در ادامهی تسلط موجودات غیرارگانیک بر انسان و
مهار انرژیها و توان بالقوهای که از دست میرفت و میرود. « باورهای بزرگ به خویشتن خویش، خواب بزرگ و رویاگونی بود که ما را به خلسهی سرسپاری و وابستگیهای بیرونی میبرد. « ضعف، ناامیدی، ناتوانی، محدودیت، شکست، ناکامی را یک به یک برای آدم تعریف کردند و باور او را از خود گرفتند. باور انسان از آدمی که به او سجده شد و اشرفمخلوقات خداوند بود به موجودی بدل شد که باید دخیل میبست، دم میدید و رشوه می داد و .... حقیر در کابوس ضعفهای ذهنی فرو رفت. »
ما بردگان ابلیس خواهیم ماند. این آئین از عصر آدم آغاز و تا همیشه کنار زندگی بشر بوده است.انتخاب بین خیر و شر، عبور از صراط انسانیت. گذشت ازر منه من برابر تو. گذشت از هر چه بهخیر بشریت آفریده شده بود. و تبدیلش به پرستندهی انواع بتها.
این همینجا تمام نخواهد شد. او میخواهد پادشاه زمین و منو تو باشد. او سروری بر آدمی میخواهد که به او سجده نکرد. او خواهد آمد. در پیکری گسترده و هولناکی در جمعی کسیر از شیطان پرستان . او بر سخره خواهد ایستاد و پیروزیاش را جشن خواهد گرفت. و آمدن او مراسم و تدارکات میخواهد. او اکنون دیگر حقیقت است. حقیقتی که با جوهرهی وجود ما بارور شده و روز بهروز عظیم تر خواهد شد.
پا به پای ترسهای نسل آدم. از جنگ، فقر، نابرابری، بیکسی، تنهایی، خشم، حسادت، نفرت، اندیشهی بسته...
ما بردگان ابلیس خواهیم ماند. این آئین از عصر آدم آغاز و تا همیشه کنار زندگی بشر بوده است.انتخاب بین خیر و شر، عبور از صراط انسانیت. گذشت ازر منه من برابر تو. گذشت از هر چه بهخیر بشریت آفریده شده بود. و تبدیلش به پرستندهی انواع بتها.
این همینجا تمام نخواهد شد. او میخواهد پادشاه زمین و منو تو باشد. او سروری بر آدمی میخواهد که به او سجده نکرد. او خواهد آمد. در پیکری گسترده و هولناکی در جمعی کسیر از شیطان پرستان . او بر سخره خواهد ایستاد و پیروزیاش را جشن خواهد گرفت. و آمدن او مراسم و تدارکات میخواهد. او اکنون دیگر حقیقت است. حقیقتی که با جوهرهی وجود ما بارور شده و روز بهروز عظیم تر خواهد شد.
پا به پای ترسهای نسل آدم. از جنگ، فقر، نابرابری، بیکسی، تنهایی، خشم، حسادت، نفرت، اندیشهی بسته...
و بنای مجدد معبد سلیمان برای تصرف آئورت کیهانی ، یا مسیر باز انرژی از ما تا ناکجاست. راهی از زمین تا خداست. راهی که محمد از آن به معراج رفت. مسیح عروج کرد و جبرئیل در آن تردد داشت. راه مستقیمی به عرش ملکوت. انرژیهای ناب و خاصی که ابعاد بسیار را به هم میپیوندد و ما از آن بیاطلاعیم.
در اینکه ما حقیر و اسیر در بهدر به جستجوی سحر ، جادو ، منجی، یکی بیرونی، کسی که نکردههامان را انجام دهد. ناامیدیها را بزداید. کسی که مثل هیچ کس نیست جز آرزوهای بربادرفتهی انسانی خود را از یاد بردیم. برای چه آمدیم؟ قرار بود چه کنیم؟ قرا است کجا برویم؟ پیش از تولد کجا بودیم؟ و........... ؟
باورها و ذهنیات مداومی که ما را به سوی خیالات بیمایه پیش میبره. ما رویاسازان کذبیم. که عاشق رویاهای خود ساخته شدهایم. رویای ثروت، تاهل، اولاد، شهرت، سوپر من، شزم.....
انسان به جادویی رو میآره که، در تمامی ادیان از آن منع شده. به نیاز به موجودات جهان غیر نمائی.
در زمین نقاطی سرشاری از انرژی وجود دارد که برای تعادل آدم و طبیعت موجود شد. مثل ( کعبه. پرسپولیس، مصر، هند، تبت، آمازون ، معبد سلیمان یا همان مسجدالقصی. ) میبینی؟ دعوا سر لحاف ملاست. نه بیتالمقدس. کانالهای باز انرژی برای جادوی بزرگ. نبرد بین ما بازماندگان عصر ابراهیم با اولادان ابلیس. به تصرف زمین و آسمان آن نقطه نظر دارند نه تقدسش. انرژیهای فورانی و گردابی، معروف به دروازه ستاره .
در ابعاد کوچکتر همان گیتها و آستانههای به جهانهای موازی. آستانههایی که هر هجده روز در زمین گشوده و قابل رویت میباشند.
جادوگران برای یاری گرفتن از موجودات آنسوی ابعاد، توسط انجام آئین شیطانی که از عهد مصر پدید آمده دروازههایی بهسوی جهان غیرنمایی باز میکنند.
یکی از آنها راهیست که ابلیس پس از چندهزار سال مناجات، گشود او را به عرش رساند. او اولین جن یا غیر ارگانیکی بود که مرزهای زمین را در نوردید و به بالا راه یافت.
با بسته شدن این مسیر توسط سلیمان و سکونت مسلمین در بیتالمقدس مکان مهمی از اختیار شیطان پرستان درآمد. همانها که هزارهها در این نقطه به مراسم قربانی پرداخته و در آرزوی گشودن دوباره این مسیر، که از عهد سلیمان بسته شده.
دلیل بازسازی معبد سلیمان نه از باب آمدن ماشیح که از برای فراخوان همهی نیروهای شیطانی از ابعاد دیگر ؛ به این بُعد و حکومت و کنترل نیروی شر بر انرژیها و باور انسان و بازگشت ابلیس به جهان انسانی میباشد.
برای مدد گرفتن از موجودات فراسو باید دروازههای ستاره ایجاد کرد. و برای گشودن هر دروازهستاره، باید قربانی داد. تا موجودات فراسو از بُعدی به این بُعد وارد شده و جادویی بزرگ و شیطانی انجام پذیرد. این سنت همچنان در روستاهای دور افتادهای در گوشه و کنار جهان از جمله تایلند برای حفظ قیبله از بلایا و .... انجام میپذیرد.
برای شیطان و مراسم قربانی، خون لازم است تا دروازهای گشوده و جادویی امکان حضور یابد.
در قوانین کابالا " تصویر بالا " حکمت به ده ستون و یازدهمین به ابلیس اختصاص دارد که با پرش از عدد نه به یازده معنا مییابد. جهش از انسان به شیطان با عبور از باور خدا.
و رسیدن به جایگاه یازدهم، که لوسیفر یا شیطان قرار گرفته.اعداد معروف0911
11 9sep
فاجعهی 9- 11 که به دست ماسون بزرگ" بنلادن" در امریکا رخ داد. طرح عظیمی از مراسم قربانی بود.
جنگهای صلیبی و شوالیه های معبد این مراسم را پایه گذاری کردند.
این همان اسراریست که سلیمان یا ناظم جهان غیر نمایی برای پایان دادنشان به زمین آمد.
سلیمان از طریق دروازهای که مستقیما به عرش راه داشت. برای مهار نیروهای بد شگون و سرگردان جهان تاریکی؛ به کمک نقشه و نیرو و ابزاری که در روح الهی داشت توانست، بزرگترین آن غواصان، دیوان، بنایان،( منظور از بنا، همان ماسونهای اینک میباشد.) واژهی بنا تنها یکبار در قرآن آمده که مربوط به حیطهی سلیمان بر موجودات غیرارگانیک و وابسته به سوی ابلیس است.
غواصان را به کار گماشته و معبد بزرگ را ساخت.
انبياء/82:
و من الشياطين من يغوصون له و يعملون عملا دون ذلك و كنا لهم حافظين .
برخى از شيطانها براى حضرت سليمان غواصى مىكردند و كارهاى ديگر جز اين(بناهاى عظيم مىساختند،حمل سنگهاى بزرگ براحتى و...)و ما نگاهبان آنها بوديم.
ص/37:
و الشياطين كل بناء و غواص .
و هر شيطان بناء و غواص را...
سلیمان آن چه جادو طلسم از ابعاد تاریک ( برجهای بابل ) ( اهرام مصر ) به دست انسان رسیده را جمع آوری و در صندوق عهد موسی گذاشت. ( اهرام مصر هم توسط موجودات غیر ارگانیک با زوایای شیطانی تحت امر خدای یک چشم بر مدار گیزه بنا شدهاند )
در عهد سلیمان غیرارگانیکها خلع سلاح و زمین به آرامش نسبی و اذهان بیگانه و مداوم نگران بشری، به سوی انسان به بهشت باز میگشت.
بهشت آسایش فراغت از ذهن .
با مرگ سلیمان دیو خادم وی تنها موجودی بود که پی به مرگ او برد؛ صندوق عهد که زیر تخت سلیمان پنهان شده را ربوده و به غیرارگانیکها بازگرداند.
دیو سارق صندوق، عاشق افسونگری هرزه، به نام زهره شد.
صندوق به دست زهره و از آن به بعد به ( قوم بنی اسرائیل ) بازگشت. و طرح کابالا مجددا جهت حکومت ابلیس بر جهان و یکپارچگی در این سو به جریان افتاد. این افسانه شبیه به حکایت الواح زمردین تحوت Thoth خدای آتلانتیس میباشد.
برای طرح انسان، در بند. ذهن مایوس و ناامید از خدا؛ از هر سو ترفندی و اسطورهای ساخته شد تا واقعهی کهن از خاطرهها نرود. انسان را خواب نبرد و بهیاد داشته باشد، آدرس سفر را از یاد برده و باید سریعا به جستجوی مسیری بپردازد که برای مکاشفه یا عبور و تجربهی آن به این سفر آمده بود. با گذشت زمان محتاج تر به بیرون از خود، به طلسمات چنگ انداخت.
قربانی میدهد، فریبکار و پست و طماع و در جهت اهداف ابلیس به نام تفکرات خود قدم برمیدارد.
به شهوت چسبیده و روز به روز بیمار و پیری زودرس به سراغش آمد.
( فاحشهها، هوسرانان را دیدی؟ چه زود پیر و طرح فساد بر چهرهشان نقش میزند؟ )
زیرا انرژیهای حیاتی " انرژی جنسی " را دور ریختهاند.
برای جادو باید قربانی داد.
از قتل روح الهی تا قتل نفس.
فروش وجدان تا کوتاهی عمر انسان .
از خروس و بز و گربهی سیاه تا ابعاد بالاتر که به دست انسان برای او قربانی میشود. قتلهای زنجیرهای، خونهای بیگناه. تجاوز و خونریزی . قربانی کودکان آدم در برابر بت، خواستههای نفسانی ابلیس.
قتل و خونریزی جاری در زمین، همه هدایایی به پیشگاه شیطان است. در نتیجه روز به روز بر قدرت ابلیسیان افزوده و از انسان کم شد. مگر انسان آگاه.
برای فرار از این جهنم راهی به جز آگاهی نداریم.
ابلیس هر روز خون میخواهد.
قربانی.
قربانی همانیست که او حاضر به سجدهاش نشد و ما نصب بیگانه یا " ذهن " را پذیرفتیم و راه نجات فراموش شد.
مگر، تسلط بر ذهن، کنترل و طراحی تا رسیدن به سکوت کامل درونی و تجربهی بهشتی که زمین نام دارد.
این تنها مبارزهی ما در برابر نیروهاییست که با احداث بناهای زاویه دار، شیطانی، از جمله هرم یا طرح شطرنجی و دو ستون معروف ( معبد سلیمان) دروازههای ستارهای سعی بر مهار و کنترل انرژیهای انسان میکنند.
مسدود ساخته و انرژیهای خیر یا انسانی که در کنترل خود قرار میدهند.
این بازی از عصر فرعون آغاز و همچنان میبینیم که همه جا و در اطراف بناهایی با طرحهای کابالا به چشم میخورد. تا تو و مرا در بند اسارت انسان ذلیل کشند. تو جاودانه نیستی.
من جاودانه نیستم
جرات کن که باور داشته باشیم، ما آزاد و خوشحال نیستیم، چون اسیر ذهن بیگانه شدیم.