کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

مختصری در باره یزیدی ها




مختصری در باره یزیدی ها
یزیدی ها ظاهرا شاخه ای از افراطیون گنوسیان (1) هستند. ولی چون از مبانی فلسفی گنوسی بریده شدند، عقایدشان عوامانه و تهی از بار فلسفی گردید.
اما شاید بتوان جدی ترین مبلغ و داعیه این طریقت را ابوالفتح احمد ابن محمد الغزاعی برادر محمد غزالی دانست. او که سخنگوی توانا و واعظی زبان آور بود به بغداد رفت و در سخنوری راهی نو پیش گرفت، باین معنی که وی پیوسته مدعی شد، از ابلیس تجلیل می کرد که هر کسی باید ابلیس را سرور موحدین شمارد. سپس روزی در منبر گفت که هر کسی که توحید را از ابلیس یاد نگیرد زندیق است، زیرا که به او فرمان رسید که به آدم سجده کند، وی این دستور را نپذیرفت وگفت من جز به سرور خودم به کسی نماز نبرم و جز در درگاه خدا جایی تعظیم نمی کنم...
روزی دیگر گفت: موسی خواست خداوند را ببیند؛ پاسخ رسید که تو هرگز مرا نخواهی دید...
آری طرز کار خدا این چنین است آدم را بر می گزیند و سپس روسیاهش می کند و از بهشت می راند. موسی را به کوه طور دعوت می کند و سپس دشمنان را روی بر می انگیزد. این است رفتار خدا با دوستان، پس وای به حال دشمنان.... (2)
احمد تیمور پاشا در رساله ای که به نام «الیزیدیه و منشا نحلثهم (قاهره، 1352 ق) نوشته مدعی است: یزیدی ها گروهی از صوفیان بودند که آن چنانکه ابوحفض عمر در عوارف المعارف در بارهء آنان گفته است، از ابلیس هواخواهی می کنند و وی را از گناهی که سرزده یعنی نافرمانی در مورد سجدهء به آدم تبرئه می نمایند....
آنان ابلیس را ملک طاووس خوانند و معتقدند: «خداوند در یوم ام الاحد فرشته ای آفرید و نام وی را عزازیل گذاشت.»
و در داستان های پیغمبران گفته شده:
«ابلیس در آسمان هفتم در کار عبادت کوشا بود و جهد و تلاش وافری میکرد، چنانکه در آسمان ها و زمین یک وجب نماند مگر اینکه وی در آنجا به خداوند سجده نکرده باشد.»
باین دلیل وی را طاووس فرشتگاه گفتند، ابلیس سرور کروبیان و روحانیان و رئیس گنجوران بهشت بود.
در بارهء یزیدی ها از قول جلال نوری آمده است:
گروه هایی از یزیدی ها در استان های حلب و دیار بکر «شهرستان شیخان» (در حدود16000 ) نفر زندگی می کنند، شماره آن ها در گذشته بیشتر بوده ولی عثمانی ها چندین بار به کشتار دسته جمعی آن ها دست زده اند.
نوری که ظاهرا از عمال عثمانی ها بوده؛ از یزیدی ها بدگویی می کند و نزد مقامات آن ها را شیطان پرست ساکن سنجار می نامد که مردمی خشن و بی رحم هستند و با همه پیروان کیش ها دشمنی می ورزند و به آن ها حمله می کنند، سپس این بدگویی خود را ادامه می دهد و که آن ها: «به کاروانیان و مسافران حمله کرده و از آن ها خاوه ! (حق اخوت!) مطالبه می کنند.»
آنگاه از عقاید آنان می گوید که:
«خداوند در آغاز کار آفرینش طوطی را آفرید و سپس از پرهای آن کوه ها و رودها و از نقش وی فضا و از دودش آسمان را پرداخت. سپس ایزد سقف آسمانها را بی آنکه نیازی به ستون وتیر داشته باشد برافراشت. و با جوهر خود آفتاب و ماه و سپیده دم و شفق و ستارهء سحر و اختران و هفت آسمان را بوجود آورد. سپس هفت فرشته آفرید که هرکدام جلوه ای از وجود خدا هستند.
نخستین و بزرگترین فرشته ها شیطان بود که به گناه خودپسندی به دوزخ فرستاده شد. شیطان هفت هزار سال در دوزخ ماند و با اشک خو هفت کوزه را پر کرد. خداوند شیطان را بخشید و سپس چون فرشته ها عصیان کرده بودند شیطان را رئیس آنان کرد و ملک طاوس لقب داد و وی را با خود برابر گرفت.
سپس آدم و حوا آفریده شدند ولی پس از ده هزار سال نژادشان از میان رفت وجن ها جانشین آن ها شدند و این جریان پنج بار تکرار شد.
آدم و حوای واقعی هنگامی که آفریده شدند در بهشت جایگزین بودند ولی شیطان که نیمی از آنان شدند و این جریان چنج بار تکرار شد.
آدم و حوای واقعی هنگامی که آفریده شدند در بهشت جایگزین بودند ولی شطیان که نیمی از آن خدا و نیمی دیگر اهریمن است به خدا گفت سرتاسر زمین از سکنه خالی است و تو آدم را در بهشت جاداده ای، وسوسه های شیطان مؤثر شد و از میوهء شجرهء ممنوعه چشید و به زمین افکنده شد.»
دولت عثمانی تحت تأثیر این بدگویی و برای اخذ مالیات، آنان را یاغی قلمداد کرده و در سال 1190 ق طی چند بار حمله، گروه کثیری از آن ها کشد، ولایات آن ها را خراب و حتا زیارتگاه گورگاه شیخ عدی را ویران کرد.
گرچه بعدها، جلال نوری از عقاید خود برگشت و سعی کرد تا حدی واقعیت را بنویسد که : «یزیدیان زحمتکشانی هستند که اغلب کشاورزی می کنند و از صداقت و درستی خاصی برخورداند. آن ها هرگز خلف وعده نمی کنند و بدقولی از آنان سر نمی زند، و در سرزمینی های کوهستانی کردستان زندگی می کنند و مردانی بلند بالا و نیرومند هستند، ضمن اینکه از کسانی که به آن ها پناه ببرند، تا پای جان حمایت می کنند.» (3)
یزیدی ها دو کتاب مقدس دارند: (مصحف رش و جلوه) (4). آنان این دو کتاب را به کسی نشان نمی دهند و می گویند این کتاب ها در جریان پیش آمدها از میان رفته است. جلال نوری معنقد است که در پاره ای از راه و رسم های یزید گری آثار دین مسیح و در پاره ای دیگر آثار دین یهود و نیز ثنویت زرتشتی دیده می شود.
در میان یزیدی ها طبقات مختلف موجود است:
ـ میرها: که به عقیده یزیدی ها از بارماندگان شیخ عدی و در ردیف سروران یزیدی ها هستند.
ـ سالخوردگان: که عهده دار تشریفات مذهبی هستند، پیرها و شیخ ها مراسم عروسی و روزه و نامزدی را اداره می کنند.
ـ مقامات وعناوین دیگر هم هست که کوچک یا گوگچک و قورال نامیده می شوند.
ـ فقیران آخرین دسته از یزیدی ها هستند که در نظر مردم مقدس اند و با دریوزه زندگی می کنند.


از تشریفات مهم آنان زیارت ملک طاوس است که مظهر شیطان است و بشکل خروس ساخته شده، ملک طاوس را در آبادی ها می گردانند و مردم به زیارت آن می شتابند (این مراسم با رقص و سماع توام است)
شیخ عدی در نظر یزیدی ها همتا وانباز ملک طاوس و یزدان است. به بچه ها در هفته اول پس از نوروز غسل تمعید مانندی داده می شود. یزیدی ها از دیدن مسلمانان در حال نماز پرهیز دارند و به مسجد نمی روند ولی کریاس (5) کلیساها را می بوسند.
یزیدی ها از برزبان آوردن واژه ابلیس، شیطان، رجیم، اهریمن و هر چه که نام آن را تداعی کند، گریزانند.
ابن العماد در شدزات الذهب (جلد 3 ج 149) می کوید: «یزیدی ها پرستش شیطان را جانشین پرستش خدا کردند، و دلیل آورده که خداوند به اقتضای سرشت و نهاد خود؛ خوبی را دوست دارد و نیازی برای راضی کردن و پرستش وی در میان نیست، ولی شیطان آن چنان موجودی است که بنیادش بر بدی و خوبی (6) است و ناچار (برای رفع شر) باید وی را پرستید و وسائل خرسندی او را فراهم ساخت.






پی نوشت:
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آيين گنوسی نوعی عرفان بود که متأثر از اندیشه مسیح بود و اندکی پس از مرگش در باختر شيوع شد. گنوسی دارای نحله های گوناگون و متنوعی گردید، بطوریکه تلخیص و شرح آراء آن آسان نیست، ضمن اینکه پیشوایان متعددی داشته و هر یک عرفان ویژه ای برای خود داشته اند. همچنین طريقت حروفیان و نیز یزیدی ها را می توان از شعبه های افراطی گنوسی برشمرد.
2 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید .
3 ـ کتاب Le diable Promu Deiu تألیف جلال نوری (چاپ اسلامبول1910 م )
4 ـ مصحف رش به فارسی یعنی کتاب سیاه یا قرآن سیاه است. رش به کردی یعنی سیاه.
5 ـ کریاس به معنای: در، درگاه، راهرو، بالاخانه، حیاط ؛ صحن و محراب است، اما گویا منظور نویسنده باید محراب یا صحن باشد.
6 ـ او عقیده داشت که خداوند توانایی برای آفرینش بدی و پلیدی ندارد ولی شیطان هم بدی و هم خوبی را می آفریند.