خود من(مايكل تالبوت_نويسنده كتاب "جهان هولوگرافيك")، تجربيات دست اول بسياري از پديده هاي فراطبيعي داشته ام . از بچگي پولترگايست همراه من بوده است و گاه فضاي اطراف من دچار فعاليتهاي پولترگايستيِ جن زدگي مي شد. هرگاه خلق
خوشي داشتم، صبح هنگام بيدار شدن مي ديدم كه تمام جورابهايم به شاخ و برگ
گياهان خانگي آويخته شده اند. و اگر بدخلق بودم، پولترگايست حضور خود را با
پرتاب چيزي در هوا يا شكستن يك شيء اعلام مي كرد.
مادرم مي گويد هنگامي كه
هنوز تاتي تاتي مي كردم، قادر بودم به طرز توضيح ناپذيري از روي ميز
آشپزخانه بپرم. اين پولترگايست من گاهي باعث عينيت يابي اشياء نيز مي شد.
گاه باراني از شن بر روي بام خانه باريدن مي گرفت، گاهي سنگريزه و خرده
شيشه به داخل خانه پرتاب مي شد و گاهي اشيايي مثل سكه، گردنبند و چيزهاي بي
اهميت نيز عينيت مي يافتند.
يكبار در خواب بعد از ظهر بودم كه ناگهان مشتي
از اسپاگتي روي سينه ام ريخته شد، بي آنكه كسي در آن اطراف باشد. يكبار هم
يك شيء قهوه اي رنگ، كمي پايين تر از سقف شكل گرفت و بعد تبديل به تكه اي
شيشه ي قهوه اي رنگ شد و با زاويه اي تند، جلوي پاي من افتاد.
شايد معروفترين نوع عينيت يابي هاي امروزي مربوط به كارهاي ساتيا ساي بابا باشد.
شايد معروفترين نوع عينيت يابي هاي امروزي مربوط به كارهاي ساتيا ساي بابا باشد.
هندي مقدسي كه در جنوب هندوستان زندگي مي كرد. بنا به اظهارات تعداد
بي شماري از بازديدكنندگان و شاهدان، او قادر است از هيچ، چيزهايي از قبيل
قفل، انگشتر و جواهرات بيافريند و به هوادارانش هديه كند. او همچنين قادر بود انواع غذاها و شيريني ها هندي توليد كند و مقدار قابل ملاحظه اي خاكستر
مقدس از ميان انگشتانش بيفشاند.
هارالدسون روانشناس دانشگاه ايسلند بيش از ده سال در مورد ساي بابا مشغول به تحقيق بوده است و هر چند قبول دارد كه نمي تواند به طور قطع ثابت كند كه كارهاي ساي بابا حاصل فريب و تردستي نيست، ولي طوماري از شواهد و مدارك عرضه مي كند كه قاطعانه نشان مي دهند كه در اينجا چيزي فراهنجار در كار است.
هارالدسون روانشناس دانشگاه ايسلند بيش از ده سال در مورد ساي بابا مشغول به تحقيق بوده است و هر چند قبول دارد كه نمي تواند به طور قطع ثابت كند كه كارهاي ساي بابا حاصل فريب و تردستي نيست، ولي طوماري از شواهد و مدارك عرضه مي كند كه قاطعانه نشان مي دهند كه در اينجا چيزي فراهنجار در كار است.
او خاطره اي نقل مي كند كه
يكبار ساي بابا به او گفت زندگي روزمره و حيات معنوي مي بايد با هم و در
كنار هم همچون يك رودراكشاي دوقلو رشد كنند. وقتي هارالدسون از ساي بابا
پرسيد كه رودراكشاي دوقلو چيست، ساي بابا و مترجم هر چه كوشيدند نتوانستند
واژه يي انگليسي براي آن پيدا كنند و از آنجا كه هارالدسون دست بردار
نبود،عاقبت ساي بابا دستش را مشت كرد و يكي دو ثانيه تكان داد و بعد مشتش
را باز كرد و گفت «اين است» و در دستش چيزي شبيه دانه ي بلوط ديده مي شد.
وقتي هارالدسون اظهار داشت كه مايل است اين دانه ي دوقلو را نزد خود به
يادگار داشته باشد، ساي بابا دوباره دانه را در دو دستش مخفي كرد، بر آن
دميد و وقتي دستانش را باز كرد، آن دانه توسط دو كلاهك از طلا و به وسيله
زنجير طلاي كوتاهي به هم وصل شده بودند و تكه ياقوتي نيز بر روي آن نصب شده
بود.
يوگاناندا، يك هندي مقدس، در كتاب زندگينامه خود از مرتاضان هنديي ياد كرده است كه قادر بودند ميوه، ورقه هاي طلا و ساير اشياء را از هيچ، عينيت سازي كنند. البته او هشدار مي دهد كه قدرتهايي از اين دست هميشه گواه آن نيست كه آن شخص از لحاظ معنوي و روحاني متحول شده است، چرا كه:
يوگاناندا، يك هندي مقدس، در كتاب زندگينامه خود از مرتاضان هنديي ياد كرده است كه قادر بودند ميوه، ورقه هاي طلا و ساير اشياء را از هيچ، عينيت سازي كنند. البته او هشدار مي دهد كه قدرتهايي از اين دست هميشه گواه آن نيست كه آن شخص از لحاظ معنوي و روحاني متحول شده است، چرا كه:
»جهان چيزي نيست جز يك روياي عينيت يافته و هر آنچه كه ذهن قوي شما قوياً
بدان باور دارد، بي درنگ مي آيد و مي گذرد».
مورد ديگر مربوط مي شود به خانم ترز نويمان كه قادر بود بدون خوردن و آشاميدن زنده بماند. او زنده ماندن بدون غذا را از سال 1923 آغاز كرد، آنگاه كه بيماريِ گلودرد يك كشيش جوان را به بدن خود منتقل كرد و چندين سال را تنها با مايعات زندگي كرد. سپس در سال 1927، علاوه بر غذا، نوشيدن آب و مايعات را نيز كاملا قطع كرد. در همان سال كميسيوني جهت تحقيق به خانه ي او اعزام شد و او را به مدت چهارده روز، از 14 تا 29 ژوئيه، تحت نظر داشتند و بر آنها مسجل شد كه او در اين مدت هيچ آب و غذايي مصرف نكرده است، در حالي كه بدن در حالت عادي بدون غذا تا دو هفته مي تواند دوام بياورد ولي تحمل حتي يك هفته بي آبي به ندرت امكان پذير است. او در 35 سال باقي مانده ي عمرش نيز نه چيزي خورد و نه نوشيد.
مورد ديگر مربوط مي شود به خانم ترز نويمان كه قادر بود بدون خوردن و آشاميدن زنده بماند. او زنده ماندن بدون غذا را از سال 1923 آغاز كرد، آنگاه كه بيماريِ گلودرد يك كشيش جوان را به بدن خود منتقل كرد و چندين سال را تنها با مايعات زندگي كرد. سپس در سال 1927، علاوه بر غذا، نوشيدن آب و مايعات را نيز كاملا قطع كرد. در همان سال كميسيوني جهت تحقيق به خانه ي او اعزام شد و او را به مدت چهارده روز، از 14 تا 29 ژوئيه، تحت نظر داشتند و بر آنها مسجل شد كه او در اين مدت هيچ آب و غذايي مصرف نكرده است، در حالي كه بدن در حالت عادي بدون غذا تا دو هفته مي تواند دوام بياورد ولي تحمل حتي يك هفته بي آبي به ندرت امكان پذير است. او در 35 سال باقي مانده ي عمرش نيز نه چيزي خورد و نه نوشيد.