائلیم .
خسرو یکی از مدبرترین پادشاهان ایرانست که در راه ایجاد دولت متمرکز و منتظم ساسانی و اصلاح بسیاری از نابسامانی های موجود در جامعه و دولت گامهائی برداشت . خسرو کواتان نماینده ی اشرافیت و بیانگر سیستم اقتصادی فئودال بود که در ایام او بطور عینی یک اقتصاد مترقی تر از سیستم موجود و در حال تلاشی محسوب می شد و روز بروز گسترش می یافت . نام خسرو کواتان در کنار نام پادشاهانی مانند کورش و داریوش و اردشیر و یعقوب و شاه عباس و نادر در نزد هر ایرانی محترم است ولی امروز که سیر تکامل تاریخ رقم بطلان و تباهی بر روی شاهنشاهان و شاهنشاهی می کشد ، علیرغم حرمت گذاری ما به این پادشاهان سلف ، چهره ای که به ما در نبرد مقدس الهام می بخشد چهره ی والای مزدک بامدادان است که در راه نفی اشرافیت و امتیاز و به سود مولدین و رنجدیدگان ، درفش شورش را برافراشت[12].

1 ) برای کسانیکه مایل باشند به این دو منبع دست یابند مشخصات دقیقتر آنها ذکر می شود . وقعه نامه ی یشوعا ستلیت در سال 1882 در کمبریج تحت عنوان "the chronicle of Joshuna the Stylite" ترجمه یW. Wright شده و وقعه نامه ی پرکپ به زبان لاتین در کلیات وی در 1905 در لایپزیک در چهار جلد تحت عنوانProcopii Caesarienais oper Omnia" " به طبع رسیده است. فصل 3 تا 21 جلد اول مربوط به وقایع دوران جنبش مزدک است.
2 ) اثر جالب آقای دکتر کلیما در 1975 در پراگ از طرف فرهنگستان علوم جمهوری چک تحت عنوان "مزدک – تاریخ یک جنبش اجتماعی در ایران ساسانی" چاپ شده است.
3 ) در "تاریخ ایران از باستان تا قرن 18" چاپ دانشگاه لنینگراد ، نام کمونهای دهقانان آزاد "کدک" ذکر کر شده است . کدک و کد بطور کلی یعنی ده.
4 ) اسامی هفت خاندان در کمتر منبعی بشکل کامل ذکر شده . این اسامی را ما از تاریخ ایران باستان اثر دیاکنف گرفته ایم. در برخی منابع تصریح شده است که خاندان سوخرا بخشی از خاندان کارن بوده است.
5 ) فی المثل در پنجسال اول سلطنت قباد یکی از اشراف متعلق به خاندان کارن موسوم به سوخرد ( یا سوفرا به قول فردوسی ) که بلاش ( پادشاه ساسانی قبل از قباد ) را برافکنده و کور کرده بود ، در واقع شاه بی تاج و تخت بود و مسلماً یکی از علل ناخرسندی و خشمگینی قباد که منجر به سازش موقت وی با مزدک شد از بابت همان غصب حقی بود که به نظر قباد ، سوخرا از وی کرده بود . قباد بدست اشراف متعلق به خاندان مهران ، رقیب را از مسند قدرت راند و سلطان بالاستقلال شد.
6 ) آقای پورداود در یادداشت های گاتها یادآوری می کند که کلمه ی واستریوش متضمن برزگران و شبانان هر دو میشود.
7 ) مسعودی عنوان واستریوشان سالار را که طبری ذکر کرده بشکل واستریوشبد ثبت نموده است.
8 ) آرتور کریستنسن با مطابقه ی روایات طبری و یعقوبی با روایات یشوعاستلیت و یوحنا ملاله واقعه نگار بیزنطی بدین نتیجه می رسد که بوندس و زرتشت یک نفرند و این شخص یک مبدع مانوی است که بنیاد "درست دینی" را در مقابل بهدینی زرتشتی گذاشته و واژه ی درست دینی همان واژه ایست که در متون سوریائی و بیزنطی به شکل ""Deristhen یاد شده است و قباد که به درست دینی گرایش داشته و تعالیم بوندس – زرتشت را می پسندیده است در قبال گسترش مزدکیان مقاومت نورزیده و به آن روی خوش نشان داده ولی دکتر کلیما با این استنباط چندان موافق نیست و بر آنست که بوندس و زرتشت خرک دو نفرند و بوندس در قرن سوم بنیاد آئین خود را نهاده و یک قرن و نیم دیرتر زرتشت خرک آنرا تجدید کرده و مزدک مبلغ برجسته ی این آئین است . مؤلف مقاله این استنباط را پذیرفتنی تر یافته و لذا در متن آورده است.
9 ) گیرشمن- ایران از آغاز تا اسلام – صفحات 303 و 305 ، وی ضمنا می نویسد که بعضی از نجبا به پیروی از قباد تغییر دین داده و در صف مزدکیان در آمده بودند .
10) دکتر کلیما حدس می زند این کلمه محرّف "دبستان "پهلوی باشد . کلمه ی دسناد را دیسناد و دسناد هم ثبت کرده اند.
11) سخن حافظ را به یاد می آورد:
چون دور جهان یکسره بر منهج عدل است خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
12) در نگارش مقاله از منابع زیرین استفاده شده است :
1- ایران در زمان ساسانیان از کریستنسن – ترجمه ی فارسی – تهران 1321
2- مزدک – آنا کاراکلیما – متن المانی – پراگ 1957
3- تاریخ تمدن ساسانی – آقای سعید نفیسی – سال 1321
4-تاریخ خلق تاجیک - غفورف – متن روسی – صفحات 96 و 122
5-مختصری از تاریخ ایران – ایوانف – متن روسی – صفحات 29 و 30
6-فجرالسلام – دکتر احمد امین مصری – جلد اول – صفحه ی 136
7- تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن 18 (تألیف پیگولوسکایا ، ستریه وا و دیگران) – دانشگاه لنینگراد- سال 1957- متن روسی
8-ایران از آغاز تا اسلام – تألیف گیرشمن – ترجمه ی آقای دکتر معین- تهران 1322 – صفحات 303 و 305
9-شمه ای از تاریخ اندیشه های اجتماعی و سیاسی- مقاله ی اندیشه ی برابری در آموزش مزدکیان به قلم پیگولوسکایا – متن روسی
10-یادداشت های گات ها – آقای پورداود – تهران 1336
11- سیاست نامه ی خواجه نظام الملک به تصحیح قزوینی
12- شاهنامه ی فردوسی به تصحیح سعید نفیسی – جلدهای 7و8