کافه تلخ

۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

مصطفي رحماندوست - خضر




قصه حضرت خضر يا خيدير نبي در آذربايجان





زمستان كه مي آيد در اكثر شهرها و روستاهاي آذربايجان جشني خاص برگزار مي شود موسوم به «خيدير نبي» يا خدير نبي كه زمان برگزاري آن بين دو چله زمستان است و موضوع اصلي آن اميد به آينده بهتر است با مساعدت و پايمردي حضرت خضر.

خيدير نبي در اردبيل

اهالي شهرستان اردبيل و آبادي هاي آن به چارچار يعني چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله كوچك كورد اوغلي يا خيدير نبي مي گويند و عقيده دارند سرماي زمستان در چارچار سبك مي شود و از زمين دوري مي گيرد، به همين سبب آب و خاك رو به گرمي مي رود.
به جا آوردن آداب اين جشن بيشتر، از طرف زناني است كه نيت و حاجت و نيازي دارند، مثلا زني كه بچه دار نمي شود و يا زني كه فرزندش نمي ماند يا زني كه آرزو دارد پسر داشته باشد،‌به اين سبب نذر مي كند كه اگر حاجتش برآورده شد خيدير نبي بگيرد يا اين كه خيدير نبي مي گيرد تا به آرزويش برسد.

ترتيب آن هم اينست كه از اقوام و خويشان و همسايگان خود دعوت مي كنند و آنها هم به قدر وسع خود هر كدام مقداري گندم، جو، ارزن، ذرت، شاهدانه، تخم هندوانه، تخم خربزه، نخود سياه، نخود سفيد، كنجد، عدس، ماش، لوبيا، تخم آفتابگردان و كمي تخم گشنيز _ براي خوشبو شدن قاووت _ مي آورند، بعد با اين دانه ها به اصطلاح محلي «قوت يا گوت» درست مي كنند.
براي اين كار كساني كه نذر دارند به كمك اقوام و خويشان و همسايگاني كه دعوت شده اند اين دانه ها را اول سرخ مي كنند و بعد با آسياب دستي آرد مي كنند و پس از آرد كردن آن را در طشتي مي ريزند و در اطاق خلوت و تميزي يك شال سفيد يا قرمز پهن مي كنند و طشت آرد را در وسط شال مي گذارند.
در اطراف شال هم شمع هاي الوان روشن مي كنند و يك جلد قرآن كريم، آئينه، شانه، آفتابه لگن و سجاده تميزي مي گذارند.
بعد مهمان ها شام مصرف مي كنند و به شادي و رقص و سرگرمي مي پردازند و آخر سر به اطاق مخصوصي كه قاووت در آن است مي روند و هر كدام يك قاشق آرد در كف دستشان مي ريزند و از حضرت خضر حاجت مي طلبند و به خانه هاشان باز مي گردند.
بعد از انجام اين مراسم صاحب اصلي نذر در اطاق را مي بندد و ديگر هيچكس به آن اطاق نمي رود زيرا معتقدند كه نيمه شب حضرت خضر مي آيد و پس از آن كه وضو گرفت نماز مي خواند و بعد دستش را روي آن آرد مي گذارد يا با شلاقش روي آن خط مي كشد و ميرود.
فردا صبح در اطاق را باز مي كنند و همه به زيارت جاي دست حضرت خضر مي شتابند و پس از زيارت كردن جاي دست حضرت خضر با آن آرد مقداري شكر يا دوشاب و شيره مخلوط مي كنند و خميري مي سازند و از آن براي همسايه ها و خويشاوندان خودشان مي فرستند. آنها هم پس از خالي كردن ظرف، مقداري قند، شيريني، تخم مرغ و گاهي پول در آن مي گذارند و مي گويند:
«پايوز چوخ اولسون، الله قبول ائله سين»، مردم اردبيل در انجام اين مراسم افسانه اي هم دارند به اسم كورد اوغلي يعني پسر كرد و مي گويند كه اين كورد اوغلي آدم خوبي بوده و در يكي از همين روزهايي كه مردم قاووت درست مي كرده اند مسافر بوده و در كولاك و زير بهمن ها گير كرده بوده، خداوند هم به خاطر كورد اوغلي هواي آن منطقه را گرم كرده و كورد اوغلي زنده مانده و با نفس كشيدنش برف ها را سوراخ كرده است و مردم متوجه شده اند مثل اين كه در زير برف آدم زنده اي است، برف را كنار زده اند و كورد اوغلي را زنده پيدا كرده اند.