کافه تلخ

۱۳۸۶ دی ۲۵, سه‌شنبه

خيل هنري، پرواز تا بي‌نهايت



اشاره: نخستين هم‌انديشي تخيل هنري، روز چهارشنبه هشتم مهرماه در تالار مولوي دانشكده ادبيات دانشگاه شهيد بهشتي از سوي فرهنگستان هنر برگزار شد. اين هم‌انديشي در چهار نشست جداگانه با شركت دكتر حسن بلخاري قهي، دكتر احمد پاكتچي، دكتر نصرالله حكمت، دكتر شيده احمدزاده، دكتر رضا كوچك‌زاده، دكتر نسرين خطاط، دكتر شاندز (فرانسه)، دكتر حبيب اژدري، دكتر بهمن نامور مطلق، دكتر سيد غلامرضا اسلامي، دكتر هديه شريفي، دكتر علي عباسي و دكتر اميرعلي نجوميان برپا شد.

در اين هم‌انديشي يك روزه، دكتر علي عباسي كه دبيري آن را به ‌عهده داشت، گزارش مختصري از چگونگي پيدايش و شكل‌گيري اين هم‌انديشي ارايه كرد. عناوين بخش نظري اين هم‌انديشي عبارت بود از: تخيل در آراي انديشمندان و فلاسفه شرق و غرب، بحث وجودشناسي تخيل هنري، تخيل و واقعيت در آفرينش هنري، طبقه‌بندي تخيلات هنري، جايگاه وضعيت تخيل در مكتب‌هاي گوناگون هنري و بررسي تخيل در رويكردهاي نقد هنري.

در بخش تجزيه و تحليل نيز موضوعاتي نظير هنرهاي تجسمي، هنرهاي نمايشي، موسيقي، معماري و سينما از ديدگاه صاحب‌نظران و پژوهشگران حاضر مورد بحث و بررسي قرار گرفت.

“تخيل باوجود شكل‌هاي بدوي در دوره‌هاي اوليه پيدايش خود، همواره رو به گسترش بوده است.”

دكتر مهرداد احمديان از اعضاي پيوسته فرهنگستان هنر در اولين هم‌انديشي تخيل هنري ضمن بيان اين مطلب افزود: با توجه به تقسيم‌بندي تخيل نظير تخيل قدسي، رمانتيك، فرانمودي، مفهوم‌پردازانه و برگشت به دوران‌هاي مختلف تاريخ، اين طور به‌نظر مي‌رسد كه اين قوه ذهني به دليل اهميت فراوان در ادبيات، موسيقي و نقاشي جهان‌شمول شده و به‌عنوان قدرتي بزرگ و پرورنده هنرمندان به‌شمار رفته است.

رويكرد تخيلي تنها به دوره‌هاي جديد منحصر نمي‌شود بلكه از ديرباز در مكاتب، مذاهب و آداب و رسوم ملل مختلف مورد پژوهش و بررسي بوده و حتي در اساطير پيش و پس از اسلام نيز از جايگاه فوق‌العاده‌اي برخوردار بوده است.دکتر علی عباسی

دكتر حسن بلخاري مدرس دانشگاه در نخستين بخش اين نشست در حوزه فلسفه و زيبايي‌شناختي پيرامون قوه خيال و عالم مثال در حكمت و فلسفه اسلامي فارابي و ابن‌سينا يادآور شد: 

جنس هنر خيال و ماهيت آن حكمت است. تاريخ پرفراز و نشيب هنر در زندگي انسان - كه به عبارتي تاريخ خود اوست - با جلوه‌گري‌هاي آييني او در قالب آثاري كه بعدها نام هنر برخود گرفت، آغاز مي‌شود. آثاري كه آيينه آيين انسان باستان از سپيده‌دم تاريخ تا امروز است. آيين‌ها در زندگي انسان هنگامي كه رنگ عقلانيت به خود مي‌گيرند، فلسفه هستند و زماني كه در اين عقلانيت رگه‌هاي شهودي نيز حضور مي‌يابد، حكمت مي‌شوند.

وي همچنين افزود: ميان حكمت كه شهودهاي معرفتي انسان به‌شمار مي‌آيد با هنر كه شهودهاي زيباشناسانه روح بي‌قرار آدمي محسوب مي‌شود، نسبتي مستقيم و صريح وجود دارد زيرا هردو در قوام و دوام خود مرهون شور و شيدايي و شهود هستند. از سوي ديگر قوه‌اي كه اين شهود را براي انسان و به‌ويژه هنرمند ميسر و محقق مي‌كند، قوه خيال است.

وي حوزه فلسفه و زيبايي‌شناسي با اشاره به قوه خيال در حكمت‌هاي يوناني و ايراني - اسلامي يادآور شد: خيال در حكمت يوناني از يك‌سو و در حكمت ايراني - اسلامي از طرف ديگر، از قوه فانتازيا، در انديشه ارسطو گرفته تا قوه “همت” در “فصوص‌الحكم” ابن عربي مورد توجه و تأمل بسيار جدي بوده است.دکتز حسن بلخاری قهی

وي همچنين با بيان نقش و حضور قوه تخيل در نفس خاطرنشان كرد: هنر چيزي جز احيا و بازآفريني “صور” در نفس جان هنرمند نيست و اين بازآفريني به كمك قوه خيال انجام مي‌گيرد، البته در اين قلمرو بحث ديگري نيز مطرح مي‌شود مبني بر اين كه منشا و آغاز اين صور كجاست؟ حكماي مسلمان در سلسله مراتب عالم، عالم مثال را منبع صور هنري مي‌دانند و بزرگاني نظير فارابي و ابن‌سينا نظرات و آراي قابل‌توجهي دارند.

در ادامه دكتر احمد پاكتچي استاد دانشگاه و پژوهشگر رشته زبان‌شناسي تاريخي، با اشاره به پيوند خيال و صورتگري در انديشه عرفاني شيخ نجم‌الدين كبري گفت: شيخ نجم‌الدين كبري در نظام انديشه عرفاني خود، جايگاه ويژه‌اي را براي خيال قائل بوده و در مسير دستيابي به معرفت، خيال را در كنار نيروي صورتگر، ابزاري بايسته شمرده است.

وي در ادامه سخنان خود تأكيد كرد: بر پايه صورت‌بندي كبري، دريافت خرد انساني در مقام مشاهده با صورت‌ها و خيال‌هاست، به‌طوري كه صورت‌ها، به دريافت‌هاي حسي وفادارتر هستند و خيال‌ها، آن دريافت‌ها را دگرگون مي‌كنند و به لباسي كه شايسته و سزاوار است، مي‌آرايند. نيروي صورتگر و خيال (قوه مصور و قوه مخيله) نزد اين هنرمند بزرگ دو ابزار در خدمت خرد به‌شمار مي‌روند كه همچون چشم به موازات يكديگر موضوع را فراچنگ مي‌آورند و در اختيار خرد قرار مي‌دهند.

دكتر پاكتچي همچنين اضافه كرد: در ادامه چنين فرآيندي، خرد در موضوع، تصرف مي‌كند و اين كوشش مشترك دو نيرو است كه خرد را توانا و قدرتمند مي‌كند تا دريافت استعاري يا مجازي را جانشين دريافت خام كند و در نهايت به دريافتي برتر و كامل‌تر دست يابد.دکتر احمد پاکتچی

در نشست دوم كه با حضور دكتر شيده احمدزاده، دكتر نسرين خطاط، دكتر رضا كوچك‌زاده و دكتر شاندز از فرانسه تشكيل شد، ابتدا دكتر احمدزاده استاديار دانشگاه و پژوهشگر ادبيات انگليسي پيرامون قداست تخيل هنري گفت: تخيل و خيال‌پردازي هميشه در مقابل واقعيت و واقعيت‌گرايي قرار گرفته و هميشه راست‌نمايي، ميمسيس (تئوري تقليد) و بازنمايي، از مباحث اصلي تاريخ نقد بوده است. در راس اين نوع نگرش افلاطون قرار داشت كه معتقد بود هنر، انعكاسي نادرست از حقيقت است. ازنظر او تخيل هنري نه تنها نمي‌تواند حقيقت را نشان دهد بلكه آدمي را از حقيقت دور مي‌كند زيرا منشا تخيل ذهني نوعي توهم است كه انسان را از تعقل و درك حقيقت دور مي‌كند. در قرن نوزدهم با اوج ديدگاه‌هاي آزادمنشانه رومانتيسم براي نخستين‌بار، نوع نگرش به هنر تغيير يافت و براي منتقديني مانند وردزورث و كالريج، تخيل هنري و جريان خلاق ذهني نويسنده اهميت يافت.

اين پژوهشگر با بيان اين كه در اين زمان لذت و قداست هنر جايگزين اهداف اخلاقي و اجتماعي آن شده، تصريح كرد: براي تفهيم واژه قداست تخيل هنري مي‌توان به تحليل و بررسي فيلم داستاني “پايان‌ناپذير” اشاره كرد. اين داستان سفر نويسنده به دنياي بي‌انتهاي خيال است و سرزمين خيال نيز سرزميني است كه انسان خود آن را پديد مي‌آورد و حتي خود او نيز آن را نابود مي‌كند. قهرمان داستان از مراحل مختلفي مي‌گذرد تا بتواند دنياي رو به زوال خيال را نجات دهد و دوباره به انسان‌ها برگرداند. او با پوچي و مرگ روبه‌رو مي‌شود، رنج را تجربه مي‌كند و از آينه “نفس” عبور مي‌كند و با غول تاريكي و نيستي مي‌جنگد تا سرانجام به آخرين مرحله مي‌رسد.

وي همچنين اضافه كرد: در مرحله آخر براي نجات سرزمين خيال، نامي بايد يافته شود، به عبارت ديگر اين همان قدرت خلاقي است كه خداوند در انجيل به انسان داد تا موجودات زميني را هويت بخشد. سفر و كاوش قهرمان سرزمين خيال همان سفري است كه نويسنده طي مي‌كند تا اثري هنري بيافريند. نويسنده نيز بارها و بارها پوچي و مسخ را تجربه مي‌كند تا بتواند از دردهاي انساني سخن بگويد و از دروازه‌هاي خودشناسي عبور مي‌كند تا بتواند “خود” واقعي را به تصوير بكشد.دکتر بهمن نامور مطلق

وي در پايان سخنان خود گفت: زبان فيلم نيز زباني نمادين است كه از اين حيث انسان را به ياد رمانس‌ها و اسطوره شاه آرتور در قرون وسطي مي‌اندازد كه از ساختار كاوش و پژوهش يكساني برخوردار است و از آنجا كه سفر نويسنده به دنياي خيال خود، سفري دروني است باز نمود اين كاوش به زبان نمادين يا تمثيل نيز قابل بررسي است.

رضا كوچك‌زاده كارشناس ارشد كارگرداني و منتقد تئاتر با اشاره به نقش تخيل در تحول شبيه‌خواني گفت: شبيه‌خواني (تعزيه) به‌عنوان هنر بومي ايران، اساساً محصول تحولات و دگرگوني‌هاي پي‌درپي است.

اين دگرگوني‌ها ناشي از ضرورت زمانه، نياز اجتماعي و البته تخيل هنرمندان (مقتل‌نويسان، شبيه‌گردانان و شبيه‌خوانان) بوده است. از زمان دستور امير معزالدوله ديلمي مبني بر سوگواري عمومي بر شهادت امام حسين(ع) و اهل‌بيتش (در سال 352 هƒ .ق / 963 م) تا زمان نگارش كتاب روضه الشهدا توسط ملا واعظ كاشفي، عامل تخيل و ضرورت‌هاي اجتماعي سبب تغييرات فراواني در شيوه سوگواري شده بود كه البته همه در مذهب سوگواران ريشه داشت.

وي در ادامه سخنان خود خاطرنشان كرد: از آن پس در نقل روايت‌هاي روضه سيدالشهدا كه روضه‌خواني ناميده مي‌شد و سپس در نمونه تصويري آن كتاب كه در آغاز، شبيه ساختن از شكل كلي حوادث به شيوه‌اي بي‌كلام بود، (تمثال) تا رسيدن به شبيه‌خواني يا شكل‌گيري تعزيه در اواخر دوره صفوي (تمثيل) تخيل پديدآورندگان توانسته بود تغييرات بسياري را در گفتارها يا داستان‌هاي فرعي موجب شود. از سوي ديگر اين عامل، كمك بسياري كرد تا پيوند خوبي ميان نمايش مصائب مذهبي و شكلي دور از نمايش مصائب ملي (همانند سوگ سياوش) برقرار شود.

اين كارشناس تئاتر همچنين تصريح كرد: تا زمان ناصرالدين شاه كه تكيه دولت را بنا ساخت، شبيه‌خواني دگرگوني‌هاي فراواني از سر گذرانيد و به‌ويژه در اين هنگام كه سرپناه و حامياني قدرتمند و ثروتمند يافته بود، تخيل توانست تحول زيادي در مضامين و شكل‌هاي اجرايي شبيه‌خواني ايجاد كند. برخلاف تصور عموم تماشاگران، تعزيه به روايتي صرفاً تاريخي نمي‌پرداخت بلكه تصور گروه اجرايي را از شنيده‌هاي تاريخي و همچنين تخيل ايشان را از چگونگي رويدادها به نمايش مي‌گذاشت.

او درخصوص چگونگي نقش تخيل در تحولات گوناگون شبيه‌خواني، گفت: تخيل نمايش اجرايي و تخيل فعال تماشاگران در هنگام اجرا - به عنوان عامل مكمل - ازجمله دگرگوني‌هاي شبيه‌خواني است. براي نمايش تصويري دقيق‌تر و ادراكي بهتر از حضور تخيل در اين‌گونه هنري مي‌توان به شبيه‌نامه‌هاي مناطق گوناگون ايران زمين كه تحت‌عناوين مشتركي (مانند تعزيه حر) نوشته شده است، استناد كرد.

دكتر سيد غلامرضا اسلامي، استاد يار گروه معماري و شهرسازي و رئيس مؤسسه پژوهشي فرهنگ و هنر، در سومين نشست اين هم‌انديشي با بيان رويكردي معرفت‌شناسانه به فرآيند شكل‌گيري مكان، تصريح كرد: باتوجه به معضلات موجود در عرصه معماري امروز ايران، تلاش دانش‌پژوهان اين رشته براي فهم بهتر مفهوم معماري از ضروريات است و مانند زبان كه رابطه انسان و محيط را معني مي‌كند، ‌معماري نيز چنين روحياتي دارد. معماري در ريشه لغوي آن، هم در زبان عربي (عمر) و هم در زبان لاتين (Architecture) بيشتر از آنكه در جست‌وجوي ابعاد محصول ساخته شده باشد به‌دنبال تعيين خصوصيات سازنده آن است.

وي همچنين افزود: اين رويكرد بر حكمتي متعالي دلالت دارد و از طرفي ضرورت دارد تا پژوهشگران بيشتر از آن كه به دنبال چيستي معماري باشند تلاش كنند تا مختصات و چگونگي پديدارشدن آثار آن را تبيين كنند. بدين ترتيب چگونگي حدوث، فرآيند، شروع و نتيجه آن و شيوه‌هاي خلاقانه توليد فرآورده‌هاي معماري از اهميت ويژه‌اي برخوردار مي‌شود. پديده‌هاي خلق‌شده توسط انسان داراي دو ويژگي بزرگ است: يكي قابليت و استعداد طبيعي موجود و مقرر در اشيا (Physis) است كه امكان تغييرات در هستي را موجب مي‌شود و ديگر ويژگي دميدن روح تركيب و وجوهات خلاقانه (Techne) است كه انسان در آن نقش داشته و از شنيدن نجواي منشا و اصل عالم وجود (Logos) متوجه وجود اشيا و از طريق كلام سخنگو (Mythos) متوجه ريشه و بن مايه حدوث آنها مي‌شود.

وي تأكيد كرد: بنابراين انسان درپي خلق باشكوه پديده‌هايي است كه از عمق معاني برخوردار بوده و ريشه در فرهنگ تاريخ داشته است. فرآيند سلسله‌مراتبي تحقق آشكاري پديده‌ها، به‌خصوص در حوزه معماري، آن‌چنان جذاب و پچيده است كه در تشريح معرفت‌شناسانه آن مي‌توان به‌ راهبردهايي دست يافت كه راهگشاي انسان در حل مشكلات غامض زندگي او باشد. در اين حالت امكاني فراهم مي‌آيد كه همه انسان‌ها بتوانند خلاق، هنرمند و دانشمند بوده يا اين‌گونه شوند.

وي با تأكيد بر استعانت از مدل توسعه درون‌زا، سلسله‌مراتب علت و معلولي تحقق چيزها مورد بحث قرار گيرد. پژوهش انجام‌شده حركت از عمق باورهاي فطري تا تصورات و تخيلات حسي و به‌دنبال آن ادراكات عقلي و منطقي براي رسيدن به فضاي كالبدي (Space) كه بتوان در آن احساس تعلق‌خاطر استفاده و به مكان (Place) تا مرز آزادي او از تعلقات مادي را تأمين كرد، بيان مي‌كند. براي من مراتب دستيابي به اين هدف در چندين سال و به شكل علمي تجربه شده است.رضا کوچک زاده

رئيس مؤسسه پژوهشي فرهنگ و هنر با اشاره به نتايج قابل‌توجه تحقيقات خود يادآور شد: اين يافته‌ها در بعد آموزشي، شرايطي را به‌وجود مي‌آورد تا پژوهشگران به‌ويژه دانشجويان به وسيله مواد قابل لمس كه با سرشت وجودي آنها همخواني دارد و نيز از طريق كنارگذاردن موقت چارچوب‌ها، به پختگي عارفانه نزديك شوند و پس از عبور از منازل اشراقي، حكمي، علمي و دانشي در عالم ناسوت قابليتي را كسب كنند و از طريق آن به‌راحتي به موضوعات تكنيكي و منطقي طرح معماري خود فائق آيند.

وي همچنين بيان كرد: محصولات و دستاوردهاي اين تحقيق از ويژگي قابل‌توجهي برخوردار است و قابليت رقابت با بهترين طرح‌هاي موجود را داراست. اين روش بر “ورد دروني” و “خودي‌نمودن”، فرآيند طرح را مدنظر داشته و آنچنان كه با توجه به كيفيت نتيجه عمل كه دستيابي به محصول متكامل علمي و هنري است، به منشا حركت خلاقانه با توجه به اصلاح باورهاي خالق، به طرح توسعه خويش مي‌پردازد.

دكتر بهمن نامور مطلق معاون پژوهشي فرهنگستان هنر از ديگر سخنرانان اين هم‌انديشي در سخناني عنوان كرد: تصاوير و تخيل تصويرپرداز به‌گونه‌هاي متفاوت به ويژه هنري، تأثير اساسي بر زندگي امروز ما دارد. در واقع هيچ‌گاه تخيل و صور خيالي تا به حد امروز مورد توجه قرار نگرفته و بر زندگي انسان تأثيرگذار نبوده است. هنرهاي جديد و رسانه‌هاي نوين، نقش مهمي را در اين خصوص ايفا مي‌كنند و تبليغات و اقتصاد از خيال‌پردازي براي مقاصد خود بهره مي‌برند. بي‌شك چنين تأثير شگفت‌آوري كه توسط تخيل بر زندگي انسان معاصر ايجاد شده است، بايد به دنبال خود، ادبيات و پژوهش‌هايي را در اين‌باره برانگيزد.دکتر سید غلامرضا اسلامی

وي با بيان اين كه تخيل به دليل ماهيت پيچيده آن بررسي‌ها را با مشكل مواجه مي‌كند، گفت: اين پيچيدگي با اغتشاشات واژگاني، دو چندان مي‌شود چنانكه ژيلبر دوران كتاب ارزشمند خود را با عنوان “تخيل نمادين” با اين جمله آغاز مي‌كند: “همواره ابهامي بسيار در استفاده از تعابير مربوط به تخيل وجود داشته است” زيرا تخيل از مفاهيم و عناصري است كه در طول تاريخ بشر با بيشترين تضادها و تناقض‌ها مواجه شده است.

اين عضو فرهنگستان هنر به انواع تخيل (شهودي، بازتوليد، خلاق و فعال) اشاره كرد و درخصوص هستي‌شناسي آن گفت: مهم‌ترين و اساسي‌ترين موضوع تخيل- به‌ويژه هنگامي كه موضوع خلاقيت مطرح شده باشد - چگونگي ارتباط آن با واقعيت بيروني است. اگر اين فرض پذيرفته شود كه تخيل مي‌تواند مستقل از تجربه‌هاي ارثي و اكتسابي باشد بنابراين بايد به خلاقيت كامل تخيل نيز باور داشت. برعكس اگر تصور شود كه تخيل و صور خيالي به شكل مستقيم يا غيرمستقيم وابسته به تجربيات فرد است، ناگزير بايد در فرضيه خلاقيت كامل تخيل، دچار ترديد شد.

وي همچنين افزود: در واقع نه‌تنها انسان نمي‌تواند خارج از تجربيات خويش چيزي را پديد آورد بلكه نمي‌تواند آن را تصور كند. به همين دليل است كه در مورد مفاهيم تجربه نشده، هر فردي تصوير ويژه‌اي در ذهن خويش مي‌پروراند و خلاقيت انسان در گرو تجربيات دروني و بيروني اوست.

هر چقدر اين تجربيات گسترده‌تر شود، خلاقيت متنوع‌تر مي‌شود و ميزان استعلايي بودن آن، تخيل را عميق‌تر مي‌كند. از اين‌رو تخيل آدمي مي‌تواند به عناصر پيشين به شكلي نوين دست يابد كه پيشتر وجود نداشته است. البته اين مطلب به اين معني نيست كه آفرينش از هيچ به وجود مي‌آيد اما آفرينشي نوين محسوب مي‌شود.

دكتر علي عباسي عضو گروه زبان هنري فرهنگستان هنر در آخرين نشست اين همايش در سخناني با عنوان طبقه‌بندي و كاربرد عنصر تخيل روي سه تابلوي استاد مهرگان با رويكرد ژيلبر دوران گفت: براي نقد و بررسي آثار هنري از مفهوم تخيل‌ (imagination) نمي‌توان بي‌تفاوت گذشت. به همين خاطر مفاهيم تخيل بايد به خوبي مورد بررسي قرار گيرد. تخيل محصول ذهن انسان بوده و مي‌توان گفت انسان تنها موجودي است كه داراي تخيلي پيشرفته است. به سختي مي‌توان تعريفي روشن از تخيل داد زيرا تخيل كاركردي اعجاب‌آميز و شگفت‌آور دارد. در مقابل طبيعت ناتواني‌هاي انسان بي‌شمار است اما انسان به كمك نيروي تخيل توانسته است تا حدودي اين ناتواني‌ها را جبران كند. هر تحول و تغييري در اطراف زندگي انسان چه از جنبه مادي و چه از جنبه معنوي در دل خود پخته نيروي تخيل است.دکتر امیرعلی نجومیان

وي اضافه كرد: ماده اصلي و اساسي تخيل، تصويرهاي ذهني است و انسان با نيروي تصويرها و بازيابي و جابه‌جايي و تغيير در آنها تخيل مي‌كند. منشاء تخيل، عواطف، اميدها و هراس‌هاي آدمي و منشاء تعقل، فكر است زيرا عواطف را نمي‌توان مثل فكر و خرد جمع يا جدا كرد، مهم‌تر آنكه در عواطف، زمينه فرديت، قوت دارد. بنابراين تخيل بسيار رنگارنگ و سيال بوده و انسان به كمك منطق توانسته است شيوه‌ها و انواع فكر و استدلال را شناسايي كند.

وي با طرح اين پرسش كه آيا مي‌توان تخيل را در گزاره‌ها و در ساختار‌هاي از پيش تعيين شده شناسايي كرد، افزود: براي پاسخ به اين پرسش و چنين پرسش‌هايي مي‌بايد از مطالعات ژيلبر دوران استفاده شود. يكي از ويژگي‌هاي روش “ژيلبر دوران” بر اين اصل استوار است كه ويژگي نمادين تصاوير هنري را نمايش مي‌دهد. او بر اين باور است كه توليدات قوه تخيل، داراي معناي ذاتي (intrinseque) بوده و در واقع، اين معناي دروني و ذاتي بازنمايي انسان از جهان را رقم زده است.

اين پژوهشگر با توجه به عقيده دوران، مبني بر اين‌كه هسته تفكر انساني از تخيل ساخته شده است، گفت: دوران مي‌خواهد تخيل را در تمام شكل‌هاي ظهور آن بررسي ‌كند و از ميان آثار و اشكال، بيشتر به خلاقيت هنري علاقه‌مند است. بدين‌ ترتيب مي‌توان خوانشي از تابلوها با رويكرد تخيلي ارائه كرد. البته رويكرد تخيلي هرگز اين ادعا را ندارد كه مي‌تواند تمام زواياي يك متن را ببيند.

وي در پايان سخنان خود عنوان كرد: بيننده با تابلوهايي درگير است كه با يك نگاه و يا يك بار خواندن نمي‌تواند اين ادعا را داشته باشد كه متن را فهميده است. هر بار كه به اين متون نگاه مي‌كند معناي تازه‌اي را از درون آن بيرون مي‌كشد. در واقع اين متون، متن‌هايي پويا بوده كه نه‌تنها در وال‌هاي تابلو ديده شده بلكه در لايه‌هاي دروني تابلو نيز خود را نمايان كرده است.

دكتر اميرعلي نجوميان مدرس دانشگاه و عضو گروه زبان هندي فرهنگستان هنر درخصوص واسازي تخيل هنري رمانتيك ابراز داشت: دوره رمانتيك بي‌شك آغازگر توجه محوري به نقش تخيل در آفرينش و خوانش هنري بوده است. متفكران و هنرمندان رمانتيك با نفي نقش خرد و جايگزين كردن آن با تخيل، آن را امري آني، خودجوش، اندام‌وار و واحد فرض مي‌كردند. در اين ميان ساموئل تيلر كالريج به بحث دقيقي در زمينه تمايز خيال (Fancy) و تخيل (Imagination) مي‌پردازد.

دكتر نجوميان با بررسي اجمالي جايگاه تخيل در هنر رمانتيك يادآور شد: با معرفي خوانش “واسازي” (Deconstruction) به‌ويژه توسط پل دمان، منتقد آمريكايي، مي‌توان تناقض‌هاي دروني مفهوم تخيل را در مكتب رمانتيك به نمايش گذارد. همچنين مي‌توان دلالت‌هاي تخيل به فضايي فراسوي زمان و نيت هنرمند كه در يك كلام در واسازي دريدا، آن را به “متافيزيك حضور” تعبير مي‌كنند، مورد بررسي قرار داد.

دكتر هديه شريفي، زبان‌شناس و مدير مسؤول انتشارات دفتر تأليف به عنوان آخرين سخنران اين هم‌انديشي كه با موضوع رشد و تكوين تخيل هنري در كودكان به ايراد سخن پرداخته يادآور شد: نوزاد انسان با ساختارهاي كامل ذهني و حسي - حركتي به دنيا نمي‌آيد. در ابتدا كودكان مجهز به افعالي بسيار ساده در برقراري ارتباط با محيط اطراف هستند. وجود دو توانايي همسان‌سازي (assimilation) و همسان‌سازي (accommodation) در ذهن كودك منجر به دو قطبي شدن رفتارهاي وي مي‌شود كه در آغاز از يكديگر جدايي‌ناپذير است. همسان، دروني‌سازي داده‌هاي جديد با الگوهاي عمل (Scheme) موجود و هم‌سازي، تطبيق اين الگوها هنگام تماس با محيط اشيايي خارج است.دکتر شیده احمدزاده

وي در ادامه سخنان خود افزود: رفتار كودكان نتيجه اين همسان‌سازي يا هم سازي الگوهاي عمل وي در دروني‌سازي داده‌هاي جديد يا انطباق با محيط و اشياي خارج است. هنگام دروني‌سازي داده‌ها، زماني كه كودك براي پديده‌هاي اطراف خود نيز به‌وجود همسان سازي پي مي‌برد، تفكر شبه‌مهندسي در او رشد مي‌يابد، يعني او مي‌تواند مفاهيم مختلف را به شكلي نسبتاً منطقي به يكديگر پيوند دهد. در سنين بلوغ يعني هنگامي كه كودك قادر به استدلال انتزاعي و ارتباط دادن مفاهيم مختلف به طريق صوري و منطقي مي‌شود و مي‌تواند به وراي اشكال ظاهري پديده‌ها نفوذ كند، به تفكر مفهومي مي‌رسد.

وي با بيان اين كه تخيل هنري در كودكان از زماني آغاز مي‌شود كه به مرحله كاركردهاي نشانه‌اي مي‌رسد، تصريح كرد: به عبارتي ديگر كودك مي‌تواند از نماد به عنوان نماينده نموده (Signifie) در تفكر مفهومي خود بهره بگيرد. به‌طور مثال كودك با بستن “چادر” به دستگيره درها از اين فضا به جاي “خانه” در بازي نمادين خود استفاده مي‌كند. در اين جا چادر مادر “نماد” است كه نقش “نماينده” خانه را به عهده دارد و در ضمن “نموده” را كه خانه است، نمايان مي‌كند. تا پيش از آن (يعني در دوره همزماني به تعبير ويگوشكي، عملي و تصويري به تعبير برونر و حسي - حركتي به تعبير پياژه، از تولد تا 2 يا 3 سالگي) تفكر شبه مفهومي وجود ندارد و كودك تنها قادر به استفاده از نمايه (indice) است.

وي اضافه كرد: “اوج شكل‌گيري آفرينش‌هاي هنري در كودك زماني حاصل مي‌شود كه وي از تجربه‌هاي به‌دست آمده از كاربرد “نماد” و “نموده” در تفكر شبه مفهومي خود نيز بهره مي‌برد و اين بار از نموده‌ها به عنوان نماينده ويژگي‌هاي دروني ماورا ظاهري پديده‌ها استفاده مي‌كند. اما اين بار به‌گونه‌اي كه فضاي آراسته شده، نماينده ويژگي‌هاي خانه موردنظر است و كودك پيوسته در تلاش است تا ميان فعاليت هنري، عمل (كنش) و عملكرد هنري خود با محيط اطرافش به الگوهاي عمل مناسب دست يابد.

گفتني است كه در پايان نشست‌ها جلسه پرسش و پاسخ با حضور تني چند از پژوهشگران و سخنرانان تشكيل شد و در انتهاي برنامه استاد مجيد كياني آخرين پژوهش موسيقايي خود را در قالب سنتورنوازي به معرض اجرا گذاشت.