کافه تلخ

۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

وجود عالم برزخ


«حتى اذا جاءَ احدهم الموتُ قالَ ربِّ ارجعون لعلّى اعمُل صالحا فيما تركتُ كلّا انّها كلمةٌ هو قائلها و من وراءهم برزخٌ الى يوم يُبعثون.» (مؤمنون: 100-99)

گنه‏كاران و مشركان با همين حالت و در ضلالت و گم‏راهى خود به سر خواهند برد تا مرگشان فرا رسد. آن‏گاه مى‏فهمند كه چه فرصت‏هاى گران‏بهايى را كه از دست دادند و هدايت نشدند، از سوى ديگر، با چه دشوارى‏هايى مواجه هستند! در آن هنگام، درخواست برگشت به دنيا مى‏كنند تا اعمال صالحى را ترك كرده‏اند، انجام دهند، اما قرآن مى‏فرمايد: اينان برزخى را فراروى خود دارند و تا قيامت در آن به سر خواهند برد.

كلمه «برزخ» به معناى حايل بين دو چيز است؛ همان‏گونه كه جوهرى در صحاح به اين معنا اشاره كرده است: «البرزخُ الحاجزُ بين شيئن و البرزخُ ما بين الدنيا و الاخرةُ من وقت الموتِ الى البعث فمن مات فقد دخل البرزخ» و ديگر لغويان نيز به اين معنا اشاره كرده‏اند.(31)

بنابراين، منظور از «برزخ» در آيه شريفه، فاصله حايل بين دنيا و قيامت است كه در واقع، عالمى است غير از دنيا و قيامت كه روايات متعدّدى نيز اين معنا را تأييد مى‏كنند:

زهرى از امام صادق عليه‏السلام نقل مى‏كند: «اشدُّ ساعات بنى‏آدم ثلاث ساعات... ثم تلا "و من ورائهم برزخٌ الى يومِ يُبعثون" قال: هو القبر و انّ لهم فيه لمعيشةٌ ضنكا والله ان القبر لروضةٌ من رياض الجنةِ او حفرةٌ من حفر النار.»(32)

عمروبن يزيد هم مى‏گويد: «قلت لابى‏عبدالله عليه‏السلام : انّى سمعتكَ و انتَ تقولُ: كلُ شيعتنا فى الجنةِ على ما كان فيهم. قال: صدقتك، كلّهم و الله، فى الجنة. قال: جعلت فداكَ، انّ الذنوب كثيرة كبارٌ؟ قال: امّا فى القيامة، فكلّكم فى الجنة بشفاعة النّبى المطاع او وصىِ نبىٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و لكنّى اتخوَّفُ عليكم فى البرزخ. قلت: و ما البرزخ؟ قال: القبرُ منذ حين موته الى يوم القيامة.»(33)

روايتى ديگر در ذيل آيه شريفه از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است كه فرمودند: «البرزخُ القبرُ و هوالثوابُ و العقاب بين الدنيا و الآخرة.»(34)

امام على عليه‏السلام نيز براى اثبات وجود پاداش و كيفر مى‏فرمايند: «اما الردُّ على من انكر الثوابَ والعقابَ فى الدنيا بعد الموتِ قبلَ القيامةِ فيقولُ الله تعالى: "... و من ورائهم برزخٌ الى يومِ يُبعثون" و هو امرٌ بين امرينِ و هوالثوابَ و العقاب بين الدنيا و الآخرة.»(35)

البته، لازم به ياداورى است كه در بسيارى از روايات، منظور از «قبر» همان عالم برزخ است، نه اين‏كه به معناى حفره مستطيل شكلى باشد كه مردگان را در آن قرار مى‏دهند؛ مثلاً، در روايتى از امام صادق عليه‏السلام آمده است: «انّ للقبرِ كلاما كلَّ يومٍ، يقول: انا بيتُ الغربةِ، انا بيتُ الوحشةِ، انا بيت الدود، انا القبر، انا روضةٌ من رياض الجنةِ او حفرةٌ من حفرِ النار.»(36)

در روايتى هم از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏خوانيم: «انّ القبر اولُ منزلٍ من منازلِ الآخرة فان نجامنهِ فما بعده ايسر و ان لم ينج فما بعده ليس اقلَّ منه.»(37)

مرحوم علّامه مجلسى نيز در كتاب گران‏سنگ بحارالانوار مى‏نويسد: «فالمرادُ بالقبرِ فى اكثر الرواياتِ ما يكون الروحُ فيه في عالم البرزخ.»(38)

بنابراين، اين گفته بدون مدرك كه «به نوشته استاد مطهرى در كتاب معاد، علّامه مجلسى نيز به اين گفته كه در هنگام مرگ، روح از بدن خارج مى‏شود، اعتراض داشت و آن را غير مستند مى‏دانست و اين نشان مى‏دهد كه در احاديث نيز سخنى از خروج روح از بدن در هنگام مرگ وجود ندارد»(39) صحيح نمى‏باشد؛ زيرا مرحوم علّامه مجلسى در جلد ششم بحارالانوار، ص 116 - 294 فقط روايات مربوط به مرگ، حالات جان دادن، رفتن جان از بدن، حيات پس از مرگ و عالم برزخ و احوال آن، عذاب قبر، سؤال نكير و منكر و مسائلى مانند آن را آورده است و شايد بتوان ادعا كرد قريب يك جلد بحار فقط مربوط به چنين مسائلى است.

اما اين سخن هم صحيح نيست كه گفته شده است: «وراء در آيه شريفه "ومن ورائهم برزخ الى يوم يبعثون" به معناى پشت سر است؛ يعنى در پشت سرشان فاصله زمانى و برزخ قرار دارد. از اين دو آيه دو برداشت مهم مى‏توان كرد: اول اين‏كه، گفت‏وگو هنگام مرگ و قبل از آن است و پس از مرگ تا قيامت گفت‏وگويى نيست. دوم اين‏كه، بين مرگ و زندگى دوباره در قيامت يك فاصله و دوره بى‏خبرى يعنى برزخ وجود دارد و قرآن نيز هرگز درباره صحبت مردگان با ملائك يا خداوند سخنى نگفته است.»؛(40) زيرا:

اولاً، چنين نيست كه وراء به معناى پشت سر باشد، بلكه به هر دو معناى پشت سر و پيش‏رو آمده است و لغت‏شناسان مى‏گويند: «وراء كلمةٌ مؤنثةٌ و تكون خلفا و قداما... يقال: وراءك بردٌ شديدٌ و قدامك بردٌ شديدٌ؛ لانّه شى‏ء يأتى فهو من وراء الانسان على تقدير لحوقه بالانسان و هو بين يدى الانسان على تقدير لحوق الانسان به فلذلك جاز الو جهان...»(41) پس اصرار بر اين مسأله كه كلمه وراء در آيه فقط به معناى پشت سر باشد، بى‏وجه است.

ثانيا، بايد توجه داشت كه در بسيارى از موارد، از سياق خود آيه مى‏توان استفاده كرد كه منظور از «وراء» چيست؟ مثل «وكان وراء هم ملكٌ يأخذ كلَّ سفينةٍ غصبا» (كهف: 79) و نيز «و من ورائه جهنّم ولا يغنى عنهم ما كسبوا شيئا» (جاثيه: 10) و «واستفتحوا وخاب كلُّ جبارٍ عنيد و من ورائه جهنّم و يُسقى من ماءٍ صديدٍ يتجرّ عه و لا يكادُ يسيغهُ و يأتيه الموت من كلِّ مكانٍ و ما هو بميّت و من ورائه عذابٌ غليظٌ.» (ابراهيم: 16و17)

روشن است كه در اين آيات، «وراء» به معناى پيش روست و همان‏گونه كه در آيه شريفه «والله من ورائهم محيط» (بروج: 20) «وراء» به معناى تسلّط و احاطه الهى از هر طرف است، در آيه شريفه «ومن ورائهم برزخٌ» نيز «وراء» به معناى پيش‏رو مى‏باشد كه هر كدام از اين معانى را مى‏توان از سياق آيات يا قرائن استفاده كرد.

مرحوم علّامه طباطبائى مى‏گويد: «اين‏كه قرآن آينده چنين افرادى را برزخ ناميده است، براى آن است كه برزخ آن‏ها را طلب مى‏كند؛ مانند زمان آينده كه پيشاپيش انسان قرار دارد. در عين حال، گفته مى‏شود: "وراءك يوم كذا" و اين براى آن است كه زمان انسان را طلب مى‏كند و مترصّد آن است كه انسان از آن عبور نمايد.»

سپس ايشان در جواب اين گفته كه «منظور از برزخ حايل بين انسان و دنياست تا اينان به دنيا باز نگردند و نه حايل بين دنيا و قيامت»، مى‏فرمايد: «اين سخن درست نيست؛ زيرا سياق آيه حايل بودن برزخ بين دنيا و قيامت را مى‏رساند كه در اين مدت، برزخ ادامه دارد، والاّ اگر منظور حايل بودن بين انسان و دنيا را قرآن مطرح كرده بود، پس قيد "الى يوم يبعثون" بايد لغو مى‏شد.»(42)

ثالثا، هيچ‏گاه از آيه نمى‏توان استفاده كرد كه «برزخ» به معناى دوره بى‏خبرى است. اين سخن صرف ادعاست.

رابعا، اين ادعا كه قرآن هرگز درباره صحبت مردگان با ملائك و خدا سخنى نگفته، خلاف آيات ذيل است: نساء: 97؛ نحل: 28و 32؛ انفال: 50؛ فرقان: 22 و ايات مورد بحث (رب ارجعون).