کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

دیگر ساکنین زمین





ما در کره ی زمین زندگی می کنیم....در این دنیای ما فقط انسان ها زندگی می کنند و سکونت دارند البته بنا به گفته ی همه ی انسان ها...اما موجوداتی دیگر نیز وجود دارند..که آنها عبارت اند از دیو و جن و پری زادگان!اما..........تنها اینها نیستند....موجوداتی دیگر نیز وجود دارند که قابل رویت و شناخت نیستند...و در همین دنیا نیز زندگی می کنند!آنها از دنیاهای خودشان در این جهان آمده اند!باید در نظر داشته باشید که ما فقط در یکی از میلیاردها کهکشان و منظومه ها زندگی می کنیم که ما فقط در یکی از آن کهکشان ها به نام کهکشان راه شیری و فقط در یکی از منظومه های آن به نام منظومه ی شمسی زندگی می کنیم...پس این را بدانید....که ما انسان ها تنها نیستیم!!!

موجوداتی که خود از دنیاهای تاریکی و روشنایی آمده اند..هر کدام یک دنیا دارند!و بیشتر آنها از دنیای خود به دنیای ما می آیند!بعضی ها که قدرت و انرژی لازم را دارا هستند در روح انسانهای پلید تاثیر میگذارند....البته این تاثیرات تنها منفی نیست و در مواردی مثبت نیز است!و بعضی نیز یا به کمک ابلیس یا همان شیطان نیروی لازم را کسب می کنند و پلیدی خود را به افراد نیک و پاک منتقل می کنند و یا با نیروی لازمی که دارا هستند به روح انسانها صدمه وارد میکنند!

دو راه برای رسیدن به این کرات آسمانی که در فضا و کهکشان ها قرار دارند وجود دارد:

۱. با استفاده از علم بشری که تا به حال بیش تر از حد معمولی پیش نرفته ایم و فقط دست رسی ما محدود به منظومه ی خودمان می باشد که آن نیز به دلیل نداشتن امکانات فوق تصور و سوخت بی نهایت و همچنین امر محدود و پایان پذیر انسان است.

۲.با استفاده از دروازه ی زولانی*Zolani* (دروازه ی تاریکی و روشنایی)که مکان این دروازه را هیچکس در حال حاضر نمی داند!اما در زمانهای گذشته تعداد محدودی اطلاعات خاصی در این ضمینه می دانستند که آن اطلاعات نیز بسیار محدود بوده است و از اجنه و پری زادگان و دیو ها کسب کرده بودند!مهمترین منبع این اطلاعات نسلی ما فوق بشر بوده اند که اکنون نابود شده اند و دیگر وجود ندارند..(توسط پادشاه لوکتور پالادین*King Luktor Paladin*)اسم این نسل گرونیزولین*Grownizolins* بوده است..


دنیاهای موجودات و قهرمانان افسانه ای به دو دنیای اصلی تقسیم میشوند!این دنیاها عبارت اند از:

۱.دنیای تاریکی

۲.دنیای روشنایی

موجودات و قهرمانان افسانه ای این دو دنیا نیز به دو دسته تقسیم میشوند که آنها نیز عبارت اند از:

۱.موجودات نیک از دنیای روشنایی

۲.موجودات پلید از دنیای تاریکی

این موجودات در مکانی به نام نیروانا*Nirvana* همیشه در حال جنگ و جدال بودند و هستند...بین این دو دنیا هیچگاه کلمه ی صلح معنا و مفهومی ندارد!نیروانا محلی است که موجودات نیک و پلید هریک قصد تصرف این مکان را دارند تا انرژی و نیروی فالکرا*Falcra*را به دست بیاورند.به دست آوردن این نیرو به این موجودات کمک می کند که هرکدام بتوانند دنیای دیگری را به تصرف خویش در بیاورند و در اختیار بگیرند.آنها پیوسته در حال جنگ بر سر این مکان و به دست آوردن این نیرو بودند اما قدرت آنها یکسان بود و تلاش و جنگ بیهوده بود!نه موجودی از این دو دنیا از بین میرفت و نه موجودی جدید به وجود می آمد..بعد از قرن ها دو قهرمانان بسیار قوی هر دنیا رودرروی همدیگر قرار گرفتند..اینک زمان جنگ پلیدی با نیکی بود....قهرمان روشنایی پالادین*Paladin* و قهرمان تاریکی ریپر کامز*Reaper Comes*

Light Paladin-the hero of the Light World Reaper Comes-Hero of Darkness World

جنگ بسیار سخت و وحشتناکی بین این دو قهرمان در گرفت...آنها شبانه روز با هم جنگ میکردند و هیچکدام هیچ ضربه ای نخورده بودند تا آن موقع تا اینکه......در روز 7 هردو به طور همزمان ضربه ای به دیگری وارد کردند و خونشان در نیروانا در برکه ی کوچکی به نام لایت شدو*Light Shadow* ریخته شد.ناگهان رعد و برقی در آسمان زده شد و ابرهای سیاه تمامی آسمان را گرفتند...از زیر زمین نورهای زرد و سبز و قرمز شروع با تابیدن کردند و دریاچه رنگ خون گرفت...و از دریاچه صدای مهیبی آمد..هر دو گروه دست از جنگ بر داشته و فقط به دو قهرمان و برکه نگاه می کردند...در این زمان هیولای غول پیکری از آب بیرون آمد...پادشاه قهرمانان....موجودی که نیمی از آن نورانی و روشن بود و نیم دیگرش تاریک و سیاه.......دو قهرمان شروع به دویدن به طرف او کردند اما او شکست نمی خورد و هردوی آنها را ضخمی کرد...گفت:جنگ نتیجه ای ندارد....تسخیر فالکرا کار هیچکدام از شما نیست...من از شما برتر هستم و من میتوانم این نیرو را بگیرم...

موجودی که از برکه بیرون آمد از خون ریخته شده ی هردوی این قهرمانان نیکی و پلیدی به وجود آمده بود که بسیار قدرتمند بود...اسم این موجود ولکانزی*Wolcanzi* نام داشت.موجودی تکامل یافته و مافوق این دو موجودات..او به دروازه ی نیروانا راه یافت اما نتوانست نیروی فالکرا را به اختیار خود بگیرد...او می دانست که تنها کسی که قادر به کنترل این قدرت است انسان است!پس تصمیم گرفت این نیرو را به دنیای ما یعنی زمین بفرستد..اما از اینکه این دو گروه به انسان دست پیدا کنند بسیار می ترسید.او 13 دروازه به وجود آورد و بعد از هر دروازه نیز شهری ساخت....هر شهری موجوداتی خاص داشتند....موجوداتی قوی و قدرتمند با توانایی هایی بالا....که هرکدام از انسان نگهبانی می کردند...اما در برابر انسان کاری نمی توانستند بکنند.پس ولکانزی دروازه ای هم درون زمین قرار داد تا اگر انسان به کمالات یا تکامل رسید این دروازه را پیدا کند و به نیروانا راه پیدا کند تا بلکه بتواند صلح و آرامش را بین این دو قوم برقرار کند

در حدود 2200 سال پیش دنیایی توسط ولکانزی*Wolcanzi*به وجود آمد و شکل گرفت که این دنیا کاملا بی طرف بود و چند تن از هر قوم را به آنجا فرستاد...از جمله موجودات نیک،موجودات پلید،چند تن از موجودات شهر های بی طرف هر 13 دروازه،حیوانات آناکولین*Anacolline*(حیوانات جنگجو) و حیوانات معمولی برای تغذیه ی این قوم ها....همه ی موجودات در آن دنیا در کنار هم زندگی می کنند که آن دنیا کالپروکلس*CallProkless* نام داشت..همه ی این دنیاها به نیروانا ختم میشدند.

4 دنیا....یکی بی طرف..یکی تاریک و پلید...دیگری روشن و نیک.....و دیگری کره ی زمین که انسانها زندگی می کنند همه به نیروانا متصل میشوند!

13 دروازه که بین زمین و نیروانا قرار دارند...2 دروازه که بین دنیای بی طرف و نیروانا قرار دارد....و هر کدام از دنیاهای مخالف هم 1 دروازه....و دروازه ی 5 قفل که به دنیای وارکرافت متصل میشد...دنیایی که موجودات هر 4 دنیا در آن وجود داشتند...و این دنیا بر روی کره ی زمین قرار دارد!

کره ی زمین چند دنیا را تشکیل میدهد؟دنیای انسان،جن و دیو و پری،دنیای وارکرافت!!!

حال میدانیم که همه ی این ها در دنیای ما و هر کدام پشت هر دروازه ای قرار دارند!......




گروه دیگر *Elf*ها بلاد الف ها *BloodElves* هستند.

BloodElves-Male&Female

این قوم هم در تاریکی هستند و هم در روشنایی...این موجودات از خون و آتش به وجود آمده اند.نژادی تکامل یافته از گرگها*Wolf* و روباهها*Fox* و خون آشام ها*Vampire*

آنها در جنگلهایی زندگی میکنند که درختان و گیاهانی سرخ رنگ و جادویی دارند...این جنگلها اغلب در نزدیکی آتشفشانها قرار دارند...

BloodElf-Mage

این موجودات برای مبارزه بیشتر از جادو*Magic* استفاده میکنند...تصویر زیر یکی از مبارزان این قوم است...

BloodElf

قدرتهای درونی آنها بسیار زیاد است...آنها علم بسیاری دارند و در هر شرایطی میدانند که چه باید بکنند...و این قدرت را نیز دارند که فکر دیگران را نیز بخوانند.....مبارزان این قوم از *Elf* ها تقریبا دارای قدرتی دو برابر *DarkElf* ها هستند...اما تعداد آنها نصف تعداد آنها است.به همین دلیل است که در مبارزه و برای دفاع از نژاد خویش یعنی *Elf* ها به کمک دارک الف ها نیاز دارند.اما وجود دارک الف ها نیز تنها کافی نیست و همیشه باید در نیروهای خود تعدادی از قوم بلاد الف ها*BloodElves* داشته باشند تا بتوانند پیروز شوند...زیرا با بودن این قوم نیروی دارک الف ها دو برابر میشود....پس وجود هردو این قوم بسیار ضروری است.

Blood Elf-Warrior



روایت نژاد *Elves* - جن و پری شبگرد

در دنیای روشنایی در جنگل ها و مناطق سرسبز نژادی از موجودات افسانه ی نیک در میان درختها وجود دارد که این نژاد *Elf* نام دارد.آنها با حیوانات زندگی می کنند.هرجا که حیات وحش باشد آنها نیز هستند اما بستگی به نژاد هرکدام دارد...آنها بیشتر در مناطقی زندگی می کنند که آب باشد و درختان و گیاهان در آنها به فراوانی یافت شود.

این موجودات به چند گروه از نوع خود تقسیم میشوند...

1.دارک الف ها*Dark Elves*

2.بلاد الف ها*Blood Elves*

3.نایت الف ها*Night Elves*

----------------

1.Dark Elves

این گروه از *Elf* ها موجوداتی نیمه پلید هستند اما بیشتر آنها با انسانها دوست هستند.(نه همگی آنها) بعضی از آنها نیز با شیاطین اند و با انسانها دشمن هستند.این قوم از *Elf* ها جنگجو هستند و برای دفاع از نژاد خود می جنگند.آنها در کوه ها و دره ها زندگی می کنند...در مرداب ها،جنگلهای تاریک نفرین شده....این موجودات را تنها در زمان کامل شدن ماه میتوان دید...یعنی زمانی که ماه شب چهاردهم پدیدار میشود و قرص ماه کامل....این قوم هیچگاه نمیتوانند در روشنایی زندگی کنند چون نور خورشید باعث نابودی آنها میشود...و میتوان گفت از این لحاظ به خون آشامها*Vampire* شباهت دارند..پس همیشه در تاریکی هستند و هیچگاه در روشنایی نیستند.

DarkElf-Young MaleDarkElf-Female

این موجودات بسیار قوی و نیرومند هستند و در مبارزه خیلی کم شکست میخورند...بسیار سخت جان و کینه ای هستند و همیشه به فکر انتقام هستند...اما با این حال به نژاد خود بسیار کمک می کنند..

فرمانروا و پادشاه آنها ایزوک*IzoK* است...ایزوک پسر پادشاه دارک الف ها است که پس از آنکه پدرش به دست ساگات*Sagat* کشته شد به خونخواهی پدرش سلاح بدست راه انتقام را پیش گرفت...

پدر ایزوک،پردلک هلف*Predlek Helf* پادشاه و فرمانروای *Dark Elf* ها بود که بعضی از یاران تاریکش به او خیانت کردند و او را در جنگی که بین آنددها-مردگان زنده*Undead* و دارک الف ها*Dark Elves* روی داد تنها گذاشتند..و او و برخی از یاران دیگرش به قتل رسیدند...گرچه در این جنگ دارک الف ها پیروز شدند اما پادشاه خودشان را و نیز نیروی زیادی را از دست دادند...

Predleck Helf

ایزوک*IzoK* پسر پادشاه،قدرت مار سایانا*Sayana* را به دست گرفت تا بتواند انتقام پدر خویش را از شیاطین بگیرد...این نیرو در گردنبند سایانا قرار گرفت تا همیشه محافظ ایزوک و قومش باشد...