مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفتهاست.
شايد بتوان تاريخچه شيطان پرستی را به قرون اوليه پيدايش آدمی نسبت داد. موضوعی که امروزه درباره شيطان پرستی قديمی وجود دارد و در برخی کتابها ديده میشود به اين مطلب برمیگردد که اصولا شيطان را کليسا به وجود آورد تا تمام بديها و پليديها را به آن نسبت دهد تا به نوعی هم خدمتی به بشريت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و جادوگران را نيز که در قرون وسطا از قدرت زيادی برخوردار بودند با عنوان جادوگران سياه به عنوان پيروان شيطان معرفی کند تا هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند.
شیطان در ۹ جمله شیطانی منتسب به لاوی خلاصه میشود:
1- شیطان میگوید: دست و دلبازی کردن بجای خساست.
2- شیطان میگوید: زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
3- شیطان میگوید: دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.
4- شیطان میگوید: محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
5- شیطان میگوید: انتقام وخونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که میگوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربهای به طرف دیگر بزند)
6- شیطان میگوید: مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشامهای غیر مادی
7 - شیطان میگوید: انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند، بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفتهای روشنفکرانه، او را پستترین حیوانات ساختهاست.
8- شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته میشوند را ارائه میدهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر میشوند.
9- شیطان بهترین دوست کلیساست چراکه درمیان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساهاست. در طی 25 سال گذشته به دنبال روی آوردن مردم به سوی معنویات وبه منظورجلوگیری ازگرایش مردم به سوی ادیان الهی 2500 فرقه جدید ساخته شده است كه با یك حساب سرانگشتی یعنی تقریبا هفته ای 2 فرقه! شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی واخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنماییهای موجودی ما فوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایشهای ادیان گذشته اجتناب میکنند و بیشتر گرایشات خودپرستانه دارند. یكی از این فرقه ها كه خود دارای اشكال مختلفی است شیطان پرستی می باشد كه نزدیكی بسیار زیادی با جادوگری- witchcraft - دارد كه جوانان بسیاری را به دنبال خود كشانده است و بیشتر از همه خود را در غالب گروههای موسیقی به جوامع معرفی كرده است.گذشته از اعتقادات شیطان پرستی، این گروه دارای سمبل ها و نشانه هایی هستند:
شيطانپرستي ديني اگرچه ضروري است كه متذكر شويم اينكه اساساً آيا ميتوان شيطانپرستي را ديني خواند ، محل سوالهاي جدي است، لكن با توجه به اينكه دراغلب كشورها چنين دستهبندي ارائه شده است ازعنوان «شيطان پرستي ديني » عيناً استفاده ميشود .
مبناي بنيادين اين نوع از گرايش به شيطانيسم، پرستش يك نيروي ماوراء الطبيعه اساطيري ويا چند خدايي ميباشد. عمده پيروان آن به «خدايان» رم باستان ، الهههاي شرقي و ... گرايش دارند . (3)
اما ركن اصلي اين نوع نيز مانند ساير انواع تاكيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خودپرستي است.
اين نوع گرايش عبارت است از اينكه محور و مركز عالم انسان است» اين شاخه از شيطانپرستي به پايه گذاري اين فرقه به نام « آنتوان لاوي »(4) نسبت داده ميشود.
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند دو نوع ديگر يعني ديني وگوتيك از مبناي اعتقادي يهوديت نشات گرفته است. آشنايي گذرا با «آنتوان لاوي» نام كامل وي آنتوان شزاندر لاوي (Anton Szandor Lavey) ميباشد. وي در يازدهم آوريل سال 1930 ميلادي در شيكاگو آمريكا متولد وبه همراه خانوادهاش به سانفرانسيكو عزيمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساكن ميشود.
وي شخصيتي ناهنجار و ناسازگار بوده كه در سن 17 سالگي ضمن فراراز تحصيل و حضور در خانه به عنوان خدمه ودلقك به يك سيرك ميپيوندد. لاوي در سال 1950 ميلادي در دايره جنايي پليس آمريكا به عنوان عكاس جنايي مشغول به كار ميشود (5) كه تاثيرات عمدهاي را نيز ميپذيرد .
آنتوان در سال 1952 با « كارول لنسيگ » ازدواج ميكند اما بنابر دلايلي اعم از عدم التزام به اصول اوليه
اخلاقي و پايبندي به روابط خانوادگي و شيفتگي به زن ديگري به نام « داين هگارتي » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعي را با وي آغاز ميكند. لاوي يك فرزند نامشروع از هگارتي كه هرگز با وي ازدواج نكرد را به دست ميآورد. وي همچنين علاقه وافري به نوازندگي پيانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همين سالها روابط جدي و پردامنه را با برخي عناصر سازمان (CIA) همچون « مايكل آكينو » (6) برقرار ميكند. اين فرد مرتبط با سازمان جاسوسي آمريكا در تاريخ 30 آوريل 1966 در حال كه
براي جمعي از اعضاي حلقههاي سري « دايره اسرارآميز » با سري تراشيده سخن ميگفت ، مدعي بنيانگذاري « كليساي شيطان » شد . نامبرده كتابي را تحت عنوان « انجيل شيطان » وكتاب ديگري نيز با نام « آئين پرستش شيطاني » به چاپ رساند. روز مرگ لاوي با نام « هالووين » در آمريكا شناخته ميشود .
شيطانپرستي گوتيك
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند دو نوعي كه در گذشته اشاره شده نوعي از شرپرستي با اشاره به تاريكي و از كثيفترين فرقه انحرافي به حساب ميآيد. در موسيقي متاليكا نيز سبكي به نام گوتيك وجود دارد. كثيف ترين اعمال مانند خوردن نوزادان، تجاوزات جنسي و ... به اين گروه نسبت داده ميشود. (گرچه گفتني است براي تمام گروههاي شيطاني اين اعمال از واجبات به حساب ميآيد.) ميل و درخواست به «برگشت تاريكي » دراين شاخه بارز است. همانند اعضاي گروه «آكنكار» كه با لباسهاي تيره به غارها و تاريكيها براي فرياد كشيدن پناه ميبرد. يكي از مواردي كه اغلب، كارشناسان فرق و مذاهب در خصوصي تحليل شيطانگرايي از آن بهرهبرداري مينمايند، ديدگاه اديان نسبت به مساله «شيطان» ومعرفت خاصي ديني نسبت به اين شر مطلق است.
بسترهاي شيطان پرستي در غرب
1- فلسفه يوناني
يكي از مواردي كه اغلب، كارشناسان فرق و مذاهب در خصوصي تحليل شيطانگرايي از آن بهره برداري مينمايند، ديدگاه اديان نسبت به مساله «شيطان» ومعرفت خاصي ديني نسبت به اين شر مطلق است. درهمين رابطه نيز ادعاي لاوي دراستناد به ذهنيات موهن خود مبني بر تغيير واژه يوناني (Devil) يا شيطان به devil و انتساب آن به زبان سانسكريت كه آنگاه معناي الهه مييابد. قابل توجه است. در واقع نظريه پردازان طريقت گمراهي مذكور دست به مغالطهاي ميزنند وسپس در بستر آن به تبيين نظرياتشان ميپردازند .
بخش دوم ارتباط شيطانيسم يا فلسفه يوناني نيز در نگاه به اسطورهها، افسانهها و خدايان يونان باستان است. همانطور كه در بخش قبلي نيز اشاره شد از يكسو ميل به پرستش كه امر فطري و طبيعي است و از سوي ديگر بناي فكري گروه قابل توجهي از ايشان منجر به آن ميشود تا از «درد بيخدايي به خدايان دروغين» پناه ببرند .
2- پروتستانيزم
كليساي كاتوليك و نهاد مستهلك آن طي 10 قرن فجايع اخلاقي ، عقيدتي ، سياسي ، اجتماعي و اقتصادي را
عليه غرب به راه انداخت. پس از اقدام مارتين لورتر وكالوين در اعلام«خريداري شدن جهنم» (8) جامعه مسيحيان به صورت افسار گسيخته و با جهتي كاملا غيرديني رويكردهايي را نسبت به مولفههاي فوق اتخاذ كردند. بايد توجه داشت كه عدهاي از شيطانگرايان نيز قصد دارند كه با ارجاع مستقيم تاريخ تشكيلشان به سال 1565 در حقيقت دست به نوعي تاريخسازي بزنند كه فاقد عنصر استناد است. اما ضروري است يادآور شويم كه ريشهاي اوليه اين حركت انحرافي به دوران رنسانس يا همان تاريخ ادعايي ميرسد اما در آن دوره گزارش تاريخي مستندي از شيطانگرايي وجود ندارد،بلكه برخي افراد با ادعايي از دل سپردن به شيطان سعي در راهاندازي يك حركت انتقادي عليه كليسا را داشتند و بس.
اما اصول شيطانپرستي پروتستاني كه به دروغ به آنتوان لاوي منصوب ميشود شامل موارد ذيل است :
1- شيطان ميگويد دست و دلبازي كردن به جاي خساست.
2- شيطان ميگويد زندگي دنيوي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني.
3- شيطان ميگويد دانش معصوم به جاي فريب دادن رياكارانه خود.
4- شيطان ميگويد محبت كردن به كساني كه لياقت آن را دارند به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان.
5- شيطان ميگويد انتقام و خون خواهي كردن به جاي برگرداندن صورت ( اشاره به تعاليم مسيحيت كه ميگويد هرگاه برادري به تو سيلي زد ،آن طرف صورتت را جلو بياور تا ضربهاي به طرف ديگر بزند).
6- شيطان ميگويد مسئوليتپذيري در مقابل مسئوليتپذيران به جاي نگران بودن خون آشامهاي غير مادي.
7- شيطان ميگويد انسان مانند ديگر حيوانات است، گاهي بهتر ولي عذاب بدتر از آنهايي كه روي چهار پا راه ميروند ، به دليل آنكه انسان داراي خداي روحاني و پيشرفتهاي روشنفكرانه ، او را پستترين حيوانات ساخته است.
8- شيطان تمام آن چيزهايي كه گناه شناخته ميشوند ارائه ميدهد چون كه تمام آنها به يك لذت و خوشنودي فيزيكي، رواني يا احساسي منجر ميشوند.
9- شيطان بهترين دوست كليساست چراكه در ميان تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري كليساها است.
قوانين فوق و 11 بندي كه در ادامه ميآيد تنها متني است كه در سال 1490 و در كتاب« پتك جادوگران » در باب شيطانپرستي نوشته شده وصرفا ترجمهاش آن هم به دروغ به شيطانپرستي لاوييان و يا معاصر نسبت
داده ميشود كه نگاه به 11 اصل بعدي عليرغم آنكه آشكارا نكات انحرافي نيز دارد، نشان ميدهد كه اين نوع شيطانپرستي يك حركت انتقادي صرف بوده ونميتوان ميان آن و جريان معاصر رابطهاي برقرار كرد :
1- شيطان ميگويد دست و دلبازي كردن به جاي خساست.
2- شيطان ميگويد زندگي دنيوي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني.
3- شيطان ميگويد دانش معصوم به جاي فريب دادن رياكارانه خود.
4- شيطان ميگويد محبت كردن به كساني كه لياقت آن را دارند به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان.
5- شيطان ميگويد انتقام و خون خواهي كردن به جاي برگرداندن صورت ( اشاره به تعاليم مسيحيت كه ميگويد هرگاه برادري به تو سيلي زد ،آن طرف صورتت را جلو بياور تا ضربهاي به طرف ديگر بزند).
6- شيطان ميگويد مسئوليتپذيري در مقابل مسئوليتپذيران به جاي نگران بودن خون آشامهاي غير مادي.
7- شيطان ميگويد انسان مانند ديگر حيوانات است، گاهي بهتر ولي عذاب بدتر از آنهايي كه روي چهار پا راه ميروند ، به دليل آنكه انسان داراي خداي روحاني و پيشرفتهاي روشنفكرانه ، او را پستترين حيوانات ساخته است.
8- شيطان تمام آن چيزهايي كه گناه شناخته ميشوند ارائه ميدهد چون كه تمام آنها به يك لذت و خوشنودي فيزيكي، رواني يا احساسي منجر ميشوند.
9- شيطان بهترين دوست كليساست چراكه در ميان تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري كليساها است.
قوانين فوق و 11 بندي كه در ادامه ميآيد تنها متني است كه در سال 1490 و در كتاب« پتك جادوگران » در باب شيطانپرستي نوشته شده وصرفا ترجمهاش آن هم به دروغ به شيطانپرستي لاوييان و يا معاصر نسبت
داده ميشود كه نگاه به 11 اصل بعدي عليرغم آنكه آشكارا نكات انحرافي نيز دارد، نشان ميدهد كه اين نوع شيطانپرستي يك حركت انتقادي صرف بوده ونميتوان ميان آن و جريان معاصر رابطهاي برقرار كرد :
كسب قدرت تاریكی برای شیطان پرستی به دست آوردن نیرو های نهفته در تاریكی، كسب قدرتی است درونی وبی پایان انرژی عظیمی كه این امكان را به شما میدهد روح خود را ارتقا بخشید وكمبودهایش را با قدرت جایگزین كنید. نكته ی مهم در برگزاری این مراسم این است كه هرگز نباید به نتیجه بدگمان باشید. خالصانه به نیروی روح خود و روح تاریكی ایمان داشته باشید. آنچه باقی میماند آرامش و دوری از افكاره بیهوده است كه باید در خود ایجاد كنید.