کافه تلخ

۱۳۸۶ دی ۲۵, سه‌شنبه

مراتب وجود در عرفان :



قیصری در شرح فصول الحکم می گوید :

انّ الوجود هو الحق

در این مقالـــــــه سعـــــــی می شود در حدّ امـــــکان مقصود از وحدت وجود را تشریح نمـــــــــایم وهمین امر سبب گردیده که برخی از عرفا از سوی زاهــــــدان ظاهر پرست وقشری مورد تکفــــــیر قرار گیرند ملا صـــــــدرا در عین اینکه فرد از بزرگترین فیلسوفان جهان به شمار می رود عارفی بنام نیز هست وی در جلد ششم اشعار هنگامی که سخن از وحدت شخصیه وجود به میان می آورد می گوید از عده ای صوفی نما ورجالـــــــه صوفیه که بگذریم سخن آنان بلند است وپر محتوا وخــــــــــود نیز متمایل به سخن عرفا است.

حقیقت وجود :

بعقیده عارفان بزرگ همانند مولوی ومحی الدین وقیصری ودیگران مفهوم وجود یک مصداق بالذات بیشتر ندارد وآن هم حق تعالی است چون مصداق بالذات یعنی وجود مطلق وبدون هیچ قید وشرطی وبه عبارت دیگر مصداق بالذات آنجاست که نه حیثیت تقییدیه در کار باشد نه حیثیت تعلیلیه وچنین موجودی واحد شخصی است ومراتب هم ندارد .

پس حقیقتاً وجود به خدا اطلاق می شود .ومجازاً به سایه وجود وجلوه وجود که تمام موجودات باشد .ووجود تنها از آن خداوند است که نه معلول است ونه محدودیت دارد وبقیه عین نیاز و عین تعلّق به اویند پس مصداق وجود نیستند

مراتب وجود در عرفان :

به عقیـــــــــــده عرفا وجود که واحد است دارای مراتب خمسه ویا به تعبیری مراتب ستّه است :

1ـ حضرت ذات : که از آن به غیب مطلق وعنقاء مُغرِب وکنز مخفی تعبیر کرده اند وگفته اند اسم لَه ولا حُکم بَل وجودُ بَحثُ وغیب مَجهول . وگفته اند:کسی را به آن مرتبه راه نیست .که عنقا شکار کس نشود دام بازگیر.

2ـ حضرت اسماء وصفات : که حق در حضرت ومشهد ظهور دارد در اسماء حسنی وبه تبع آن در اعیان ثابته واز این حضرت به مقام تعیّن علمی تعبیر کرده اند که علم تفصیلی حق است . در مرحله اول تعّین مطرح نیست وتمام موجودات بدون تمایز در ذات حق هستند که بسیطُ الحقیقة کلّ الاشیاء ولی در مرتبه والا که ظُهورُ المُجمَلِ مفصلاً مطرح است وموجودات با وجود ربوبی وعلمی حق تعالی از هم متمایز هستند وبه همین دلیل گفته اند . الاَعیان الثّابتة ما شمّت رائحة الوجود یعنی عالم اعیان ثابته بویی از وجود عالم خلقی آنهااست وگرنه با وجود صقح ربوبی موجودند در این مرتبه فیض اقدس مطرح است که حق تعالی با فیض اقدس در حضرت اسماء وصفات تجلّی کرده ودلیل این تجلّی نیاز او نبود بلکه عشق او به خود و آثار خود بود که در حدیث آمده : کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببتُ ان اعرف : یعنی کنز مخفی بودم پس دوست داشتم که شناختـــــــه شوم .وجود در این حضرت گاهی لاهوت وگاهی حضرت واحدیّت نامیده می شود.

3ـ حضرت افعال :

ومسئله فیض مقدّس که از واحد جز واحد صادر نمی شود وذات حق که واحد است افعال او هم واحد است وآن فیض واحد تعیّن های مختلف دارد وخود این حضرت دارای درجات « تعیّناتی » به قرار زیر است.

1) عقل اول ویا حضرت جبروتکه شامل کمالات مادون خود است وملائکه مقرّب در این نشئه قرار دارند واز آن به قلم اعلی هم تعبیر کرده اند .

2) حضرت ملکوت که دو قسم است : یکی ملکوت اعلی و دیگری ملکوت اسفل ملکوت اعلی ، مجرد از ماده است ذاتاً ولی در مقام فعل به ماده تعلق دارد . امّا ملکوت اسفل ، دارای صورت مقداری است وبه ماده نزدیکتر است.

3) حضرت حس یا ناسوت که در این قسمت حضرت حق تعالی ظاهر است امّا به صورت کونیه متجدده خلقیّه که حکیم سبزواری به این مطلب اشاره نموده وگفته که هر آنچه در عالم کونیه است از حضرت اسمائ وصفات نشئت دارد.

4) حضرت انسان که به آن کون جامع نیز می نامند که دارای نشئه هایی است . حضرت علی (ع) مولای جمیع العرفاء الواصلین به این نکته اشاره فرمودند، آنجا که می فرماید: اتزعم اَنَّکَ جِرمُ صَغیرُ وفیک انطوی العالمُ الاکبر وانتَ الکتابُ المبینُ الّذی بِاَحرِفِه یَظهَرُ المُضمر : یعنی ای انسان تو پنداشتی که جرم کوچکی هستی در حالیکه جامع تمام نشئه های وجودی هستی وتو آن کتــــــاب تکوینی هستی که غیب الغیوب در تو جلوه کرده وبقــــــول حافظ لسان الغیب :

نظر می کرد که بیند به جهان قامت خویش خیمـــــــه در مزرعــــــــــــــه آبوگل آدم زد

وبقول فـــــــردوسی

نخستیـــــــــن فطــــــرت پسیــــــن شمــــــــار توئـی خویشتــــــــــن را به بازی مـــــدار

تا آنجا که می توان گفت:

دوسر خط حلقه هستی بحقیقت به هم تو پیوستی

اینک در حد توان به توضیح این حضرات بطور تفصیل می پردازم.

حقیقـــــــت ذات :

بین عرفا این بحث مطرح است که حضرت ذات آیا وجود یا شرط است یا وجود بشرط لا

وبعد از این بحث می پردازند به اثبات مجالی ومظاهر ذات .

مقصود از وجود لا بشرط یعنی وجود بدون هیچ قید وشرطی بلکه طبیعت طبیعت بما هو هو که از آن به مقا م لارسم ولا نسبة (هیچ تعریف ونشانی ونسبتی در آن مقام نمی توان گفت ) تعبیر کرده اند واما بشرط (( مقصود ذات احدیت است بشرط همراه نبودن با هیچ تعیّنی ونداشتن هیچ نوع ظهوری که از آن به احدیت جمع الجمع وغیب مطلق تعبیر می کنند واکثر عرفا قول اول را پذیرفته اند واحدیت را تعیّن اول دانسته اند.

صادر اول در عرفان :

تمام عرفا صادر اول را وجود عام منبسط و یا منیّت مطلقه دانسته اند وانچه را که حکیم صادر اول ویا عقل اول می نامد در عرفان تعیّن اول است که تعینی از تعینات آن مشیت مطلقه است والبته از این مشیت مطلقه در وجود تعبیر کرده اند یکی اینکه همان فیض مقدس است که در مقام حضرت فعل مطرح است که به آن نفس رحمانی واصل اصول وهیولای عوالم غیر متناهیه وماده تعینات وتجلی ونور مرشوش هم می گویند . ( البته این هیولا که عارف از آن سخن می گوید غیر از آن هیولائیست که فیلسوف می گوید . زیرااین هیولای ساری وولایت ساریه است بخلاف هیولای در فلسفه که استعداد محض است ) نفس رحمانی شبیه نفس انسان است وبه همان صورت که یک نفس در مقاطع بیست وهشتگانه حروف کلمات راتشکیل می دهد . این وجود منبسط هم تمام ماهیات را هستی میدهد .

استاد حسن زاده آملی در رساله " وحدت از دیدگاه عارف وحکیم " این عقیده را از صدر الدین قونوی ومحی الدین عربی نقل کرده وخودش نیز همین نظر را اختیار کرده است . ولی رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) مشیت مطلقه را دو قسم می داند که هم شامل فیض اقدس می شود .وهم شامل فیض مقدس سخنان صدر الدین قونوی در رابطه با نظر اول چنین است: چون حیّ سبحان واحد است حقیقتاً محال است که از او جز واحد صادر شود .و لیکن اینواحد بعقیده ما عبارت است از آن وجود عام اضافه شده بر اعیان عالم هستی انچه بظهور رسیده ویا بظهور نرسیده که البتّه همه در علم حق تعالی هست . واین وجود مشترک است میان قلم اعلی که عقل اولش نیز می خوانند وبین سایر موجودات عالم .

استاد علامه حسن زاده املی بعد از نقل قول صدر الدین قونوی از فتوحات مکیه محی الدین ابن عربی عبارتی شبیه همین عبارت را نقل کرده ومی گوید که ابن عربی آن وجود عام راهباء نامیده واسمش را حقیقت محمّدیه گذاشت که ولایت ساریه در تمام هستی وموجودات ممکنه است .

عبارت فتوحات چنین است: در مرحله مشیّت مطلقه ووجود عام که هبــــاء نام دارد نزدیکتر از حقیقت محمّدیه چیزی نبود واز همه مردم به این حقیقت نزدیکتر علی ابن ابیطالب امام عالمیان وباطن تمام انبیاء است . قول علّامه حسن زاده آملی قولی است که از احادیث استنباط کرده وگرنه در تعبیرات عارفان دیگر فــــــرق می کند.

امام خمینی ( ره) در کتاب مصباح الهدایة ابتدا مراتب وجود را از دیدگاه عارفان بیان می کند سپس به توضیح مشیّت مطلقه می پردازد و وحدت شخصیه وجود را از دیدگاه عارفان بیان می دارد .

در صفحه 21 فرمودند : حضرت احدیت را هویت غیبیّه وعنقاء مغرب نامیده اند .

در صفحه 136 عوالم را نامبرده وآن را به عالم جبروت وملکوت علیا وملکوت شغلی وعالم ملک تقسیم می کند. و سپس می گوید حضرت واحدیت همان عالم اسماء وصفات است که مقام الجمعیّه هم نامیده می شود واعیان ثابته از لوازم این عالم است وتجلّی ذات در کسوت اسماء وصفات است . واین تجلی به فیض اقدس است .

در صفحه 48 این کتاب می گوید : بدان این اوست که این خلاقیّت از بزرگترین شئون الهی است وعارف موجودات را شئون وجلوه حق تعالی می دانند نه معلول ومخلوق

در صفحه 52 فرمود: این خلافت عظمی حقیقت محمّدیه است که مبدا تمام خلافت هاست.

در صفحه 59 فرمود: چون ظهور عالم اسمــــــــاء وصفات تمام شد وکثرت اسمائیه وقوع یافت ابواب صــــــــور اسماء الهیه به حضرت اعیــــــان ثابته گشوده شد و در اینجا اولین اسم ، اســـــــم الله الاعظــــــــم است که آن رب عین ثابت محمدیه است در نشئه علم واین حضرت( اعیان ثابتــــه ) همان قضاء کلی الهی است که در این ظهور عینی در نشئه خارج وعالم حس است طبق زمان وشرایط وانتخاب افراد .

در صفحه 125 فرمودند : ذات در کسوت اسماء وصفات براعیان ثابته تجلّی کرده و در کسوت اعیان ثابته در حضرت ناسوق ومشهد حس جلوه کرده است.



مشیّت مطلقه و وحدت شخصی وجود:

همانطوریکـــــــه قبلاً اشاره شد صـــــادر اول در دیدگاه عــــــــارف فیلسوف تفــــــاوت دارد حکیم صادر اول را همـــــــان معلول اول یا مخلوق اول می داند ولی عارف آنرا مشیّت مطلقه ونفس رحمانی می داند. مشیّت مطلقه را در وجود تفسیر کرده اند

ـ یکی تفسیر صدر الدین قونوی وپیروان او

ـ دیگری تفسیری است که عرفا ی بزرگ نموده اند که در مصباح الهدایة امام خمینی (ره) همین تفسیر را انتخاب کرده و از صفحه 92 الی 99 این کتاب آنرا توضیح داده اند ، و عبارت آن چنین است اولین چیزی که صبح ازل را شکافت وجلوه گر شد و از جرم ســـــرّ بیرون آمد، مشیّت مطلقه بود که گاهی از آن به فیض مقدس تعبیر می شود . و بخاطر منزّه بودنش از امکان وکثرت از آن به وجود منبسط تعبیر می شود.

ـ وتعبیـــــــر سوم آن نفس رحمانی و نفخ ربوبی است ونیز آن را مقام رحیمیت و رحمانیت وحضرت عمـــــاء وهیولای اولی ومقام او ادنی ( به تعبیر قرآن ) و مقام محمدّیه و علویّه نیز می نامند .

اما مشیت مطلقه دارای دو مرتبه است :

v یکی مقام لا تعیّن و لا ظهور است

v دیگری مقام کثرت و تعیّن امری وخلقی.

مرحله اول همان فیض اقدس است که در آن ظهور مطرح نیست ولی در مورد دوم ظهور تمام اشیاء بلکه عین اشیاء است و ظاهر وباطن و اوّل وآخر موجودات جز او چیزی نیست . پس حضرت مشیّت ظهور حضرت جمع است که همان حضرت علم است که چیزی از علم او پنهان نیست نه در آسمانها و نه درزمین فَهُوَ مَعَ تقدسه ظاهر فی الاشیاء کلما ومع ظهوره مقدّس عنها جلّها . یعنی او در عین اینکه منزّه از ظهور است و مستور به نعشه جلالیاست ظاهر است در تمام اشیائ به نور جمالش و با ظهور خود نیز منزّه است از تمام آنها . پس عالم محضر حق است و مجـــــلس او. (او هم ظاهر است و هم پنهان ـ هم واحد است و هم کثیر) .

و آیه الله نور السَموات و الاَرض و آیه هو الّذی فی السماء اِله و فی الارض اِله گواهی به همین مطلب است.

و حدیث پیامبر (ص) : لو دُلّیتُم بحبل لی الارض فی السّفلی لَهَبِطتُم علَی الله .

یعنی اگر با ریسمان به عمق زمین هم بروید خدا آنجاست ، ناظر بر همین مطلب است .و گفته اند معراج نویس در عمق دریا در دل ماهی و معراج رسول اکرم (ص) فوق جبروت و در مقام قاب قومین به همین دلیل بوده . پس مشیّت مطلقه ظهور تمام مقیّد ها عین مطلق هایند و قید امری اعتباری است.

امام خمینی (ره) در مصباح الهدایة فرمودند:

حکیـــــــم با عارف فرقش اینست که او با چشم چپ نگریسته و لذا گرفتار کثرت شده وتنها کثرات را می بیند . امّــــــــــــا عارف با چشم راست نگریسته و غرق دروحدت شده ، و کثرتی نمی بیند و سپس فرمود: مشیّت مطلقه به علت کنــــــــــکاش در ذات و فانی بودن در آن حکمی برایش در کار نیست تا گفته شود که صادر شده یا نشده و عارف چون غرق در وحدت است می گوید تمام تعیّنات وهم وخیال است .

لذا محی الدین عربی می گوید : فَما کانَ فی الدار التَحَقُق و الوُجود و مَحفل الغیب و الشُهود الّا الحَق ظاهِراً و باطِناً اولاً و آخراً یعنی در دار هستی و محفل غیب و شهادت وجودی در کار نیست جز وجود حق در ظاهر و باطن و اول و آخر .

محی الدین با صدر الدین قونوی اختلافی دارند در اینکه اصولاً کلمه صادر اول صحیح است یا نه که محی الدین انکار می کند و می گوید چیزی در کار نیست تا گفته شود، صادر شده .

امام خمینی (ره) در صفحه 147 کتاب مصباح الهدایة قول محی الدّین را برگزیده و سخن صدر الدین قونوی را رد کرده است.

و فرموده : اَمِن مراء الحق شیٌ حتّی یُنسَبُ الصُدور الَیه .

و قال ابو عبدالله الحسین روحی فداه: الغَیرُک ظهورٌ مالیس لک .

یعنی آیا جز وجود حق چیزی هست تا گفته شود که صادر شده ؟ وسخن امام حسین (ع) در دعای عرفه که فرمود: خدایا آیا برای غیر تو ظهوری هست که تو نداشته باشی؟ ایشان در ادامه می گوید: انسان واصل و کامل وحدت را با کثرت می بیند و همچنین کثرت را با وحدت می نگرد .

حدیث نبوی که فرمود: لی مَع الله حالاتٌ هُوهُوونَحنُ نَحن و هُو نَحنُ و نَحنُ هُوَ یعنی من با خدا حالاتی دارم که در آن او است و ما ، ما و او ما است و ما او . اشاره به همیننکته دارد . ودر همین زمینه هم امام (ره) و هم سایر بزرگان در اثبات نشئات وجود و حضرات و مجالی تمسّک به آیات و احادیث جسته انــــــد ، مثلاً در سوره یــــــس که می فرماید: بِیَده مَلکُوت کُلّ شَییٌ یعنی ملکوت همه چیز دست خداست. پس معلوم می شود ، همه چیز عالم دارای ملکوت است ، و در دعای کمیل می گوید : و بجَبروتِکَ الَّتی غَلبت بها کلّ شییٌ و نیز در دعای مشلـــــــول تمــــام این نشئات را نام برده که از حضرت امیر المومنین(ع) است مثلاً می گوید : یا ذا المُلک و المَلَکوت یا ذا العزّة و الجَبرُوت واز امام صادق (ع)نقل شده که فرمود: اِن الله خَلَقَ ملکه علی مثال مَلَکوته و اسَّسَ ملکوته علی مثال جبروته لِیَسَتدِلَّ بِمَلکه علی ملکوته و بملکوته علی جَبروتِه.
یعنی خداوند نشئه ملک را مظهر ملکون و ملکوت را مظهر جبروت آفرید تاملک دلیل بر جبروت باشد و بعد از بیان این مطلب آن وقت معنای حدیث ماثوره از حضرت رسول وهمچنین احادیث قدسی روشن می شود .
که قال رسول الله (ص) : اوّل ما خَلق الله نوری
ـ ویا حدیث اوّل ما خلَق الله روحی و یا حَدیث آدم و من دونه تحت لوائی ـ یعنی اول مخلوق خداوند نور من است یا اولین مخلوق خدا روح من است و یا آدم و هرچه بعد از اوست تحت لوای من است.

در اصول کافی از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمود: خدا قبل از هر چیز و اولین چیزیکه آفرید نور الانوار بود که از آن نور است محمّد وعلی (ع) و این دو پیوسته با هم بودند در حالیکه چیزی قبل از آنها آفریده نشده بود و سپس مکان وزمان را آفرید و سایر مخلوقات بمنصـــــــــه ظهور رسیدند . البتّه آنچه گفته شد در مورد قوس نزول بود که در قدسصعود نیز با کشش و جاذبه ای که برای موجودات هست تا به مرحله جبروت صعود می کنند و متّحد با انوار قاهره می شوند.

در پایان بحث وحدت وجود اشاره بقول مرحوم استاد همائی می کنم که فرمود : نزاع عارف با اهل ظاهر روی کلمه « از » است که اهل ظاهر می گوید عالم از اوست ولی عارف می گوید: عالـــــــــم همـــــــــه اوست.





v منـــــــــــــابع مـــــــــــــورد استفــــــــــاده :



فصول الحکم از محی الدین عربی با شرح قیصری و موید الدین خبری

مصباح الهدایة الی الخلافة و الوادیة ـ امام خمینی (ره)

شرح منظومه ـ ملا های سبزواري

مولوی نامه ـ استاد جلال الدین همائی

رساله وحدت وجود از دیدگاه عارف وفیلسوف از حسن زاده آملي

رساله قیشریه ـ ابوالقاسم قیشري

گلشن راز ـ شیخ محمود شبستري

مثنوی معنوی ـ مولوي

دیوان غزلیات ـ حافظ
مفاتیح الجنان ـ حاج شیخ عباس قمي

جزوه درس مبانی تصوّف و عرفان ـ دکتر بیات

نفحات الانس ـ عبد الرحمن جامي