کافه تلخ

۱۳۸۵ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

آدم و حوا


آدم و حوا


ملاك خليفه خدا بودن آدم«عليه السلام» در زمين چه بوده است؟
ملاك جانشين خدا بودنِ آدم«عليه السلام» در زمين، قابليّت انسان در يادگيري و تعلّم اسماء بود. بر خلاف ملايك كه چنين قابليّتي را ندارند و تكامل و ارتقاي علمي و معرفتي در آنان راه ندارد. به همين جهت، هنگامي كه اين سؤال براي ملايك پيش آمد كه اگر هدف از خلقت آدم، تقديس و تمجيد ذات‏الهي است اين امر با وجود ملايك صورت مي‏پذيرد، پس چه حكمتي در خلقت موجودي جديد كه جانشين خدا بر روي زمين خواهد بود وجود دارد؟
خداوند به انسان تعليم اسماء نمود و ملايك در هنگام عجز از آگاهي از اسماء به سرّ خلقت آدم«عليه السلام» و جانشين خدا بودن او در زمين پي‏بردند.

وري كه بر جبين حضرت آدم ابوالبشر بود چه شد؟
ابن عبّاس از رسول خدا«صلي الله عليه وآله» نقل كرده است كه آن حضرت«صلي الله عليه وآله» فرمودند: «هنگامي كه خداوند آدم«عليه السلام» را آفريد نور پيامبر خاتم حضرت محمّد«صلي الله عليه وآله» را در صلب آدم قرار داد و صلب آدم به جهت قابليّتي كه داشت آن را پذيرفت آن نور از صلبي به صلب ديگر انتقال مي‏يافت تا اين كه قسمي از آن در صلب عبداللَّه و قسمي در صلب ابي طالب(دو فرزند عبدالمطلب) قرار گرفت، پس خداي بزرگ مرا از آن نور آفريد و من خاتم پيامبران هستم.(4)»

دميده شدن روح در آدم«عليه السلام» و به طور كلّي در انسان‏ها چگونه است؟
بر اساس آيات قرآني و روايات، نفخ روح در آدم«عليه السلام» پس از كامل شدن خلقت بدنش صورت گرفته است. در سوره حجر خطاب به فرشتگان آمده است: «فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي فقعواله ساجدين؛(1) پس چون كار او به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم، همگي براي او سجده كنيد».
ولي به طور كلّي دميده شدن روح در انسان، براساس آيات (13 و 14) سوره مؤمنون، در رحم و پس از شكل گرفتن اعضاي جنين و روييدن گوشت بر استخوان‏ها (در حدود 4 ماهگي) صورت مي‏گيرد.

انسان

منظور از اسماء در سوره‌ی بقره آیه 31 چیست؟ فرق ملائكه با انسان ...؟
پرسش:
منظور از اسماء در سوره‌ی بقره آیه 31 چیست؟ فرق ملائكه با انسان در این خصوص چیست؟ در حالی كه انسان نیز فقط به آنچه خدا به او تعلیم داده آگاهی دارد و از این جهت شبهه ملائكه چگونه برطرف می‌شود؟
پاسخ:
در مورد بخش اول پرسش، مفسران در مورد معنای اسماء در آیه‌ی شریفه (وعلم آدم الاسماء كلها) ، نظرات متفاوتی مطرح كرده اند كه بشرح زیر می باشد:
1. منظور از نام‌ها نام تمام نعت‌ها و اصول و رموز كشاورزی ، درخت كاری و تمام كارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.1
2. برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبان‌ها می باشد.2
3. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.3
4. عده ای از مفسران هم بر این باورند كه منظور فوائد ، امتیازات ، و نام‌های حیوانات را خدا به آدم یاد داد و اینكه هر حیوانی به چه كاری می‌آید.4
5. از امام صادق(ع) نیز روایتی نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوه‌ها، دره‌ها، بیابان‌ها، و حتی نام فرش زیر پای خود، می‌دانند.5
6. در تفسیر نمونه می خوانیم:
خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آنها آگاه شود تمام موجودات را بشناسد و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد ...،استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام گذاری كند.6
7. عده‌ای از مفسرین با تاكید بر روایاتی كه نقل می‌كنند معتقدند: اسمائی كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار طیبه‌ی حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم الصلاة والسلام ـ بوده است.7
حال كه ازنظرات مختلف آگاه شدیم توجه شما را به نظری آیت الله جوادی آملی ـ حفظه الله ـ كه در واقع شرحی بر نظر علامه طباطبائی(ره) می باشد ، جلب می نمایم تا معنای آیه شریفه واضح‌تر شود:
مراد از اسماء همان حقائق غیبی عالم است كه به لحاظ «سمه» بودن و نشانه‌ی خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، حقائقی كه با شعور و عاقل، و مستور به حجاب غیب، و مخزون عندالله، و در عین حال خزاین اشیای عالمند.
موجودات عالیه ای كه همه‌ی حقایق عالم شهود ، تنزل یافته و رقیقه ای از آنان است و همه‌ی آنچه در آسمان و زمین مشاهده می‌شود از نور و بهای آنان مشتق شده است، و به خیر و بركت آنها نزول یافته... به هر حال آنچه به آدم تعلیم شد و به او ارائه گردید همان حقائق عالیه عالم، موسوم به «اسماء الله» است و احتمالاً عبارت از همان «مفاتح الغیب» در آیه‌ی «وعنده مفاتح الغیب» (انعام / 59 ) و «خزائن» در آیه‌ی «و ان من شیی الا عندنا خزائنه» (حجر / 21 ) است.8
اما در مورد ملائكه می‌توان به دو صورت مطلب را بیان نمود:
صورت اول: چرا خداوند با وجودی كه می‏داند این انسان اهل فساد در زمین و خونریزی می باشد، باز او را خلق كرد؟ برای پاسخ به این پرسش توجه شما را به كلام علامه طباطبائی(ره) جلب می نمایم:
در این میان مصلحتی هست كه ملائكه قادر بر ایفای آن نیستند و نمی توانند آنرا تحمل كنند ولی این خلیفه زمینی قادر بر تحمل و ایفای آن هست . آری انسان از خدای سبحان كمالاتی را نشان می دهد و اسراری را تحمل می كند كه در وسع و طاقت ملائكه نیست . این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است و به طوریكه مفسده فساد و سفك دماء را جبران می كند.9
آری با دقت در آیات مورد بحث و روایات ذیل آن چنین به نظر می رسد كه گویا مقصود از «انی اعلم ما لاتعلمون» و جریان تعلیم اسماء به حضرت آدم، و وقایع بعد از آن، این است كه هر چند عده‌ای در نسل این آدم پیدا می شوند كه اهل فساد و خونریزی هستند اما در مقابل، در بین این افراد انسان‌هایی پیدا می شوند كه یا خلیفه‌ی خدا و غیب آسمان‌ها و زمین و مظهر اسماء جلال و جمال خدا می شوند و به مقام اسم اللهی می‌رسند، و یا بیش از ملائكه و بهتر از ملائكه قدرت و ظرفیت دارند كه اسماء خداوندی را به چشم دل شهود كنند. در حالی كه تا این اندازه معرفت، و شهود از دست شما (= ملائكه) بر نمی‌آید.
صورت دوم : اگر خداوند همان طور كه به آدم اسماء را آموخت، به ملائكه هم می‌آموخت آنها نیز عالم به اسماء می‌شدند و در نتیجه، شایسته‌ی خلیفة الله شدن می شدند .!!!
برای یافتن جواب این پرسش باید توجه داشت كه: اولاً خداوند متعال همان حقائق اسماء را كه بر آدم عرضه كرد ـ و آدم با قدرت درك و ظرفیتی كه داشت توانست آن اسماء را درك و شهود كند ـ به ملائكه نیز عرضه كرد، و خود آنها نتوانستند درك كنند چنانچه در ادامه‌ی همین آیه می‌خوانیم: «ثم عرضهم علی الملائكه» و آنها در جواب گفتند: «سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا.»
ثانیاً تفاوت ملائكه و آدم، در آموزش دادن و ندادن خداوند نبود، بلكه تفاوت اساسی در ظرفیت و استعداد و سعه‌ی وجودی بود كه حضرت آدم برای دریافت اسماء داشت و ملائكه آن ظرفیت را نداشتند.
نتیجه‌گیری:
1. با بیانی كه از اسماء مطرح شد به خوبی معلوم می شود كه اكثر نظرات مفسران قابل جمع می‌باشد و می‌توان گفت: وقتی حضرت آدم به اسمائی كه خزائن آنچه در آسمان و زمین است، و غیب آسمان‌ها و زمین می‌باشند. آگاه می شود، پس در واقع به همه‌ی اسرار آفرینش و لغات و اسماء كوه‌ها و دره‌ها و همه‌ی مخلوقات و.... آگاه می‌شود. چنانچه می‌گویند: «چو صد آمد نود هم پیش ماست.»
2. و در مورد بخش دوم هم بیان شد كه تفاوت در نحوه‌ی آموزش خداوند به آدم و ملائكه نبود بلكه تفاوت در استعداد و ظرفیت وجودی آدم و ملائكه بود. كه یكی توانست دریافت كند و دیگری نتوانست