فريسيان
كلمه فريسى در عبرى به معناى عزلت طلب است . اين لقب بر جدايى و امتياز آنان دلالت دارد. اين فرقه دو قرن قبل از ميلاد پديد آمد و تاكنون هم اكثريت يهود از آن هستند. اصل اين فرقه به فرقه حسيديم (به معناى پارسايان ) بر مى گردد. فرقه حسيديم سه يا چهار قرن قبل از ميلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف ميان يهوديان پديد آمد. آنان در جنگهاى مكابيان شركت داشتند و در راه دين جانبازى كردند و شهيد شدند.
در قرن هجدهم نيز موج تازه اى به نام حسيديم ميان يهوديان شرق اروپا پيدا شد كه از اين حركت الهام مى گرفت .
فريسيان يك قرن قبل از ميلاد از ميان حسيديم برخاستند. آنان از نظر فكرى با صدوقيان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. اين فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست . همچنين در مسائل مربوط به اراده آدمى راه ميانه اى را پذيرفته بود و نيز رستاخيز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذيرفت و به عبادات از قبيل نماز و غيره اهميت مى داد. فريسيان در جامعه يهود موقعيت خوبى به دست آوردند و اكثريت تابع آنان شدند.
فريسيان علاوه بر عهد عتيق كه تورات مكتوب ناميده مى شد، به تورات شفاهى نيز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حكيمانه دانشمندان يهود است كه به عقيده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم يهود باقى مانده است . اين گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم ميلادى ، در كتابى بسيار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زيربناى فكر و اعتقاد بنى اسرائيل قرار گرفته است . پس از اين ، در باب آن سخن خواهيم گفت .
فريسيان دارالعلمهاى مختلفى تشكيل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقايق تورات كردند و نكته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقيده آنان در تورات حتى يك حرف كم يا زياد يا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نيست ، بلكه درون هر حرف و كلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است .
امور داخلى يهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فريسى و گاهى صدوقى بود. همچنين آنان با حضرت عيسى مسيح (ع ) بسيار مخالف بودند و براى تصليب او تلاش كردند. نام فريسيان به تكرار، در اناجيل چهارگانه آمده است .
صدوقيان
نام اين فرقه به صادوق بن اخيطوب كه از طرف حضرت داوود (ع ) به كهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (كتاب دوم سموئيل 8:17 و 15:24). اين منصب در عصر حضرت سليمان (ع ) نيز براى صادوق باقى ماند(كتاب اول پادشاهان 2:34). كاهنان بنى صادوق در كتاب حزقيال مورد تعريف و تمجيد قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقيال 44:15).
صدوقيان به جاى نماز، براى قربانى اهميت ويژه اى قائل بودند. بسيارى از كاهنان هيكل سليمان و حاخامهاى سنهدرين از اين فرقه برخاستند. روابط آنان با واليان رومى نيز خوب بود.
صدوقيان بر خود لازم مى ديدند سنتهاى گذشته را حفظ كنند و با تجديد نظر و تفسير به راءى فريسيان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزيدند. آنان قائل به جسمانيت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدايايى كه در راه خدا مى دهيم ، مانند چيزهايى است كه به يك پادشاه يا حاكم بشرى داده مى شود. صدوقيان جاودانگى نفس و قيامت را انكار مى كردند و مى پنداشتند سزاى نيكى و بدى در همين دنيا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختيار مطلق معتقد بودند.
صدوقيان مانند فريسيان با حضرت مسيح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تكرار در اناجيل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشليم در سال 70 م . ديگر اثرى از اين فرقه باقى نماند.
سامريان
نام سامريان از منطقه اى به نام سامره مى آيد كه در زمان تجزيه سرزمين فلسطين پس از حضرت سليمان (ع ) ، مركز كشور اسرائيل بود. اين فرقه پس از بازگشت از اسيرى بابل پديد آمد و برخى معتقدند كه نژاد آنان اسرائيلى نيست و احتمالا مخلوطى از اسرائيلى و آشورى است .
اين فرقه بسيار كوچك تنها پنج سفر تورات و كتاب يوشع را مى پذيرد و 33 كتاب ديگر عهد عتيق را رد مى كند. همچنين تورات اين فرقه با تورات رايج اندكى اختلاف دارد و زبان سامرى نيز با زبان عبرى متفاوت است كه البته اين تفاوت اندك آن را از عبرى بودن خارج نمى كند.
سامريها به قداست كوه جرزيم در نزديكى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گويند قبله حضرت موسى (ع ) نيز همان بوده است ، ولى حضرت داوود (ع ) از پيش خود، مكان معبد سليمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى كرده است .
اين فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ويژه اى انجام مى دهد.
اسنيان
ريشه كلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است ،به اين معنا كه آنان در انديشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسميه اين كلمه ،احتمالا ديگرى (مانند تعميد دهنده ) نيز وجود دارد.
اين گروه حدود دو قرن پيش از ميلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشليم ، آنان نيز مانند صدوقيان و بعضى فرقه هاى ديگر از بين رفتند و جز نامى از ايشان باقى نماند،تا اينكه نيم قرن پيش به سال 1947 ،برخى آثار مكتوب آنان همراه با نسخه هايى از عهد عتيق كه تحرير كرده بودند، در غارهاى فلسطين در كرانه بحرالميت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنيان مالكيت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندين بار غسل مى كردند و به اين منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند كه در اكتشافات اخير آنها را از زير خاك بيرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به كار مشغول مى شدند،سپس دست از كار مى كشيدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همين طور شام آنان دسته جمعى بود.
روز شنبه به طور كلى از كار دست مى كشيدند و عبارت و تفكر و مطالعه تورات مى پرداختند.
گفته مى شود قبله آنان خورشيد بود، نه معبد سليمان و ظاهرا آن را از ميتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمينه تفسير و عرفان بالا بود و افرادشان نيز در حدود قرن اول ميلادى 4000 نفر گزارش شده است كه با در نظر گرفتن محدوديتهاى عضوگيرى در آن جامعه ، عددى بزرگ به نظر مى آيد.
به عقيده برخى دانشمندان ، افكار اين فرقه زير بناى مسيحيت فعلى گرديد. حتى ممكن است اعضاى اين فرقه همگى مسيحى شده باشند. گفته مى شود يحيى بن زكريا (تعميد دهنده ) نيز از آنان بوده است . بيابان گردى آن حضرت به قول اناجيل (و نيز احاديث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر اين موضوع باشد.
قانويان
كلمه قانونى كه در لغت به معناى غيور و متعصب است ، بر گروهى اطلاق مى شد كه با شدت تمام با استيلاى روميها بر فلسطين مخالفت مى كردند. آنان معمولا خنجرى در زير لباس خود مخفى مى كردند و در فرصت مناسب هواخواهان روميان را از پاى در مى آوردند. بيگانگان آنان را از فرقه هاى ديگر مشخص مى كردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنين به نظر مى رسد كه اين عده از نظر ساير اعتقادات خود با فريسيان تفاوتى نداشتند.
قارئون
قارئون از كلمه ((قراء)) در عربى و عبرى مى آيد كه در مقابل تفسيرهاى تكلف آميز فريسيان ، به قرائت كتب آسمانى اشاره دارد.
اين فرقه كه پس از ظهور اسلام پديد آمده است ، با تلمود (تورات شفاهى ) مخالفت مى كند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فريسيان درگيرى داشته است . رهبر آنان در ابتدا يك ربانى يهودى به نام عنان بود كه با ابوحنيفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت . وى در عصر منصور دوانيقى در بغداد اين فرقه را بنياد نهاد. سپس فردى به نام بنيامين نهاوندى آن مكتب را در ايران آن روز ترويج كرد و تغييراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائيم يعنى قرائت كنندگان ) را به جاى عنانيه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اكثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى كردند. اكنون آنان در اسرائيل ، روسيه ، اوكراين و كشورهاى ديگر به سر مى برند. نام شبه جزيره كريمه (Crimea) در اوكراين از عنوان فرقه قرائيم گرفته شده است . دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند كه مباحث آنان در الهيات يهودى توجه محققان را به خود جلب كرده است . آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گيرند.
دونمه
نام فرقه دونمه به تركى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتين مى گويند كه به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.
نامبرده به سال 1626 در شهر ازمير (غرب تركيه ) به دنيا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهيات و عرفان يهودى كم كم مدعى شد كه مسيحاى يهود است و براى نجات آنان آمده است . برخى يهوديان اروپا و تركيه و خاورميانه دعوتش را پذيرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.
وى كه خود را نخستين فرزند خدا مى ناميد، گفت در سال 1666 قيام خواهد كرد. وى قبل از رسيدن موعد مذكور به اورشليم و قاهره رفت . در آن ايام يهوديان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: ((زنده باد مسيح پادشاه )) و ((زنده باد سلطان صبى .))
شبتاى صبى در سال 1666 به جاى آنكه به اورشليم مسافرت كند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانى دستگير شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذيرفتن اسلام ، نام خود را به محمد افندى تغيير داد و با يك بانوى مسلمان ازدواج كرد.
وى همچنين بسيارى از پيروان خود را به پذيرش اسلام ترغيب نمود، ولى باز هم بسيارى از يهوديان او را مسيحا مى دانستند. آنان در توجيه اين مساله مى گفتند كه تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى يافتن ده قبيله گم شده بنى اسرائيل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد كرد. يكى از فعالان اين مرام مى گفت : همان گونه كه موسى در كاخ فرعون پرورش يافت ، لازم بود كه مسيحا در كاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نيز نجات دهد.
شبتاى صفت مسيحايى خويش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبليغ اسلام ميان يهوديان ، با آنان تماس بگيرد. وى فرقه اى پديد آورد كه اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته ، پيرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سريع شبتاى به عنوان منجى حقيقى بنى اسرائيل اميدوار ماندند.
مرگ وى به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع كرد. پس از آن ، اتباع اين فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن يهودى عمل مى كردند.
اكنون چند هزار نفر از آنان در تركيه يافت مى شوند.
در مجموع از تعاليم يهود ميتوان اينگونه استنباط کرد که ديني سختگيرانه است. هرچند بسياري از آنچه موجود است ميتواند منسوب به تحريفات دين يهود باشد که بعدها ايجاد شد.