کافه تلخ

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

مصاحبه خواندني با كردو موتوا شمن بزرگ (قسمت 5).



ادامه مصاحبه:
http://www.rollogrady.com/wp-content/uploads/2010/02/sasquatch01.jpgآقا، موجود دیگری هم در کشور زیمبابوه، جایی که اولین برخوردم (با موجودات بیگانه) را در 1959 داشتم، وجود دارد. این موجود عظیم الجثه یکی از عجیب ترین آنهاست، و من یک بار آن را دیده ام، همچنین مردمان سفیدپوست و سیاه پوست بسیاری نیز که همراه من بودند آن را دیدند. این موجود بسیار بزرگ است، و ظاهرش دقیقاً مانند یک گوریل است، اما در واقع شباهتی به یک گوریل ندارد، او اغلب بر روی پاهایش راه میرود،همینطور بر روی دست هایش. موجودی که من از آن صحبت میکنم، آقا، حدود 8 یا 9 فوت قد دارد، و استخوان بندی اش مانند یک گوریل است، اما بدن بسیار قدرتمندی دارد. شانه هایش بسیار پهن و گردنش بسیار کلفت است. موهای بدن او بسیار کلفت و زبر است و مانند هیچ حیوانی در افریقا نیست.

او یک موجود انسان آسا ست، با دست ها و پاهایی مانند انسان که با انبوهی از پشم به رنگ قهوه ای پررنگ پوشیده شده.  این موجود، آقا، در بین مردم زیمبابوه با نام اوگو (Ogo) شناخته میشود. و تا به حال مردم زیادی، صدها نفر از نسل های متمادی این موجود را دیده اند. بعضی از این موجودات در  افریقای هم جنوبی دیده شده اند، در میان بوته های انبوه و مناطق کوهستانی. و این اوگوها، دقیقاٌ در جزئیات مانند موجوداتی هستند که مردم بومی امریکا در شمال غربی ایالات متحده Sasquatch یا پاگنده (Bigfoot) مینامند.
در واقع ، من اعتقاد دارم که این موجود مشابهی ست و ما آن را در افریقای جنوبی داریم. این دقیقاٌ همان موجود است، البته با رنگ پوستی کاملاٌ متفاوت، و مردم نپال آن را در سراشیبی های کوهستان هیمالایا دیده اند، موجودی که یتی نامیده میشود.
و حالا، آخرین موجود آقا، موجودی ست که در افریقای جنوبی و سایر نقاط  افریقا، کاملاٌ شناخته شده است، به طوری که اگر شما نام او را بر زبان بیاورید، مردم لبخند خواهند زد. این موجود توکولوش (Tokoloshe) نامیده میشود. هر افریقایی میداند که توکولوش چیست. بعضی ها آن را تیکولوش (Tikoloshe) مینامند.

( عكسهايي كه از اين موجود گرفته شده.)
http://levelbeyond.com/wp-content/uploads/2009/04/toyol.jpg
او در ظاهر مانند یک خرس اسباب بازی (teddy-bear)  زشت و خبیث به نظر میاید، به این صورت که سر او مانند سر یک خرس اسباب بازی ست ، اما یک برآمدگی ضخیم، نوک تیز و استخوانی در بالای آن دارد. این برآمدگی از بالای پیشانی تا پشت سرش کشیده شده، و توسط این برآمدگی میتواند با ضربات سرش گاوی را از پا دربیاورد.
ترس از این موجود باعث میشود که در مناطق خاصی، مردم سیاه پوست تخت خواب خود را بالای آجرهایی بسازند که تا ارتفاع  3 فوت از زمین روی هم قرار گرفته اند. و شما این را در سراسر افریقای جنوبی پیدا میکنید. توکولوش دوست دارد با بچه ها بازی کند، و تا کنون صدها بار در مناطق مختلف افریقا، توسط بچه های مدرسه ای دیده شده، حتی در زمان های اخیر.
گاهی اوقات او بچه ها را به وحشت می اندازد، هنگامی که آنها خوابند بدن آنها را میخراشد، زخم هایی کشیده و موازی بر پشت و ران های بچه ها باقی میگذارد که عفونی میشوند و خارش شدیدی ایجاد میکنند.
حدود دو سال پیش، موجودی مانند این، بچه های مدرسه ای در سووتو (Soweto) (نزدیک ژوهانسبورگ) را به وحشت انداخت. و بچه ها او را pinky-pinky صدا میزدند. هم اکنون این موجود نه تنها در افریقای جنوبی و در میان مردمان سیاه پوست  آقا، بلکه در میان مردم پلی نزی در هاوایی، و سایر جزایر اقیانوس آرام نیز شناخته شده است. این مردم خانه های کوچک خود را بالای گیره هایی چوبین در ارتفاعی مانند انچه افریقایی ها تخت خواب خود را میسازند، قرار میدهند. هنگامی که شما از یک پلی نزییایی بپرسید، ” چرا خانه ات را این طور میسازی؟ ” او خواهد گفت، ” ما میخواهیم از خودمان در مقابل تیکی (Tiki) محافظت کنیم.”
در حال حاضر این بسیار حیرت انگیز است آقا، که موجودی کاملاٌ مشابه چیزی که در افریقای جنوبی توصیف شده در بعضی جزایر اقیانوس آرام نیز دیده شده، و اسمی که در آن منطقه به آن مشهور است، تیکی، بسیار به معادل افریقایی آن تیکولوش یا توکولوش نزدیک است.
من امیدوارم روزی بتوانم با خوانندگان شما اطلاعات بیشتری را در این مورد در میان بگذارم، اما دوباره، خواهش من این است: لطفاٌ تحقیق کنید! لطفاً اجازه بدهید ما تحقیق کنیم! شکاک بودن بیش از حد را متوقف کنیم. شک بیش از حد به همان اندازه خطرناک است که مرتکب جرم شدن.
هیچ کس نمیتواند به من بگوید که بیگانگان وجود ندارند. بگذارید کسی این را به من بگوید، معنای این فرورفتگی عمیق در این سمت از بدن من چیست؟ بگذارید کسی این را به من بگوید، چرا این طورشده است که بعد از آنکه من با آن موجود عجیب و در آن مکان عجیب جفت گیری کردم، ارگان مردانگی من به شدت ورم کرد، و برای سال ها بعد از آن من نمیتوانستم با یک زن معمولی به طور کامل ارتباط برقرار کنم. چرا؟ اگر این زادۀ تخیل من بود، چگونه میتواند این زخم ها و خراش ها را بر روی ارگان من به جا بگذارد؟
ما باید تحقیق کنیم آقا، چون نشانه هایی که ثابت میکنند موجودات بیگانه در روی زمین با ما زندگی میکنند، دارند تشدید میشوند. و چرا؟ چون  همانطور که می بینید، جنگ بزرگی در حال شکل گیری ست، و هرکس که عمیقاٌ به این مسائل فکر کند میتواند آمدن این جنگ را احساس کند.
من در مورد چه چیزی صحبت میکم؟ آقا، تا 30 یا 40 سال پیش، مردم بسیار کمی به محیط زیست اهمییت میدادند. مردم بسیار کمی راجع به تخریب جنگل های باران زا در افریقا و سایر نقاط جهان نگران بودند. مردم بسیار کمی  به اعمال شکارچیان سفیدپوست که آن زمان قهرمان نامیده میشدند و دست به کشتار جمعی حیوانات افریقا میزدند اهمییت میدادند. مردم بسیار کمی نگران بودند هنگامی که دولت های قدرتمند دنیا، مانند ایالات متحده، روسیه، و فرانسه، آشکارا سلاح های اتمی را در نقاط مختلف دنیا آزمایش میکردند.
امروزه افرادی وجود دارند که به روی یک شکارچی حیوانات وحشی، اگر خودش را در یک هتل نشان بدهد و بگوید چه کسی ست، تف میاندازند. امروزه دیگر به یک شکارچی نه به چشم یک قهرمان بلکه تقریباٌ به چشم یک قاتل دیده میشود. امروزه مردان و زنانی وجود دارند، سیاه پوست و سفیدپوست، که حاضرند بر سر جانشان به خاطر حفظ و نگهداری از درختان، حیوانات، و متوقف کردن  آزمایش سلاح های هسته ای ریسک کنند.
آقا، این چه چیزی را به شما میگوید؟ این به شما میگوید که بعد از هزاران سال سلطه موجودات بیگانه، انسان ها دارند مبازه را شروع میکنند. انسان ها دارند شروع به مراقبت از دنیایی میکنند که در آن زندگی میکنند و خود را در آن پیدا کرده اند. اما، بیگانه ها، چیتااولی، Mantindane- هر چیزی که میخواهید آنها را نام ببرید- نمیگذارند اوضاع به همین منوال پیش برود. آنها قصد دارند ما را مجازات کنند، همان  کاری که قرن ها پیش انجام دادند.
http://www.earth.ox.ac.uk/~oesis/field/medium/sa22-shale2.jpgبیگانه ها یکبار تمدنی را نابود کردند که ما آنها را به نام مردم آماریری (Amariri) میشناسیم. گفته میشود که پادشاهان آماریری، این سرزمین حیرت انگیز و افسانه ای که ما اعتقاد داریم در پشت غروب خورشید قرار دارد، از انجام فرامین چیتااولی خودداری میکردند.
پادشاهان در آن زمان از قربانی کردن فرزندان خود برای چیتااولی سرباز زدند. آنها از جنگ علیه انسان های دیگر، در جهت ارضای چیتااولی، که شمایلی مانند خدا داشتند، سرپیچی کردند.
گفته شده که چیتااولی از آسمان ها آتشی را با خود آورد، و در واقع آنها آتش را از خورشید برداشتند و از آن برای سوزاندن و نابود کردن آن تمدن بزرگ استفاده کردند. آنها زلزله و موج های آبی عظیمی ایجاد کردند و تمدن با شکوه این مردم با بدنی قرمز رنگ و  موهای بلند سبز را از بین بردند، کسانی که گفته میشود اولین مردمانی بودند که بر روی زمین به وجود آمدند. گفته شده که چیتااولی تنها به افراد کمی اجازه داد تا از آماریری فرار کنند، و اینکه آنها آماده اند تا این اعمال را دوباره انجام دهند، در آینده ای بسیار نزدیک.
من در مورد چیزهایی که قرار است در کشورهای دیگر دنیا اتفاق بیافتند نگرانم. تمام این زلزله ها، که باعث نابودی زندگی انسان در خاورمیانه و قسمت هایی از افریقا و هند شده اند، برای چه در درون خودم احساس ترس میکنم وقتی راجع به تمام اینها  میخوانم؟ در حال حاضر این زمین لرزه ها با فواصل زمانی غیرطبیعی اتفاق می افتند، در مصر، ارمنستان، و یکی از این زمین لرزه ها بسیار قدرتمند بود، به طوری که مستقیماٌ به داخل کرۀ زمین رفت و باعث شد صخرۀ بسیار مقدسی در نامیبیا (Namibia)، صخره ای که با نام انگشت خداوند (Finger of God) شناخته میشود، که به مدت ده ها هزار سال سر پا ایستاده بود، بر روی تلی از آوار بیافتد. و هنگامی که این صخره سقوط کرد، من نامه های نگران کنندۀ بسیاری از افراد سانگوما دریافت کردم که اعتقاد داشتند چون این صخره به زمین افتاده، در نتیجه پایان دنیا بسیار بسیار نزدیک است.

آیا شما سؤالی دارید؟
مارتین: من شعر شما را خواندم، سوگند (the pledge). در سوگند شما از اسم جابولون (Jabulon) نام بردید. میتوانید توضیح بدهید او کیست؟
http://www.ubergizmo.com/photos/2007/11/eye-o-sauron.jpgموتوا: جابولون، آقا، یک خدای بسیار عجیب و ناشناخته است. او به عنوان فرمانروای چیتااولی شناخته میشود. او یک خداست و من در نهایت تعجب و شگفتی گروه های خاصی از سفیدپوستان را پیدا کردم که او را پرستش میکردند. ما مردم سیاه پوست به مدت چندین قرن است که راجع به جابولون میدانیم. اما این باعث شگفتی من است که مردمان سفیدپوستی وجود دارند که این خدا را میپرستند، و در میان این مردم افرادی هستند که بسیاری آنها را به خاطر تمام چیزهایی که بر روی زمین اتفاق افتاده سرزنش میکنند، و آنها به افراد فراماسون مشهورند. ما اعتقاد داریم که جابولون فرمانده چیتااولی ست. او بسیار کهن است (He is the Old One). و یکی از نام های او در زبان افریقایی آقا، اومبابا- ساماهونگو (Umbaba-Samahongo) است- ” ارباب، پدر بزرگ با چشمانی دهشتناک ” (the lord king, the great father of the terrible eyes)- به این خاطر که ما اعتقاد داریم که جابولون یک چشم دارد که اگر آن را باز کند و به تو نگاه کند تو خواهی مرد.



http://www.freemasons-freemasonry.com/RAword04.jpg


گفته شده آقا، که اومبابا از یک سرزمین شرقی در طول یک نبرد سهمگین با یکی از پسرانش فرار کرد، و در افریقا پناه گرفت، و آنجا  در یک غار پنهان شد، غاری عمیق در زیرزمین. و این یک موضوع بسیار شگفت انگیز است آقا- گفته شده که در زیر کوه های ماه در زئیر شهر بزرگی از مس وجود دارد، دارای هزاران بنای درخشان. در آنجا اومبابا یا جابولون فرمانروایی میکند. و این خدا در انتظار روزی ست که سطح زمین از وجود انسان ها پاک شود و در نتیجه او و فرزندانش، چیتااولی، میتوانند بیرون بیایند و از گرمای آفتاب لذت ببرند.

http://www.jrgenius.com/canadastreetnews/Burning_human_sacrifice.jpg
و یک روز آقا، زمانی که من در سووتو، نزدیک ژوهانسبورگ، زندگی میکردم ملاقاتی بسیار غیر منتظره داشتم. کاهنانی از تبت به دیدار من آمده بودند.
یکی از این کاهنان، من مطمئنم شما با او ملاقات داشته اید یا راجع به او میدانید. نام او Akyong Rinpochce است. او یکی از سران کاهنان تبتی در انگلستان است، کسی که همراه دالای لاما تبعید شد، و او یک روز که من در روستای شفابخش سووتو بودم با من ملاقات کرد. و یکی از چیزهایی که او از من پرسید این بود ” آیا من از شهری مخفی در افریقا اطلاع دارم، شهری ساخته شده از مس؟ “
من گفتم، ” اما، Akyong، شما دارید شهر اومبابا را توصیف میکنید، شهر خدای نامرئی، خدایی که در زیر زمین پنهان شده. شما چطور راجع به این میدانید؟ ” و Akyong Rinpochce، کسی که محققی بسیار جدی در امور و پدیده های عجیب و غریبه است، به من گفت که یک بار لامای بزرگ، تبت را همراه گروهی از پیروانش ترک کرد و برای جست و جوی آن شهر به افریقا آمد. و لاما و همراهانش بعد از آن هرگز دیده نشدند. آنها هیچ وقت به تبت بازنگشتند.
و در همین رابطه آقا، ما در افریقای مرکزی و جنوبی داستان های زیادی در مورد مردان زردپوست ریزنقشی داریم که به دنبال شهر اومبابا به افریقا آمدند، شهری که هیچ کس نمیتواند از آن زنده برگردد. چیزی که حیرت انگیز است آقا- من نمیدانم که این شامل موضوعات روزنامۀ شما میشود یا نه، اما- ماجراهای بسیار بسیار نگران کننده ای وجود دارند که من آنها را دنبال کرده ام- در اینجا افریقای جنوبی، داستان هایی که برای من عجیب بودند…
http://itbegins2012.com/pics/96/56996_big.jpg(برای دقایقی ارتباط قطع میشود)
موتوا: سلام.
مارتین: بله کردو. من فقط باید  بگویم از این که وقتت را برای صحبت با من گذاشتی از تو تشکر میکنم، و من متوجه هستم که این برایت مشکل است.
موتوا: از شما بابت احترامی که به من میگذارید متشکرم، بیشتر از آنچه تصور بکنید. و من میدانم که چطور افراد سفیدپوست اغلب کسانی را که راجع به این موارد عجیب صحبت میکنند تهدید میکنند.
آقا، من در واقع نباید خودم را مضحکۀ مردم بکنم، که هستم، اما مردم ما دارند جان خود را از دست میدهند! ما نه تنها در افریقای جنوبی با مخدرها مشکل داریم، ما نه تنها با جرم و جنایت در کشورمان مشکل داریم، که هزاران بار فجیع تر از قبل شده، ما نه تنها با ایدز مشکل داریم، آقا، اما ما همچنین دچار مشکلات عجیبی شده ایم که اغلب سر راه ما قرار میگیرند- مشکلاتی که، هنگامی که شما آنها را با هم بررسی میکنید، به شما نشان میدهد که وقایعی با منشاً غیرزمینی دارد در افریقا اتفاق می افتد. 
من میتوانم این موضوع را برای شما بازگو کنم، آقا؟

 دنیای اسرارآمیز