هر عملي، عكسالعملي در پي دارد. اين مفهوم به اصل علت و معلول مربوط ميشود.
اگر به كسي بدي كني انرژي آن بايد متعادل شود. اين را ميتوان چنين معني كرد كه آن شخص زماني ديگر رفتاري مشابه آن با شما خواهد داشت، يا اين كه زماني پيامدهاي اعمالتان را درك خواهيد كرد و تصميم خواهيد گرفت كه نگرش و رفتارتان را عوضكنيد. زماني كه به درك فكر يا عملتان نايل شويد مقداري از نيروي كارمايي آزاد ميگردد. معمولاً با انجام عمليكه اشتباهتان را اصلاح نمايد خودتان انرژي را به قدر كافي تغيير خواهيد داد تا اينكه ديگر در زير بار عقوبت كارمايي نباشيد.
به عنوان مثال اگر فردي منفي و رياكار بودهايد و بعداً خود را اصلاحنمودهايد، احتمال دارد كه اعمال خطايتان كاملاً پاك شود؛ يعني آن را متعادل نمودهايد.
اگر چه كارما به معني متعادل كردن است اما اغلب آن را به معني پرداختن هزينهاي براي اعمال بد ميدانند. ممكن است معناي كارماي خوب اشتباه فهميده شود؛ اما به نظر ميرسد كه انجام اعمال خوب به منظور كسب كارماي خوب نتيجهاي عالي دارد. اما با اين وجود اگر شخصي به اين موضوع وابسته شود ممكن است كارماي خوب در زمانهاي نامناسب و به طرزي عجيب به سراغش بيايد.
كارماي بد را ميتوانيم فقدان رشد و درك بشماريم كه فقط ضربات سخت اتفاقات نامطلوب ميتوانند موجب آن شوند. به عنوان مثال رفتار ظالمانه داشتن با ديگران ميتواند باعث شود كه بعداً در زمان ديگري خودمان رفتار ظالمانهاي را تحمل نماييم كه نتيجه آن، توجه و محبت نسبت به ديگران خواهد بود.
اگر واقعاً از زاوية گستردهتري به نگاهكنيم، شايد چيزي بنام «كارماي بد» وجود نداشته باشد. ميتوان آن را به عنوان فرصتي در نظر آورد كه به ما كمك ميكند رشد كنيم و راهي براي بهتر بودن را درك نماييم. كارماي خوب ميتواند تنها چيز سادهاي در رديف آرامش فوقالعاده و عشقي باشد كه به دست ميآيد؛ كه عشق غير شرطي و ارائه خدمت عاشقانه و داوطلبانه به ديگران موجب آن بودهاست.
كارما ممكن است به صورت عشق، نفرت، طمع يا ديگر احساسات و تمايلات بروز كند. اين پديده به صورت انرژي تظاهر پيدا ميكند كه ميبايستي متعادل گردد. زماني كه خود را دچار احساس خاصي، نظير عشق يا نفرت مي يابيد، ممكن است بخواهيد از منشأ آن اطلاع پيدا كنيد.
پس از آن كه كسي از نوع كارماي وراي يك موقعيت مطلع ميشود، مقدار زيادي از قدرت آن كارما آزاد ميشود و فرد چندان در سطيره آن باقي نميماند. گاهي اوقات علت كارمايي مخفي و پوشيده ميماند تا زماني كه شخص به قدر كافي تجربه بيندوزد تا رشد مطلوب حاصل شود.
تمام اتفاقاتي كه براي افراد حادث ميشوند ناشي از كارما نيستند. بسياري از اوقات اتفاقي از طريق ابعاد ژنتيكي عملميكند كه يا موجب رشد شخص و يا موجب رشد ديگران ميشود.
كارما و دنياي هولوگرافيك (سه بعدي)
كارما و دنياي هولوگرافيك (سه بعدي)
مايكل تالبوت در كتاب خود با عنوان جهان سه بعدي جهان هستي را به عنوان يك هولوگرام (عكس سه بعدي) مورد بررسي قرار ميدهد. او به برخي از عقايد كارل پيبرام اشاره ميكند. پيبرام از خود سؤال مينمود كه آيا ممكن است آنچه عارفان قرنهاست ميگويند واقعيت داشته باشد، مبني بر اينكه:« واقعيتي كه ميبينيم سراسر توهم و تخيل است و آنچه كه پيرامون ما وجود دارد در حقيقت سمفوني عظيمي از انعكاس و تشديد امواج ميباشد؛ يعني «دامنهاي از فركانسها» كه تنها پس از ورود به حواسما مبدل به جهان آن گونه كه ما ميشناسيم ميگردند؟»
ما معتقديم كه دربدن، ذهن، روح و احساساتمان داراي تواناييهايي تقريباً جادويي جهت خلق واقعيتهاي خود هستيم. گويي هر آنچه كه نياز داريم يا در زندگيهايمان طالب آن هستيم را ميتوانيم از اين جهان هولوگرافيك يا «معجون عظيم» بيرون بكشيم. به نظر ميرسد واقعيتهاي بسياري امكان دارد و بزرگترين پوچانديشي آن است كه گمان كنيم تنها يك واقعيت درست است. تمامي واقعيات از اعتبار خاص خود برخور دارند اما كاملا ًصحيح نميباشند.
افرادي كه عميقاً ديگر ابعاد را نيز در حالت خواب، يا ازطريق مديتيشن يا از طريق كشف و شهود تجربه مينمايند به واقعيتي كاملاً متفاوت با واقعيت معمول آدمي پيميبرند.
هرچه بيشتر دريچهاي به سوي ديگر واقعيتها بگشاييم واقعيت انساني ما سهلتر خواهد بود زيرا از آگاهي بيشتري نسبت به امكانات موجود برخوردار ميگرديم. از طريق اين «معجون» سه بعدي كه حاوي همه چيز(گذشته، حال، آينده، انرژيهاي تجسم يافته و تجسم نيافته) است و ازطريق تشديد و انعكاس ارتعاشات، درك بزرگتر و كيفيتهاي جديدي را براي بودن بيرون ميكشيم.
در اين جهان يا «معجون سه بعدي» مادهاي ازلي موجود است كه «آكاشا» ناميده ميشود كه بر روي آن نه تنها گزارش شخصي هر فرد بلكه اعمال ديگران نيز طرح ميگردد. هنگامي كه شخص توانايي وارد شدن به اين انرژيها را كسب ميكند نه تنها قادر به خواندن گزارشهاي آكاشيك خود ميگردد بلكه ميتواند اطلاعات ديگران را نيز بخواند. ميتوانيم از تجارب ثبت شده بر روي آكاشا چيزهايي بياموزيم (به فصل 6 مراجعه كنيد).
همچنين همگي ما به آنچه «ناخودآگاه جمعي» (يا ضمير ناخودآگاه جمعي) ناميده ميشود نفوذ ميكنيم. اين انرژي شامل مجموع تجارب بشري با ترسها و انحرافات آن و همچنين فراگيري و رشد بشر ميباشد. هنگامي كه مهارتهاي جديد در قلمرو شخصي ما به وجودميآيد، چكيدهاي از اين رويداد به ناخودآگاه جمعي وارد ميشود. تبديل تمايلات منفي به گرايش هايي مثبت نيز بر ناخودآگاه جمعي اثر ميگذارد. ما ميتوانيم از اين درياچه انرژي تجربههاي مشترك جهت كمك به زندگيهايمان بهره ببريم.
همچنين يك جريان جهاني از آگاهي نيز وجود دارد كه شامل دستاوردهاي معنوي و روحاني مردم است. اين جريان براي استفادة ما نيز در دسترسي است. تمامي اين انرژيها قسمتي از جهان سه بعدي است.