بر خلاف فلسفه يوناني، در فلسفه اسلامي "زمان" از اهميت بالايي برخوردار است. در طول تاريخ انديشه اسلامي، اين موضوع همواره از ديدگاههاي مختلف مورد توجه بوده است. هم متكلمان و هم نحلههاي مختلف فلسفي با جدّيت تمام به آن پرداختهاند، گرچه انگيزه اين توجه در ادوار مختلف و نزد هر كدام از نحلههاي فكري هميشه امر واحدي نبوده است. پيدايش كلام اسلامي از لحاظ زماني مقدّم بر پيدايش فلسفه اسلامي است.
به همين نحو متكلّمان پيش از فلاسفه به بحث در خصوص موضوع "زمان" پرداختهاند. در كلام اين موضوع ضمن بحث از حدوث و قدم عالم به ميان آمده است.
متكلمان براي اين كه عالم را حادث بدانند و به اين ترتيب آن را معلول و محتاج علّت بشمارند، بر اساس مباني كلامي خويش، خود را ناگزير از اين ديدهاند كه زمان را امري ذهني و غير واقعي و داراي وجودي موهومي بدانند. بطور خلاصه از نظر متكلّمان "زمان حاصل تقارن حادثهاي معلوم با حادثهاي مجهول است، امري قراردادي است و وجود خارجي ندارد."20
دو انگيزه براي قائلين به اين قول ميتوان برشمرد: نخست اين كه قبول وجود (خارجي) زمان به مشكلات فكري و شبهات عديدهاي منجر ميشود كه از پيچيدگي و صعوبت فراواني برخوردارند. و ديگر اين كه به زعم ايشان، لازمه قبول وجود زمان، نفي برخي از اعتقادات ديني است. بنابراين ناچار از اعتباري و موهومي دانستن زمان هستيم.21
فلاسفه اسلامي ضمن ردّ دلائل منكرين وجود زمان، همگي در وجود خارجي زمان اتفاق نظر دارند؛ ولي در چيستي و تعريف زمان اختلاف كردهاند.
دو برهان عمده براي اثبات وجود زمان در فلسفه اسلامي اقامه شده است. برهان نخست بر طريقه طبيعيّين و برهان دوّم بر طريقه الهيّين است. "هر بحثي كه از عوارض ذاتي جسم بماهو جسم يا بماهو قابل للحركة و السكون باشد، به طبيعيّات تعلق دارد. و هر بحثي كه از عوارض موجود به ما هو موجود باشد، جزو مباحث الهيات شمرده ميشود. برهان نيز اگر از مباديي اخذ شده باشد كه آن مبادي، مبادي علم طبيعي است، آن برهان علي طريقة الطبيعيّين است. و اگر برهان از مباديي اخذ شده باشد كه آن مبادي از عوارض موجود بماهو موجود است، آن برهان علي الطّريقة الهيّين است."22
با وجود اقامه برهان از سوي فلاسفه براي اثبات وجود زمان، بسياري از آنان بر اين باورند كه: وجود زمان امري بديهي و مستغني از استدلال است. براهين صرفاً به منزله تنبه به وجود زمان ميباشند نه اثبات وجود آن. به قول استاد شهيد مطهري (ره)، زمان "به قدري وجودش بديهي است كه حتي فردي مثل فخر رازي ميگويد:
روي وجود زمان نبايد بحث كرد، زمان ظاهر الانيّه و خفيّ الماهيّة است و بايد روي ماهيّت آن بحث كرد. و از بداهت زمان همين بس كه ما هيچ چيز را نميتوانيم بيان كنيم، مگر اين كه وجود زمان را به نحوي فرض كنيم."23 از جمله در براهين فوق جابهجا از مفهوم زمان بهره گرفته شده است.
شناخت حقيقت زمان و ماهيت آن از غامضترين مسائل فلسفه اسلامي است. فلاسفه اسلامي به تبعيّت از ارسطو زمان را مقدار حركت دانستهاند. اما از آن جا كه در خصوص حركت ميان فلاسفه اختلاف نظر است، طبعاً در خصوص زمان به عنوان مقدار حركت نيز نظرات گوناگون ميباشد.
بطور عمده ميتوان دو نوع انديشه را در خصوص زمان در فلسفه اسلامي مشخص نمود: ديدگاه فلاسفه مشّائي و اشراقي و ديدگاه حكمت متعاليه.
ديدگاه فلاسفه مشّائي و اشراقي: حكماي مشّائي و اشراقي حركت را منحصر در چهار مقوله كم و كيف و وضع و اَين ميدانند و حركت در ساير مقولات و از جمله جوهر را محال ميشمارند.24 بنابراين حركت از عوارض شييء است و در ذات آن راه ندارد.
اشياء در ذات خود آرام و ساكن باقي ميمانند و هيچ گونه تغييري در آنها رخ نميدهد. به تعبير ديگر اشياء حقيقتاً زماندار نيستند و زمان در بيرون آنها است. مطلب اخير با وجدان ما سازگاري ندارد. اين گونه نيست كه ما حقيقتاً بتوانيم در نزد خودمان زمان را از ذات اشياء منفصل كرده و آن را تنها مخصوص مقولات چهارگانه فوق بدانيم. بر اساس اين استنباط، از آن جا كه زمان از جمله عوارض است، پس وجود آن محتاج موضوع است و وجودي رابطي است. يعني داراي وجود مستقل از نوع في نفسه لغيره است؛ طارد عدم از ذات خود و طارد عدم زائد از ذات موضوع خود است.25
در تحليل مفهوم "آن" گفته شده است كه اگر "آن" را كوچكترين جزء زمان و غير قابل انقسام در نظر بگيريم، در آن صورت بايد فاقد امتداد باشد، زيرا اگر داراي امتداد باشد قهراً قابل انقسام خواهد بود. حال چگونه ممكن است زمان كه امر ممتدي است از آناتي فاقد امتداد تشكيل شده باشد؟
به همين نحو وجود زمان حال نيز مردود دانسته ميشود. زيرا بين زمان بودن و حال بودن تناقض است. هر مقداري از زمان را كه به عنوان زمان حال در نظر بگيريم، ميتوان به دو قسمت آينده و گذشته تقسيم كرد و هر كدام از اين قسمتها نيز به نوبه خود الي غير النّهاية قابل تقسيم هستند. امّا "آن" را نه به عنوان كوچكترين جزء زمان، بلكه به عنوان حد ميان گذشته و آينده و طرف زمان، ميتوان به عنوان زمان حال اعتبار كرد.26 در اصطلاح فلسفي نسبت "آن" به زمان به منزله نسبت نقطه به خط است.
از تجزيه و تقسيم خط، هرگز به نقطه نميرسيم ولي منتها اليه يك قطعه خط نقطه است و از حركت نقطه خط حاصل ميشود. به شكل مشابه طرف زمان و منتها اليه يك قطعه زماني را "آن" ميگويند.27 زمان را نميتوان تركيب آنات متوالي دانست، ولي ميتوان مفهومي به عنوان "آن سيال" اعتبار كرد كه زمان از حركت آن محقق ميشود.28
سؤالي كه در اين ميان مطرح ميشود اين است كه آيا زمان موجودي يگانه است يا زمانهاي متعدّدي وجود دارند؟ به عبارت ديگر آيا زمان واحدي در عالم وجود دارد و تمام موجودات عالم در همين زمان موجودند، يا اين كه هر موجودي براي خود زمان مستقلي دارد؟ در اين جا دو نظريه ارائه شده است: نظريه نخست معتقد است كه تنها يك زمان واحد در عالم وجود دارد و آن زماني است كه از حركت فلك اقصي يا فلك اطلس انتزاع ميشود. بنابراين مقدار حركت ساير موجودات زمان محسوب نميشود. معني زمانمند بودن موجودات يا حركات اين است كه آنها در داخل اين زمان واحد موجودند يا واقع ميشوند. امّا نظريه دوّم دالّ بر اين است كه هر حركتي داراي زمان مخصوص به خود است. و به عدد حركات عالم زمان موجود است. امّا در بين حركات عالم، حركت فلك اطلس به عنوان حركت معيار است. زيرا يكنواخت و با سرعت ثابت است. زمان منتزع از اين حركت نيز به عنوان زمان معيار ميباشد و مقياسي است براي سنجش و تطبيق ساير زمانها؛ همچنان كه براي اندازهگيري هر كميّت ديگري نيز مقياسي مناسب وجود دارد.29 اين زمان مقياس، زماني مستمر و دائمي و مطلق دانسته شده است، و زمانهاي ساير موجودات زمانهاي محدود و متناهي است، كه امتداد هر كدام بر روي جزئي از امتداد اين زمان مطلق منطبق ميشود.
علاّمه طباطبايي(ره) از برهان طبيعيّين چنين استنباط كردهاند كه قدما براي هر چيزي زمان جداگانه قائل شدهاند و زمان حركت فلك اقصي را زمان معيار دانستهاند. شهيد مطهري اين عقيده علاّمه را مردود دانسته و ضمن تبيين تقرير قدما از برهان طبيعيّين، نشان ميدهند كه از سياق اين تقرير عكس برداشت مرحوم علاّمه قابل استنباط است و قدما زمان را صرفاً منتزع از حركت فلك اطلس ميدانسته اند.
يعني معتقد بودند كه در تمام عالم تنها يك "زمان" وجود دارد.30 در هر حال روشن است كه با ابطال نظريه فلكيّات قديم، در حال حاضر محلي براي اين بحث در فلسفه اسلامي وجود ندارد.