کافه تلخ

۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

اسامی انسان کامل - ابن عربی



چون انسان کامل را دانستیم، اکنون باید بدانیم که این انسان کامل را اسامی بسیار است. زیرا او را به اضافات و اعتبارات، به اسامی گوناگون نامیده اند وجمله راست است چه " انسان کامل را شیخ، پیشوا، هادی و مهدی گویند و دانا و بالغ و کامل و مکمل گویند و امام و خلیفه، قطب و صاحب زمان گویند و جام جهان نما و آیینه ی گیتی نمای و تریاق بزرگ و اکسیر اعظم گویند و عیسی گویند که مرده زنده کند و خضر گویند که آب حیات خورده است و سلیمان گویند که زبان مرغان می داند و این انسان کامل همیشه در عالم باشد و زیادت از یکی نباشد از جهت آنکه تمامت موجودات همچون یک شخص است و انسان کامل دل آن شخص است و موجودات بی دل نتوانند برد.
پس انسان کامل در عالم زیادت از یکی نباشد... ای درویش ! تمامت عالم همچون حقه ای است پر از افراد موجودات و از این موجودات هیچ چیز و هیچ کس را از خود و از این حقه خبر نیست.
الا انسان کامل را، که از خود و از این حقه خبر دارد و در ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بر وی پوشیده نمانده است.
اشیاء را کماهی و حکمت اشیاء را کماهی می داند و می بیند و انسان کامل زبده و خلاصه ی موجودات آدمیان است. موجودات جمله به یک بار در تحت نظر انسان کامل اند: هم به صورت و هم به معنی "(الاانسان الکامل، 171)



تاریخچه ی مفهوم انسان کامل

بعضی از پژوهشگران اسلامی کوشیده اند بگویند که مفهوم انسان کامل، از مفاهیمی است که در عالم اسلامی به وجود آمده است. ولی درست این است که نشانه هایی از این اندیشه در عقاید هندوان، ایرانیان و یونانیان، جهودان و ترسایان پیش از اسلام نیز وجود داشته و پژوهندگان جدید کم و بیش مأخذ آنها را نشان داده اند.
نخست باید گفت که درباره ی این نظریه ی صوفیان، آثاری از اندیشه های گنوسی یعنی عرفان یونانی و مسیحی به چشم می خورد و نیز انسان کامل صوفیان، انسان قدیم مانویان است و همین طور است مفهوم آدام قادمون در کابالای یهود.
اما بر پایه ی عقاید اسلامی، نماینده ی ابر مرد یا انسان کامل حضرت محمد(ص) پیامبر بزرگوار اسلام است که اخبار وجود سابق او حتی در احادیث صحیحه ی متواتره برای خود جایی باز کرده است.
بسیاری از صوفیان با پذیرفتن مذهب فیض فلوطینی، محمد (ص) را به عنوان انسان کامل با عقل کلی یا " لوگوس" مطابقت داده، یکی پنداشته اند.
عبدالکریم گیلانی احتیاط نشان می دهد و بیان می دارد که محمد (ص) کامل ترین انسان است و همه ی اولیا و انبیای دیگر جانشینان و خلفای او هستند. او براین عقیده است که در هر عصری، محمد (ص) صورت یک ولی زنده را به خود می گیرد و بدین صورت خود را به پاکان و صوفیان و عارفان، نمایان می سازد.
همین طور گیلانی می کوشد تا این نکته را هر چه بیشتر اسلامی کند. زیرا می گوید که انسان کامل باید به اطاعت از قانون شرع ادامه بدهد و در ادامه ی سخن خویش می گوید:" کمال ذات تومبارک از این است که از راه کشف بدانی که تو اویی و او تو است. و این نه حلول است و نه اتحاد، زیرا... عبد، عبد است و رب،رب می شود و نه رب عبد "[گیلانی، الانسان الاکامل، 13و 118]

می توان گفت در عالم اسلامی ریشه ی این اندیشه از بایزید بسطامی است. زیرا او انسان کامل را به معنی بالاترین انسانی یا عارفی می داند که وحدت خویش را با خدا تحقق بخشیده است. وی از صوفی ای سخن می گوید که پس از فانی ساختن خویش، برخی از اسمای الهی را صاحب می شود و پس از آن انسان کامل تام می گردد.

می توانیم انسانی را که توسط بایزید این چنین توصیف شده با الانسان الکامل یکی بدانیم، این تعبیر، یعنی " الانسان الکامل" که شاید برای نخستین بار در نوشته های ابن عربی دیده می شود، به عنوان کتاب مشهوری است به نام الانسان الکامل فی معرفة الاواخر و الاوایل که عبدالکریم حیلی(یا گیلانی) نوشته است، این کتاب به زبان تازی است.

اما کتابی نیز به همین عنوان الانسان الکامل به زبان فارسی در دست است از شیخ عزیزالدین بن عبدالعزیزبن محمد نسفی خوارزمی که یکی از زیباترین متون عرفانی زبان فارسی است.
و چنان که ملاحظه می شود احتمالاً حدود یکصد و پنجاه سال قبلا از الانسان الکامل الجیلی و شاید اندکی پس از فصوص الحکم ابن عربی تألیف شده ا