کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۱۹, دوشنبه

محرک عقلی




طبیعت از امری ثابت وجود دریافت می‌کند که جماعتی آن محرک عقلی را عقل عاشر و جمعی رب‌النوع و عقل عرضی می‌دانند. ملاصدرا قائل به ارباب انواع است از آنجایی که موجود مادی، فرع و رقیقت موجود مجرد عقلی است و نهایت و غرض از حرکات مادی، اتصال به اصل خود می‌باشد یک نحوه اتصالی بین فرع و اصل خود موجود است و جمیع قوای موجود در عالم ماده، نازل از آن عالم می‌باشند و جمیع انواع مادی متصل به ارباب انواع و عقول عرضی‌اند.
مفهوم و جهت بقاء هر طبیعتی جوهر فرد مجرد عقلانی است که نسبتش به جمیع افراد مادی علی‌السویه است و اشراقات متوارده بر طبیعت از آن جهت که مرتبط به فرد عقلانی است ثابت و به اعتبار انتساب آن به طبیعت متجدده متغیر است و این خود از عجایب مباحث عقلی است و عقول مجرده ماوراء این عالم به منزله روح و جان مادیات متفرق هستند و موجودات مادی به واسطه استکمالات جوهری عقول لاحق خواهند شد و این مادیات همان حقایق عقلی‌اند[3].

کمال و تکامل

حرکت را به دو نحو لحاظ می‌کنیم 1- حرکت قطعیه که اجزا و مراتب برایش در نظر بگیریم و در این صورت هر مرتبه‌ای غایت برای مرتبه قبل از خودش است. 2- حرکت توسطی که در مجموع خودش یک طلب است و یک تکامل و یک کمال تدریجی، و حرکت باید به یک کمال غیر تدریجی منتهی شود.
در مجموع خودش این حرکت، کمال اول است و احتیاج به یک کمال ثانی دارد و طبیعت در عین اینکه حرکت جوهریه و کمال تدریجی دارد در مجموع باید کمالی را دنبال کند که آن از سنخ حرکت نیست و این حرکت تدریجی به مرحله تجرد می‌رسد و آن مرحله دیگر تکامل نیست بلکه مرحله کمال است و طبیعت هم مثل این است که در دامن خود گوهرهای غیر مادی را پرورش می‌دهد یعنی نهایت حرکت طبیعت همیشه غیر ماده است[4].