کافه تلخ

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

بهشت دنیایی رؤياهاي‌ عهد عتيقي‌ لوتر در پروتستانتيزم‌




ايده‌ بهشت‌ دنيايي‌ در ذات‌ خود يهودي‌ است‌. نه‌ تنها از نظر محتوا بلكه‌ از نقطه‌نظر منبع‌ و سرچشمه‌ نيز چنين‌ است‌. قالبي‌ يهودي‌ براي‌ تاريخ‌ گذشته‌ و آينده‌، براي‌ ستمديدگان‌ تمامي‌ دورانها و بدبختيها كه‌ فراخواني‌ پرقدرت‌ است‌.




قبل‌ از آشنايي‌ جوامع‌ اروپايي‌ با فلسفه‌ روشنگري‌، در ذهن‌ انسانهاي‌ اين‌ جوامع‌، سؤالات‌ بي‌پاسخ‌ چنداني‌ وجود نداشت‌. دربارة‌ اينكه‌ «انسان‌ كيست‌؟»، «زندگي‌ چه‌ مفهومي‌ دارد؟»، «چگونگي‌ دستيابي‌ انسان‌ به‌ حقايق‌» و اينكه‌ «چه‌ چيزي‌ درست‌ و چه‌ چيزي‌ نادرست‌ است‌»، نظريات‌ چندان‌ متفاوتي‌ وجود نداشت‌. دين‌ پاسخگوي‌ اين‌ گونه‌ سؤالات‌ بود و زعامت‌ مردم‌ بر عهدة‌ كساني‌ بود كه‌ صلاحيت‌ ديني‌ داشتند.


در رأس‌ ارزشهايي‌ كه‌ توسط‌ دين‌ به‌ انسان‌ آموزش‌ داده‌ مي‌شد نيز «گذرا و بي‌ارزش‌ بودن‌ دنيا»، «وجود حيات‌ جاويد پس‌ از مرگ‌» و ضرورت‌ تلاش‌ انسان‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ آن‌ ـ ايمان‌ به‌ آخرت‌ ـ قرار داشت‌؛ اما روندي‌ كه‌ با پروتستانتيزم‌ آغاز شد و با روشنگري‌ ادامه‌ يافت‌، نفوذ دين‌ 1 را از ميان‌ برداشت‌.




در چنين‌ شرايطي‌ تلاشهاي‌ جديد براي‌ پاسخ‌ به‌ سؤالاتي‌ كه‌ در بالا مطرح‌ شد آغاز گرديد و ايدئولوژيهايي‌ چون‌ ليبراليزم‌، سوسياليزم‌، فاشيزم‌ و... پديد آمد.


آنچه‌ در اينجا جالب‌ توجه‌ است‌ وجه‌ اشتراك‌ تمامي‌ اين‌ ايدئولوژيها است‌ و آن‌ نظر غيرديني‌ آنها در ارتباط‌ با چيستي‌ انسان‌، زندگي‌ و دنيا بود. به‌ بياني‌ ديگر همه‌ آنها از بهشتي‌ كه‌ دين‌ به‌ مثابه‌ ارزشي‌ پايه‌ به‌ انسان‌ نشان‌ مي‌داد، روي‌ گردانيده‌، تحقق‌ بهشتي‌ زميني‌ يا بهشت‌ دنيايي‌ را وعده‌ مي‌دادند و اين‌ موضوع‌ را كه‌ انسان‌ پس‌ از مرگ‌ با چه‌ مسائلي‌ روبه‌رو خواهد بود، ناديده‌ انگاشته‌، تنها به‌ زندگي‌ دنيايي‌ و رخدادهاي‌ آن‌ علاقه‌ نشان‌ مي‌دادند.


معماران‌ فلسفه‌ روشنگري‌ ـ همانطور كه‌ در صفحات‌ بعدي‌ با دلايل‌ و مدارك‌ به‌ آنها خواهيم‌ پرداخت‌ ـ اصولاً با رد انديشه‌ و اعتقادات‌ مسيحي‌ «بي‌دين‌» نمي‌شدند، بلكه‌ دقيقاً برعكس‌ «دين‌» جديد و كاملاً متفاوتي‌ را مي‌پذيرفتند. اين‌ دين‌، دين‌ «بي‌خدايي‌» نبود، بلكه‌ غالباً «دئيست‌»ها 2 روشنفكراني‌ بودند كه‌ به‌ خالق‌ و پديدآورندة‌ جهان‌ معتقد بودند. تنها تفاوت‌ اساسي‌ و اصولي‌ بين‌ مسيحيت‌ و اين‌ دين‌ جديد مردود شمردن‌ آخرت‌گرايي‌ و زندگي‌ پس‌ از مرگ‌ بود. كوتاه‌ سخن‌ اينكه‌ همراه‌ با ايدئولوژيها دينهاي‌ غيرآخرت‌گرا نيز سر برداشتند كه‌ هدف‌ آنها دستيابي‌ به‌ «بهشتهاي‌ روي‌ زمين‌» بود.


«پروتستانتيزم‌» نيز به‌ عنوان‌ اولين‌ عامل‌ مهم‌ در تضعيف‌ آخرت‌گرايي‌، سردمداري‌ دينهاي‌ غيرآخرت‌گرا را عهده‌دار شد. حال‌ بايد ديد كه‌ عامل‌ جذب‌ روشنفكران‌ به‌ اين‌ دين‌ غيرآخرت‌گرا و انديشه‌اي‌ كه‌ آنها را در اين‌ رابطه‌ تحت‌تأثير قرار داد چه‌ بود.


گفته‌ مي‌شود كه‌ انديشمندان غربي‌ پايه‌گذار رنسانس‌ تحت‌تأثير تمدن‌ يونان‌ باستان‌ قرار گرفتند. آيا ديني‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ از گذشته‌هاي‌ دور به‌ دنبال‌ «بهشت‌ زميني‌» بوده‌ و به‌ عنوان‌ «عامل‌ تمدني‌ و اعتقادي‌» پروتستانها و روشنفكران‌ را تحت‌تأثير خود قرار داده‌ باشد؟ در اين‌ رابطه‌ سخنان‌ «علي‌عزت‌ بگوويچ‌» 3 رئيس‌جمهور سابق‌ بوسني‌ هرزگوين‌ و يكي‌ از انديشمندان‌ جهان‌ اسلام‌ بسيار روشنگر است‌:


در ميان‌ تمامي‌ اديان‌، يهوديت‌ ديني‌ دنيوي‌ و داراي‌ تمايلات‌ چپ‌ است‌. بهشت‌ دنيوي‌ موعود و كليه‌ تئوريهاي‌ يهودي‌ مطروحه‌، از اين‌ تمايل‌ ناشي‌ مي‌شود. «كتاب‌ ايوب‌» رؤياي‌ تحقق‌ عدالتي‌ است‌ كه‌ بايد در اين‌ دنيا محقق‌ شود. يعني‌ در آن‌ دنيا نه‌، بلكه‌ در اين‌ دنيا فوراً بايد تحقق‌ يابد ...! يهوديان‌ خبر از آمدن‌ ملكوت‌ خداوند، قبل‌ از آمدن‌ حضرت‌ عيسي(ع‌) را داده‌اند، اما آنها برخلاف‌ مسيحيان‌ نه‌ در آن‌ دنيا كه‌ در همين‌ دنيا آن‌ را انتظار مي‌كشند. در ادبيات‌ ديني‌ يهود در اوان‌ ظهور مسيحيت‌ 4 ، مسيح‌ به‌ عنوان‌ شخصيتي‌ كه‌ عدالت‌ را به‌ اجرا درمي‌آورد مورد مدح‌ و ستايش‌ قرار مي‌گيرد ... براي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ راستي‌ و درستي‌ هستند دنياي‌ فاقد خوشبختي‌ مفهومي‌ ندارد. اين‌ بنياد و اساس‌ عدالت‌ يهودي‌ و هر عدالت‌ «اجتماعي‌» است‌.


ايده‌ بهشت‌ دنيايي‌ در ذات‌ خود يهودي‌ است‌. نه‌ تنها از نظر محتوا بلكه‌ از نقطه‌نظر منبع‌ و سرچشمه‌ نيز چنين‌ است‌. قالبي‌ يهودي‌ براي‌ تاريخ‌ گذشته‌ و آينده‌، براي‌ ستمديدگان‌ تمامي‌ دورانها و بدبختيها كه‌ فراخواني‌ پرقدرت‌ است‌. اين‌ قالب‌ را قديس‌ آگوستين‌ به‌ مسيحيت‌ و ماركس‌ به‌ سوسياليزم‌ منتقل‌ كرد. 5 تمامي‌ قيامها، اتوپياها، سوسياليزمها و ديگر جرياناتي‌ كه‌ خواستار ايجاد بهشت‌ در روي‌ زمين‌ هستند، در بنيان‌ و ماهيت‌ خود داراي‌ آبشخوري‌ توراتي‌ و عهد عتيقي‌ بوده‌ و ريشه‌اي‌ يهودي‌ دارند.» 6


اين‌ تحليل‌ بسيار خردمندانه‌ است‌. حقيقتاً برخلاف‌ اسلام‌ و مسيحيت‌، در دين‌ يهود ايمان‌ به‌ آخرت‌ وجود ندارد، بلكه‌ برعكس‌ ميل‌ و حسرت‌ دستيابي‌ به‌ «بهشت‌ زميني‌» و به‌ بياني‌ ديگر «وابستگي‌ به‌ دنيا» در آن‌ وجود دارد. شدت‌ اين‌ وابستگي‌ را قرآن‌ كريم‌ چنين‌ بيان‌ مي‌دارد:


آنان‌ را از مردم‌ ديگر، حتي‌ مشركان‌ به‌ زندگي‌ اين‌ جهاني‌ حريص‌تر خواهي‌ يافت‌ و بعضي‌ از كافران‌ دوست‌ دارند كه‌ هزار سال‌ در اين‌ دنيا زندگي‌ كنند، و اين‌ عمر دراز عذاب‌ خدا را از آنها دور نخواهد ساخت‌ كه‌ خدا به‌ اعمالشان‌ بيناست‌.» 7


به‌ همين‌ علت‌ رويكرد اين‌ روند كه‌ با پروتستانتيزم‌ آغاز گرديده‌، با روشنگري‌ ادامه‌ يافت‌، از «بهشت‌ اخروي‌» به‌ سوي‌ «بهشت‌ دنيوي‌» و از مسيحيت‌ كاتوليك‌ به‌ يهوديت‌ است‌. جريان‌ روشنگري‌ كه‌ به‌ اوج‌ قله‌ لذت‌پرستي‌ 8 رسيده‌ ـ تا آن‌جا كه‌ وابستگي‌ آن‌ به‌ دنيا در بالاترين‌ حد خود است‌ ـ از مسيحيت‌ كاتوليك‌ ـ كه‌ به‌ دست‌ شستن‌ از دنيا دعوت‌ مي‌نمايد ـ بسيار فاصله‌ دارد و به‌ يهوديتي‌ كه‌ ويژگي‌ آن‌ در آيه‌ قبل‌ مشخص‌ شده‌، بسيار نزديك‌ است‌ اما اين‌ نقطه‌ عطفي‌ كه‌ از نظر فلسفي‌ تحت‌تأثير آشكار انديشه‌هاي‌ عبراني‌ است‌، عملاً چگونه‌ قابل‌ تغيير است‌؟ آيا اين‌ رخداد امري‌ اتفاقي‌ بوده‌ است‌ يا معماران‌ پروتستانتيزم‌ و روشنگري‌ در چمبره‌ «يهوديزه‌ شدن‌» گرفتار آمده‌ بودند؟


پروتستانتيزم‌، عهد عتيق‌ و لوتر


پروتستانتيزم‌ حركتي‌ بود كه‌ نظام‌ اروپايي‌ ايجادشده‌ تحت‌ اقتدار كليساي‌ كاتوليك‌ را ويران‌ ساخت‌. همراه‌ با پروتستانتيزم‌ دين‌ از مفهوم‌ حقيقي‌ خود جدا شده‌، به‌ كاتاليزوري‌ اجتماعي‌ تبديل‌ شد كه‌ اهداف‌ نظام‌ فكري‌ سكولار را تقديس‌ نمود و بدين‌ترتيب‌ پيشاهنگ‌ حركتي‌ گرديد كه‌ حيات‌ دنيوي‌ را به‌ اساسي‌ترين‌ هدف‌ انسان‌ بدل‌ ساخت‌.


به‌ عنوان‌ يكي‌ از دستاوردهاي‌ اين‌ فرآيند، اقتدار كاملاً از اتوريته‌ الهي‌ جدا گرديد. دين‌ از مسئوليت‌ «ايجاد و تأسيس‌ نظام‌» خود منفك‌ شده‌، خود تابعي‌ از نظامي‌ گرديد كه‌ مستقر شده‌ بود. يكي‌ ديگر از دستاوردهاي‌ پروتستانتيزم‌ ـ كه‌ با همه‌ موارد ياد شده‌ مرتبط‌ بود ـ همانگونه‌ كه‌ از طرف‌ «ماكس‌ وبر» 9 در اثر مشهور او مورد يادآوري‌ قرار گرفته‌ و از سوي‌ تمامي‌ علماي‌ علوم‌ اجتماعي‌ پذيرفته‌ شده‌، اخلاقي‌ مناسب‌ با نظام‌ سرمايه‌داري‌ اروپا بود.


بايد پرسيد آن‌ چيزي‌ كه‌ معماران‌ پروتستانتيزم‌ را ضمن‌ جدا نمودن‌ از كليساي‌ كاتوليك‌ دچار چنين‌ گمراهي‌ بنيادي‌ نمود چه‌ بود؟ چگونه‌ و از چه‌ طريقي‌ به‌ سمت‌ آرمان‌ بهشت‌ زميني‌ متمايل‌ شده‌ بودند؟


هنگامي‌ كه‌ چگونگي‌ پيوستن‌ لوتر به‌ عنوان‌ مهم‌ترين‌ رهبر و پيشواي‌ پروتستانتيزم‌ به‌ اين‌ باور را مورد مطالعه‌ قرار مي‌دهيم‌، با تمايلات‌ شديد و فوق‌العاده‌ او به‌ دين‌ عبراني‌ و منابع‌ اين‌ دين‌ روبه‌رو مي‌شويم‌.


لوتر به‌ هنگام‌ اعلام‌ اساس‌ دين‌ جديد خود كه‌ با سنتهاي‌ كليساي‌ كاتوليك‌ كاملاً متفاوت‌ بود، به‌ عهد عتيق‌ متمايل‌ شده‌ بود. او كه‌ زبان‌ عبراني‌ را آموخته‌ بود، به‌ مطالعه‌ منابع‌ عبراني‌ پرداخت‌. لذا او و همفكرانش‌ در منابع‌ يهودي‌ چيزهاي‌ بسياري‌ يافتند.


در دانشنامه‌ يهود 10 دربارة‌ اين‌ موضوع‌ چنين‌ آمده‌ است‌:


حركت‌ اصلاحي‌ مسيحي‌ در حد بسيار وسيعي‌ از ادبيات‌ و فلسفه‌ يهودي‌ تأثير پذيرفته‌ بود. به‌ طوري‌ كه‌ به‌ آن‌ از جانب‌ رقبا و مخالفين‌ اين‌ رفورم‌ و حركت‌ به‌ عنوان‌ «يهودي‌گري‌» نگاه‌ مي‌شد ... گروههاي‌ مختلف‌ پروتستان‌ به‌ فرمان‌ تورات‌ به‌ عباداتي‌ ازجمله‌ آيين‌ «شابات‌» كه‌ از نظر كليساي‌ كاتوليك‌ مطرود و منسوخ‌ اعلام‌ شده‌ بود، پرداختند و به‌ عهد عتيق‌ (تورات‌) بيش‌ از عهد جديد (انجيل‌) وابسته‌ شدند.


تمامي‌ رهبران‌ شاخص‌ و مهم‌ اصلاح‌گرايي‌ مسيحي‌ در قرن‌ پانزده‌ و شانزده‌ با زبان‌ عبري‌ آشنايي‌ داشتند و منابع‌ يهودي‌ را مورد مطالعه‌ قرار مي‌دادند و بدون‌ استثنا تمامي‌ آنها به‌ تئولوژي‌ عهد عتيق‌ بازگشتند. جان‌ هاوس‌ 11 ، زوينگلي‌ 12 ، ميخائيل‌ سروتوس‌ 13 ، كالوين‌ 14 و لوتر از جانب‌ مخالفين‌ خود متهم‌ مي‌شدند كه‌ يا يهودي‌ شده‌اند و يا يهوديزه‌ گرديده‌اند.


تأثيرات‌ قطعي‌ عهد عتيق‌ (تورات‌) در مذاهب‌ پيورتانيزم‌ و انگولو ـ آمريكن‌ مشاهده‌ شد.» 15
تأثيرپذيري‌ لوتر و همفكران‌ او از عهد عتيق‌، به‌ طور طبيعي‌ موجب‌ بروز تغييرات‌ در فهم‌ ديني‌ كليساي‌ كاتوليك‌ گرديد. تغييرات‌ بزرگي‌ كه‌ پيش‌ از اين‌ در آن‌ وجود نداشت‌. در عهد عتيق‌ يك‌ نمونه‌ هم‌ از ايمان‌ به‌ آخرت‌ (آخرت‌گرايي‌) وجود ندارد. باور به‌ بهشت‌ و جهنم‌ وجود ندارد. «هرچه‌ هست‌» در همين‌ دنياست‌. بهشت‌ در دنيا ـ و همواره‌ با آمدن‌ مسيح‌ ـ برپا خواهد گرديد.


رويكرد به‌ عهد عتيق‌ دستاورد مهم‌ ديگري‌ هم‌ داشت‌. كليساي‌ كاتوليك‌ براساس‌ تفسير آيه‌ 35 از بخش‌ ششم‌ انجيل‌ لوقا 16 سود و ربا را «حرام‌» شمرده‌ و آن‌ را ممنوع‌ نموده‌ بود، در حالي‌ كه‌ در عهد عتيق‌ (تورات‌) سود و ربا ممنوع‌ نگرديده‌ و برعكس‌ مورد تشويق‌ قرار مي‌گيرد. به‌ همين‌ علت‌ نيز در عصر ميانه‌ غير از يهوديان‌، كمتر مسيحي‌ وجود داشت‌ كه‌ به‌ رباخواري‌ اقدام‌ نمايد. معماران‌ پروتستانتيزم‌ تحت‌تأثير عهد عتيق‌ و با «اجتهاد»، ممنوعيت‌ ربا و سود را لغو نمودند.


كالوين‌ در كتاب‌ خود موسوم‌ به‌ سود و ربا 17 آية‌ مذكور را كه‌ ناظر بر حرمت‌ ربا و سود بود، چنين‌ تفسير كرد: «در اينجا هيچ‌ دليلي‌ در مذمت‌ رباخواري‌ و سود وجود ندارد.» 18


بدين‌ ترتيب‌ رباخواري‌ و بانكداري‌ كه‌ در طول‌ قرنها، حرفه‌اي‌ يهودي‌ محسوب‌ مي‌شد، در تمامي‌ منطقه‌ شمال‌ اروپا كه‌ تحت‌ تأثير و نفوذ پروتستانتيزم‌ بود با سرعت‌ گسترش‌ يافت‌. لوتر و همفكران‌ او با سرلوحه‌ قرار دادن‌ عهد عتيق‌ و مطرح‌ نمودن‌ چنين‌ نظريه‌اي‌ به‌ طور طبيعي‌ حكم‌ قابل‌ توجه‌ ديگري‌ را نيز پذيرا شده‌ بودند: بنابر عهد عتيق‌، يهوديان‌ «قوم‌ برگزيده‌ خداوند» بوده‌، از ديگر اديان‌ و ملتها برترند. سرزمينهاي‌ مقدس‌ از سوي‌ خداوند به‌ آنها هديه‌ شده‌ است‌ و «متعلق‌» به‌ آنهاست‌. لوتر اين‌ احكام‌ عهد عتيق‌ را از نظر دور نداشت‌. علي‌رغم‌ اينكه‌ اين‌ نظريات‌ و طرح‌ آنها مي‌توانست‌ از جانب‌ مخالفان‌، او را به‌ يهودي‌ شدن‌ متهم‌ نمايد، همچنان‌ به‌ ستايش‌ يهوديان‌ و پافشاري‌ بر نظرية‌ «قوم‌ برگزيده‌ خداوند» بودن‌ آنها پرداخت‌. لوتر در كتابي‌ كه‌ در سال‌ 1523 م‌ تحت‌ عنوان‌ عيسي‌ مسيح‌ يك‌ يهودي‌ زاده‌ شده‌ 19 به‌ رشته‌ تحرير درآورده‌ بود، به‌ تفصيل‌ به‌ طرح‌ نظريات‌ خود در اين‌باره‌ پرداخت‌. وي‌ به‌ عنوان‌ پيشواي‌ بزرگ‌ پروتستانتيزم‌ اعلام‌ داشت‌:


يهوديان‌ خويشاوندان‌ خداوند ما (عيسي‌ مسيح‌) هستند، برادران‌ و پسرعموهاي‌ اويند، روي‌ سخنم‌ با كاتوليكهاست‌، اگر از اينكه‌ مرا كافر بنامند خسته‌ شده‌اند، بهتر است‌ مرا يهودي‌ بخوانند. 20


اين‌ تقرب‌جويي‌ قابل‌ توجه‌ لوتر به‌ يهوديان‌ به‌ ابعاد جالب‌ توجه‌ ديگري‌ رسيد.


نيمه‌ يهودي‌ پنهانكار


دانشنامه‌ يهود اين‌ مسأله‌ را چنين‌ بيان‌ مي‌دارد:


لوتر ضمن‌ طرح‌ اينكه‌ يهوديان‌ جهت‌ رسانيدن‌ پيام‌ خداوند به‌ تمامي‌ جهانيان‌ انتخاب‌ شده‌اند، آنها را مورد ستايش‌ قرار مي‌دهد. او مي‌گويد كه‌ يهوديان‌ حامل‌ برترين‌ خونها در رگهاي‌ خود هستند. روح‌القدس‌ به‌ واسطه‌ آنها كتاب‌ مقدس‌ را به‌ اقصي‌ نقاط‌ دنيا برد. آنها فرزندان‌ خدايند. ما در مقايسه‌ با آنها بيگانه‌ايم‌. همان‌طور كه‌ در داستان‌ «زن‌ كنعاني‌» آورده‌ شده‌ است‌ ما همچون‌ سگاني‌ هستيم‌ كه‌ از خرده‌ نانهاي‌ بر زمين‌ ريخته‌ اربابان‌ خود ارتزاق‌ مي‌كنيم‌. 21


نمي‌توان‌ لوتر را به‌ خاطر هواداري‌ از يهود سرزنش‌ كرد. هر كس‌ هوادار و خواهان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ مورد علاقه‌ اوست‌، اما هواداري‌ و علاقه‌ در اين‌ حد نيز عجيب‌ به‌ نظر مي‌رسد.


لوتر با طرح‌ نظريات‌ توجه‌ برانگيز خود ـ همان‌طور كه‌ انتظار آن‌ نيز مي‌رفت‌ ـ از سوي‌ يهوديان‌ آن‌ عصر مورد «تقدير» گسترده‌اي‌ قرار گرفت‌. آنها هم‌ شخص‌ لوتر و هم‌ پروتستانتيزم‌ پايه‌گذاري‌ شده‌ توسط‌ او را از جان‌ و دل‌ مورد حمايت‌ قرار دادند.


دانش‌نامه‌ يهود مي‌نويسد:


ضربه‌ ويرانگري‌ را كه‌ لوتر بر كليساي‌ كاتوليك‌ وارد كرد در وهله‌ اول‌ از طرف‌ يهوديان‌ مورد حمايت‌ قرار گرفت‌» 22 .


همچنين‌ مي‌افزايد:


بعضي‌ از شخصيتهاي‌ دانشمند از يهوديان‌ سفاردي‌ پراكنده‌ در دنيا مثل‌ جوزف‌ها ـ كوهن‌ 23 از جريان‌ اصلاحات‌، هواداري‌ قابل‌ توجهي‌ به‌ عمل‌ مي‌آورند. 24


و باز در ادامه‌ مي‌خوانيم‌:


آبراهام‌ ب‌. اليزرهالوي‌» 25 ، خاخام‌ كابلائيست‌ گفته‌ كه‌ لوتر در پنهان‌ يهودي‌ بود و تلاش‌ مي‌كرد تا مسيحيان‌ را آرام‌ آرام‌ به‌ (سمت‌) يهوديت‌ متمايل‌ كند.» 26


مجدداً در دانشنامه‌ يهود با چهره‌ لوتر در قالب‌ يك‌ فرد يهودي‌ روبه‌رو مي‌شويم‌:


مارتين‌ لوتر از طرف‌ كليسا فردي‌ «نيمه‌ يهودي‌» ناميده‌ مي‌شود. بعضي‌ از يهوديان‌ مثل‌ آبراهام‌ فاري‌ سول‌ 27 ، لوتر را يهودي‌ پنهانكار متجدد مي‌دانند كه‌ تلاش‌ نمود تا حقيقت‌ ديني‌ و عدالت‌ را استوار سازد، نوآوريهاي‌ او را اقدامي‌ در راستاي‌ بازگشت‌ به‌ يهوديت‌ اعلام‌ مي‌دارند. 28


حركت‌ آغاز شده‌ توسط‌ لوتر كه‌ غيريهوديان‌ را «سگان‌ جيره‌خوار اربابان‌ حقيقي‌ خود (كه‌ با تغذيه‌ از باقي‌مانده‌ سفره‌ آنها ادامه‌ زندگي‌ مي‌دهند.)» تلقي‌ مي‌كرد، از سوي‌ يهوديان‌ خدمتي‌ در راستاي‌ تئولوژي‌ ديني‌ يهودي‌ ـ مبني‌ بر ضرورت‌ آماده‌سازي‌ و تحقق‌ بهشت‌ زميني‌ كه‌ لازمه‌ آن‌ آمدن‌ مسيح‌ بود ـ عنوان‌ شد:


يهوديان‌ مارتين‌ لوتر را به‌ عنوان‌ فردي‌ ديدند كه‌ ضمن‌ ايجاد انعطاف‌ در مسيحيان‌ براي‌ رويگردانيدن‌ از انديشه‌هاي‌ نادرست‌ خويش‌، آنها را نجات‌ داده‌ و در راستاي‌ آمدن‌ مسيح‌ راه‌ را پيراست‌. 29


لوتر در سالهاي‌ پاياني‌ عمر خود علي‌رغم‌ تمامي‌ اينها با نوشتن‌ مطالبي‌ عليه‌ يهوديان‌ موفق‌ شد تا نام‌ خود را به‌ عنوان‌ يك‌ آنتي‌ سميتيزم‌ در تاريخ‌ رسمي‌ ثبت‌ نمايد. 30


فردي‌ كه‌ منزلت‌ خود را تا حد سگان‌ درگاه‌ يهوديان‌ تنزل‌ داده‌ و مبهوت‌ و دلخسته‌ يهوديان‌ بود آيا مي‌توانست‌ ناگهان‌ تغيير نظر داده‌، تبديل‌ به‌ دشمن‌ يهوديان‌ شود!؟


و يا اينكه‌ براي‌ متوقف‌ كردن‌ اعتراضات‌ و مخالفتهاي‌ ناشي‌ از ارتباط‌ تنگانگ‌ مذهبي‌ كه‌ آورده‌ بود، با يهوديت‌ به‌ صورت‌ مصلحتي‌ تغيير نظر داده‌ بود؟


لوتر بعد از پاولس‌ قديس‌ 31 دومين‌ انحراف‌ بزرگ‌ را در مسيحيت‌ موجب‌ گرديد. بايد يادآور شويم‌ كه‌ پاولس‌ همانند لوتر تحت‌ نفوذ دين‌ عبراني‌ بود.


پاولس‌ كه‌ تثليث‌ را در دين‌ مسيح‌ تعبيه‌ نمود، يهودي‌اي‌ بود كه‌ نام‌ حقيقي‌ او شائول‌ 32 بود و قبل‌ از مسيحي‌ شدن‌ در قدس‌ مشغول‌ تحقيق‌ و مطالعه‌ بر روي‌ كتاب‌ كابالا ـ منبع‌ ميستيزم‌ 33 عبراني‌ بود. 34


انحراف‌ ديگري‌ كه‌ توسط‌ پاولس‌ در مسيحيت‌ ايجاد گرديده‌، به‌ وسيله‌ لوتر نهادينه‌ گرديد، روان‌شناسي‌ «تسليم‌ محض‌» بود. پاولس‌ پيش‌ از اين‌ اعلام‌ داشته‌ بود كه‌ ايستادگي‌ ولو در مقابل‌ حكام‌ جور هم‌ كه‌ باشد نادرست‌ است‌.


روژه‌ گارودي‌ در آخرين‌ كتاب‌ خود كه‌ تحت‌ عنوان‌ Avons-nous besoin de Dieu انتشار يافته‌ است‌ اين‌ سخنان‌ پاولس‌ را عامل‌ نهادينه‌ شدن‌ استعمار عنوان‌ مي‌كند. گارودي‌ مي‌نويسد كه‌ پاولس‌ با اين‌ سخن‌ مردم‌ مسيحي‌ را در خدمت‌ حكام‌ ظالم‌ قرار مي‌دهد. علاوه‌ بر اين‌ وي‌ نهادينه‌ نمودن‌ اين‌ روان‌شناسي‌ توسط‌ لوتر را نيز يادآور مي‌شود. زيرا لوتر با گفتن‌ اينكه‌ «تمامي‌ قوانين‌ از جانب‌ خداوند صادر مي‌شود»، هرگونه‌ مخالفت‌ با هرگونه‌ نظامي‌ را هر قدر هم‌ كه‌ انحرافي‌ باشد عصيان‌ و شورش‌ عليه‌ خداوند عنوان‌ مي‌نمود. تهي‌ كردن‌ مسيحيت‌ از واكنش‌ و مقابله‌جويي‌، به‌ عنوان‌ يكي‌ از مفاهيم‌ بنيادي‌ دين‌ حق‌ نيز اين‌ چنين‌ تحت‌ القائات‌ و نفوذ عبرانيگري‌ صورت‌ پذيرفت‌.


بدين‌ ترتيب‌ يهوديزه‌ شدن‌ تحت‌ لواي‌ جريان‌ پروتستانيزم‌، اروپاي‌ شمالي‌ را در نورديد.
بعد از آن‌ نيز نوبت‌ انگليس‌ بود. انتظار «بهشت‌ دنيايي‌» كه‌ يكي‌ از خصوصيات‌ بارز خط‌ فكري‌ يهودي‌ ـ پروتستان‌ 35 بود و امكان‌ انباشت‌ سرمايه‌ را فراهم‌ نموده‌ بود، در ميان‌ تجار و صنعت‌كاران‌ انگليسي‌ نيز توسعه‌ يافت‌. كليه‌ علايق‌ و ارتباطات‌ با كليساي‌ كاتوليك‌ كه‌ سود و بهره‌ را ممنوع‌ نموده‌ بود قطع‌ گرديد و ارتباط‌ و پيوستن‌ به‌ پروتستانيزم‌ و بويژه‌ كالوين‌ و طريقتهاي‌ وابسته‌ به‌ او كه‌ سود و ربا را تقديس‌ مي‌نمود موجب‌ افتخار بود.


تأثيرپذيري‌ پيوريتانهاي‌ انگليس‌ و آمريكا از جريان‌ يهوديزه‌ شدن‌ مسيحيت‌


«كالوين‌» نيز علايم‌ و شواهد يهوديزه‌ شدن‌ را (در افكار و انديشه‌هاي‌ خود) داشت‌. حليت‌ سود و بهره‌، پذيرش‌ تورات‌ مقدس‌ به‌ عنوان‌ مرجع‌ اصيل‌ ـ بنابر بيان‌ قرآن‌ ـ انباشت‌ سرمايه‌ و مقبوليت‌ آن‌، با ويژگيهاي‌ دين‌ عبراني‌ انطباق‌ داشت‌. اصولاً كالوين‌ نيز همانند لوتر سخنان‌ ستايش‌آميزي‌ در ارتباط‌ با يهوديان‌ بر زبان‌ آورده‌ بود (به‌ طوري‌ كه‌) بعضي‌ از مذاهب‌ ديگر، اين‌ اظهارات‌ كالوين‌ را به‌ عنوان‌ دوستي‌ او با يهوديان‌ مورد استناد قرار داده‌، او را يهودي‌ انگاشته‌ و به‌ يهوديگري‌ متهم‌ نمودند. 36


اشتراكات‌ موجود بين‌ يهوديان‌ آن‌ عصر و پروتستانيزم‌ به‌ عنوان‌ مثال‌ در هلند به‌ طور واضح‌ و آشكاري‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌:


هلند اولين‌ دولتي‌ بود كه‌ پروتستان‌ شدن‌ خود را رسماً اعلام‌ داشت‌. بلافاصله‌ پس‌ از اين‌ موضوع‌ تعداد زيادي‌ از يهوديان‌ سفاردي‌ به‌ هلند به‌ ويژه‌ آمستردام‌ نقل‌ مكان‌ كردند.


يهوديان‌ آمستردام‌ كه‌ پس‌ از مدت‌ كوتاهي‌ به‌ قدرت‌ اقتصادي‌ بزرگي‌ تبديل‌ شدند، براي‌ اولين‌ بار سياستهاي‌ كاپيتاليستي‌ را به‌ اجرا درآوردند. ويژگيها و خصوصيات‌ يهوديان‌ آمستردام‌ را كه‌ به‌ عنوان‌ قدس‌ جديد مورد تجليل‌ قرار مي‌گرفت‌ در دايرة‌المعارف‌ يهود چنين‌ مي‌خوانيم‌:


از نقطه‌نظر اقتصادي‌ تا سال‌ 1648 يهوديان‌ آمستردام‌ از موقعيت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ برخوردار نبودند اما از اين‌ تاريخ‌ به‌ بعد تعداد زيادي‌ از يهوديان‌ مهاجر اسپانيا به‌ آمستردام‌ مهاجرت‌ كردند و نفوذ جماعت‌ يهودي‌ به‌ ميزان‌ قابل‌ توجهي‌ افزايش‌ يافت‌.


تجار يهودي‌ آمستردام‌ براي‌ اولين‌ بار با استفاده‌ از روشهاي‌ مدرن‌ سرمايه‌داري‌ آغاز به‌ فعاليت‌ نمودند. مناطق‌ مورد علاقه‌ آنها در تجارت‌ خارجي‌ شبه‌جزيره‌ ايبري‌، انگلستان‌، ايتاليا، آفريقا، هندوستان‌ و جزاير شرقي‌ و غربي‌ هند را شامل‌ مي‌شد. يهوديان‌ آمستردام‌ همچنين‌ به‌ فعاليتهاي‌ صنعتي‌ در ارتباط‌ با توتون‌، چاپ‌ و نشر و الماس‌ نيز روي‌ آوردند. به‌ ويژه‌ اينكه‌ صنعت‌ الماس‌ كلاً در دست‌ يهوديان‌ قرار گرفته‌ بود.


در پايان‌ قرن‌ 17 ميلادي‌ بخشي‌ از يهوديان‌ آمستردام‌ در بازار بورس‌ بسيار فعال‌ بودند. آنها در سطح‌ گسترده‌اي‌ بر بازار بورس‌ مسلط‌ شدند و در توسعه‌ و سازماندهي‌ آن‌ نقش‌ پيشتازي‌ داشتند. بعضي‌ از نويسندگان‌، ثروتمندي‌ قابل‌ توجه‌ آن‌ زمان‌ آمستردام‌ را به‌ قدرت‌ اقتصادي‌ يهوديان‌ مربوط‌ مي‌دانند. 37


يهوديان‌ آمستردام‌ بخش‌ بزرگي‌ از سها


پي‌نوشتها :


1 .لازم‌ به‌ يادآوري‌ است‌ در اينجا منظور از دين‌، همان‌ مسيحيت‌ است‌؛ ديني‌ كه‌ حقيقت‌ آن‌ مورد تحريف‌ قرار گرفته‌ است‌.


2 .Diest كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خدا معتقد بوده‌ ولي‌ پيامبران‌ و شريعت‌ آنها را قبول‌ ندارد.


3 .Ali Izzet Begovic.


4 .نويسنده‌ در اينجا از واژه‌ Apocalyptic استفاده‌ نموده‌ است‌ كه‌ مفهوم‌ اصطلاحي‌ آن‌ عبارت‌ از ادبيات‌ ديني‌ اواخر دوره‌ يهود (قبل‌ از مسيحيت‌) و اوايل‌ مسيحيت‌ است‌؛ هرچند اين‌ واژه‌ در معناي‌ تحت‌اللفظي‌ خود معني‌ مكاشفه‌، الهام‌، وحي‌ و همچنين‌ عنوان‌ كتاب‌ مكاشفات‌ يوحنا در انجيل‌ است‌ (به‌ نقل‌ از فرهنگ‌ اصطلاحات‌ ديني‌ و عرفاني‌، دكتر عبدالرحيم‌ گواهي‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامي‌، 1374).


5 .ر.ك‌: برتراند راسل‌، تاريخ‌ فلسفه‌ غرب‌.


6 .Ali izzetbegovic. Dogu ve Bati Arasinda Islam, Nehir yayin Lari Istanbul, 1992, SF 275-277.


7 .سوره‌ مباركه‌ بقره‌، آيه‌ 96.


8 .Hedonizm .


9 .Max Weber.


10 .The universal jewish Encyclopedia.


11.John Huss.


12.Zewingli.


13.Michael Servetus.


14.Calvin.


15.The universal Jewish Encyclopedia, vol.3, P.185.


16.ترجمه‌ اين‌ آيه‌ چنين‌ است‌: اما شما، دشمنانتان‌ را دوست‌ بداريد و به‌ ايشان‌ خوبي‌ كنيد! قرض‌ بدهيد و نگران‌ پس‌ گرفتن‌ (آن‌) نباشيد در اين‌ صورت‌ پاداش‌ آسماني‌ شما بزرگ‌ خواهد بود، زيرا همچون‌ فرزندان‌ خدا رفتار كرده‌ايد، چون‌ خدا نيز نسبت‌ به‌ حق‌ناشناسان‌ و بدكاران‌ مهربان‌ است‌.


17.Du Usuris .


18.Encyclopedia Judaica, Vol 5, P.66.


19.Jesus Christ was born a Jewish.


20.Leon Poliakov, History of Anti-Semitism, P.221.


21.The Jewish Encyclopedia, Vol 8, P.213.


22.Encyclopedia Judaica Vol.11, P.485.


23.Joseph Ha-Kohn.


24.همان‌ منبع‌.


25.Abraham B.Eliezer Ha-Levi.


26.Ibid Vol.41, P.12.


27.Abraham Farissol.


28.Ibid Vol.11, P.585.


29.Ibid, P.1426.


30.اين‌ اقدام‌ لوتر نيز مي‌توانست‌ اقدامي‌ در جهت‌ حفظ‌ و تداوم‌ حركت‌ پروتستانيزم‌ در مسيحيت‌ باشد چرا كه‌ در صورت‌ يهودي‌ قلمداد شدن‌ او و سكوت‌ او در اين‌ رابطه‌، اين‌ حركت‌ مي‌توانست‌ بعد از مرگ‌ او دچار آسيبهاي‌ جدي‌ شده‌ و حتي‌ متوقف‌ شود. احتمال‌ اينكه‌ اين‌ اقدام‌ لوتر بنابر توصيه‌ جريان‌ يهوديت‌ بوده‌ باشد، بسيار زياد است‌.


31.Paulus.


32.Saul.


33.Mistisizm.


34.(Edited by) James B. Prichavd, The concised Atlas of the Bible Times Book. London, 1991, P.421.


35.Judeo-Protestan.


36.Karen Armestrong, Holy War, Mecmillian London limited, 1988, P.344.


37.Encyclopedia Judaica, Vol.11, P.898.


38.Dutch East India Company .


39.Dutch West India Company.


40.Elie Kedourie Spain and the Jews: the Sephardi Experience 1492 and After. Thames and Hadson Ltd. London 1992, P.208.


منبع: موعود