کافه تلخ

۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

انسان يک موجود جادويي است، غارتگران آگاهی

 

« انسان يک موجود جادويي است، او توانايي پرواز در کيهان را دارد، مانند هر يک از هزاران ميليون گونه آگاهي‌اي که وجود دارد. اما در يک نقطه از تاريخچه‌اش، آزادي‌اش را از دست داد.  اکنون ذهنش متعلق به خودش نيست، بلکه القايي است.
توضيح داد  که موجودات زنده زندانيان يک گروه از موجودات کيهاني هستند که علاقه‌مند به غارت هستند و ساحران آنها را پروازگر مي‌نامند.
گفت که اين موضوع در ميان ساحران باستان خيلي سري بوده است، اما به دليل نشانه‌اي، زمان فاش سازي آن فرا رسيده است. نشانه عکسي بود که دوستش Tony، يک بوديست مسيحي(!)، گرفته بود. در آن  تصوير واضحي از يک موجود بدشگون و تيره وجود داشت، که بر بالاي سر گروهي از مومنان که در گرداگرد هرم تئوتي‌هوکان (Teotihuacلn) جمع شده بودند شناور بود.
" من و هم‌قطارانم تصميم گرفتيم که ماهيت اصلي‌مان را به عنوان موجودات اجتماعي فاش سازيم، حتي علي‌رغم بدگماني‌هايي که ممکن است اين اطلاعات براي‌مان بوجود آورد.
وقتي که فرصت پيدا کردم، پرسيدم که در مورد پروازگران بيشتر بگويد، و او يکي از وحشتناک‌ترين جوانب دنياي دون‌خوان را به من گفت: اينکه ما زندانيان موجوداتي هستيم که از مرزهاي کيهان مي‌‌آيند،  و آنها از ما استفاده مي‌کنند همان‌طور که ما از جوجه‌ها استفاده مي‌کنيم.
توضيح داد که:
بخشي از کيهان که در دسترس ما قرار دارد،  عملاً ميداني  از دو نوع  آگاهي شديداً متفاوت است.  يکي که شامل حيوانات وگياهان و هم‌چنين موجودات انساني است ( آگاهي سفيد ) است، اين ميدان جوان  است، يک ژنراتور انرژي. ديگري به‌طور نامحدودي قديمي و آگاهي انگلي است،  که دانش بي‌حد و حصري را در خود دارد.
"درکنار انسان و ديگر موجودات زنده که روي زمين زندگي مي‌کنند، شمار زيادي از موجودات غيرارگانيک وجود دارد. آنها در ميان ما وجود دارند، و گاهگاهي قابل مشاهده هستند. ما آنها را اشباح يا  روح مي‌ناميم. يک گونه که بينندگان آنها را بزرگ، تيره، و به اشکال پروازگر توصيف کرده‌اند از اعماق کيهان آمده و در اينجا حضور يافته‌اند و واحه‌اي از آگاهي را يافته‌اند. آنها در « دوشيدن ما »  زبردست‌اند.
فرياد زد که: « اين وحشتناک است ».
اما اين حقيقت محض و ترسناک است. آيا تاکنون دقت نکرده‌اي که مردمي که انرژيتيک و احساسي‌اند بالا و پايين مي‌پرند؟ آن غارتگر است، که به‌صورت دوره‌اي حمله مي‌کند تا سهمش را از آگاهي  بگيرد. آن‌ها آنقدر از آگاهي را به جا مي‌گذارند که ما تنها بتوانيم زنده بمانيم و گاهي حتي آن را هم باقي نمي‌گذارند.
"منظورت چيست؟"
"برخي مواقع، آنها خيلي مي‌گيرند و شخص به شدت مريض مي شود و حتي ممکن است که بميرد.
چيزي را که مي‌شنيدم نمي‌توانستم باور کنم.
پرسيدم: «آيا منظورت اين است که ما زنده زنده خورده مي‌شويم.
لبخد زد.
آنها ما را نمي‌خورند، کاري که انجام مي‌دهند يک انتقال شوک است. آگاهي انرژي است و آنها مي‌توانند با ما هم‌سو شوند.  به‌دليل طبيعت‌شان آنها گرسنه‌اند و از سوي ديگر ما نور را تراوش مي‌کنيم، نتيجه  اين همسويي مي‌تواند به عنوان دزديدن انرژي توصيف شود.
"اما چرا آنها اين کار را مي‌کنند؟
"زيرا که در قلمرو کيهان، انرژي باارزش‌ترين پول است و همه ما آن را مي‌خواهيم ........... هرموجود زنده‌اي ديگري را مي‌خورد و قويترين به‌عنوان برنده مطرح است.  چه کسي مي‌گويد که انسان در راس  زنجيره قرار دارد؟ اين ايده تنها متعلق به يک موجود انساني است. براي موجودات غيرارگانيک ما شکار هستيم.
گفتم که براي من باور نکردني است که موجوداتي‌که تا اين سطح آگاه‌تر از ما هستند به اين اندازه غارتگر باشند.
پاسخ داد:
"خب در مورد اينکه زماني که کاهو و يا گوشت‌ران گاو را مي‌خوري چه مي‌گويي؟  تو زندگي را مي‌خوري! حساسيت تو رياکارانه است. غارتگران کيهاني نه کمتر و نه بيشتر از ما وحشي هستند.  هنگامي که  يک دونده قويتر ديگري را مي‌خورد، به او کمک مي‌کند تا انرژي‌اش باز شود.
"قبلاً به تو گفته بودم که در کيهان تنها جنگ وجود دارد.  نبرد بشر روي زمين بازتابي است از آنچه که بيرون رخ مي‌دهد. اين عادي است که يکي تلاش کند ديگري را بخورد، يک مبارز در اين مورد هيچ  شکايتي ندارد و تلاش مي‌کند که نجات يابد.
" و چگونه آنها ما را مصرف مي‌کنند ؟
" از طريق هيجانات‌مان، که دقيقاً توسط گفت‌وگوي دروني صورت مي‌گيرد. آنها به‌گونه‌اي محيط اجتماعي ما را طراحي کرده‌اند که ما دائماً امواجي از هيجانات را بيرون مي‌دهيم، که بلافاصله جذب  مي‌شوند. مانند حمله خود(Ego) است، که براي آنها لقمه بسيار نفيسي است.  چنين هيجاناتي هر کجا که آنها حضور يابند رخ مي‌دهد، و آنها ياد گرفته‌اند که چگونه اين هيجانات را متابوليز کنند.
"برخي ما را به‌خاطر شهوت، خشم، و يا ترس مصرف مي‌کنند؛ بقيه احساسات بهتري را ترجيح مي‌دهند، مانند عشق و يا علاقه. اما همه آنها مانند هم هستند. به‌طور نرمال آنها به اطراف سر، قلب و يا معده  حمله مي‌کنند، جايي که زخيم‌ترين بخش انرژي‌مان را ذخيره کرده‌ايم.
"آيا آنها به حيوانات هم حمله مي‌کنند؟
"اين موجودات از هر چيزي که موجود باشد استفاده مي‌کنند،  اما آگاهي سازمان يافته را ترجيح مي‌دهند. ....... آنها حتي به ديگر موجودات غيرارگانيک حمله مي‌کنند، اما آنها مي‌توانند غارتگران را ببينند و  از اين‌کار آنها ممانعت کنند، همان‌طور که ما از پشه‌ها جلوگيري مي‌کنيم. تنها گونه‌اي که کاملاً در دام آنها گرفتار آمده است موجودات زنده‌اند.
"چگونه ممکن است که تمام اين‌ها بدون اين‌که آن را تشخيص دهيم اتفاق بيافتد؟
زيرا که تبادل با ان موجودات را به‌صورت ژنتيکي به ارث برده‌ايم و آن را طبيعي مي‌ناميم.  هنگامي که کسي متولد مي‌شود، مادر او را مانند غذا پيشنهاد مي‌دهد،   بدون اينکه آن را بداند،  زيرا که ذهن او هم  کنترل شده است.  تعميد دادن بچه مانند امضا کردن يک توافق است.  با شروع از آن نقطه او (مادر) خودش را وقف اين مي‌کند که رفتارهاي قابل قبولي را در او بجا گذارد، او بچه را اهلي مي‌کند، بخش  جنگجوي او را کاهش مي‌دهد، و او را تبديل به يک بچه فروتن مي کند.
هنگامي‌که يک بچه انرژي کافي را دارا شد تا آن موقعيت را از بين ببرد، امانه آن‌قدر که وارد مسير مبارزان شود، او تبديل به يک ياغي يا يک موجود ناسازگار مي‌شود.

"هرچند که حضور آن‌ها دردآور است ولي  مي‌تواني آن را به راه‌هاي مختلف تحقيق کني.  براي مثال، هنگامي که ما را تحريک مي‌کنند به حمله‌هاي عقلاني و يا بدگماني و يا هنگامي که تلاش مي‌کنيم  تصميمات‌مان را نقض کنيم. ديوانه‌ها مي‌توانند به راحتي آن‌ها را ببينند – خيلي آسان، زيرا که آنها احساس مي‌کنند که چنين موجوداتي چگونه بر شانه‌اشان مي‌نشينند و ايجاد هذيان گويي مي‌کنند. خودکشي  مهر پروازگران است، زيرا که ذهن پروازگران عمدتاً بر اساس قتل است.
"گفتيد که اين يک تبادل است، اما از اين مبادله چه چيزي براي ما حاصل مي‌شود؟
"در قبال انرژي،  پروازگران ذهن‌مان را به ما مي‌دهند، الگوهاي‌مان، خودبيني‌مان را.  براي آنان ما برده نيستيم،  بلکه کارگراني هستيم که اجرت مي گيريم. ... انها در قبال انرژي‌مان هنر فکر کردن را به ما مي‌دهند  ..... درواقع آنها ما را متمدن ساخته‌اند. اگر آنها نبودند ما هنوز در غارها زندگي مي‌کرديم و يا بر بالاي درختان آشيانه مي‌ساختيم.
"پروازگران از طريق سنت‌ها و عادات‌مان ما را مصرف مي‌کنند. .... آفرينندگان تاريخ. صداي آنها را از راديو مي‌شنويم و نظراتشان را در روزنامه‌ها مي‌خوانيم. آنها تمام ابزارهاي اطلاعاتي ما را تصاحب  کرده‌اند و سيستم‌هاي اعتقاداتي‌مان را. استراتژي آنها باشکوه است. براي مثال مرد با صداقتي وجود دارد که درمورد عشق و آزادي صحبت مي‌کند، آنها آن را به خودبيني و نوکرمابي تبديل مي‌کنند. آنها آن  را با هرکسي انجام مي‌دهند، حتي با ناوالها. به اين دليل کار يک ساحر انزوا است.
"براي ميليونها سال، پروازگران نقشه‌هايي طرح کرده‌اند براي اينکه ما را جمع کنند. زماني وجود داشت که آنقدر بي‌شرم بودند، در ميان اجتماع ديده مي‌شدند و مردم عکسي از آنان را روي سنگ  مي‌کشيدند. آن زمان عصر تيره بود؛ هر جايي وجود داشتند. اما امروزه استراتژي آنها آنقدر هوشمندانه است که ما نمي دانيم آنها وجود دارند. در گذشته، آنها ما را از طريق ساده‌لوحي به دام مي‌انداختند،  امروزه به شيوه ماده‌گرايي‌مان. آن‌ها مسوول بلندپروازي‌هاي بشر امروزي هستند ..... تنها ببين که يک انسان چه‌قدر سکوت را مي‌شکند!
"چرا آن‌ها استراتژي‌شان را تغيير دادند؟
"زيرا، در اين زمان خطر بزرگي آنها را تهديدمي‌کند. ارتباط ميان انسان‌ها بسيار سريع شده و اطلاعات مي‌تواند به هر کسي برسد. حتي مي‌توانند مغزمان را پر کنند، آن را با انواع پيشنهادات شب و روز بمباران  مي‌کنند مگر اينکه کسي باشد که اين را تشخيص دهد و به‌ديگران اخطار دهد.


"چه چيزي اتفاق مي‌افتد اگر ما بتوانيم اين موجودات را دورکنيم؟

"در عرض کمتر از يک هفته ما سر زندگي و نيروي حياتمان را بازخواهيم يافت و دوباره درخشان خواهيم شد. اما چون موجودات انساني هستيم، نمي‌توانيم به اين امکان دل ببنديم، زيرا که اين در برابر تمام  آنچه که اجتماع پذيرفته است وجود دارد. خوشبختانه، ساحران يک اسلحه دارند:
ملاقات با موجودات غيرارگانيک بتدريج اتفاق مي‌افتد. در شروع متوجه آنها نيستيم. اما يک کارآموز شروع مي‌کند به ديدن آن در رويا و سپس هنگامي که بيدار مي‌شود – چيزي که مي‌تواند او را ديوانه  کند اگر که نداند چگونه مانند يک مبارز عمل کند. هنگامي که فهميد مي‌تواند با آن‌ها روبرو شود.
"ساحران ذهن بيگانه را دستکاري مي‌کنند، به شکارچيان انرژي تبديل مي‌کنند. به اين دليل است که من و ديگر هم‌قطارانم تمرينات تنسگريتي را براي توده طراحي کرديم. آن‌ها قدرت آزادسازي ما را از  چنگال ذهن بيگانه دارند.
"به اين دليل ساحران نان به‌نرخ روز خورند. آن‌ها از فشارايجادي توسط آنان سوءاستفاده مي‌کنند و به اسيرکنندگان مي‌گويند: «ممنون از همه چيز، شما را بعداً خواهم ديد! توافقي که شما داشته‌ايد با نيکانم  بوده و نه با من».  هنگام مرور دوباره زندگي‌شان، آن‌ها غذا را از دهان پروازگران مي‌ربايند.  اين کار مانند رفتن به مغازه است و برگرداندن محصول به مغازه‌دارد و مطالبه پول‌تان. موجودات غيرار‌گانيک آن را  دوست ندارند، اما نمي‌توانند در اين مورد کاري انجام دهند.
"مزيت ما اين است که ما چشم‌پوشيدني هستيم، غذاي زيادي دور و بر ما وجود دارد! يک موقعيت اخطار تمام و کمال چنين شرايطي را در دقت‌مان ايجاد مي‌کند که مزه‌مان براي آنان تلخ مي‌شود، چنين  موقعيتي . با انظباط ايجاد مي‌شودبه اين طريق آن‌ها مي‌روند و ما را در صلح مي‌گذارند.


ملاقات با ناوال - کارلوس کاستاندا