دیدن انرژی بدان سان که در کیهان رواج است آماج اصلی ساحران از آغاز کاوش شان بوده است.
این امکان برای انسان هست تا انرژی را یکسره بدان سان که در کیهان روان است، دریابد. به دیگر سخن ، به گفتة دون خوان:
ساحران مدعی بودند که هر یک از ما میتواند، دمی، نظام دگرگونی، جهان انرژی به دادههای حسی، وابسته به گونهای ارگانیزم را که ما هستیم از میان ببرد. ( در مورد ما، ما انسان نماییم ) ساحران اذعان میدارند، دگرگونی جریان انرژی به دادههای حسی ، نظام تاویلی را میآفریند که جریان انرژی کیهانی را به جهان زندگی روزانهای که میشناسیم برمیگرداند.
دونخوان شرح داد:
ساحران دوران باستان اعتبار دریافت یکسرهی انرژی را به اثبات رسانده بودند، که آن را دیدن نامیدند، ایشان با بکار گیری آن برای خویش به پالودن آن مبادرت ورزیدند، به این معنی که هرگاه، خواهان آن بودند، یکدیگر را همچون تودهای انرژی ، در مییافتند.
انسانهایی که چنین شیوهای را دریافتندبر بینندگان همچون گویهای غول آسای درخشانی پدیدار میشوند. اندازهی این گویهای درخشان به پهنای بازوان گشوده است.
هنگامی که انسان ها مانند تودههایی از میدانهای انرژی دریافت شوند، میتوان نقطهای را با درخشندگی بسیار به بلندای سرشانهها و به درازای یک دست از آنها، در پشت یافت میشود. بینندگان دورة باستان که این نقطهی درخشان را یافتند آن را پیوندگاه نامیدند. زیرا به این نتیجه رسیدند که آن نقطه جاییست که ادراک در آن گرد میآید. ایشان به یاری دیدن ، آگاه شدند که در آن جای درخشان ، جایی که برای نوع بشر یکسان است، تریلیونها میدان انرژی در چارچوب تارهای درخشانی گرد میآیند که روی هم رفته ، کیهان را میسازند. آنها با گرد آمدن درآنجا، بدل به دادههای حسی میشوند، که انسانها همچون ارگانیزم به کار میبرند.
ساحران این کاربرد انرژیِ برگشته به دادههای حسی را همچون کارکردی از جادوی ناب به شمارمیآورند:
انرژی روی هم رفته با پیوندگاه به جهان راستین و فراگیر دگر میشود که ما انسانها همچون ارگانیزم میتوانیم در آن زندگی کنیم و بمیریم.
پیوندگاه نه تنها نقطهایست که در آن ادراک با برگردان جریان ناب انرژی به دادههای حسی گرد آمده است، بلکه نقطهایست که تاویل هم در آنجا روی میدهد.
مشاهدة تکان دهندة دیگرشان این بود که پیوندگاه در خواب به روشی نامحسوس و بسیار طبیعی از حالت مالوف خود جا بهجا میشود. هر چه جا به جایی بزرگتر باشد، رویاهای شگفتتری آن را همراهی می:ند. ساحران از این مشاهدات به دست آمده از دیدن، به سوی کنش جابهجایی ارادی پیوندگاه خیز برداشتند ، و در نتیجهی پایانیشان را هنر رویا دیدن نامیدند.
پیوندگاه در حالت مالوف نقطهایست مشخص که در آن، بخش کوچکی از تارهای انرژی سازندهی کیهان گرد هم میآیند، اما اگر پیوندگاه در تخم مرغ درخشان، تغییر مکان دهد، بخش کوچک دیگر سانی از میدان انرژی در آن گرد میآیند، چنین نتیجهای جریان حسی تازهای است: میدانهای انرژی دیگرگونی از میدان مالوف به دادههای حسی دگر میشوند، و این میدان انرژیهای دیگرگون مانند جهانی دیگرگون تاویل میگردند.
هنر رویا بینی گیراترین تمرین آن ساحران شد. ایشان در جریان آن، حالات بیمانندی از بهروزی و چالاکی را میآزمودند و در تلاششان برای تکرار آن حالت در ساعتها شب زندهداری، پی بردند که میتوانند ، آنها را پیرو حرکات معین جسمانی تجدید کنند. کوششهای ایشان به گستردن شمار بسیاری از چنین حرکاتی انجامید که ایشان آنها را حرکات جادویی نامیدند.
تنسگریتی
واپسین زنجیره از تبار دونخوان ، به این نتیجه رسیدند هرگونه راز داری بیشتر دربارة حرکات جادویی مغایر با گرایشی بود که ایشان در فراهم سازی جهان دونخوان برای همنوعان شان داشتند از این رو تصمیم گرفتند ، تا حرکات جادویی را از آن حالت گنگ درآورند. به این ترتیب ایشان تنسگریتی را ساختند که اصطلاحیست ویژهی معماری به این معنی که، ویژگی ساختارهای اسکلتی که بخشهای کشش پیوسته و یکپارچهی ناپیوسته را گونهای به کار میگیرند که هر بخش با بیشترین بازدهی و صرفه کار کند.
این درخورترین نام است زیرا آمیزهای است از دو اصطلاح ، کشیدگی و یکپارچگی ؛ اصطلاحاتی که بر دو نیروی سائق حرکات جادویی دلالت دارند.
کوششهای جنگاوران معطوف به نابودی چیرگی خودبزرگ بینی، همچون تنها وسیلهی تعلیق آثار نظام تاویلمان شده و میشود. ساحران توصیفی از تعلیق این آثار دارند؛و آن را متوقف کردن جهان مینامند. هنگامی که به این حالت میرسند، انرژی را یکسره میبینند.
دلیل اینکه دون خوان پرهیز از تمرکز بر کردمانهاو روندها را اندرز داد این بود که ، همراه باانجام تنسگریتی یا جمع بندی یا پیروی از آئین جنگاوران، کارورزان باید دگرگونیشان را قصد کنند، باید متوقف کردن جهان را قصد کنند.
قصد تاثیر پیروی از مراحل است.
نفوذ بر دیگران به هیچ وجه بخشی از آن نیاز پاک و آرامش نیست. او به ما خاطرنشان ساخت که این ایده که برخی از نیروهای اهریمنی گردمان را، مانند خوکچههای هندی، گرفتهاند به زیر نفوذ درآمدهایم، فرآوردة عادات مادامالعمرمان است از لذت قربانی بودند. و برای سرزنشمان با لحنی تمسخر آمیز از ناامیدی میگفت« اون آن کار را با من میکند، و من نمیتوانم به خودم کمک کنم. »
در صورت تردید از راه سعی کنید بی عیب و نقص باشید
دست یازیدن به آماج حقیقی ساحری:
سفر به بیکرانگی ، ( مادامی که ) از نگرانیها و بدفهمیها و اشتباهها آکندهایم، تصور ناپذیر است.
هنگامی که میشنویم فرد دیگری شکایات قدیمی ما را به زبان آورده، عملکرد بیعیبو نقص ما اطمینان داد ن به این معنی که در چنگ بهت آور خودبزرگبینی غیر موجه و وسواس برانگیز (گرفتار ) نبودن.