ايـن آيـه اشاره اى به ((توحيد فطرى )) و وجود ايمان به خدا در اعماق روح آدمى است و به همين جـهت بحثهايى را كه در آيات گذشته اين سوره در زمينه ((توحيد استدلالى )) بوده است تكميل مى كند.
خداوند روى سخن را در اين آيه به پيامبر كرده , نخست چنين مى گويد:به خاطر بياور ((موقعى را كـه پـروردگـارت از پـشـت فرزندان آدم ذريه آنها را بر گرفت وآشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود (و از آنها پرسيد:) آيا من پروردگارشما نيستم ؟ آنها همگى گفتند: آرى ! گواهى مـى دهـيم )) (واذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى شهدنا).
سـپـس اشـاره به هدف نهايى اين سؤال و جواب و گرفتن پيمان از فرزندان آدم در مساله توحيد نـمـوده , مـى فرمايد: اين كار را خداوند به اين جهت انجام داد ((كه درروز قيامت نگوييد ما از اين موضوع (توحيد و شناسايى خدا) غافل بوديم )) (ان تقولوا يوم القيمة انا كنا عن هذا غافلين ).
(آيه ) در اين آيه اشاره به هدف ديگر اين پيمان كرده , مى گويد: اين پيمان را به خاطر آن گرفتيم كه ((نگوييد: پدران ما پيش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم (و چاره اى جز تـبعيت از آنها نداشتيم ) آيا ما را به گناه افراد بيهوده كار مجازات مى كنى )) (او تقولوا انما اشرك آباؤنا من قبل وكنا ذرية من بعدهم افتهلكنا بما فعل المبطلون ).
(آيه ) آرى ((اين گونه ما آيات را توضيح مى دهيم و روشن مى سازيم (تابدانند نور توحيد از آغاز در روح آنها بوده ) شايد با توجه به اين حقايق به سوى حق باز گردند)) (وكذلك نفصل الا يات ولعلهم يرجعون ).
مـنـظور از اين عالم و اين پيمان همان ((عالم استعدادها)) و ((پيمان فطرت )) وتكوين و آفرينش اسـت , بـه ايـن ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت ((نطفه )) از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداونداستعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است , هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم درعقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه !.
بـنـابـرايـن هـمه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده اند نيز به همين زبان است .
(آيه ).
خداوند روى سخن را در اين آيه به پيامبر كرده , نخست چنين مى گويد:به خاطر بياور ((موقعى را كـه پـروردگـارت از پـشـت فرزندان آدم ذريه آنها را بر گرفت وآشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود (و از آنها پرسيد:) آيا من پروردگارشما نيستم ؟ آنها همگى گفتند: آرى ! گواهى مـى دهـيم )) (واذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى شهدنا).
سـپـس اشـاره به هدف نهايى اين سؤال و جواب و گرفتن پيمان از فرزندان آدم در مساله توحيد نـمـوده , مـى فرمايد: اين كار را خداوند به اين جهت انجام داد ((كه درروز قيامت نگوييد ما از اين موضوع (توحيد و شناسايى خدا) غافل بوديم )) (ان تقولوا يوم القيمة انا كنا عن هذا غافلين ).
(آيه ) در اين آيه اشاره به هدف ديگر اين پيمان كرده , مى گويد: اين پيمان را به خاطر آن گرفتيم كه ((نگوييد: پدران ما پيش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم (و چاره اى جز تـبعيت از آنها نداشتيم ) آيا ما را به گناه افراد بيهوده كار مجازات مى كنى )) (او تقولوا انما اشرك آباؤنا من قبل وكنا ذرية من بعدهم افتهلكنا بما فعل المبطلون ).
(آيه ) آرى ((اين گونه ما آيات را توضيح مى دهيم و روشن مى سازيم (تابدانند نور توحيد از آغاز در روح آنها بوده ) شايد با توجه به اين حقايق به سوى حق باز گردند)) (وكذلك نفصل الا يات ولعلهم يرجعون ).
مـنـظور از اين عالم و اين پيمان همان ((عالم استعدادها)) و ((پيمان فطرت )) وتكوين و آفرينش اسـت , بـه ايـن ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت ((نطفه )) از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداونداستعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است , هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم درعقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه !.
بـنـابـرايـن هـمه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده اند نيز به همين زبان است .
(آيه ).