کافه تلخ

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

ياجوج و ماجوج چه کسانی بودند؟(هاروت و ماروت)



تراز راست

یاجوج و ماجوج چه کسانی بودند؟
آمده است که یاجوج و ماجوج از نسل یافث بن نوح میباشند اما بعضی گویند:
آدم محتلم گردید نطفه ی او با خاک ممزوج گشته یاجوج و ماجوج از آن خاک به هم رسید و در آخر سرزمین شمال در زمینی که به بحر ظلمات وصل است مسکن ایشان است وآن طور که گفته میشود طول عمارت آن زمین هشتاد سال راه هست.

که ذوالقرنین سدی از آهن و مس را بر ایشان بسته است.


تاریخ تاریک است اما آنطور که از آن معلوم میشود این است که ایشان (یاجوج و ماجوج) بیست و دو قبیله بودند.آن زمان که ذوالقرنین سد را بر ایشان میبندد یک قبیله از این بیست و دو تا برای انجام کاری از دیگران جدا میشوند و و ذوالقرنین سد را بر بیست و یک قبیله از ایشان میبندد و آن قبیله ترک بود که از دیگران جدا شده بود.
همچنین آمده است که هر یک از یاجوج و ماجوج چهار صد طایفه اند و مجموع این هشتصد طایفه در عمر به گونه ای باشند که هیچ یک از آنان نمیرد تا هزار پسر از صلب خود نبینند که همگی صاحب اسلحه ی جنگ شوند و مروی است که: بشر به ده دسته تقسیم میشوند نه جزء آن را یاجوج و ماجوج تشکیل میدهند و یک جزء دیگر را سایر مردمان.
و ایشان بر سه گونه اند:
صنفی به بلندی درخت صنوبر صنفی چهار ذرع در چهار ذرع و صنفی در میانه ی سه شبرو و یک شبرند که گوش آنان به قدری بزرگ است که یکی را تشک و یا فراش میسازند و دیگری را به عنوان پتو و یا لحاف از آن استفاده میکنند که از هیچ کوهی و آهنی نمی گریزند و فیل و شتر و وحشیان و خوکها وگوشت مردمان و مرده های خود را میخورند. به گونه اول ایشان تاویل به دوم تاویس و صنف سوم ایشان را منک میگویند.
آنها پیوسته در حال کندن سد میباشند و چون وقت شام میرسد میگویند:

میرویم و فردا سد را می شکنیم و خروج مینماییم پس چون فردا آیند به قدرت خدا باز سد را سالم و محکم یابند و باز مشغول کندن میشوند تا وقت شام و مروی است حضرت خضر و الیسع(علیه السلام) هر شب بر آن سد می آیند و یاجوج و ماجوج را از خروج منع مینمایند پس چون وعده ی قیامت نزدیک شود یکی از ایشان برای فردا انشا الله گوید پس چون روز دیگر فرا رسد سد را به شکل دیروز میبینند پس آن را می شکافند و به بیرون خروج میکنند با جمعیتی که اول آن در شام و دنباله ی ایشان در خراسان باشد و در هنگام خروج دریای مازندران را طوری خشک میگردانند که وقتی نسل بعدی پا به دوران گذارند میگویند که:

گویا یک زمانی در اینجا آب بوده است.

هرگونه گیاه سبزی که در عالم بینند تناول نمایند و هرخشکی که جویند همراه بردارند و تمام آبها را بیاشامند و مردمان در حصارها متحصن گردند و قحط و خشکسالی و غلا به جایی رسد که سر الاغی را بهتر از صد اشرفی میدانند و آن را هم نمیتوانند یافت کنند و کله گاوی را به یک وقیه(برابر دوازده درهم) طلا خریداری نمایند و بر تمام زمین تسلط پیدا میکنند به جز بیت المقدس مکه و مدینه.


پس مردمان به تضرع و زاری میپردازند و هلاکت این قوم را از خداوند منان درخواست میکنند و بنابر روایت عامه به حضرت عیسی(علیه السلام) شکایت ورزند آن جناب بر یاجوج و ماجوج نفرین می فرماید و هر حال طغیان ایشان به جایی میرسد که گویند اهل زمین را کشتیم الحال باید که اهل آسمان را به قتل آوریم و تیرهای خود را به سمت آسمان رها سازند و چون به زمین آید خون آلوده بینند. در این هنگام حق تعالی کرمی را بر ایشان مسلط گرداند که در بینی آنان نفوذ کرده و همه را در یکشب به هلاکت رساند و تا صبح احدی از ایشان باقی نماند. پس چون مسلمانان در وقت صبح اثری از اذیت ایشان نبینند, متحیر گردند و شخصی را به جاسوسی فرستند و او فریاد برکشد که:
یا معشر المسلیمن!
ای گروه مسلمانان بشارت باد شما را به هلاکت ظالمان و کفایت شر دشمنان پس مسلمانان از شهرها و حصارها بیرون آیند و مواشی و مراعی خود را روانه ی صحرا گردانند و چون دیگر گیاهی برزمین نمانده است حیوانات از گوشت یاجوج و ماجوج تناول نمایند و فربه شوند و چون در زمین به اندازه ی سر سوزنی از گوشت و بوی زخم ایشان خالی نیست مردمان از شدت عفونت متأذی(اذیت) گردند و به خداوند منان برای دفع این مشکل و اذیت متوسل شوند و به روایت عامه حضرت عیسی(علیه السلام) را در درگاه خدا شفیع خود سازند، به هر حال اثر اجابت ایشان بادی است که غباری با آن باشد و از جانب یمن خیزد و تمام روی زمین را غم و اندوه و دود فراگیرد که جمیع خلق زکام شوند و بعد از سه روز منکشف گردد در حالی که همه ی مردارها به محلی ریخته شده باشند و به روایت بعضی دیگر از عامه به دعای عیسی(علیه السلام) و اصحاب آن جناب حق تعالی مرغی فرستد به بزرگی شتر که جنازه ها را از زمین بردارد و هرکجا که خدای تعالی بخواهد اندازد.


پس خدای تعالی باران رحمتی فرستد که زمین را از چرک و ریم ایشان مانند انبۀ صافی پاک گرداند و برکت زمین را بسیار گرداند و میوه و گیاه را رویاند حتی آنکه دانۀ اناری به این اندازه بزرگ شود که جمعی از آن سیر شوند و در سایۀ کاسۀ پوست آن بنشینند و شیر شتری قبیله ای را کفایت نماید و شیر گاوی از برای قومی و شیر گوسفندی از برای جمعی کافی باشد و تا مدت هفت سال خلق روی زمین از تیر و کمان و سپر ایشان بسوزانند و محتاج به هیزم نگردند.