کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

مشخصات شيطان در قرآن


مشخصات شيطان در قرآن


در قرآن كريم براى شيطان كه همان ابليس است اوصافى ذكر شده كه به خوبى اين موجود وسوسه گرو مكار را معرفى مى كند ما اينك با توجه به آياتى كه در اين زمينه وجود دارد بعضى از مشخصات شيطان را ذكر مى كنيم و براى هر كدام شاهدى از قرآن مى آوريم:


1 ـ شيطان دشمن آدم و فرزندان اوست:
ان الشيطان للانسان عدو مبين (يوسف /5)
همانا شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.




2 ـ شيطان اغواگر و گمراه كننده است:
قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين(ص /82)
شيطان گفت: به عزت تو قسم كه همه آنها را اغوا خواهم كرد.




3 ـ يعدهم و يمنيهم وما يعدهم الشيطان الاغرورا (نساء /120)
به آنها وعده مى دهد و آنها را به آرزو وادار مى كند و شيطان به آنها جز غرور وعده نمى دهد.




4 ـ شيطان كارهاى زشت را در نظر انسان خوب جلوه مى دهد:
و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل (نمل /24)
و شيطان اعمال آنها را در نظرشان زينت داد پس آنها را از راه حق باز داشت.




5 ـ شيطان امر به فحشاء و گناه مى كند:
الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء (بقره /268)
شيطان به شما وعده فقر مى دهد و شما را به فحشاء امر مى كند.




6 ـ هر چند كه شيطان حيله گر و مكار است ولى كيد او ضعيف است:
ان كيد الشيطان كان ضعيفا (نساء /76)
همانا كيد و حيله شيطان ضعيف است.




7 ـ شيطان باعث فراموشى مى شود:
فانى نسيت الحوت و ما انسانيه الا الشيطان (كهف/63)
من ماهى را فراموش كردم و آن را از ياد من نبرد مگر شيطان.


فانساه الشيطان ذكر ربه (يوسف / 42)
شيطان ذكر خدا را از ياد او برد.


8 ـ شيطان ذريه دارد و زاد و ولد مى كند:
افتتخذونه و ذريته اولياء من دونى و هم لكم عدوّ (كهف /50)
آيا او (شيطان) و ذريّه او را اولياء خود قرار مى دهيد در حالى كه آنها براى شما دشمن هستند.


9 ـ گاهى شيطان با تيرهاى آسمانى (شهابها) هدف قرار مى گيرد:
ولقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوماً للشياطين (ملك /5)
همانا آسمان نزديك را به وسيله چراغها زينت داديم و آنها را تيرهايى براى شياطين كرديم.




آنچه بر شمرديم تنها نمونه هايى بود از مشخصات و ويژگيهاى شيطان كه در قرآن كريم به آنها اشاره شده است با تتبع و پى گيرى آيات مربوط به شيطان مشخصات ديگرى هم مى توان به دست آورد.


پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله:


در تفسيرآيه مَنْ عَمِلَ صالِحامِنْ ذَكَرٍ اَوْاُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فلَنُحيَينَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما كانوا يَعْمَلونَ
«هر مؤمنى مرد يا زن كار نيكى انجام دهد، قطعااو را با زندگى پاكيزه‏اى، حيات مى‏بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام داده‏اند پاداش خواهيم داد»
فرمود: زندگى پاك، يعنى قناعت و رضايت به آنچه خداوند مقدّر نموده است.


مجمع البيان،ج 6،ص 198




فصل دوم: نيرنگهاى ابليس و طرق راندن وى




در عالم خلقت موضوع ابليس يكى از موضوعات مهم و شگفت انگيز است. قرآن كريم ضمن اشاره به «نار» منشا پيدايش شيطان، به اختصار به خط فكرى و موضعگيريها و نسبت وى با خداوند و آدم و آدميزاد، به اين موضوع مى پردازد; اما بعدها توسط اصحاب تفسير، حديث و تفكر مانند ساير داستانهاى قرآن بسط مى يابد. ارباب انديشه بر اين عقيده اند كه «جسم وى انبوه و متراكم نبوده جسمى است هوايى و مجرد. هيات ظاهرى و شيوه رفت و آمدش نيز با ديگر موجودات تفاوت دارد. داراى شعور و خرد است. به صورتهاى گوناگون تغيير شكل مى يابد و از عهده انجام كارهاى سنگين و خارق العاده برمى آيد، نه جايى را فرا مى گيرد و نه در جايى نيز فرود مى آيد» در فرهنگ اسلامى وى مبدا غوا، شر و وسوسه معرفى شده و آدمى را در مسير خلاف انسانيت و كمال مى كشاند. نيرويى است كه حق را باطل و باطل را حق و شر را خير و خير را شر مى نمايد. هوى و شهوت از وسوسه هاى اوست.


«و صورت انسانى در حكم عقبه و گردنه اى است ميان قرارگاه فرشتگان و جايگاه شياطين. هر كس كه راه گمراهى را پيمود پيرو شياطين است و آن كه راه هدايت را برگزيد از اهل الله است »




با يادآورى گوشه اى از خصوصيات ابليس و حضور فعال او در ميان آدميزاد مى توان نتيجه گرفت كه: «ابليس اگر چه فرشته يا اجنه اى است كه به عالم ملكوت تعلق دارد و از موجودات طبيعت نيست; ولى آثار وجودى او مى تواند در دنيا ظاهر شود» علاوه بر اين نسبت ابليس با آدم، از فريب و اغواى وى در بهشت آغاز و به دنيا كشيده مى شود و بدين گونه بين ملك و ملكوت پيوستگى به وجود مى آيد. منشهاى پست ابليسى و انگيزه هاى هوى و هوس كه اسباب تاريكى و تشويش محيط درونى آدميان را فراهم مى سازند همه به دنيا و عالم ملك مربوط است و «نقش ابليس، در نسبتى كه با آدم دارد، ترسيم شده است. چون ابليس رويى به آدم و رويى به خداوند - نظر به اين كه مخلوق خداست - دارد، به «ابليس دوروى » معروف است » پس وقتى سخن از ابليس به ميان مى آيد وى را مصداق معانى نفرت انگيزى مى يابيم كه به دشمنى با فرزندان آدم برخاسته است و «نقش او در نسبتى كه با آدم دارد مورد توجه قرار مى گيرد، ولى عرفا بجز دو عالم ملك و ملكوت به عالم ديگرى نيز اعتقاد دارند و آن جبروت است. در اين عالم دشمنى بكلى منتفى است چنان كه عزيزالدين نسفى مى گويد: «شهد و حنظل يك طعم دارند، نور و ظلمت، روز و شب يك رنگ دارند... ابليس را با آدم دشمنى نيست...» اما ابليس در نسبتى كه با آدم دارد، بنابر تصريح قرآن سوگند ياد مى كند كه آدميان را، بجز مخلصين، گمراه مى كنم. وى سايه وسوسه و اوهام را در مسير آنان كه از ايمان تهى هستند مى نمايد و آنها را سايه به سايه و گام به گام به دنبال خود مى كشاند تا از مقصد بازمى مانند; ولى در مورد آنان كه راههاى نفوذ و وسوسه هاى شورانگيز را مى بندند تلاش وى به جايى نمى رسد. نمونه هاى زير بيانگر دسيسه هاى اوست:


ابراهيم خليل عليه السلام در عالم خواب به ذبح اسماعيل مامور مى شود. ابليس اين بار نيز مانند قصه آدم عليه السلام به پيروزى خود بر ابراهيم اميدوار است و همان شيوه را به كار مى برد. خود را به مادر اسماعيل مى رساند و خبر كشتن فرزند را به وى مى دهد. وقتى مادر متوجه مى شود كه ذبح اسماعيل فرمانى است كه از جانب حضرت خداوندى صادر شده چنين مى گويد: «اگر خداى فرموده باشد... ما رضا داديم و تسليم كرديم.» ابليس برخلاف انتظار از فريب مادر مايوس مى شود رو به اسماعيل مى آورد، وى نيز بمحض اطلاع از فرمان الله چنين پاسخ مى دهد:


«فرمان خداى راست «رضينا بحكم الله و سلمنا لامره »




ابليس چون نتيجه اى نمى گيرد خود را به ابراهيم نزديك مى سازد و فرمانى را كه وى در خواب يافته است، به القاءات شيطان نسبت مى دهد و وى را از كشتن فرزند برحذر مى دارد; اما ابراهيم خوب مى داند كه القاكننده اين اباطيل كسى جز ابليس نيست لذا او را به خوارى از خود مى راند» و بدين گونه نيرنگهاى وى خنثى مى گردد و در اراده ابراهيم عليه السلام خللى وارد نمى آيد. ابليس مترصد است كه شكست خود را جبران كند به تصور وى لحظه به آتش افكندن ابراهيم فرصت مناسبى است. به اميد كاميابى «تدارك پرتاب وى را فراهم مى آورد و با منجنيق حضرت را درون توده عظيم آتش مى افكنند» ; اما اين بار هم بنابر صريح آيه يا نار كونى بردا و سلاما» (انبيا /۶۹) اى آتش بر ابراهيم خنك و سالم باش به لطف پروردگار ابراهيم محفوظ مى ماند و ابليس به آرزويش نمى رسد.


ابليس پيوسته در كار فريب و برهم زدن آرامش آدميزاد است از هر فرصتى سود مى جويد تا روزنه اى براى وسوسه انگيزى بيابد. مردم عادى و ناآگاه بسادگى به دام ابليس گرفتار مى شوند; اما فريب بندگان خاصى مانند عيسى عليه السلام كه جز رضاى حق به چيز ديگرى دلبستگى ندارد، ممكن نيست. ابليس براى به دام انداختن وى بدين گونه زمينه سازى مى كند: «به هنگام استراحت خود را به وى نزديك كرده در مورد سنگى كه زير سر نهاده است، چنين مى گويد: (سنگ فرا زير سر نهادى، تنعم كردى، نه ترك دنيا بگفته بودى؟) شايد هدف وى اين بوده است كه حضرت را به برخوردارى بيشترى از دنيا برانگيزد. اما وى كه از نيت ابليس آگاه است از آن جزء ناچيز دنيا نيز چشم مى پوشد و چنين مى گويد: «اين و همه دنيا را به تو واگذاشتم.»


جنود ابليس


چنانچه ياد شد، ابليس براى هر صنفى و قشرى از آدميان دامى مى گسترد و شيوه خاصى به كار مى برد و بنابر تفاسير و روايات، فريب خوردگانى از جن و انس نيز به وى مدد مى رسانند و جنود ابليس محسوب مى شوند. از آن جمله اند:


۱ - «عصيانگران، بى بندوباران و مخالفان شريعت مطهر، به همين دليل است كه قرآن به ابليس فرمان شركت در اموال و اولاد اين قبيل افراد را مى دهد. «وشاركهم فى الاموال والاولاد» (بنى اسرائيل /۵۶) نقش وى در مورد اموالى كه از طريق نامشروع به دست آيد و در راه حرام هزينه گردد و معاش فرزندان اين ناپرهيزگاران نيز از اين طريق تامين شود بدون شك ابليس نيز سهيم و شريك است. در تفسير قمى «مضمون بالا نيز به همين ترتيب طرح شده است » در جاى ديگر مخالفان شريعت به كسانى گفته مى شود كه وى را رقيب و معارض حضرت بارى تلقى مى كنند و او را در سرنوشت خود مؤثر مى دانند و مجرى فرمان وى هستند».


۲ - آنان كه به گردآورى مال و ثروت همت مى گمارند و فرعون وار غرق در لذت و نعمت هستند; دين و ايمان در «نظر آنان مفهوم حقيقى خود را از دست مى دهد و به وسوسه ابليس به كبر و غرور و عصيان دچار مى شوند و بجز خود براى ديگران عزت و كرامتى قائل نيستند، ايشان سبب روشنايى ديده ديو و چشم و چراغ ابليس هستند».


۳ - غضب يكى ديگر از سپاهيان ابليس است شايد به اين دليل كه منشا پيدايش آن دو آتش است و با هم سنخيت دارند و يا به قول پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله غضب از آتش شيطان ريشه گرفته است كه سرخى چشمها و برآمدگى رگهاى گردن به هنگام خشم نشانه آن است. همان گونه كه خوى و خصلت منفى آتش سوختن و نابود كردن است، تيزى خشم نيز وقتى از حد اعتدال بگذرد، چون برترى جويى، خودخواهى و دشمنى را سبب مى گردد.» آفتهايى كه از اين رهگذر بر جامعه وارد مى آيد بى ترديد بيشتر از آتش است. در نكوهش خشم، توصيه ابليس به موسى عليه السلام هشدارى براى اهل بصيرت است. وى مى گويد: «آنگاه كه خشم مى گيرى مرا ياد آور، زيرا من همچون خون در تو جارى و سارى هستم ». بجز موارد مذكور، در تفاسير و احاديث اجابت كنندگان دعوت ابليس به بت پرستى، معصيت كاران، همنشينان شياطين: از نسل و تبار ابليس يا فرزندان آدم، جنود ابليس معرفى شده اند».


امورى كه به وسيله ابليس پى ريزى شد


ابليس در آن هنگام كه به همراه فرشتگان مامور مى شود تا به نشانه تعظيم، در برابر آدم به خاك بيفتد و سجده كند. به مقايسه نار و خاك مى پردازد. سرانجام خود را شريفتر از آدم مى پندارد و از امر پروردگار سرمى پيچد. و براى نخستين بار اساس قياس را پى مى ريزد «اول من قاس ابليس » خود را بزرگ مى بيند. و با تكبر و تجبر ايمانش را بر باد مى دهد. و كفربالله نيز اولين كفر است كه در نتيجه نافرمانى وى تحقق مى يابد كه «ان اول كفر كفر بالله حيث خلق الله آدم كفر ابليس حيث رد على الله امره » ابليس اولين كسى است كه به هنگام نزديك شدن آدم به شجره ممنوعه، به شادى ست يافتن بر وى آواز مى خواند و هنگام هبوط وى به عالم طبيعت، به سرود خوانى مى پردازد: «فلما استتر على الارض ناح » وقتى عزت و منزلت خود را از دست مى دهد و از رحمت پروردگار نااميد مى شود... و به استقرار در روى زمين مقيد مى گردد نوحه سرايى مى كند:»
وى پايه گذار آموزش انواع موسيقى و خوانندگى در زمان فرزندان قابيل است و مردانى به نام «يوبل » و «توبلقين » آن را از ابليس مى آموزند».
لواط يكى ديگر از امور نفرت انگيزى است كه ابليس اساس آن را در ميان قوم لوط ريخت. در قصه اين قوم آمده است كه ابليس با برخى از زنان آنها آميزش كرد و عمل خلاف اخلاق زنا را در بين آنان اشاعه داد. همو بود كه ايشان را به نكبت بارترين عمل (لواط) ترغيب كرد و اعراض از زنان فرجام اين عادت مذموم بود». ابليس پس از اغواى مردان بنابر روايت از امام باقرعليه السلام خود را به صورت زنان درآورد، به سراغشان آمد و براى برانگيختن حس حسادت زنانه، نقطه حساسى را نشانه گرفته و چنين گفت: مردان شما با هم درمى آميزند؟ گفتند: آرى. ما اين كار را ديديم. و آن چنان با مهارت زمينه را فراهم مى آورد كه با القاى طرح پيشنهادى، بى درنگ موافقت كردند و به «مساحقه » روى آوردند» ابليس در فاصله بين رسالت ادريس و نوح نيز بيكار ننشست زنان زيباى شوهردار دشت را به راه منفور زنا و فاحشگى كشانيد و آميزش آنان را با مردان زيباى كوهستان سبب گرديد و سطح وسيعى را آلوده ساخت ».
حسد و تعصب نابجا نيز از جمله امورى معرفى شده كه ابليس آنها را پى ريزى كرده است. وى نسبت به آدم حسد ورزيد و خلقت خود را برتر و شريفتر از وى انگاشت، از امر خدا سرباز زد كه به هبود و سقوط وى منجر گرديد». و بالاخره وى از اهل آتش اولين كسى است كه جامه اى از آتش مى پوشد و پيشاپيش پيروان خود حركت مى كند و مى گويد: و اثبوراه و يجيبونه و اثبورهم فيقول الملائكة » «لاتدعوا اليوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا كثيرا» (فرقان /۱۴).




پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله:


در تفسيرآيه مَنْ عَمِلَ صالِحامِنْ ذَكَرٍ اَوْاُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فلَنُحيَينَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما كانوا يَعْمَلونَ
«هر مؤمنى مرد يا زن كار نيكى انجام دهد، قطعااو را با زندگى پاكيزه‏اى، حيات مى‏بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام داده‏اند پاداش خواهيم داد»
فرمود: زندگى پاك، يعنى قناعت و رضايت به آنچه خداوند مقدّر نموده است.
مجمع البيان،ج 6،ص 198