کافه تلخ

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

كتاب گمشده انكي(پایان فصل هفتم)





اجازه ندهید شورشی که یکبار در آبیزو رخ داد در Edin تکرار شود . انکی به نینورتا گفت : با این زمینیهایی که در Edin هستند ، قهرمانان دیگر تحرکی ندارند . نینورتا به انکی گفت :
این موضوع برای چند Shars بیشتر طول نخواهد کشید . انلیل آرام نشد وبا گله وشکایت به پسرش گفت :
اجازه بدهید تا سریعاً طلاها را جمع آوری کرده و هرچه زودتر همگی به نیبیرو بازگردیم . در Edin ، آنوناکی ، با تحسین زمینیها را مینگریستند .
مجذوب هوش آنها شده بودند که چگونه دستورات را درک می کردند . آنها تمام کارهای خرد را بعهده گرفته بودند . آنها بدون اینکه لباسی پوشیده باشند کارهایشان را انجام می دادند .



مردها وزنهای شان دائم با یکدیگر جفت گیری می کردند و خیلی سریع تکثیر می شدند . در یک شار ، بعضی اوقات چهار شار و بعضی اوقات بیشتر نسل شان بیشتر می شد ، بطوری که تعداد زمین یها زیاد شد و آنوناکی به اندازه کافی کارگر در اختیار داشتند . آنها با غذاهای آنوناکی سیر نمی شدند .
در شهرها و درباغها ، دردره ها و تپه ها ، زمین یها برای غذا دائم درتلاش بودند . در آن روزها هنوز مساله غلات مطرح نبود . گوسفند ماده ای وجود نداشت وبره ای پرورش پیدا نمی کرد . درباره این موضوعات انلیل جملات خشمگینانه ای به انکی می گفت . این خلقت شماست که باعث این آشفتگی ها شده و این شما هستید که باید راه نجاتی پیدا کنید .

اکنون زمان بررسی این مساله است که چگونه انسان متمدن بوجود آمد . اینکه چگونه انکی وAdapa و Titi رازی را در Edin بوجود آوردند .
از تکثیر زمین یها ، انکی خوشحال بود و انلیل ناراحت ! آنوناکی ها خیلی خیلی آرام شده بودند و میزان نارضایتی آنها خیلی کم شده بود . با تکثیر ، آنوناکی دیگر کار شاق انجام نمی دادند و کارگرها ی serfs ( کارگران برده که همراه زمین فروخته می شدند و آزادی نداشتند و مالک همسر و فرزند خود نیز نبودند ـ مترجم ) کارهایشان را انجام می دادند .
برای هفت شار آرامش بین آنوناکیها حاکم بود و از میزان نارضایتی آنها کاسته شده بود .



ص 126

با این سرعت در تکثیر ، برای همه آنها امکان رشد کافی وجود نداشت . در طول بیشتر از سه شار ، پرندگان وماهی تعدادشان کم شد . آنوناکی به تنهایی رشد می کردند و زمینیها هم سیری ناپذیر بودند .
انکی در قلبش ، خود رامسئول طراحی جدیدی احساس می کرد او به این فکر کرد که انسان متمدنی را بوجود آورد .
آنها این توانایی را داشتند که غلات را کشت کنند و چوپان گوسفندان ماده وغیر ماده باشند .
انکی به فکر طرحهای جدید خود بود و اینکه چگونه آنها را عملی کند . او طراح کارگران بدوی در آبیزو بود . زمینیها در Edin ، در شهرها و باغ هایش بودند . آنها چه کارهایی را می توانستند انجام دهند که با آنها سازگار باشد ؟ چه چیزی در جوهره زندگی آنها ترکیب نشده است ؟

فرزندان زمینیها باعث نگرانی شده بودند .
این موضوعی بود هشدار دهنده که مورد توجه قرار گرفته بود .
آنها بطور مداوم جفت گیری می کردند .
آنها به دوران نیاکان وحشی خود بازگشته بودند ، خوار و خفیف شده بودند . انکی نگاهی به سرزمین های باتلاقی می اندازد .
روی رودخانه ها شروع به قایقرانی می کند . تنها کسی که با او بود ، ایزمو ، وزیرش بود که محرم رازهایش بود . دررودخانه ها او متوجه زمینیها شد که مشغول شستشو و جست وخیز بودند . دو زن در میان آنها بودند که زیبایی وحشی گونه ای داشتند . آنها سینه های محکمی داشتند . ازدیدن آنها در آب ، آلت تناسلی انکی به حالت نعوذ در آمد . میل آتشینی در او بوجود آمد .

از وزیر ایزمود پرسید آیا یک جوان مرا خواهد بوسید ؟ وزیر ایزمود گفت :
من با این قایق اینقدر پارو خواهم زد تا جوانی پیدا شود که شما را ببوسد . او قایق را هدایت کرد به دستور انکی آن را به کنار خشکی برد تا انکی از آن پیاده شود .
زن جوانی با او هم صحبت شد و میوه درختی را به او تعارف کرد . انکی خم شد و زن جوان در آغوش او دراز کشید و لبهای ش را بوسید .
لبهای ش شیرین بودند وسینه های محکم و جا افتاد ه ای داشت . انکی با او رابطه جنسی برقرار کرد در حدی که منی ش را در رحمش ریخت . او این منی مقدس را با رحمش پذیرفت و ازمنی خداوندگار انکی آبستن شد !

ص 127

زن جوان دیگری با دیدن این صحنه به او نزدیک شد وبه او توت فرنگی وحشی تعارف کرد . انکی خم شد وزن جوان را در آغوش گرفت ولبهایش را بوسید . لبهای او نیز شیرین بود و سینه هایش برجسته و خوش فرم بودند . انکی با او نیز رابطه جنسی برقرار کرد در حدی که منیش را در رحمش ریخت . با زنهای جوان ماند تا دوران حاملگی آنها مشخص شود . انکی به وزیر ایزمود گفت که درکنار زن ها باشد . در ماه چهارم شکم آنها بزرگ شد . قبل از دهمین ماه در ماه نهم حاملگی آنها کامل شده بود . اولین زن چمباتمه زد و چیزی زائید . یک بچه مذکر از او متولد شده بود . دومین زن هم چمباتمه زد و چیزی زائید . از او یک بچه مونث دنیا آمد . در طلوع و غروب ، طی یک روز هر دو دنیا آمده بودند . برکات یگانه در یک طلوع وغروب ، آنها این گونه در افسانه ها مشهور شدند . در نود وسومین شار ، توسط پدرشان انکی در Edin متولد شدند . وزیر ایزمود به سرعت جریان تولد آنها را به انکی خبر داد . انکی از این جریان تولد به وجد آمده بود . آیا تا کنون کسی چنین چیزی را دیده است ؟ از مقاربت بین آنوناکی و زمینیها حاملگی رخ داده بود .

اکنون من انسان متمدن را در اختیار دارم !

این راز باید بین خودمان باقی بماند ! این دستور انکی بود به وزیر ایزمود . اجازه بدهید که نوزادان توسط مادرانشان شیر داده شوند . از این پس آنها نیز جزء خانواده من محسوب می شوند . شما باید به دیگران بگویید که من آنها را بین نی ها ، درون یک سبد پیدا کرده ام !

نوزادان توسط مادرانشان شیرخوردند و پرورش یافتند .

از آن به بعد خانواده جدید انکی توسط وزیر ایزمو در اریدو جای داده شدند . ایزمو به هرکس که می رسید در مورد نوزدان این توضیح را می داد که آنها را در بین نی ها ودر سبد پیدا کرده است .
ص 128

نینکی به بچه های سرراهی علاقمند شده بود و آنها را مثل بچه های خودش نگاه می کرد . نوزاد پسر را Adapa نامید ، به معنی سرراهی ، ونوزاد دختر را Titi نامید به معنی یکی با زندگی ، این دو بچه با بقیه بچه های زمینی فرق داشتند . آنها کندتر از بقیه زمینیها رشد می کردند اما خیلی سریعتر از آنها می توانستند درک کنند . به آنها هوش عطا شده بود . آنها می توانستند ماهرانه با کلمات ، جمله بسازند وصحبت کنند . دختر خیلی زیبا و دلپذیر بود وبا دستهایش مهارتش را نشان می داد . نینکی ،همسر انکی ، به Titi خیلی علاقمند شده بود .
به او تمام هنرهایی را که داشت آموخت . انکی نیز Adapa را خودش آموزش داد . به او یاد داد که چگونه نگهداری و ثبت کند . این موفقیتها را انکی با غرور به ایزمود نشان می داد . به او گفت :
من یک انسان متمدن بوجود آورده ام . از تخم خودم نوعی جدید از زمینیها را بوجود آورده ام . آنها همچون تصویر خودم به من شبیه هستند .
از تخم غذا بوجود می آید و از گوسفند ماده ، گله . که نیاز به چوپان دارد . آنوناکی وزمینیها از این پس سیر خواهند شد . انکی به برادرش انلیل پیام داد و انلیل از Nibru-ki به اریدو آمد . انکی به انلیل گفت :
من از این وحشی های بیابانی نوع جدیدی از زمینیها را بوجود آورده ام .
آنها سریع یا دمی گیرند و دانشها ومهارتها به آنهادرس داده می شود . اجازه بدهید که ما دانه ها ی نیبیرویی خود رااین پایین بکاریم .
اجازه بدهید تا ما از میشهای نیبیرویی ، گوسفند تحویل زمینیها بدهیم . اجازه بدهید ما این زمینیهای جدید را پرورش بدهیم برای کشاورزی و چوپانی . درواقع آنها از بسیاری جهات وابسته به آنوناکی هستند .

این یکی از عجایب حیرت انگیز است که ما درمورد این وحشیهای بیابانی بدست آورده ایم .

ایزمو احضار شد و مثل همیشه گفت که آنها را در سبدی بین نی ها پیدا کرده است . انلیل با بدبینی نسبت به این موضوع به فکر فرورفت . او شگفت زده سرش را تکان داد .
ص 129

او از این در تعجب بود که چگونه یک بچه زمینی جدید بوجود آمده است . یک انسان متمدن درزمین بوجود آمده . چگونه به آنها کشاورزی و چوپانی و صنعت و ابزار سازی درس داده می شود .

انلیل به انکی گفت : اجازه بدهید که خبر این فرزندان نو ظهوررا به آنو بدهیم .
(عجب آدمی هست این انلیل ! تا چیزی میشه آنو رو خبردار می کنه ـ مترجم )
http://questioningtransphobia.files.wordpress.com/2007/11/inanna.jpg
خبر فرزندان جدید به آنودر نیبیرو داده شد . آنو گفت :
دانه هایی که قابل کاشت ورشد هستند و میشهایی که قابلیت گوسفند زایی دارند را نیز به زمین بفرستید. انکی وانلیل به توصیه های آنو عمل کردند . بوسیله انسان متمدن ، آنوناکی وزمینیها سیرخواهند شد . آنواین جملات را می شنید و حیرت زده می شد . او گفت : البته اینکه بعضی وجودهای زندگی باعث بوجود آمدن نوع دیگری از زندگی شوند امر بی سابقه ای نیست . اما اینکه در روی زمین از آدمو انسان متمدن با این سرعت بوجود بیاید بی سابقه است .
بوجود آمدن چنین ترکیبی نیازمند شماره های بزرگتری است .
این موجودات از تکثیر چنین موجوداتی ناتوان هستند . دانشمندان این موضوع را در نیبیرو بررسی کردند . در اریدو حوادث مهمی در حال رخ دادن بود . Adapa با Titi عمل جنسی انجام داد و تا آنجا پیش رفت که منیش رادر رحم او بریزد .
در این میان تولدی رخ داد . Titi دو قلویی به دنیا آورد . دو برادر . خبر تولد این نوزادان در نیبیرو به آنوداده شد . (Adapa وTitiجفت گیری می کنند . صاحب دو پسر می شوند . Ka-in و Abaelکه در قسمت بعدی به ماجرای آنها پرداخته می شود . ـ مترجم )

این دو قلوها با یکدیگر سازگاری داشتند . آنها می توانستند وسیله تکثیر باشند . دانه های قابل کاشت و رشد و میشهای گوسفند زا را به زمین تحویل دهید . به زمینیها کشاورزی و چوپانی بیاموزید تا همه از منفعت آنها سیر شوند . اینها دستورات آنوبود از نیبیرو به انکی و انلیل .

اجازه بدهید Titi دراریدو ماندگار شود تا بتواند به نوزادان خود شیر دهد . ونیز آنو دستور داد که Adapa این مذکر زمینی به نیبیرو فرستاده شود !
ص 130