عبدالرسول هاديان شيرازى
فرج بعد از شدت
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء، و يجعلكم خلفاء الارض، ء اله معه الله، قليلا ما تذكرون (1)
كيست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند اجابت كند، و گرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىگيريد!
1. بررسى جايگاه و موقعيت آيه
خداوند متعال در اين آيه و دو آيه قبل و بعد آن پرسشهايى درباره بعضى واقعيتهاى جهان هستى مطرح كرده تا بدين وسيله از مردم اعتراف بگيرد كه كسى نمىتواند در اين كارها همراه با خدا باشد، و شريك او معرفى شود.
در آيه 60 سؤال درباره خالق زمين و آسمان، نازل كننده باران و روياننده درختان است.
در آيه 61 سؤال درباره كسى است كه در زمين اسقرار و آرامش ايجاد كرد و رودها و كوهها را در آن قرار داد و در ميان دو دريا برزخى ساخت؟
و بالاخره در آيه 64 سؤال مىكند: چه كسى است كه آفرينش زمين را آغاز مىكند سپس آن را برمىگرداند؟ و چه كسى از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد؟
حال در بين اين چهار آيه، در آيه 62 سؤال درباره اين است كه وقتى انسان همچون غريقى در امواج دريا غوطهور است و هيچ پناهگاهى ندارد، و از تمام اسباب قطع اميد كرده است، در اين حالت چه كسى است كه اگر انسان او را صدا زند و از او يارى طلبد، جوابش مىدهد و او را از گرفتارى نجات مىدهد؟ آيا غير از خدايى كه خالق همه چيز و رازق همه مردم است، و همه امور از مبداو معاد تحت قدرت اوست، كسى شايسته عبوديت است!؟
اين آيه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدايى رهنمون مىسازد كه انسانهاى درمانده و مضطر را، در صورتى كه او را بخوانند و از او يارى طلبند، اجابت كرده و از گرفتارى مىرهاند.
2. اضطرار چيست؟ مضطركيست؟
اضطرار حالتى درونى است و زمانى به وجود مىآيد كه انسان هيچ وسيله و پناهگاهى براى حل مشكل خود ندارد و دستش از همه راههاى طبيعى كوتاه شده است، در اين حالت درونش او را به يك وسيله معنوى راهنمايى مىكند و به وسيله آن اميد نجات پيدا مىكند. دل انسان در حالت اضطرار به گونهاى به خداوند متصل مىشود و آدمى با تمامى وجودش خدا را مىبيند و صدايش مىزند.
در روايت است كه مردى خدمت امام صادق، عليهالسلام، رسيد و گفت: يابن رسولالله! خداوند را به همان گونهاى كه هست، به من معرفى كن.
حضرت فرمودند: آيا تا به حال سوار كشتى شدهاى؟
جواب داد: بله.
- آيا كشتى تو شكسته است، به گونهاى كه نه كشتى ديگرى باشد و نه شناگرى كه تو را نجات دهد؟
- بله.
- آيا در آن حالت قلبتبه چيزى مرتبط نشده كه قدرت داشته باشد تا تو را از اين مهلكه نجات دهد؟
- بله.
حضرت فرمودند: اين همان خدايى است كه قدرت بر نجات و فرياد رسى دارد در جايى كه هيچ نجات دهنده و فرياد رسى نيست. (2)
اين از ويژگيهاى انسان است كه هنگام گرفتارى به ياد خدا مىافتد و در همه حال او را صدا مىزند; گرچه ممكن ستبعد از رفع مشكل دوباره خدا را فراموش كند.
و اذا مس الانسان الضر دعانا بجنبه او قاعدا او قائما، فلما كشفنا عنه ضره، مر كان لم يدعنا الى ضر مسه. (3)
و هنگامى كه به انسان ناراحتى برسد، ما را در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته و يا ايستاده است، مىخواند. اما هنگامى كه ناراحتى او را برطرف كرديم چنان مىرود، مثل اينكه هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده، نخوانده است.
ناسپاسان مستكبر نيز در گرفتاريها، در حالى كه با اخلاص خدا را مىخوانند با خود عهد مىبندند كه در صورت نجات شكرگزار خدا باشند.
حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها، جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم، دعوا الله مخلصين له الدين، لئن انحينا من هذه لنكونن من الشاكرين. فلما انجاهم اذاهم يبغون فى الارض بغير حق. (4)
... تا اينكه زمانى كه در كشتى قرار گرفتيد و بادهاى ملايم آنها را حركت داد و به آن خوشحال شدند، ناگهان طوفان شديدى مىوزد و امواج از هر سو به طرف آنها مىآيد و يقين پيدا مىكنند كه در محاصره آن قرار گرفتهاند، در اين هنگام با اخلاص در دين، خدا را مىخوانند كه اگر ما را نجات دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.
در اين حالتحتى مشركان نيز از بتها قطع اميد مىكنند و فقط به خدا پناه مىبرند، هرچند كه بعد از رهايى از گرفتارى دوباره به شرك رو آورند.
فاذا ركبوا فى الفلك دعواالله مخلصين له الدين، فلما نجاهم الى البر اذا هم يشركون. (5)
هنگامى كه سوار بر كشتى شوند با اخلاص در دين، خدا را مىخوانند، اما وقتى خداوند آنها را سوى خشكى نجات داد، در اين هنگام مشرك مىشوند.
آرى، هنگامى كه امواج بلاها و سختيها و حوادث دردناك انسان را احاطه كرد و دست او از همه جا كوتاه شد، حجابهايى كه جان آنها را فرا گرفته بود كنار مىرود و با تمام وجود خدا را مىبيند و با اخلاص فراوان او را مىخواند. اما پس از رفع گرفتاريها، دوباره پردههاى غفلتسراسر وجود انسان را فرا مىگيرد، به همين دليل خداوند در بعضى مواقع به مردم سختيهايى مىدهد تا به درگاه او روى آورند و تضرع كنند.
و ما ارسلنا من قرية من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم يضرعون. (6)
در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به سختيها و دردها دچار كرديم، شايد تضرع كنند.
خداوند متعال در آيهاى ديگر از قرآن پس از بيان همين نكته، كسانى را كه بر اثر سختيها تربيت نشدهاند توبيخ كرده و مىفرمايد:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلك، فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون× فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعلمون. (7)
ما براى امتهاى پيش از تو پيامبرانى را فرستاديم و آنها را به سختيها و دردها دچار كرديم، شايد برگردند. پس چرا وقتى مجازات ما به آنها رسيد برنگشتند، ولى قلبهاى آنها سختشد و شيطان آنچه را انجام مىدادند بر ايشان زينت داد.
بنابراين رنج و سختى از عوامل مهم بازگشتبه سوى خداست; اما كسى كه بر اثر گناه سنگدل شود، شيطان در درون او راه مىيابد و اعمال زشت او را زينت مىدهد و راه بازگشتبه سوى خدا را بر او مىبندد.
3. رابطه اضطرار و اجابت دعا
از آيه محل بحث استفاده مىشود كه براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است:
1. انسان به حد اضطرار و درماندگى برسد. «امن يجيب المضطر»
2. انسان از تمام اسباب مادى نا اميد شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند. « اذا دعاه»
در اين حالت انسان، ارتباط قوى و محكمى با خدا پيدا مىكند و خداوند نيز دعاى او را مستجاب مىكند و گرفتارى را از او برطرف مىكند. «و يكشف السوء»
اگر مريض است، عافيتخود را به دست مىآورد.
اگر گرفتار است، رهايى مىيابد.
اگر فقير است، بىنياز مىشود.
اگر از گناهانش پشيمان است، توبهاش پذيرفته مىشود.
اگر هراسناك است، امنيتبه دست مىآورد.
و بالاخره اگر در جامعهاى ظلم و ستم فراگير شود، مردمى كه به ضعف كشيده شدهاند يار و ياورى نداشته باشند تا آنها را از اين رنج و بلا نجات دهد، و تلاش و كوشش آنها براى تغيير اوضاع اثر نداشته باشد، در اين حالت اگر مردم با قطع همه واسطهها، ارتباط كامل با خداوند پيدا كنند، آن وعده الهى - كه همان تحقق خلافت در زمين براى مؤمنان صالح و مستضعفان روى زمين است - محقق خواهد شد.
اين بخش از آيه كه مىفرمايد: «و يجعلكم خلفاء الارض» بيانگر خواسته مهمى است كه مردم بايد طالب آن باشند، و همين جمله قرينهاى است كه يكى از مصاديق «سوء» چيره شدن ظالمان بر مستضعفانى است كه پناهگاهى جز خدا ندارند. و لذا اگر در اين حال مستضعفان با اخلاص تمام خدارا بخوانند، وعده الهى محقق مىشود و آنها وارث زمين مىگردند.
بنابراين، آياتى كه در بحثهاى گذشته بيان شد و در آنها خداوند وعده داده بود كه دين الهى بر همه اديان غلبه پيدا مىكند، و حق بر باطل پيروز مىشود، و مؤمنان صالح و مستضعفان وارث زمين مىشوند، و... زمانى محقق مىشود كه مردم، خود قدم اول را بردارند و با تمام وجود براى رسيدن به اين اهداف كوشا باشند.
4. مصاديق آيه محل بحث
از مصاديق بارز اين آيه، مردمى هستند كه با تحمل همه سختيها و گرفتاريها، زمينه حكومت جهانى حضرت مهدى، عجلاللهتعالىفرجه، را فراهم مىكنند.
در روايتى از پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، آمده است كه:
سيكون من بعدى خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوك، و من بعد الملوك جبابرة، ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملا الارض عدلا كما ملئت جورا. (8)
بعد از من خلفايى مىآيند، و پس از آن اميرانى مىآيند، و بعد از آن پادشاهانى مىآيند، و پس از آن جبارانى مىآيند، سپس مردى از خاندان من قيام مىكند و زمين را پر از عدل مىكند همانطور كه از ظلم پر شده بود.
در حديث ديگرى نيز چنين آمده است:
ينزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شديد من سلطانهم. لم يسمع بلاء اشد منه حتى تضيق عنهم الارض الرحبة، و حتى يملاء الارض جوراو ظلما، لا يجد المؤمن ملجا يلتجى اليه من الظلم، فيبعث الله تعالى رجلا من عترتى، فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملدت ظلما و جورا. (9)
در آخرالزمان از جانب حاكمان بلاى شديدى بر امت من نازل مىشود كه شديدتر از آن شنيده نشده است، تا اينكه سرزمين پهناور بر آنها تنگ مىشود و زمين پر از ظلم و جور مىشود. مؤمنان هيچ پناهگاهى از اين ظلم نمىيابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردى از خاندان مرا برمىانگيزد تا زمين را از قسط و عدل پر كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شده بود...
در حالت عادى، مردم وقتى خواهان عدالتند كه اجراى آن به نفع خودشان باشد، و در جايى كه عدالتبراى آنها ضرر داشته باشد، پذيراى آن نيستند. اما زمانى كه با تمام وجود طعم ظلم را چشيدند، از دل و جان در همه شرايط عدالت را مىپذيرند. فراهم شدن اين آمادگى نيز كار آسانى نيست.
حضرت مهدى، عجلالله تعالى فرجهالشريف، نيز در نامه خود به محمد بن عثمان، مردم را به دعا براى ظهور فرج ترغيب كرده و فرمودهاند:
و اكثرواالدعاء بتعجيلالفرج، فان ذلك فرجكم. (10)
براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست.
وجود مبارك آن حضرت نيز از مصاديق مضطرين است كه با مشاهده ضعف و خوارى مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدسترين مكان روى زمين دستبه دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند. امام صادق، عليه السلام، در ذيل اين آيه مىفرمايد:
نزلت فى القائم من آل محمد، عليهمالسلام، هو والله المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين و دعا الى الله، فاجابه و يكشف السوء و يجعله خليفة فى الارض. (11)
اين آيه در مورد قيام كنندهاى از آل محمد است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مىخواند و با دستبه سوى خدا دعا مىكند، پس خداوند به او جواب مىدهد و ناراحتى را برطرف مىكند و او را خليفه در زمين قرار مىدهد.
و درروايت ديگرى از امام صادق، عليهالسلام، نيز چنين آمده است:
و الله لكانى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر، ثم ينشد الله حقه... قال: هو والله المضطر فى كتاب الله فى قوله: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض. (12)
به خدا سوگند گويا من به سوى قائم مىنگرم در حالى كه پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب خدا در آيه «امن يجيب المضطر...» اوست.
آرى، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهايى كه فقط بر زبان جارى استخارج شود و همه به مرحلهاى برسند كه واقعا منتظر قيام مهدى، عليهالسلام، باشند و خود را براى آن روز آماده كنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج كنند، دعاى آنها به اجابت مىرسد.
اللهم اكشف عنا السوء، و عجل فى فرج مولانا صاحب الزمان، و سهل مخرجه، و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمين يا مجيب دعوة المضطرين.
1. سوره انعام (6)، آيه 62.
2. الفيض الكاشانى، محسن بن مرتضى، نوادر الاخبار، ص57، ح 1.
3. سوره يونس (10)، آيه 12.
4. همان، آيه23 و 22.
5. سوره عنكبوت (29)، آيه 65.
6. سوره اعراف (7)، آيه 94.
7. سوره انعام (6)، آيه 42و43.
8. المتقى الهندى، علاء الدين على، كنز العمال، ج 14، ص 265، ح38667.
9. همان، ص 275، ح 38708.
10. الصافى الگلپايگانى، لطف الله، منتخب الاثر، ص223.
11. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 94.
12. همان.
فرج بعد از شدت
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء، و يجعلكم خلفاء الارض، ء اله معه الله، قليلا ما تذكرون (1)
كيست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند اجابت كند، و گرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىگيريد!
1. بررسى جايگاه و موقعيت آيه
خداوند متعال در اين آيه و دو آيه قبل و بعد آن پرسشهايى درباره بعضى واقعيتهاى جهان هستى مطرح كرده تا بدين وسيله از مردم اعتراف بگيرد كه كسى نمىتواند در اين كارها همراه با خدا باشد، و شريك او معرفى شود.
در آيه 60 سؤال درباره خالق زمين و آسمان، نازل كننده باران و روياننده درختان است.
در آيه 61 سؤال درباره كسى است كه در زمين اسقرار و آرامش ايجاد كرد و رودها و كوهها را در آن قرار داد و در ميان دو دريا برزخى ساخت؟
و بالاخره در آيه 64 سؤال مىكند: چه كسى است كه آفرينش زمين را آغاز مىكند سپس آن را برمىگرداند؟ و چه كسى از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد؟
حال در بين اين چهار آيه، در آيه 62 سؤال درباره اين است كه وقتى انسان همچون غريقى در امواج دريا غوطهور است و هيچ پناهگاهى ندارد، و از تمام اسباب قطع اميد كرده است، در اين حالت چه كسى است كه اگر انسان او را صدا زند و از او يارى طلبد، جوابش مىدهد و او را از گرفتارى نجات مىدهد؟ آيا غير از خدايى كه خالق همه چيز و رازق همه مردم است، و همه امور از مبداو معاد تحت قدرت اوست، كسى شايسته عبوديت است!؟
اين آيه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدايى رهنمون مىسازد كه انسانهاى درمانده و مضطر را، در صورتى كه او را بخوانند و از او يارى طلبند، اجابت كرده و از گرفتارى مىرهاند.
2. اضطرار چيست؟ مضطركيست؟
اضطرار حالتى درونى است و زمانى به وجود مىآيد كه انسان هيچ وسيله و پناهگاهى براى حل مشكل خود ندارد و دستش از همه راههاى طبيعى كوتاه شده است، در اين حالت درونش او را به يك وسيله معنوى راهنمايى مىكند و به وسيله آن اميد نجات پيدا مىكند. دل انسان در حالت اضطرار به گونهاى به خداوند متصل مىشود و آدمى با تمامى وجودش خدا را مىبيند و صدايش مىزند.
در روايت است كه مردى خدمت امام صادق، عليهالسلام، رسيد و گفت: يابن رسولالله! خداوند را به همان گونهاى كه هست، به من معرفى كن.
حضرت فرمودند: آيا تا به حال سوار كشتى شدهاى؟
جواب داد: بله.
- آيا كشتى تو شكسته است، به گونهاى كه نه كشتى ديگرى باشد و نه شناگرى كه تو را نجات دهد؟
- بله.
- آيا در آن حالت قلبتبه چيزى مرتبط نشده كه قدرت داشته باشد تا تو را از اين مهلكه نجات دهد؟
- بله.
حضرت فرمودند: اين همان خدايى است كه قدرت بر نجات و فرياد رسى دارد در جايى كه هيچ نجات دهنده و فرياد رسى نيست. (2)
اين از ويژگيهاى انسان است كه هنگام گرفتارى به ياد خدا مىافتد و در همه حال او را صدا مىزند; گرچه ممكن ستبعد از رفع مشكل دوباره خدا را فراموش كند.
و اذا مس الانسان الضر دعانا بجنبه او قاعدا او قائما، فلما كشفنا عنه ضره، مر كان لم يدعنا الى ضر مسه. (3)
و هنگامى كه به انسان ناراحتى برسد، ما را در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته و يا ايستاده است، مىخواند. اما هنگامى كه ناراحتى او را برطرف كرديم چنان مىرود، مثل اينكه هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده، نخوانده است.
ناسپاسان مستكبر نيز در گرفتاريها، در حالى كه با اخلاص خدا را مىخوانند با خود عهد مىبندند كه در صورت نجات شكرگزار خدا باشند.
حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها، جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم، دعوا الله مخلصين له الدين، لئن انحينا من هذه لنكونن من الشاكرين. فلما انجاهم اذاهم يبغون فى الارض بغير حق. (4)
... تا اينكه زمانى كه در كشتى قرار گرفتيد و بادهاى ملايم آنها را حركت داد و به آن خوشحال شدند، ناگهان طوفان شديدى مىوزد و امواج از هر سو به طرف آنها مىآيد و يقين پيدا مىكنند كه در محاصره آن قرار گرفتهاند، در اين هنگام با اخلاص در دين، خدا را مىخوانند كه اگر ما را نجات دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.
در اين حالتحتى مشركان نيز از بتها قطع اميد مىكنند و فقط به خدا پناه مىبرند، هرچند كه بعد از رهايى از گرفتارى دوباره به شرك رو آورند.
فاذا ركبوا فى الفلك دعواالله مخلصين له الدين، فلما نجاهم الى البر اذا هم يشركون. (5)
هنگامى كه سوار بر كشتى شوند با اخلاص در دين، خدا را مىخوانند، اما وقتى خداوند آنها را سوى خشكى نجات داد، در اين هنگام مشرك مىشوند.
آرى، هنگامى كه امواج بلاها و سختيها و حوادث دردناك انسان را احاطه كرد و دست او از همه جا كوتاه شد، حجابهايى كه جان آنها را فرا گرفته بود كنار مىرود و با تمام وجود خدا را مىبيند و با اخلاص فراوان او را مىخواند. اما پس از رفع گرفتاريها، دوباره پردههاى غفلتسراسر وجود انسان را فرا مىگيرد، به همين دليل خداوند در بعضى مواقع به مردم سختيهايى مىدهد تا به درگاه او روى آورند و تضرع كنند.
و ما ارسلنا من قرية من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم يضرعون. (6)
در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به سختيها و دردها دچار كرديم، شايد تضرع كنند.
خداوند متعال در آيهاى ديگر از قرآن پس از بيان همين نكته، كسانى را كه بر اثر سختيها تربيت نشدهاند توبيخ كرده و مىفرمايد:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلك، فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون× فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعلمون. (7)
ما براى امتهاى پيش از تو پيامبرانى را فرستاديم و آنها را به سختيها و دردها دچار كرديم، شايد برگردند. پس چرا وقتى مجازات ما به آنها رسيد برنگشتند، ولى قلبهاى آنها سختشد و شيطان آنچه را انجام مىدادند بر ايشان زينت داد.
بنابراين رنج و سختى از عوامل مهم بازگشتبه سوى خداست; اما كسى كه بر اثر گناه سنگدل شود، شيطان در درون او راه مىيابد و اعمال زشت او را زينت مىدهد و راه بازگشتبه سوى خدا را بر او مىبندد.
3. رابطه اضطرار و اجابت دعا
از آيه محل بحث استفاده مىشود كه براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است:
1. انسان به حد اضطرار و درماندگى برسد. «امن يجيب المضطر»
2. انسان از تمام اسباب مادى نا اميد شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند. « اذا دعاه»
در اين حالت انسان، ارتباط قوى و محكمى با خدا پيدا مىكند و خداوند نيز دعاى او را مستجاب مىكند و گرفتارى را از او برطرف مىكند. «و يكشف السوء»
اگر مريض است، عافيتخود را به دست مىآورد.
اگر گرفتار است، رهايى مىيابد.
اگر فقير است، بىنياز مىشود.
اگر از گناهانش پشيمان است، توبهاش پذيرفته مىشود.
اگر هراسناك است، امنيتبه دست مىآورد.
و بالاخره اگر در جامعهاى ظلم و ستم فراگير شود، مردمى كه به ضعف كشيده شدهاند يار و ياورى نداشته باشند تا آنها را از اين رنج و بلا نجات دهد، و تلاش و كوشش آنها براى تغيير اوضاع اثر نداشته باشد، در اين حالت اگر مردم با قطع همه واسطهها، ارتباط كامل با خداوند پيدا كنند، آن وعده الهى - كه همان تحقق خلافت در زمين براى مؤمنان صالح و مستضعفان روى زمين است - محقق خواهد شد.
اين بخش از آيه كه مىفرمايد: «و يجعلكم خلفاء الارض» بيانگر خواسته مهمى است كه مردم بايد طالب آن باشند، و همين جمله قرينهاى است كه يكى از مصاديق «سوء» چيره شدن ظالمان بر مستضعفانى است كه پناهگاهى جز خدا ندارند. و لذا اگر در اين حال مستضعفان با اخلاص تمام خدارا بخوانند، وعده الهى محقق مىشود و آنها وارث زمين مىگردند.
بنابراين، آياتى كه در بحثهاى گذشته بيان شد و در آنها خداوند وعده داده بود كه دين الهى بر همه اديان غلبه پيدا مىكند، و حق بر باطل پيروز مىشود، و مؤمنان صالح و مستضعفان وارث زمين مىشوند، و... زمانى محقق مىشود كه مردم، خود قدم اول را بردارند و با تمام وجود براى رسيدن به اين اهداف كوشا باشند.
4. مصاديق آيه محل بحث
از مصاديق بارز اين آيه، مردمى هستند كه با تحمل همه سختيها و گرفتاريها، زمينه حكومت جهانى حضرت مهدى، عجلاللهتعالىفرجه، را فراهم مىكنند.
در روايتى از پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، آمده است كه:
سيكون من بعدى خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوك، و من بعد الملوك جبابرة، ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملا الارض عدلا كما ملئت جورا. (8)
بعد از من خلفايى مىآيند، و پس از آن اميرانى مىآيند، و بعد از آن پادشاهانى مىآيند، و پس از آن جبارانى مىآيند، سپس مردى از خاندان من قيام مىكند و زمين را پر از عدل مىكند همانطور كه از ظلم پر شده بود.
در حديث ديگرى نيز چنين آمده است:
ينزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شديد من سلطانهم. لم يسمع بلاء اشد منه حتى تضيق عنهم الارض الرحبة، و حتى يملاء الارض جوراو ظلما، لا يجد المؤمن ملجا يلتجى اليه من الظلم، فيبعث الله تعالى رجلا من عترتى، فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملدت ظلما و جورا. (9)
در آخرالزمان از جانب حاكمان بلاى شديدى بر امت من نازل مىشود كه شديدتر از آن شنيده نشده است، تا اينكه سرزمين پهناور بر آنها تنگ مىشود و زمين پر از ظلم و جور مىشود. مؤمنان هيچ پناهگاهى از اين ظلم نمىيابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردى از خاندان مرا برمىانگيزد تا زمين را از قسط و عدل پر كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شده بود...
در حالت عادى، مردم وقتى خواهان عدالتند كه اجراى آن به نفع خودشان باشد، و در جايى كه عدالتبراى آنها ضرر داشته باشد، پذيراى آن نيستند. اما زمانى كه با تمام وجود طعم ظلم را چشيدند، از دل و جان در همه شرايط عدالت را مىپذيرند. فراهم شدن اين آمادگى نيز كار آسانى نيست.
حضرت مهدى، عجلالله تعالى فرجهالشريف، نيز در نامه خود به محمد بن عثمان، مردم را به دعا براى ظهور فرج ترغيب كرده و فرمودهاند:
و اكثرواالدعاء بتعجيلالفرج، فان ذلك فرجكم. (10)
براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست.
وجود مبارك آن حضرت نيز از مصاديق مضطرين است كه با مشاهده ضعف و خوارى مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدسترين مكان روى زمين دستبه دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند. امام صادق، عليه السلام، در ذيل اين آيه مىفرمايد:
نزلت فى القائم من آل محمد، عليهمالسلام، هو والله المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين و دعا الى الله، فاجابه و يكشف السوء و يجعله خليفة فى الارض. (11)
اين آيه در مورد قيام كنندهاى از آل محمد است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مىخواند و با دستبه سوى خدا دعا مىكند، پس خداوند به او جواب مىدهد و ناراحتى را برطرف مىكند و او را خليفه در زمين قرار مىدهد.
و درروايت ديگرى از امام صادق، عليهالسلام، نيز چنين آمده است:
و الله لكانى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر، ثم ينشد الله حقه... قال: هو والله المضطر فى كتاب الله فى قوله: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض. (12)
به خدا سوگند گويا من به سوى قائم مىنگرم در حالى كه پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب خدا در آيه «امن يجيب المضطر...» اوست.
آرى، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهايى كه فقط بر زبان جارى استخارج شود و همه به مرحلهاى برسند كه واقعا منتظر قيام مهدى، عليهالسلام، باشند و خود را براى آن روز آماده كنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج كنند، دعاى آنها به اجابت مىرسد.
اللهم اكشف عنا السوء، و عجل فى فرج مولانا صاحب الزمان، و سهل مخرجه، و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمين يا مجيب دعوة المضطرين.
1. سوره انعام (6)، آيه 62.
2. الفيض الكاشانى، محسن بن مرتضى، نوادر الاخبار، ص57، ح 1.
3. سوره يونس (10)، آيه 12.
4. همان، آيه23 و 22.
5. سوره عنكبوت (29)، آيه 65.
6. سوره اعراف (7)، آيه 94.
7. سوره انعام (6)، آيه 42و43.
8. المتقى الهندى، علاء الدين على، كنز العمال، ج 14، ص 265، ح38667.
9. همان، ص 275، ح 38708.
10. الصافى الگلپايگانى، لطف الله، منتخب الاثر، ص223.
11. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 94.
12. همان.