کافه تلخ

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

زندگی‌های متوالی




در نظريه‌ي « زندگي‌هاي متوالي» خداوند ارواح را خلق مي‌كند؛ هدف اين است كه روح شناخت و آگاهي پيدا كند تا بتواند به خدا نزديك شود (خدا آگاهي مطلق است). مدتي از دوران سير تكامل آنها روي كره‌ي زمين است؛ همه‌ي ارواح ضرب‌الاجل برابري دارند؛ هر كس بتواند در طي آن زمان، يا زودتر «واحدهاي درسي» كه روي كره‌ي زمين بايد پاس شوند، بگذراند، از آمدن به كره‌ي زمين خلاص مي‌شود.
در صورتي كه در طي ضرب‌الاجل نتواند واحدها را پاس كند، مورد قضاوت قرار مي‌گيرد و بر حسب اعمال خود، در بهشت يا جهنم قرار مي‌گيرد.


در اين نظريه بهشت هدف بشر نيست، بلكه رسيدن به خدا هدف اصلي است.

در فاصله‌ي بين دو زندگي روح در برزخ تعاليم و درس‌هايي مي‌گيرد كه مطابق با زحمات و درس‌هايي است كه روي كره‌ي زمين گرفته يا خراب‌كاريهايي كه انجام داده.
ضمناً روح، در كره‌ي زمين در همان شرايطي قرار مي‌گيرد كه براي پرورش‌اش لازم است، يعني ممكن است براي من لازم باشد در اين زندگي از نظر مالي كمي در مضيقه باشم، تا صفات شكرگزاري، قناعت و ... را كه در زندگي قبلي نتوانسته بودم در خودم پرورش بدهم، رشد كنند.

در فرهنگ معين حلول روح در جمادات و آگاهي هاي معدني رسخ يا تراسخ , در قالب نباتات فسخ يا تفاسخ , در كالبدهاي حيواني مسخ يا تماسخ و سرانجام حلول روح از يك كالبد انساني به كالبد انسانيديگر نسخ يا تناسخ گفته است .

چه چيزهايي ما را بياد تناسخ مياندازد؟

1- استعدادهاي ما نشاني از تناسخ است.
2- علاقمندهاي ما در اين زندگي نشاني از تناسخ ماست .
3- ارتباط احساسي با اطرافيان ادامه ارتباط مربوط به تناسخ هاي ديگر ماست.
4- وضعيت هاي متفاوت انسانها در كره زمين نشان تناسخ و كارماست.
5- دژاوو يعني آشنا احساس كردن صحنه هايي كه مي بينيم .
6- ويار زنان باردار يعني علاقمندي ( سليقه هاي غذايي ) روحي كه منتظر به دنيا آمدن است .
7- وقتي اشتياق يا انزجاري شديد از خود بروز مي دهيم نشاني از تناسخ است .
8- بسياري از احساسات ناخود آگاه ما محصول زندگي هاي پيشين است .
9- مهارت ها و نقايص ما كه در زندگي هاي پيشين شكل مي گيرد .
01- سرعت يا كندي پيشرفت آگاهيكي انسان نشاني از وجود تناسخ است .
11- مكان و زمان تولد شما بر اساس وضعيت شما در تناسخ هاي قبل انتخاب مي شود.
۱۲-اگر امروز شما برده هستيد بايد نشاني از اين باشد كه روزي شما برده دار بوده ايد .

نكاتي در باره تناسخ :

 روح پس از طي كردن هر دوره از زندگي به درجه بالاتري از آگاهي ارتقاء مي يابد
 حلول به وضعيت پايين تر آگاهي از استثناء هاست و جزء موارد نادر است
 هر فرد قادر است در هر قرن چهار تا پنج تناسخ را پشت سر بگذارد .
 هر تناسخ براي آموزش جنبه اي از زندگي منظور شده است .
 نقش ما در هر تناسخ عوض مي شود . ( پدر به دختر كوچك , دختر به عمه , دايي به خواهر زاده و … )
 خانواده اي كه شما امروز با آنها زندگي مي كنيد فقط بخش كوچكي از خانواده بزرگ گذشته شماست .
 پيوندهاي دروني از زمان فراتر مي روند .
 ممكن است در رويا با يكي از زندگي هاي قبلي خود مواجه شويد .
 بچه ها زندگي قبلي را به ياد مي آورند و
 انسان ها هنگام تولد با اختلاف فاحشي از سطوح آگاهي وارد اجهان مي شوند .
 همه ما گذشته ايي را درون خود حمل مي كنيم .
 تجربه هاي قرون گذشته روحيه امروزمان را شكل مي دهد.
 افكار و اعمال گذشته تعيين كننده مشخصات ظاهري و همين طور اخلاق و رفتارمان است .
 در هر تناسخ درسهايي مي گيريم و مهارت هايي پيدا مي كنيم اما در زندگي بعدي آنها را فراموش مي كنيم .
 فراخواني اطلاعات زندگي هاي گذشته به ما مي آموزد كه چرا زندگي امروزمان اين چنين است .
 كساني كه مشكلات جسمي دارند بايد چند برابر ديگران براي عشق بورزند .

شناخت خودتان از درك كارما و تناسخ شروع مي شود .« كا رما ، تنا سخ »

در اكنكار ، نامي كه جهت تأ ثيرات متقابل علت ومعلولي در زندگي اتخاذ شده است كارما مي باشد كه در دين يهود ومسيحيت آ نرا گناه نام نهاده اند .بطور ساده كارما قانون عمل وعكس العمل است .چر خة‌ كارما در نخستين تناسخ يك فرد شروع مي شود دراينجا ار باب كارما اورا درعرصة عملي قرار مي دهند كه نقطة‌شروع سير وسفر اوست درجهان هاي فيزيكي . يك اكيست كه از طبيعت دقيق قانون كارما اطلاع دارد از گزند رشكي كه سهام كساني مي شود كه قادر به درك خوشبختي ناگهاني ديگران نيستند مصون مي ماند . همه چيز در جايگاه بالحقة خود قرار دارد . تمامي اجزأ زندگي دقيقا در وضعيتي هستندكه شايستة هريك مي باشد بنابراين او مي تواند مشغول نظارت بر روند شكوفائي شخص خود باشد و روحيه اي شاداب براي خود حفظ كند . آ نچه تعيين گنندة جايگاه يك فرد در زندگي بعديش مي شود نه به اعتقاد او بستگي دارد و نه به دانشش .
چه در زمين باشد وچه در يكي از طبقات بالاتر خدائي .معيار ما در اينجا اعمال وافكار فرد مي باشد . خداوندان كارما قضاوتشان را برمبناي امتيازات عملي يك فرد انجام مي دهند نه در رابطه با منظور او . جائي براي مصالحه بر سراعمال نادرست وجود ندارد . معتقد وغير معتقد مانند يكديگر قضاوت مي شوند . هر فردي مطلقا تحت محاكمه اي كاملا منصفانه و بي طرفانه قرار مي گيرد ، كه در دادگاه كارما برگزار مي شود و رأي دادگاه ، عدالت محض است . با اين وجود ماهانتا، استاد حق در قيد حيات چلا هايش را مستقيما به مكاني مي برد كه آنها كسب كرده اند . به اين ترتيب ، يك چلاي اك هرگز در مقابل اربابان كارما قرار نمي گيرد .
در آ موزشهاي اك قانون كارما تعليم داده ميشود . خدا روحها را به جهان هاي پائين فرستاد تاتجربه كسب كنند و روزي همكار خدا شوند روح ها در طي زندگي هاي بيشمار در جهان هاي مادي سفر مي كنند . جائي كه در هر بار تناسخ ، عشق ، خرد ، فهم بيشتري را مي اندوزند . راه آزادي و رستگاري معنوي يافتن ما هانتا و استاد حق در قيد حيات است . او نشان دهندة راه است . هر فردي پاسخ گوي تمامي اعمال خويش است زيرا كه مي داند قانون كارما توازن كامل درهمة محتويات كارميك روح را ايجاب مي كند . هر تجربه اي، چه در روي زمين وچه در جهان هاي ديگر ، به قابليت روح در خدمت به خدا مي افزايد . هنگام مرگ يك چلاي اك در دادگاه قضاوت قرار نميگيرد زيرا كه ماهانتا اورا مستقيما به خانة جديدش كه در جهان هاي بهشتي كسب كرده است هدايت مي كند . چهار مرحله كارما براي هر يك از روحها وجود دارد . براي شروع به هر يك از روح ها يك سهم آ دي يا كارماي ازلي اختصاص داده مي شود . اين نوع كارما خصلت هائي چه مثبت و چه منفي رادر بردارد صفاتي از قبيل گونه اي تعصب ، باري از رحمت معنوي ، شهوت ، خشم ويا هر نشانة ديگري كه دلالت بر يك شخصيت يا كاراكتر قوي يا ضعيف داشته باشد .

مرحلة دوم كري يامان يا كارماي روزانه است و فرد مسئول تمامي كارهاي روزانة خود است و روزي آنرا بايد پرداخت كند و علاوه بر اندوختن آ ن مي تواند از آ نهم بكاهد . سومين نوع آ ن ، كارماي پرارابد يا كارماي سرنوشتي يا تقديري است . در پايان نخستين تناسخ خداوندگاران كارما حساب ها وسوابق روح را بررسي مي كنند و يك رأي صادر مي كنند واين عمل پس از هريك از تناسخات او انجام مي گيرد ونتيجة قضاوت تعيين كنندة بنيان كارميك براي تناسخ بعدي وي مي گردد. چهارمين گونة كارما ، سين چيت كارما است يا همان كارماي ذخيره . كه از اعتبارات وبدهي هاي زندگي گذشته شكل مي گيرد درست مثل يك حساب پسنداز در بانك : خداوندان كارما گاهي بخشي از اين كارما را براي فرد منظور مي كنند . راهي وجود دارد كه بشود گفت : چه وقتي فرد درحال دريافت كارماي ذخيره است . او در تمام زندگي در شرايط متعادل ومعيني زندگي مي كرده است كه در انواع مختلف به چشم مي خورد ولي ناگهان وارد زندگي كاملا تازه اي مي شود واما چرخة تولدمكرر از كجا آ غاز شد ؟ روح ها در حال بازي در بهشت بودند كه خداوند فقدان تجربه را درآ نها ديد . پس خدا ـ اك ـ روح مقدس به پيش تاخت تا جهان هاي ما ده ، انرژي ، زمان ومكان را آفريد و با استفاده از دوجنبة‌اساسي اك نور وصوت مجموعه اي از طبقات ، كيهان ها ، كهكشانها ، ستارگان ، سيارات ، و ساير مخلوقات را آفريد و آ فرينش به خود نظام ساختاري گرفت .
تناسخ فقط از يك ديدگاه منطقي صاحب معني مي شود . اين پديده پاسخ گوي راز بسياري از عشق ها ونفرت هاي بي دليل ميان مردم است . علي رغم اين كه كسي بخواهد به تولدهاي پياپي معتقد باشد يا نه ، هر روز در صحنة نمايش آن شركت دارد و راه گريزي هم نيست . آ گاهي و قبول واقعيت پديدة تولدهاي مكرر مي تواند براي بسياري از قلب هاي د رحصار، آرامش وآ زادي را به ارمغان بياورد .
اعتقاد به تناسخ شما رااز مردم متوسطي كه دور وبر شما مي باشند متفاوت مي كند مگر اينكه در جامعه اي مثل هندوستان زندگي كنيد كه آ‌نرا در متن اديان خاصة ‌خود آموزش مي دهند . با قبول اين واقعيت به احتمال زياد به فردي خود اتكاتر ومسئول تر بدل خواهيم شد هر كسي كه ذكاوت داشته باشد هر گز خود را در گرو قرض طبيعت يا قانون كارما قرار نمي هد چرا كه اين قانون در دريافت طلب هايش بسيار دقيق است .
كارماي شخص در هنگام مرگ اگر هنوز تسويه نشده باشد بايد تاوان آنرا پس بدهد چه كارماي خوب چه بد هيچ كس نمي تواند كار ما را شكست بدهد بنابراين بايد در زندگي هاي بعدي يا در طول اقامتش در جهان اثير ي آنرا پرداخت كند . همين عمل در ساير طبقات هم انجام مي شود اگر شخصي به مرتبة ذهني رسيده باشد و د رآ نجا زندگي كند اما كارمائي داشته باشد كه بايد در تناسخي در طبقة اثيري پرداخت شود بايد به همان طبقه برگشته و قرضش را بپردازد بعد به طبقة ذهني بر مي گردد و براي هميشه در آ نجا زندگي مي كند .