از جمله نشانه های حتمی قیام امام مهدی(علیه السلام) خروج حسینی یمانی در یمن، هم زمان با خروج حسینی خراسانی در چین و سفیانی شامی در شام، است.
عمر بن حنظله می گوید: از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که می فرمود:
پیش از قیام قائم پنج نشانۀ حتمی است: یمانی، سفیانی، صدای بلند، کشته شدن نفس زکیّه (انسان پاک) و فرورفتن در بیداء(1).
1. کمال الدین، ج 2، ص 590، ب 57، ح 7.
پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) و تکریم اهل یمن از دیرباز، یمن و اهل آن مورد تکریم پیشوایان دین اسلام بودهاند. از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) در این باره چنین روایت شده است:
بی گمان، هر کس اهل یمن را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با ایشان دشمنی ورزد، با من دشمنی ورزیده است(1).
نیز آن بزرگوار فرموده است:
... مردان اهل یمن با فضیلتترند. ایمان یمنی و حکمت یمنی است...(2).
آنان یمن را به این دلیل گرامی و بزرگ میداشتند که مهد پرورش انسانهای وارسته و پارسایی چون اویس قرنی بوده است؛ همچنانکه در آخرالزمان، از این سرزمین، مؤمنانی علیه پلشتیها و تباهیها به پا خاسته و در راه بر پا داشتن دین الهی و گسترش معنویّت، تلاش خواهند کرد.
مَعاذ بن جَبَل می گوید: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) مرا به به یمن فرستاد و فرمود:
... بی گمان تو را به سوی گروهی فرستادم که دلهاشان نازک است و بر سر حق دو بار می جنگند...(3).
چنان که می دانید، یمنیها از قدیم هوادار امام علی(علیه السلام) بوده و در انتخاب آن بزرگوار به عنوان خلیفۀ چهارم مسلمانان، نقش داشتند و جزء نخستین افراد و گروههایی بودند که در مدینه با امام علی(علیه السلام) بیعت کردند و هم آنان، در فتنۀ جمل و صفّین، در کنار امام علی(علیه السلام) بر ضدّ نیروهای باطل جنگیدند.
نیز، جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است که گروهی اهل یمن بر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) وارد شدند، آن بزرگوار فرمود:
گروهی هستند که دلهاشان نازک و ایمانشان استوار می باشد.
از ایشان است منصور که در میان هفتاد هزار نفر خروج می کند؛ جانشین من و جانشین وصیّ من را یاری می رساند،
و بند شمشیرهایشان از چرم است(4).
منظور پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله) از «وصیّ من» امام علی(علیه السلام) و مراد از «جانشین من» امام مهدی(علیه السلام) است. بر این اساس، اهل یمن در آخرالزمان، از زمینهسازان ظهور و یاریکنندگان آخرین جانشین پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) خواهند بود.(5)
1. کمال الدین، ج 2، ص 490، ب 50، ح 2.
2. روضة الکافی، ج 8، ص 50، ح 27.
3. المسند، ج 8، ص 243، ح 22114.
4. الغیبة، ص 46، ب 2، ح 1.
5. تمام مطالب بخش «پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) و تکریم اهل یمن» را با پاره ای اصلاحات و اضافات، از مقالۀ «یمانی، درفش هدایت»، مندرج در فصلنامۀ «موعود مشرق، سال 1، ش 1، تابستان 1385، ص 13»، برداشته ایم.
شورش قحطانی
مردمان عرب ساکن در شبه جزیرۀ عربستان به دو دستۀ بزرگ تقسیم می شدند:
1. قحطانیها که در طرف جنوب شبه جزیرۀ عربستان، در خاک یمن و زمینهای مجاور آن، سکونت داشتند و نَسَب آنان به «یَعرَب بن قَحطان» می رسید.
2. عدنانیها که به طرف شمال شبه جزیرۀ عربستان، در شرق، مرکز، غرب و شمال آن، در مناطقی مانند عَروض، نَجد، حِجاز و تَهامه، ساکن بودند و نسب آنان به عَدنان، جدّ بیستم پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله)، می رسید و از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم(علیهما السلام) بودند و قبیلۀ قریش از همین گروه اند.
بر اساس روایات درست اسلامی، در آخرالزمان، مهدی موعود و دیگر قیامگران پیش از ظهور، از جمله منصور یمانی، همگی از قبیلۀ قریش و عدنانی اند. در برابر این واقعیّت انکارناپذیر، برخی از راویان قحطانی یا طرفدار قحطانیها، بر اثر حسادت قبیله ای نسبت به قرشیها و یا منافع شخصی، به ساختن و نشر احادیثی دروغین با مضامینی مانند: «مهدی از یمن خروج می کند»، «قحطانی همان مهدی است» و یا «قحطانی کسی است که پس از امام مهدی(علیه السلام) می آید و هم رتبۀ با او می باشد»(1)، اقدام کردند و بدین صورت، زمینه را برای شورش برخی فتنه انگیزان قحطانی فراهم ساختند.
از روایات اسلامی چنین برمی آید که پیش از قیام منصور یمانی در یمن و سفیانی در شام، فتنه گری اهل یمن، معروف به «قحطانی»، برمی شورد و با سفیانی درگیر می شود و سرانجام، در یمن به دست یمانی کشته می شود.
عبد الله بن مسعود گفته است: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) به ما فرمود:
شما را از هفت فتنه که پس از من خواهند بود، بر حذر می دارم... فتنه ای که از یمن روی می آورد...(2).
از ابوهریره نقل شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود: زمان ظهور فرا نمی رسد، مگر آنکه مردی از قحطان خروج کند که مردم را با عصایش به پیش می راند(3).
کعب الأحبار گفته است:
به ناچار فرود عیسی(علیه السلام) به سوی زمین خواهد بود و به ناچار پیش رویش نشانه ها و فتنه هایی آشکار می شوند.
پس اوّل کسی که برمی شورد و بر سرزمینها چیره می شود، اصهب (گلگون) است که از جزیره خروج می کند. آن گاه برمی شورد پس از وی، جرهمی و خروج می کند قحطانی از سرزمینهای یمن.
در حالی که این سه نفر بر مناطق خود با ستم چیره شده اند،در این هنگام، سفیانی از دمشق خروج می کند(4).
مراد از «جزیره» در این حدیث، بخش شمالی سرزمین بین النهرین است که از کشور سوریه آغاز می گردد و در داخل عراق مرکزی تا حوالی بغداد امتداد می یابد.
زُرارة بن اعیَن می گوید: ... به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: ... سفیانی و غیر او از فتنه گران چه کسانی اند؟ و چه می کنند؟ فرمود:
نخستین کسی که از ایشان (فتنه گران) قیام می کند، مردی است که به او اصهَب بن قیس گفته می شود و از سرزمینهای جزیره خروج می کند و برای او چیرگی سختی با کشتار و زخمی کردن مردم و ستمِ بسیار خواهد بود.
سپس جرهمی از سرزمینهای شام خروج می کند و قحطانی از سرزمینهای یمن برمی شورد و برای هر کدام
از ایشان در منطقۀ زمامداریشان نیروی زیادی است، و به وسیلۀ ایشان بر اهل آنجا ظلم و فتنه چیره می شود.
پس هنگامی که آنان در این وضعیّت اند، خروج می کند بر ایشان سمرقندی از خراسان با پرچمهای سیاه و سفیانی از درّۀ خشک از درّهای شام... پس، قحطانی اوّل کسی است که با سفیانی کارزار می کند و شکست می خورد و به یمن باز می گردد
و یمانی او را می کشد. سپس اصهب و جرهمی، پس از جنگهای زیاد، از سفیانی فرار می کنند و سفیانی آن دو را دنبال می کند و بر ایشان غلبه می یابد و بر هر کسی که با او درگیر شود، چیره می شود مگر یمانی...(5).
نیز از آن بزرگوار روایت شده است:
پیش از سفیانی، مصری ای و یمانی ای شورش می کنند(6).
به نظر می رسد در این حدیث، مراد از «مصری ای» همان «ابقع»، و مقصود از «یمانی ای» همان «قحطانی» باشد.
گفتنی است، درگیریهای خونینی که میان نیروهای هوادار خاندان الحوثی (سیّد بدرالدین الحوثی و پسرانش) با نیروهای دولتی طرفدار علی عبدالله صالح (رئیس جمهور کنونی یمن) از سال 2004م آغاز شده و همچنان ادامه دارد و باعث آسیبهای جانی و مالی بسیاری برای شیعیان یمن شده است(7)، بی تردید از مصادیق فتنه های آخرالزمان می باشد، و بر دانشمندان مسلمان و زمامداران کشورهای اسلامی لازم است که در ایجاد صلح و آرامش در این کشور و دیگر کشورهای اسلامی تلاش کنند.
نیز شایستۀ یادآوری است، خاندان حوثی (سیّد بدرالدین الحوثی و پسرانش) از شیعیان زیدی و سادات حسنی می باشند که در استان صعده در شمال یمن مستقر بوده و چند سالی است که بر حکومت فعلی این کشور شوریده اند، ولی یمانی موعود (منصور)، طبق روایات اسلامی، از شیعیان دوازده امامی و از سادات حسینی است که در ماه رجب سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، در صنعا، پایتخت یمن، خروج خواهد کرد.
1. بیشتر این احادیث در کتابهای اهل سنّت و کمترشان در کتابهای شیعیان یافت می شوند.
2. الفتن، ص 31، جزء 1، ح 85.
3. الفتن، ص 237، جزء 5، ح 1077.
4. عقد الدرر، ص 115، ب 4، ف 2.
5. مختصر إثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ «تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454».
6. بحار الأنوار، ج 52، ص 210، ح 53.
7. خاندان الحوثی و طرفدارانشان گروهی از شیعیان زیدی مذهب اند که در استان صعده، در شمال یمن و مجاور با مرزهای عربستان سعودی، ساکن اند و از سال 2004م به این سو درگیر جنگی نابرابر با نیروهای دولتی یمن می باشند. این جنگ تا کنون، 12 هزار کشته، 25 هزار زخمی و شمار زیادی آواره و بی خانمان بر جای گذاشته و موجب ویرانی حدود 5 هزار خانه و بیش از 2 هزار مزرعه شده و هزینه ای بالغ بر 5 میلیارد دلار را بر خزانۀ کشور یمن تحمیل کرده است (روزنامۀ کیهان، ش 19456، 16/6/1388هـ. ش، ص 12، با حذف و تصرّف).
زمان قیام یمانی
هرچند در روایات اسلامی، از زمان دقیق خروج یمانی سخن به میان نیامده است، از احادیثی که از قیام سفیانی در ماه رجب و همزمان بودن خروج سفیانی، یمانی و خراسانی خبر می دهند، آشکارا می توان دریافت که این حادثۀ بزرگ در ماه رجب سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) رخ می دهد.
امام باقر(علیهالسلام) می فرماید:
خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز، رشته ای است مانند رشتۀ مهره ها که یکی به دنبال دیگری می آید. پس، از هر سو سختی خواهد بود. وای بر کسی که با آنان مخالفت ورزد....(1).
امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
... از امور حتمی، خروج سفیانی در ماه رجب است(2).
1. الغیبة، ص ۲۶۴، ب ۱۴، ح ۱۳.
2. الغیبة، ص ۳۱۱، ب ۱۸، ح ۲.
جایگاه آغاز قیام یمانی
بر اساس روایات اسلامی،حسینی یمانی قیام خود را از صَنعا، پایتخت فعلی یمن، آغاز خواهد کرد.
عُبَید بن زُرارَه می گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) از سفیانی یاد شد، فرمود:
چگونه او (سفیانی) خروج می کند، در حالی که هنوز خمارچشم
- یا نگاه کننده به پایین - در صنعا خروج نکرده است(1).
در خبری از سَطیح کاهن نیز به خروج یمانی از صنعا اشاره شده است:
... سپس فرمانروایی که مانند پنبه سفید است،
به نام حسین یا حسن، از صنعای یمن خروج می کند...(2).
1. بحار الأنوار، ج 52، ص 245، ب 25، ح 123.
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 163، ب 11.
امتیاز پرچم یمانی
در احادیث اسلامی تأکید شده است که پرچم یمانی هدایت کننده تر از دیگر پرچمها به سوی حق است.
امام باقر(علیهالسلام) در این باره می فرماید:
... در میان پرچمها، هدایت کننده تر از پرچم یمانی نیست.
آن، پرچم هدایت است؛ زیرا او (یمانی) شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند. پس هر گاه یمانی قیام کند،
فروش سلاح بر مردم و بر هر مسلمانی حرام می شود.
و آن گاه که یمانی خروج کرد، به سوی او بشتاب که بی گمان، پرچم او پرچم هدایت است و سرپیچی از وی بر هیچ مسلمانی
جایز نیست، و اگر کسی چنین کند، او از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا وی مردم را به حق و راهی راست فرا می خواند(1).
گفتنی است، دلیل حرام شدن فروش سلاح بر مردم، پس از خروج یمانی، آن است که احتمال دارد سلاح فروخته شده سبب برافروخته تر شدن آتش فتنه ها و جنگها گردیده و علیه نیروهای طرفدار حق به کار رود؛ و بر همین اساس، چنان که عِمران بن حُصَین خُزاعی نقل کرده است، «رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) از فروش سلاح در فتنه ها نهی فرموده است»(2). بی تردید، در چنین وضعیّتی، خرید سلاح برای یاری نیروهای هوادار حق، جایز و چه بسا واجب است.
از امام صادق(علیهالسلام) نیز روایت شده است:
... در میان آن پرچمها پرچمی هدایت کننده تر از پرچم یمانی نیست؛ زیرا او (یمانی) به سوی حق دعوت می کند(3).
دلیل هدایت کننده تر بودن پرچم یمانی نسبت به دیگر پرچمهای هدایت را می توان چنین بیان کرد:
با توجّه به نزدیکی سرزمین یمن با حجاز و موانع اندک در مسیر پیوستن یمانی و طرفدارانش به امام مهدی(علیه السلام)، یمانی از همان ابتدا مردم را به سوی امام زمانشان فرا می خواند و پیش از دو قیامگر دیگر (حسینی خراسانی و حسنی گیلانی) موفّق می شود مدّتی پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) خود را در مدینه به آن بزرگوار که آینۀ تمام نمای حقیقت است، برساند و از یاران خاصّش شود و این در حالی است که حسینی خراسانی و حسنی گیلانی، به دلیل دوری مناطقشان از حجاز و نیاز به کسب قدرت و تشکیل دولت موقّت و مبارزه با حکومتهای ستمگر در مسیر حرکتشان به سوی امام مهدی(علیه السلام)، ناچارند مردم را به یاری خویش دعوت کنند(4) و در نتیجه، با گرفتاریها و آزمایشهایی رو به رو می شوند که گاه اخلاص یارانشان را در دچار آسیبهایی جدّی می سازد و سرانجام، مدّتی پس از قیام امام مهدی(علیه السلام)، در عراق به آن بزرگوار می پیوندند.
1. الغیبة، ص ۲۶۴، ب ۱۴، ح ۱۳.
2. السنن الواردة فی الفتن، ص 90، ب 25، ح 50.
3. الإرشاد، ج 2، ص 375.
4. چنان که در مبحث «قیام حسینی خراسانی» گفتیم، یاران خراسانی در ابتدا گروهی از اهل سنّت اند که ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز می کنند و پس از انتخاب خراسانی به رهبری خود، در هدفشان تغییر ایجاد می گردد و به یاری امام مهدی(علیه السلام) می شتابند.
رنگ پرچم یمانی
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
... خروج یمانی از یمن با پرچمهای سفید...(1).
امام علی(علیه السلام) فرمود:
[سفیانی] لشکری را به مدینه می فرستد...
در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه به مکّه می گریزند...(2).
به اعتقاد نگارنده، در این حدیث، مراد از «سپیدنشان»، کسی جز حسینی یمانی نیست.
1. مختصر اثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ «تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454».
2. الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
خصوصیّات فردی یمانی
تبار یمانی
یمانی موعود از نسل زید بن علیّ بن حسین(علیهما السلام) بوده و حسینی تبار است. بنا بر این، وی از قبیلۀ قریش و عرب عدنانی است.
امام صادق(علیه السلام)، در بیان نشانه های پیش از قیام قائم(علیه السلام)، می فرماید:
. خروج پرچمی از مشرق (خراسانی) و پرچمی از مغرب (سفیانی)
و فتنه ای که بر اهل زوراء (تهران) سایه می افکند
و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن
و غارت شدن پردۀ خانۀ خدا...(1).
از عبدالله بن عَمرو نقل شده است که گفت:
ای گروه یمنی، می گویید: بی گمان، منصور از شماست؛ چنین نیست.
قسم به آنکه جانم در دست اوست، بی گمان، او پدرش قُرََشی است،
و اگر بخواهم او را به دورترین جدّش نسبت دهم، همان کار را خواهم کرد(2).
گفتنی است، سخن عبدالله بن عمرو به این نکته اشاره دارد که یمانی موعود از عربهای عدنانی است، نه قحطانی.
1. فلاح السائل، ص 9 - 308، ب 19، ح 40.
2. الفتن، ص 75، جزء 2، ح 277.
نام یمانی
نگارنده، در سخنان پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) و جانشینان آن بزرگوار، تا کنون نامی از یمانی نیافته است.
در خبری که کعب بن حارث از سَطیح کاهن(1) نقل کرده، از یمانی با نام «حسین» یا «حسن»، با تردید از سوی گوینده یا گزارش دهنده، یاد شده است که این خبر به دلیل نسبت دادن برخی صفات امام مهدی(علیه السلام) به یمانی، قابل اعتماد نیست:
1. سطیح کاهن غیبگویی مشهور از مردم یمن بود که به گفتۀ ابن عبّاس، بدنش، پاره گوشتی بود که در آن، جز جمجمه و گردن، استخوانی یافت نمی شد! (رک: بحار الأنوار، ج 15، ص 217، ب 2، ح 3).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 163، ب 11.
شهرت یمانی
از این مرد بزرگوار در روایات اسلامی با تعابیری مانند: «یمانی»، «منصور» - یاری شده-، «کاسرٌ عینُه» (خمارچشم) و «مبیِّض» (سپیدنشان) یاد شده است. نگارنده، واژۀ «حسینی» را نیز، به دلیل آنکه این بزرگوار از نسل امام حسین(علیه السلام) است، در بارۀ وی به کار برده است.
حالت چشم و رنگ پوست یمانی
در روایات اسلامی به رنگ پوست یمانی اشاره نشده است و فقط در خبری از سطیح کاهن می خوانیم:
... سپس فرمانروایی که مانند پنبه سفید است،
به نام حسین یا حسن، از صنعای یمن قیام می کند...(1).
عُبَید بن زُرارَه می گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) از سفیانی یاد شد، فرمود:
چگونه او (سفیانی) خروج کند، در حالی که هنوز خمارچشم
- یا نگاه کننده به پایین - در صنعا خروج نکرده است(2).
جالب است بدانید، در برخی منابع فارسی، عبارت عربی «کاسِرُ عَینُه»، در متن حدیث مورد بحث(3)، را به اشتباه «اسم فاعل» گرفته و «شکنندۀ چشم او (سفیانی)» ترجمه کرده اند، در حالی که چشم از چیزهای شکستنی نیست. بنا بر این، باید کاسر را صفت مشبِهَه در قالب اسم فاعل بدانیم و آن را «خمارچشم» معنا کنیم.
1. بحار الأنوار، ج 51، ص 163، ب 11.
2. بحار الأنوار، ج 52، ص 245، ب 25، ح 123.
3. ما متن حدیث را از بحار الأنوار مجلسی، و بحار الأنوار آن را از «الغیبة» نعمانی نقل کرده است. در متن نسخه های چاپی موجود از الغیبة، عبارت «کاسر عینیه» ضبط شده است که به نظر می رسد درست نباشد.
سنّ یمانی
هرچند نگارنده تا کنون روایتی که سنّ یمانی را مشخّص کرده باشد، نیافته است، دور از ذهن نیست که او نیز، مانند دیگر خروج کنندگان پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، جوان باشد.
رقابت میان یمانی، خراسانی و سفیانی
همان گونه که هدف یمانی و خراسانی یاری رساندن به شیعیان و پیوستن به امام مهدی(علیه السلام) است، سفیانی در آسیب رساندن به شیعیان و امام مهدی(علیه السلام) تلاش می کند. بنا بر این، تمام فعّالیّتهای یمانی و خراسانی هم زمان، موازی و مخالف با سفیانی خواهد بود، و گویی میان آنان، در مسیر پیمودن راه حق یا باطل، مسابقه ای بر قرار است.
امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:
... ناگهان سواران یمانی و خراسانی روی می آورند،
در حالی که مانند دو اسب مسابقه بر یکدیگر پیشی می گیرند...(1).
امام صادق(علیه السلام) نیز فرموده است:
یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه اند(2).
1. بحار الأنوار، ج 52، ص 274، ب 25، ح 167.
2. الغیبة، ص 317، ب ۱۸، ح 15.
شکست یا پیروزی یمانی
تا کنون روایتی که آشکارا بر شکست خوردن یمانی از سفیانی دلالت داشته باشد یافت نشده است، مگر روایتی(1) در الفتن ابن حمّاد از امام باقر(علیه السلام) که به اعتقاد نگارنده، این روایت با توجّه به محتوایش، بر قحطانی منطبق است، نه منصور یمانی؛ ضمن آنکه در بخشهایی از آن کاستیهایی متنی و ادبی به چشم می خورند که ما در ترجمه و توضیح حدیث، در رفع آنها کوشیدیم:
برای ما حدیث گفت سعید ابو عثمان، از جابر، از ابی جعفر- امام باقر(علیه السلام)- که فرمود:
هر گاه آشکار شد [اصهب و] ابقع با گروهی درشت هیکل، پس میان ایشان جنگ و کشتار بزرگی خواهد بود. سپس اخوَصِ (چشم گود رفته) سفیانیِ نفرین شده، ظاهر می گردد.
پس با همۀ آن [دو] کارزار می کند و بر همۀ آن دو چیره می شود. سپس منصور یمانی با سپاهیانش از صنعا به سوی ایشان حرکت می کند، در حالی که جوش و خروش زیادی دارد و مردم را مانند کشتار [عصر] جاهلیّت (بی رحمانه و گسترده) می کشد. پس او و اخوص با یکدیگر برخورد می کنند، در حالی که پرچمهای آنان (سپاهیان یمانی) زرد و لباسهایشان رنگی است. پس میان آن دو جنگ سختی خواهد بود. آن گاه، اخوصِ سفیانی بر او (یمانی) پیروز می شود. سپس رومیها (نیروهای غربی) آشکار می شوند و به سوی شام می آیند. آن گاه، سفیانی [بر ایشان] چیره می شود...(2).
گفتنی است، با توجّه به آنکه بر مبنای روایات درست اسلامی، یمانی موعود (منصور یمانی) و نیروهایش انسانهایی مؤمن و پرهیزکارند و مردم را به سوی حق دعوت می کنند و انجام دادن کارهای خلاف دین و غیرانسانی حتّی در جنگ، مانند کشتار عصر جاهلیّت، از سوی آنان محال است و پرچم و لباس آنان سفید می باشد، به ناچار باید عبارت «منصور یمانی» را به «قحطانی» اصلاح کنیم، و قحطانی، طبق روایات مورد تأیید نزد ما، همان قیامگر ظالمی است که از سفیانی شکست می خورد و به دست یمانی کشته می شود.
بنا بر آنچه گفتیم و با دقّت در معنای واژۀ «منصور» - یاری شده -، شکست خوردن یمانی موعود از سفیانی دور از ذهن است، ضمن آنکه حدیثی از امام صادق(علیه السلام)، از پیروزی یمانی بر سفیانی خبر می دهد:
... بر هر کسی که با او (سفیانی) درگیر شود، چیره می شود
مگر یمانی... سپس یمانی را هدف قرار می دهد.
پس یمانی برای دفع شرّ او به پا می خیزد، و سفیانی، در پیِ جنگهای فراوان و درگیریهای سخت، شکست می خورد و یمانی او را دنبال میکند. در نتیجه، جنگها و شکست سفیانی زیاد می شود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را کنار رود «لوّ»(3)
در میان اسیران مییابد و آن دو را تکّه تکّه میکند...(4).
1. شایان توجّه است، در الفتن ابن حمّاد، دو حدیث دیگر نیز، از امام باقر(علیه السلام)، با اسناد، عبارات و مضامینی تقریبأ مشابه حدیث مورد بحث، آمده اند که به نظر می رسد برگرفته از همان روایتی باشند که ما در این مقاله نقل کردیم (رک: الفتن، ص 147، جزء 3، ح 605 و ص 209، جزء 4، ح 841).
2. الفتن، ص 199، جزء 4، ح 809.
3. رودی است در فلسطین.
4. مختصر اثبات الرجعة، ح 16، مندرج در مجلّۀ «تراثنا، سال 2، ش 4، ص 5- 454».
پیوستن یمانی به امام مهدی(علیه السلام)
یمانی، چند ماه پس از قیامش در یمن، سر انجام به سرزمین حجاز می رود و پس از ظاهرشدن امام مهدی(علیه السلام) در میان گروه اندکی از یارانش در مدینه، در کنار آن بزرگوار قرار می گیرد.
فرار یمانی با امام مهدی(علیه السلام) از مدینه
هنگامی که لشکری از سوی سفیانی برای دستگیری امام مهدی(علیه السلام) رهسپار مدینه شد، یمانی همراه با امام زمان خود به مکّه می رود.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
سپاهی به مدینه فرستاده می شود. پس هر کس از آل محمّد(صلّی الله علیه و آله) را که توانستند می گیرند و مردان و زنانی از بنی هاشم کشته می شوند. در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه به مکّه می گریزند.
پس [سپاهی] در جستجوی آن دو فرستاده می شود،
در حالی که آن دو به حرم خدا و امنیّت او رسیده اند(1).
گفتنی است، به اعتقاد نگارنده، در این حدیث، مراد از «سپیدنشان»، منصور یمانی می باشد؛ چنان که در روایتی دیگر با مضمونی مشابه، مقصود از «منصور»، همان منصور یمانی است.
جابر جُعفی از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است:
... می فرستد [سفیانی] سپاهی را به سوی مدینه می فرستد.
پس در آنجا مردی را می کشند و مهدی و منصور از مدینه می گریزند و خاندان محمّد، کوچک و بزرگشان، دستگیر می شوند، در حالی که کسی از آنان را وا نمی گذارند، مگر آنکه زندانی شده است، و سپاه در جستجوی دو مرد خارج می شود، در حالی که مهدی با روش موسی، ترسان و منتظر، از مدینه بیرون می رود تا آنکه وارد مکّه شود...(2).
مردی که سپاهیان سفیانی او را در مدینه می کشند، همان نفس زکیّه است.
از اَرطاط نیز نقل شده است:
... سپس سفیانی [سپاهی] را به مدینه می فرستد و گروهی از آل محمّد را می گیرند و آنان را به کوفه می آورند. آن گاه،
مهدی و منصور از مدینه(3) در حال فرار خارج می شوند و سفیانی [سپاهی] را در جستجوی آن دو می فرستد. پس هنگامی که مهدی و منصور به مکّه رسیدند، سپاه سفیانی در بیداء فرود می آید و در زمین فرو می روند. سپس مهدی خارج می شود تا آنکه از مدینه عبور می کند و هر کس از بنی هاشم را که در آنجاست، نجات می دهد...(4).
1. الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
2. تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 4- 83، ح 117، سورۀ بقره.
3. در متن عربی نسخه های چاپی موجود از کتاب الفتن، در اینجا به اشتباه واژۀ «الکوفة» ثبت شده است که به صورت «المدینة» اصلاح و ترجمه گردید.
4. الفتن، ص 212، جزء 4، ح 850.