کافه تلخ

۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

نشانه هاى دوزخيان :.


در ايـن آيـه و دو آيـه بـعـد مردم به دو گروه تقسيم شده اند و صفات هركدام توضيح داده شده : ((گروه دوزخيان و گروه بهشتيان )).
نـخـسـت درباره دوزخيان با سوگند و تاكيد چنين مى گويد: ((ما بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم )) (ولقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن والا نس ).
گـرچـه خداوند همه را پاك آفريده , ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزددوزخ مى كنند و سـرانجامشان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود, خود رانامزد بهشت مى سازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است .
سـپس صفات گروه دوزخى را در سه جمله خلاصه مى كند: نخست اين كه :((آنها قلبهايى دارند كه با آن درك و انديشه نمى كنند)) (لهم قلوب لا يفقهون بها).
ديگر اين كه ((چشمهاى روشن و حقيقت بين دارند اما با آن چهره حقايق رانمى نگرند)) و همچون نابينايان كنار آن مى گذرند (ولهم اعين لا يبصرون بها).
سـوم ايـن كـه : ((بـا داشـتـن گوش سالم , سخنان حق را نمى شنوند)) و همچون كران خود را از شنيدن حرف حق محروم مى سازند (ولهم آذان لا يسمعون بها).
((ايـنـها در حقيقت همچون چهارپايانند)) (اولئ ك كالا نعام ) چرا كه امتياز آدمى از چهارپايان در فـكـر بـيدار و چشم بينا و گوش شنواست كه متاسفانه آنها همه را ازدست داده اند ((بلكه آنها از چهارپايان گمراهتر و پست تر مى باشند)) (بل هم اضل ).
چرا كه چهارپايان داراى اين استعدادها و امكانات نيستند, ولى آنها با داشتن عقل سالم و چشم بينا و گـوش شنوا امكان همه گونه ترقى و تكامل را دارند, اما براثر هوى پرستى و گرايش به پستيها اين استعدادها را بلااستفاده مى گذارند.
((آنـهـا افراد غافل و بيخبرى هستند)) و به همين جهت در بيراهه هاى زندگى سرگردانند (اولئ ك هم الغافلون ).
چشمه آب حيات كنار دستشان , ولى از تشنگى فرياد مى كشند, درهاى سعادت در برابر رويشان باز است , اما حتى به آن نگاه نمى كنند.
(آيـه ) در ايـن آيـه اشـاره بـه وضع گروه بهشتى كرده , صفات آنان را بيان مى كند, نخست براى بـيـرون آمـدن از صـف دوزخـيـان مـردم را بـه تـوجه عميق به اسماحسناى خدا دعوت نموده , مـى فـرمايد: ((براى خدا نامهاى نيكى است , خدا را به آنها بخوانيد)) (وللّه الا سما الحسنى فادعوه بها).
مـنـظـور از ((اسما حسنى )), صفات مختلف پروردگار است كه همگى نيك وهمگى ((حسنى )) است .
و مـنـظـور از خـوانـدن خدا به اسما حسنى تنها اين نيست كه الفاظ را بر زبان جارى كنيم و مثلا بگوييم يا عالم , يا قادر, يا ارحم الراحمين , بلكه در واقع اين است كه اين صفات را در وجود خودمان به مقدار امكان پياده كنيم , و به تعبير ديگرمتصف به اوصاف او و متخلق به اخلاقش گرديم , و نيز اگـر در بـعـضى روايات مانندروايتى كه از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه نقل شده مى خوانيم : نـحـن واللّه الا سما الحسنى ;Š به خدا سوگند ما اسما حسناى خدا هستيم , اشاره به آن است كه پرتو نـيـرومندى از آن صفات الهى در وجود ما منعكس شده و شناخت ما به شناخت ذات پاكش كمك مى كند.
سـپـس مـردم را از اين نكته برحذر مى دارد كه اسامى خدا را تحريف نكنند ومى گويد: ((آنها كه اسما خدا را تحريف كرده اند رها سازيد, آنها به زودى به جزاى اعمال خويش گرفتار خواهند شد)) (وذروا الذين يلحدون فى اسمائه سيجزون ماكانوا يعملون ).
مـنـظـور از الـحاد در اسما خدا اين است كه الفاظ و مفاهيم آن را تحريف كنيم ,يا او را به اوصافى تـوصـيـف نـمـايـيم كه شايسته آن نيست , همانند مسيحيان كه قائل به تثليث و خدايان سه گانه شده اند, و يا اين كه صفات او را بر مخلوقاتش تطبيق نماييم .
(آيـه ) اين آيه به دو قسمت كه اساسى ترين صفات گروه بهشتيان است اشاره مى كند, مى فرمايد: ((و از كسانى كه آفريديم , امت و گروهى هستند كه مردم رابه حق هدايت مى كنند و به آن حكم مى كنند)) (وممن خلقنا امة يهدون بالحق وبه يعدلون ).
در واقع آنها دو برنامه ممتاز دارند, فكر, هدف , دعوت و فرهنگشان حق و به سوى حق است , و نيز عمل و برنامه ها و حكومتشان بر اساس حق و حقيقت مى باشد.
(آيه ).