همچنان که قبلاً نیز اشاره شد روش گادامر در رسیدن به حقیقت نه روش- به معنای پوزیتیویستی آن – است، بلکه دیالیتیک و گفتگو است. «مکالمه عنصر کلیدی هرمنوتیک گادامری است. او بر اجتناب ناپذیری مکالمه در تعقیب و دستیابی به حقیقت پافشاری میکند، ذهن انسان هیچ گاه مجرد و تک نیست بلکه همواره در مکالمه با دیگران ] سنت[ است» (رجبی، 1378، روزنامه نشاط).
هر اثر یا متنی برای زمانه ما پرسشهای خاصی را مطرح میکند و مفسر نیز با پاسخ به پرسش سنت درصدد پرسش از سنت بر میآید. حقیقت به این طریق است که منکشف میشود. کاویدن و پرسش از متن افق معنایی ما را گسترش میدهد. مفسر با روی آوردن به فهم متنی یا سنتی و یا زبانی دیگر در حقیقت در موقعیت مکالمه قرار گرفته است. «این موقعیت به این معنا است که انسان از پیش احتمال درستی دیدگاه طرف دیگر گفتگو را پذیرفته باشد و دیگر قبول کند که پارهای از حقیقت نزد او است». (ربانی گلپایگانی، نشریه قبسات، شماره 23).
این جمله به نوعی نمایانگر تاثیر هایدگر بر گادامر است. هایدگر معتقد بود که فهم دازاین یعنی فهم امکانهای وجودی انسان. این امکانهای وجودی چیزهایی هستند که در انسان هست ولی هنوز کشف نشدهاند. و گادامر غرض از «پارهای از حقیقت نزد دیگری» را همین میداند، که با مکالمه و دیالوگ با دیگری (تو) پارههای حقیقت به فراخور موقعیت آشکار میشوند.
اتخاذ موضع دیالکتیکی برای فهم از طرف گادامر موضوعی است که سرشت علوم انسانی آن را طلب میکند. انسان همواره در متن سنت و تاریخ است و هرگز نمیتواند از آن فاصله بگیرد و ذهن خود را از فرضیات سنت خود خالی کند، بلکه همواره پیش داوریهایی که ریشه در سنت خود مفسر دارد، در ذهن وجود دارد و این پیش داوری ما را به تفسیر درست رهنمون میسازد تفسیر گذشته با استفاده از پیش داوریها و دانش حال میتواند سویه کاربردی فهم باشد. تفسیر ضرورتاً یک فرایند تاریخی است که طی آن معنای نهفته در فهم و معنای این فهم برای خودش، پیوسته دقیق و روشنتر میگردد. از این لحاظ تفسیر تکرار صرف گذشته نیست بلکه در معنایی حاضر و موجود مشارکت میکند و تفسیر متضمن میانجیگری میان حال و گذشته است.
از نظر گادامر متن تجلی یا بیانی از ذهنیت مؤلف نیست، بلکه تنها بر پایة گفتگویی میان مفسر و متن هستی واقعی اش را باز می یابد، و وضعیت مفسر شرط مهمی برای فهم متن است(هوی، 1371: 142).
دیوید کوزنزهوی در ادامه این مطلب مینویسد: «در واژگان گادامر تجربة هر منوتیکی اساساً متضمن تجربه سنت است. سنت فقط رخدادی نیست که آدمی از طریق تجربه آنرا بازشناخته و راه کنترل آن را میآموزد، بلکه بیشتر به شریک بحث با طرف دیگر گفتگو شباهت دارد» (همان: 159).
در منطق مکالمه یکی از کلید واژههای اساسی تجربه است. تجربه را میتوان معانی نهفته در ذهن دانست که هنگام تفسیر متن با آن به اشتراک میرسد. آن یک حرکت دیالکتیکی است و میتوان آنرا مواجههای دانست میان میراث به صورت متن منتقل شده و افق معنایی تأویل کننده.
گادامر آنرا این گونه تعریف میکند: «حرکتی که در آن آگاهی هم روی شناسایی خودش و هم روی عین متعلق به خودش کار میکند، مادامی که عین تازهای از این حرکت برای آن پدید آید. این حرکت را حقیقتاً باید تجربه نامید» (پالمر، 1375: 216). میراثی که با افق معنایی تأویل کننده یا مفسر مواجه میشود همان زبان است. و این میراث مانند یک «تو» از خودش سخن میگوید.
نتیجهگیری
جریان پوزیتویستی که در اوایل قرن بیستم بر علوم سایه افکنده بود و معتقد بود که علوم انسانی را هم مانند علوم تجربی و طبیعی باید مطالعه کرد و این به معنی دور افتادن محقق از موضوع خود بود. در حقیقت موضوعات در علوم انسانی به یک ابژه و عین در رویکرد پوزیتویستی تبدیل می شدند. به هر حال ، اهمیت عینیت تا حدی در علم رسوخ کرد که عدهای معتقد شدند که اساساً علوم انسانی و اجتماعی علم نیستند، چرا که به روش علوم تجربی تن در نمیدهند. تا زمانی که هرمنوتیک وارد عرصة تفسیر علوم انسانی شد. در این برهه قصد هرمنوتیک ایجاد روش خاص علوم انسانی بود که در ابتدا هرمنوتیسینها درصدد بازسازی موقعیت مؤلف و نیت او بودند و بعدها هرمنوتیسیسهای دیگری ظهور کردند که در حیطه هرمنوتیک فلسفی کار میکردند. هایدگر و گادامر جز این دسته بودند. گادامر درصدد فهمیدن خود فهم بود و میخواست ماهیت فهم را کشف کند. برای رسیدن به حقیقت روش ملاک خوبی نیست چرا که روش ما را به همان فهمی میرساند که قبلاً مفسران دیگران رسیده بودند، بنابراین برای رسیدن به حققت باید به دیالکتیک متوسل شد. دیالکتیک منطق پرسش و پاسخ را با متن فراروی مفسر میگشاید. علوم انسانی به دلیل ماهیت خاص موضوعیشان نمیتوان با روش علوم تجربی و طبیعی به مطالعه آنها پرداخت. چرا که انسان از دید هرمنوتیک فلسفی موجودی تاریخی است و در سنتی پرورش یافته و قطعاً در هیچ صورت نمیتوان از مفاهیم موجود در سنت خود ذهنیت خود را تهی کند به مطالعه متن بپردازد. هرمنوتیک فلسفی گادامر میتواند برای فهم علوم انسانی مفید باشد هر چند که گادامر خود آنرا برای هیچ علمی توصیه نمیکند، و آنچه که او در مورد هرمنوتیک خویش میگوید این است که او کاری به این ندارد که چه کسی از هرمنوتیک او استفاده میکند. چون اساساً هرمنوتیک فلسفی روشمند نیست و تن به روش نمیدهد. «هرمنوتیک فلسفی گادامر با عقلانیت روشمند ناسازگار است. از این رو چیرگیهای آموزههای پوزیتویستی را بر نمیتابد. . . این ایدة پوزیتویستی در کتاب حقیقت و روش نقد شده است که «یگانه راه وصول به حقیقت، تبعیت از روش فهم است». . . . گادامر تلقی پوزیتویستی از علوم تجربی و انسانی را به چالش میکشد. » (واعظی، 1380: 212).
عالم علوم اجتماعی یا مفسر نمیتواند جدای از سنت خود به تفسیر بپردازد. «بینش مرکزی فلسفه هرمنوتیکی بیانگر آن است که عالم علوم اجتماعی یا مفسر با موضوع تفسیر خویش به وسیله زمینهای از سنت پیوند خورده است. بر این اساس، مفسر پیشاپیش نسبت به موضوع تفسیر خویش دارای «پیش دانسته»است» (همان ، 213).
به طور خلاصه میتوان مفاهیم بنیادی هرمنوتیک فلسفی گادامر را اینگونه توصیف کرد:
1- تلاش برای کشف ماهیت خود فهم یا فهمیدن فهم
2- ارایه یک بحث هستی شناسانه به جای مباحث معرفت شناسانه و روشمند
3- دوری بودن هرمنوتیک فلسفی با تردد میان مفسر و موضوع تفسیر
4- اهمیت زبان و هستی شناسی آن
5- آگاهی تاریخاً تأثیر گذار
6- منطق مکالمه
7- تجربه هرمنوتیکی
8- امتزاج افقها
9- مسئله پیش داوری
10-اتخاذ موضع دیالکتیکی برای رسیدن به فهم
و . . . . .
نهایتاً اینکه محدود کردن هرمنوتیک فلسفی گادامر در قالب مقولات معدود، کاری است مشکل چرا که با ورود به هر بحثی از مباحث گادامر مفاهیم تازهای پیش روی انسان قرار داده میشوند.
فهرست منابع
1- احمدی، بابک، 1380، ساختار و هرمنوتیک، تهران، طرح نو
2- بلاشیر، جوزف، 1380، گزیدة هرمنوتیک معاصر، ترجمة سعید جهانگیری، آبادان، نشر پرسش
3- پالمر، ریچارد، 1377، علم هرمنوتیک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، نشر هرمس.
4- ربانی گلپایگانی، علی، هرمنوتیک فلسفی در اندیشه گادامر، نشریه قبسات، شمارة 23.
5- رجبی، روزبه، 1378، گادامر مکالمه در حضور، روزنامه نشاط.
6- فی، رایان، 1381، فلسفه امروزین علوم اجتماعی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو.
7- گادامر، هانس گئورگ، 1382، آغاز فلسفه، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران ، هرمس.
8- واعظی، احمد، 1380، درآمدی بر هرمنوتیک، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
9- واینسهایمر، جوئل، 1381، هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، و نظریه ادبی، ترجمه مسعود علیا، تهران، نشر ققنوس.
10- هولاب، رابرت، 1375، یورگن هابرماس، نقد در حوزة عمومی، ترجمة حسین بشیریه، تهران، نشر نی
11- هوی، دیوید کوزنر، 1371، حلقه انتقادی، ترجمه مرادفرهادپور، تهران، نشر گیل با همکاری روشنگران.