کافه تلخ

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

خروج روح و جسم اثیری از بدن(مرگ)




خروج روح و جسم اثیری از بدن(مرگ)

مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.

مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.

بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.

زمانی که از ارواح در مورد اثرات گریه و زاری کردن خویشان و نزدیکان , پس از مرگ جسم مادی آنان سوال می شود , همه آنان از این موضوع ابراز ناخرسندی و دلتنگی می کنند , چون آنها خود را مرده نمی دانند زیرا در محیط حضور دارند , ولی در برخی از موارد کاری از آنها ساخته نیست و به همین علت هم رنج می برند و تنها عکس العمل آنها این است که از آن محل دور شوند.

در زمان مرگ , حالت های خروج تن پوش در افراد مختلف , تفاوت های بسیار کمی نسبت به یکدیگر دارد و این مربوط به مقاومت های جسمانی و وابستگی های مادی آنها نسبت به جهان و دلبستگی هایی است که در زمان حیات برای خود فراهم نموده اند , یا در اثر شناخت های عوالم روحی و آمادگی برخی از افراد , پیش از مرگشان و گاهی این امکان وجود دارد که زمان خروج تن پوش از جسم مادی ,برای اشخاص متفتوت باشد , ولی به طور کلی حالت اصلی ترک تن پوش در زمان فرارسیدن مرگ طبیعی نسل بشر , اختلاف چندانی نسبت به یکدیگر ندارند.

جسم اثیری افراد دارای پوششی اثیری است که حدود آن را می توان در اطراف بدن اشخاص مشخص کرد . در افراد مختلف , ارتفاع این تن پوش متفاوت است و اختلاف همین ارتفاع در تن پوش است که حالت های مدیومی را در بشر بوجود می آورد و گاهی هم در معالجات روحی برخی از افراد موثر است.

این روکش تن یا غلاف اثیری را چون کیسه پارچه ای ظریف و نرمی باید تصور کنید که داخل آن پر از گاز شده و بر اثر برخی از حرکات و فشارها , حالت و شکل ظاهری خود را اغلب از دست می دهد , ولی در گنجایش آن , هیچ تغییری حاصل نمی شود . این پوشش اثیری باعث می شود که جسم اثیری نیز مشخصات و مختصات خود را همیشه , به طور ثابت حفظ کند و تحت تاثیر سایر عوامل اثیری قرار نگیرد , یعنی این پوشش اثیری , در اصل باعث حفاظت تن پوش از هرگونه گزندی , منجمله امواج مختلف محیط نیز خواهند شد.

زمانی که وقت مردن شخصی فرا می رسد , رشته های نقره ای که باعث اتصال جسم اثیری به جسم مادی می باشند و اکثر ارواح مترقی تعداد این رشته ها را چهارده رشته بیان داشته اند به ترتیب شروع به جدا شدن از جسم مادی می کنند و پس از پاره شدن کلیه طناب های نقره ای , مرگ حتمی فرا می رسد.

زمانی که جسم اثیری شروع به خارج شدن از جسم مادی می کند , پس از خروج کامل به زندگانی مستقل خود می پردازد و از این پس , هیچ رابطه ای با جسم مادی ندارد . اولین عملی که جسم اثیری پس از جدایی از بدن انجام می دهد , آن است که شکل ظاهری جسم مادی گذشته خود را حفظ می کند و امواج اثیری داخل خود را کاملا مهار کرده و به هیچ عنوان تحت تاثیر سایر امواج محیط قرار نمی گیرد .

فردی که جسم مادی خود را ترک کرده و با جسم اثیری وارد عالم مردگان شده است , درست شباهت به این دارد که کودکی از عالمی که در آن زندگی می کرده , به عالم خاکی قدم گذارده است , یعنی ارواح پس از ورود به عالم روحی , رفتارشان درست مانند کودکی است که تازه به دنیا آمده است , چون احتیاج به راهنمایی و مراقبت تازه ای دارند تا بتوانند محیط خود را بشناسند و به آن خو بگیرند.

وقتی که افراد نسل بشر در زمان حیات مادی از وجود عوالم روحی پس از مرگ خود مطمئن باشند , مسلما در زمان حیات , در صدد کسب فضائل اخلاقی و الهی و شناخت عوالم روحی بر خواهند آمد و در حد مقدورات تکاملی خویش , راه حق و حقیقت را خواهند پیمود , به طوری که ارواح پس از جدا شدن از جسم و ورود به سرزمین ناشناخته , از جهان پس از مرگ خبر می دهند , اکثرا پس از ورود به عوالم یا جهان های روحی , تا مئت ها در حال حیرت و سرگردانی بسر می برند تا این که بعدها بر قدرت خود مسلط شده و بر محیط جدید روحی آشنایی کامل یابند و این حالت و زمان سرگردانی , امکان دارد به نسبت زمان حیاتی که در جهان خاکی وجود دارد , تا چندین سال هم به طول انجامد , تا برخی از ارواح بتوانند آرامش و شناخت جهان روحی را پیدا کنند.

بشر قبل از تولد , یعنی زمانی که به صورت جنین در رحم مادر به زندگانی خود ادامه می دهد , جهت زیستن به وسیله طنابی که ریسمان حیات وی در رحم مادر محسوب می شود , به بدن مادر اتصال دارد و این ریسمان یا رشته تا پاره نشود و از جسم مادی مادر جدا نگردد , کودکی نیز متولد نخواهد شد . پس از تولد شکل این رشته های ادامه حیات , به صورت دیگری در بشر ظاهر می شوند که ما آنها را رشته های اثیری و یا رشته های نقره ای و یا ریسمان مرگ می نامیم و این رشته ها تا زمانی که از جسم مادی جدا نشوند , مرگ پیش نخواهد آمد.

اطراف بدن جنین را در رحم مادر پرده ای پوشانیده که داخل این پرده مایع لزج و آبکی قرار گرفته که باعث حفاظت جنین از محیط خارجی رحم مادر می شود.

اطراف بدن نسل بشر را نیز در زمان حیات مادی تن پوش قرار گرفته است که دور این تن پوش یا جسم اثیری را پرده ای پوشانیده است که باعث جلوگیری ضربات امواج اثیری به جسم وی خواهد شد و این امواج در اصل امواج اثیری را که در داخل تن پوش قرار دارند , کنترل و حفاظت می کند.

کودک پیش از تولد , زمانی که در داخل رحم مادر شکل گرفت و کامل شد , کلیه حواس وی هنوز تکمیل نشده اند و اگر هم دارای احساسی باشند , نمی تواند آن را بروز دهد و زمانی که از رحم مادر خارج شد , آنگاه می تواند کلیه احساسات خود را با گذشت زمان , به ترتیب بروز دهد و حالات و تمایلات و نفسانیات وی پس از دیگری نمایان می شوند و محیط اطراف خود را پس از مدتی به طور کامل درک و شناسایی می کند.

جسم اثیری نمی تواند خود به تنهایی ادامه حیات بدهد , چون تا زمانی که با جسم مادی زندگانی دارد , قسمت زیادی از احساسات به وسیله حالت ها و زندگی مادی ابراز می شوند , ولی پس از پاره شدن رشته های نقره ای , مستقل شده و پس از ورود به عوالم روحی , تا مئت ها نمی تواند به درک کلیه حقایق وجود حیات روحی دسترسی پیدا کند و باید مدت زمانی را در آن حیات سپری کند تا بتواند به طور کامل پیرامون خود را درک کرده و شناخت کاملی نسبت به آن جهان پیدا کند .

ارواح زمانی که وارد عالم روحی می شوند , ارواح نیکوکاری که در آنجا وجود دارند به سراغ آنها رفته و تا مدتی از آنها پرستاری می کنند و حقایق روحی را برای آنان بازگو می نمایند و پس از پذیرش حقیقت جهان های روحی , مدتی تحت مراقبت و آموزش ارواح مترقی قرار می گیرند تا بتوانند در آن جهان زندگانی روحی خود را دنبال کنند.

در جهان های روحی , جسم اثیری یا تن پوش , دچار صدمه یا بیماری نمی شود و به این شکلی که مرگ در جهان های مادی وجود دارد , در آن جهان به چشم نمی خورد . زمانی که ارواح باید به طبقه ای بالاتر و یا پایین تر انتقال یابند و یا پس از تکامل از جهانی به جهان بالاتر حرکت می کنند , در جسم اثیری آنان تغییراتی از نظر امواج و فرکانس های اثیری به وجود خواهد آمد و این تغییرات باعث خواهند شد که آنها شکل جدیدی پیدا کنند و به سمت جهان های روحی بالاتر یا پائین تر جذب شوند و این جذب شدن ارواح به زمانی طولانی نیاز ندارد , چون این عمل با سرعتی موجی شکل صورت خواهد پذیرفت .
این تغییرات ارتعاشی که در جهان های روحی به وجود می آیند بر اثر تکامل عقلی ارواح می باشد , یعنی در جهانی که در حال زندگی روحی هستند , عقل در آن جهان از نظر دانش روحی و اخلاق پسندیده و شناخت کائنات , تکامل پیدا می کند و با فرکانس هایی که در آن عالم وجود دارد مطابقت نمی کند و به همین دلیل است که باید این محل را به سوی عالمی که دارای فرکانس های مشابه فعلی عقلی آنها است , ترک کنند و به آن عالم حرکت نمایند و زندگی جدیدی را آغاز نمایند.




منبع : کتاب کلیات علوم روحی