کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

دخمه - برج خاموشان




واژه دخمه در فرهنگ‌ستانهاي مختلف معاني متعددي همچون گورخانه گبران ، سردابه ي مردگان ، خانه زير زمين براي مردگان ، گور و گورستان زرتشتيان دارد
تقريبا" تا 60 سال پيش زرتشتيان ايران در شهرهاي كرمان ، يزد ، تهران و ساير شهرهاي زرتشتي نشين براي دفن اجساد درگذشتگان خود از دخمه يا برج خاموشان استفاده مي كردند كه بعضي از اين دخمه ها قديمي ، كهنه و بعضي جديد تر بودند
بعد از اينكه مانكجي ليمجي هاتريا در حدود 140 سال قبل از طرف پارسيان بمبئي براي بهبود وضع اجتماعي و ديني زرتشتيان به ايران آمد بعضي از دخمه ها تعمير و نوسازي و دخمه هاي جديدتري هم ساخته شدند كه مدتي مورد استفاده بودند
بعدها در تهران از اواسط دهه 1310 ، در كرمان از دهه 1320 و در يزد از دهه 1340 به بعد دخمه تبديل به آرامگاه گرديد و به كلي فراموش شد
بررسيهاي اساتيد ، محققين و مورخين مربوطه تمام مؤيد آنست كه عرضه اجساد در گذشتگان به پرندگان در دخمه از گذشته ي دور ، شايد از دوره ي مادها در سرزمين ايران رايج شده و تمام هدف عدم تماس جسد در گذشته با خاك و آتش بوده است
مسلما" هر روش تدفيني مزايا ومضراتي دارد ، بنا به عقيده ي آن دسته از زرتشتيان كه به گذاردن جسد در دخمه اعتقاد دارند ، اين كار مزاياي بسيار دارد كه تدفين و خاكسپاري ندارد
.اولا" ، فرقي بين دارا ونادار وشاه وگدا نيست
ثانيا" ، جسد بي جان مردگان به جاي اينكه در زير خاك پوسيده و طعمه ي كرمها ، موشها وانگلها شود ، در مقابل آفتاب خشك شده و توسط پرندگان و لاشخورها خورده مي شوند . 
حتي ديده شده كه بسياري از مردگاني را كه در قديم در دخمه مي گذارده اند ، روز هاي بعد زنده شده و به ميان جماعت بازگردانيده مي شدند . شايد به آن دليل كه فرد در اثر ايست قلبي يا كاهش سطح هشياري كاملا" از دست رفته تلقي مي شده و حال آنكه با تحريك لاشخوران و پرندگان به مانند يك شوك ، هشياري خود را باز يافته است

: محل و معماري دخمه ها
زرتشتيان در گذشته ، دور از آبادي ، شهر و مكان مسكوني انسان ها بر روي كوههاي نه چندان مرتفع فضايي را جسته و با رعايت آداب و رسوم مخصوص ديني شالوده ي آن را ريخته و حصاري به دور آن بالا مي بردند
اين حصار ، ديوار مدور ضخيمي به شكل برج است كه از مصالحي نسبتا" محكم و با دوام ساخته مي شدند و پلكاني زمين هموار را به درب دخمه ها متصل مي كردند
سطح داخلي دخمه به صورت پهنه ي گردي است كه تمام آن با تخته سنگهاي بزرگ مفروش شده و به طور كلي به چهار قسمت تقسيم بندي مي شود
نوار دايره ي انتهايي متصل به ديوار پيرامون دخمه كه مخصوص مردهاست
نوار دايره ي مياني بعد از قسمت مردها كه مخصوص زنهاست
نوار دايره ي داخلي بعد از زنها كه مخصوص كودكان است
نهايتا" در مركز دايره چاه استودان يعني استخوان دان است كه كه سنگ متحركي به نام ارويس در ته آن چاه وجود دارد . استودان يا وهنده عبارت است از چاهي در ميان دخمه كه به سنگ مفروش است و وقتي اجساد به وسيله ي مرغان لاشه خور از گوشت و پوست تهي شده و تحت تاثير آفتاب كاملا" خشك مي شدند ، استخوانها را در آن چاه مي ريختند تا تبديل به خاك شوند و اينجا بود كه توانگر و درويش به گاه مرگ در ته اين چاه يكسان مي شدند

هر يك از اين سه نوار به جايگاههايي به نام پاوي تقسيم شده كه ديواركهايي از پهنا اين پاوي ها را از هم جدا نموده ، يعني جويهاي كوچكي در ميان آنها ميكندند كه مايعات از اين راه به چاه استودان يا وهنده مي ريختند
در اطراف دخمه هاز كنار ديوار چهار چاه مي كندند كه از يك طرف به چاه مركزي و از طرف ديگر به خارج دخمه راه داشتند تا مايعات را از دخمه خارج سازند .
در دم هر چاه ذغال وشن مي ريختند تا آب ها تصفيه شده و به بيرون برود تا خاك را آلوده نسازد . ژرفاي اين چاهها 5 الي 7 متر بود كه در ته آنها نيز شن مي ريختند
دخمه ها را كلا" يكسان مي ساختند ، در و ديوار و سطح دخمه مشخصات و اندازه هاي معيني نداشتند بلكه بر حسب نياز و جمعيت شهرها و روستاهاي زرتشتي نشين بنا مي شدند
: اصول ساختن دخمه ها
دخمه ها را از خشت خام و گچ بنا مي كردند تا مواد آلوده به زمين نرسد . در ساختن دخمه اصولي همچون كوبيدن 4 ميخ بزرگ ، 36 ميخ متوسط و 260 ميخ كوچك بر زمين رعايت مي شد . صد نخ پنبه را يك ريسمان مي كردند و سه بار آن ريسمان را دور تا دور دخمه به گرد اين ميخ‌ها مي پيچاندند و اول سروش باج تا ويدوا مروتي مي خواندند و هنگام كوبيدن هر ميخ يك يتا اهو زمزمه مي كردند . سپس در ميان دخمه مي نشستند و 100 اشم وهو و 200 يتا اهو مي خواندند و 300 سنگ كوچك به ميان دخمه مي انداختند ، سپس دخمه را بر روي اين مكان بنا مي كردند

دليل برگزاري چنين مراسمي قبل از بناي دخمه مشخص نيست

: مراسم ديني درگذشتگان
در نزديكي دخمه حدود 150 تا200 متر ( كمي بيشتر يا كمتر ) ساختمان خشت وگلي محقري در دو طبقه و داراي چند اتاق براي انجام مراسم ديني بعد از فوت اشخاص ساخته شده بود . يكي از اتاقهاي اين ساختمان اختصاص به آتش سوز ها داشت و مخصوص آتش سوزي بود
كار آتش سوزها كه معمولا" دو نفر بودند عبارت بود از اين كه از روزي كه جسد درگذشته را به داخل دخمه مي بردند ، مرسوم بود شبها تا سه شب آتش سوزها در آن اتاق كه يك پنجره مستقيما" رو به دخمه داشت از سر شب تا صبح آتش بسوزانند ، نور اين آتش مي بايست از همان پنجره به تمام دخمه بتابد
روي ديوار دخمه سوراخ پنجره مانند كوچكي وجود داشت كه اين سوراخ پنجره و پنجره ي اتاق آتش سوزي و شعله هاي آتش وسط اتاق مي بايست در يك امتداد باشند كه نور شعله هاي آتش از سر شب تا صبح به دخمه و داخل آن بتابد

قطعا" اين رسم از آنجا سر چشمه مي گيرد كه چون به اعتقاد زرتشتيان روان شخص در گذشته تا سه شبانه روز در اطراف و بالاي سر جسد مرده در پرواز است تا پس از شب سوم به آسمانها پرواز كند ،اين مراسم برگزار مي شد تا سه شب اول بعد از مرگ از تاريكي و تنهايي نترسد
: منابع
آيين دين زرتشتي مؤلف : مهرگان موبد سياوخش چاپ : بمبئي

روش تدفين در ايران باستان مؤلف : فريدون شيرمرد فرهمند موسسه انتشاراتي فروهر -1377